شرح روایی بیانیه گام دوم انقلاب(1)

بررسی انقلاب در بیانیه گام دوم از منظر آیات و روایات(بخش اول)

انقلاب کبیر اسلامی ایران در حالی چهلمین سالگرد پیروزی خود را پشت سر گذاشت و قدم به دهه‌ی پنجم حیات خود نهاد که اگرچه دشمنان مستکبرش گمان‌های باطلی در سر داشتند اما دوستانش در سراسر جهان، امیدوارانه آن را در گذر از چالش‌ها و به دست آوردن پیشرفت‌های خیره‌کننده، همواره سربلند دیده‌اند.
دوشنبه، 30 دی 1398
تخمین زمان مطالعه:
نویسنده : مجتبی میرزایی
موارد بیشتر برای شما
بررسی انقلاب در بیانیه گام دوم از منظر آیات و روایات(بخش اول)

مقدمه

انقلاب کبیر اسلامی ایران در حالی چهلمین سالگرد پیروزی خود را پشت سر گذاشت و قدم به دهه‌ی پنجم حیات خود نهاد که اگرچه دشمنان مستکبرش گمان‌های باطلی در سر داشتند اما دوستانش در سراسر جهان، امیدوارانه آن را در گذر از چالش‌ها و به دست آوردن پیشرفت‌های خیره‌کننده، همواره سربلند دیده‌اند.

در چنین نقطه‌ی عطفی، رهبر حکیم انقلاب اسلامی با صدور «بیانیه‌ی گام دوم انقلاب» و برای ادامه‌ی این راه روشن، به تبیین دستاوردهای شگرف چهار دهه‌ی گذشته پرداخته و توصیه‌هایی اساسی به‌منظور «جهاد بزرگ برای ساختن ایران اسلامی بزرگ» ارائه فرموده‌اند.

بیانیه‌ی «گام دوم انقلاب» تجدید مطلعی است خطاب به ملت ایران و به‌ویژه جوانان که به‌مثابه منشوری برای «دومین مرحله‌ی خودسازی، جامعه‌پردازی و تمدن‌سازی» خواهد بود و «فصل جدید زندگی جمهوری اسلامی» را رقم خواهد زد.

این گام دوم، انقلاب را «به آرمان بزرگش که ایجاد تمدن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی (ارواحنافداه) هست» نزدیک خواهد کرد.

مقام معظم رهبری در مورد بیانیه گام دوم فرمودند: «من روی این بیانیه خیلی زحمت کشیدم ... من بنای بر این ندارم که اگر چیزی نوشتم یا مطلبی می‌گویم از دیگران درخواست کنم که روی آن کار کنند ولی راجع به این می‌گویم این کار را بکنند».[1] این درخواست و مطالبه را ایشان دارند.

از آنجایی که مقام معظم رهبری توصیه به کار علمی بر روی این بیانیه داشته اند و با توجه به این که ایشان یک شخصیت دینی و مذهبی هستند، تطبیق کلام ایشان با فرمایشات اهل بیت علیهم السلام امری لازم و روشن است. لذا ضرورت داشت که در این باره شرح روایی و حدیثی انجام گیرد.

مطلب اول: انقلاب

اولین مطلبی که در بیانیه گام دوم، مقام معظم رهبری بر آن اشاره می کنند، انقلاب است. این که کمتر ملّتی به سمت انقلاب و تغییر رویه روی می آورند. ایشان در این باره اینگونه می فرمایند:

" از میان همه‌ی ملّتهای زیر ستم، کمتر ملّتی به انقلاب همّت می گمارد. و در میان ملّتهایی که به‌پاخاسته و انقلاب کرده‌اند، کمتر دیده شده که توانسته باشند کار را به نهایت رسانده و به‌جز تغییر حکومتها، آرمانهای انقلابی را حفظ کرده باشند. امّا انقلاب پُرشکوه ملّت ایران که بزرگ‌ترین و مردمی‌ترین انقلاب عصر جدید است، تنها انقلابی است که یک چلّه‌ی پُرافتخار را بدون خیانت به آرمانهایش پشت سر نهاده و در برابر همه‌ی وسوسه‌هایی که غیر قابل مقاومت به نظر می رسیدند، از کرامت خود و اصالت شعارهایش صیانت کرده و اینک وارد دوّمین مرحله‌ی خودسازی و جامعه‌پردازی و تمدّن‌سازی شده ‌است."

