مفاهیم کلی در علوم عقلی

عقل ما