بررسی واژه انقلاب

انقلاب در لغت به مطلق تحول و تغییر و دگرگونی گفته می شود. چه مادی باشد،[2] چه معنوی.[3] چه زمانی باشد،[4] چه مکانی.[5] چه مربوط به حالت[6] یا صفت یا مربوط به موضوعی[7] باشد، به همه این تحولات، انقلاب گفته می شود.[8]

علت نامگذاری قلب که از اعضای بدن می باشد به این نام، از این جهت می باشد که: چون وظیفه قلب، فرستادن خون به تمام اعضای بدن است، سپس خون ها را به رگ ها برمی گرداند، و دائماً در حال قبض و بسط و تقلّب است و هیچ کدام از اعضای بدن، مثل قلب در حال تغییر و تحول نیستند، از این باب به این عضو حساس و رئیس بدن، قلب گفته می شود.

انسان ها دارای یک قلب ظاهری و مادّی می باشند، که یکی از اعضای مهم و رئیسه ی بدن می باشد. و از طرفی دارای یک قلب روحانیّ و باطنی می باشند که حقیقت انسان است و همان نفس ناطق و مُدرِک و اراده کننده است.

و بواسطه قلب هست که جریان و حرکت و حیات در حیوان حاصل می شود. و به اعتبار تغییراتی که در قلب اتفاق می افتد، انسان متصف می شود به صفاتی همچون، سلامتی، تکبر، جبّاریت، انابه و توبه، اطمینان، غفلت، مرض، قساوت، خشوع و سایر صفات دیگر.

که در قرآن اینگونه تعابیر آمده است: بقلبٍ سلیم[9]، وکُلُّ قَلبٍ مُتَکَبِّرجَبّار[10]، بِقَلبٍ مُنیب[11]، آثِم قَلبه[12]، وقَلبُه مُطمَئنّ بِالایمانِ[13]، یَزیغ قلوبُ فَریق[14]، قَست قلوبُکم[15].

پس قلب داری معنای واحدی می باشد، منتهی در موارد مختلفی استعمال می شود، آن هم به اعتبار تحولاتی که بر آن عارض می گردد. [16]

قانون کلی در زندگی بشر

تغییرات در زندگی چه به نحو احسن و چه به نحو سیئه، بستگی به خود افراد دارد. یعنی اگر انسان ها در زندگیشان تغییرات منفی می بینند، باید در اعمال خود بیاندیشند که چه کرده اند و چه اعمال سوئی را مرتکب شده اند که دعایشان مستجاب نمی شود و به اهداف والای انسانی دست پیدا نمی کنند. نه این که بدبیاری و عدم موفقیت خود را گردن خداوند بیاندازند و بگویند خداوند به ما اهانت کرده است. همانگونه در قرآن کریم به این افراد اشاره می شود که: « وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبىّ‏ أَهَانَن».[17] « و اما هر گاه که او را آزمایش کند و روزى را بر او تنگ گیرد، گوید: پروردگارم مرا خوار کرد».[18] و یا این که عدم موفقیت خویش را از بدشانسی و بداقبالی خویش بداند. که این مطلب نیز رد شده است.

شهید مطهری در کتاب بیست گفتار خود این چنین می فرمایند: «فکر بخت و فلسفه بخت هیچ علتی ندارد جز مظالم و ناهمواریها و بی عدالتی های اجتماعی. الهام کننده این فکر شیطانی، هرج و مرج ها و بی عدالتی های اجتماعی است». ایشان در ادامه می فرمایند: «چقدر فرق دارد که کسی برای سعی و کوشش اثر قائل باشد، ایمان داشته باشد به این که «لَیسَ لِلاِنسانِ اِلّا ما سَعی»[19] و بین کسی که بگوید هرچه زحمت بکشی از کیسه ات رفته، هیچ چیز شرط هیچ چیز نیست. چقدر فرق است بین اعتقاد « إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتىَ‏ یُغَیِّرواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ»[20] و بین اعتقاد به بخت».[21]

پس این یک قاعده کلی در زندگی انسان ها می باشد که برای بهبود وضعیت، خودشان باید آستین همت را بالا زده و برای رسیدن به اهدافشان تلاش و کوشش کنند. و اگر نعمتهایشان از دست می دهند و شرایطشان رو به افول و زوال هست، حتما نشأت گرفته از کم کاری و تنبلی و بی مسئولیتی خودشان می باشد.

یکی از اصول قرآن

خداوند متعال در قرآن کریم در دو جا می‌فرمایند، نعمتی را که به انسان‌ها عطا می‌نمایم و به آن‌ها بخشیده‌ام، از آنان نمی‌گیرم و آنان را محروم از لطف و نعمت خودم نمی‌نمایم، مگر آنکه انسان‌ها خودشان قدمی برخلاف قوانین و دستورات الهی بردارند و در مسیر و سلوک الهی خود تغییر ایجاد نمایند. در این صورت خداوند نیز نعمت خود را تغییر می‌دهد، و کسی قدرت جلوگیری و مقابله با خداوند متعال را ندارد.

1 - «ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلىَ‏ قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ  وَ أَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیم».[22]
« این، بخاطر آن است که خداوند، هیچ نعمتى را که به گروهى داده، تغییر نمى‏دهد؛ جز آنکه آنها خودشان را تغییر دهند؛ و خداوند، شنوا و داناست!».[23]

2 - «لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَینِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ  إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتىَ‏ یُغَیِّرواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ  وَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ  وَ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَال».[24] « براى انسان، مأمورانى است که پى در پى، از پیش رو، و از پشت سرش او را از فرمان خدا [حوادث غیر حتمى‏] حفظ مى‏کنند؛ (امّا) خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتى) را تغییر نمى‏دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند! و هنگامى که خدا اراده سوئى به قومى (بخاطر اعمالشان) کند، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد؛ و جز خدا، سرپرستى نخواهند داشت!».[25]

رحمت و لطف و نعمت مخصوص پروردگار متعال در مواردی نازل می شود که زمینه و مقتضی موجود باشد، و هرگز رحمت مخصوص پروردگار متعال بدون زمینه نازل نمی شود، و بلکه در صورتی که زمینه و مقتضی سابق منتفی باشد، آن لطف و رحمت نیز تغییر پیدا کرده و یا منتفی خواهد شد، و این مطلب صریح کلام خداوند متعال است.

آری در نزول رحمت و نعمت الهی هیچگونه إباء و إمساک و بُخلی صورت نمی گیرد، و نزول رحمت در صورت زمینه قطعی است، مگر آنکه آن زمینه مُنتفی و یا ضعف پیدا کند. و خداوند متعال به استمرار و بودن زمینه، و یا منتفی شدن و یا ضعف آن، عالم و آگاه بوده و شنونده است. خداوند متعال محجوب و محدود به زمان و مکان و حدود دیگر نبوده، و إحاطه و علم او نامحدود و نامتناهی و عین نور ذات او باشد.[26]

پینوشت:
[1] به گزارش جوان آنلاین، در تاریخ 28 آبان ماه سال 1397 آیت‌الله شب‌زنده‌دار در جلسه درس خارج فقه با اشاره به دیدار اخیرشان با رهبر انقلاب روایتی را از آنچه ایشان درباره «بیانیه گام دوم انقلاب» گفته بودند  نقل کردند.
[2] مثل آیه18 سوره کهف.
[3] مثل آیه125 سوره اعراف.
[4] مثل آیه44 سوره نور.
[5] مثل آیه12 سوره فتح.
[6] مثل آیه37 سوره نور.
[7] مثل آیه44 سوره نور و آیه50 سوره شعراء.
[8] مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج9، ص336.
[9] سوره شعراء، آیه89.
[10] سوره غافر، آیه35.
[11] سوره ق، آیه33.
[12] سوره بقره، آیه283.
[13] سوره نحل، آیه106.
[14] سوره توبه، آیه117.
[15] سوره بقره، آیه74.
[16] مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج9، ص338.
[17] سوره فجر، آیه15.
[18] ترجمه قرآن آیت الله مشکینی.
[19] سوره نجم، آیه39.
[20] سوره رعد، آیه11.
[21] مرتضی، استاد شهید مطهری، بیست گفتار، ص74.
[22] سوره انفال، آیه 53.
[23] ترجمه قرآن آیت الله مکارم شیرازی.
[24] سوره رعد، آیه11.
[25] ترجمه قرآن آیت الله مکارم شیرازی.
[26] مصطفوی، حسن، تفسیر روشن، ج9، ص377.


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.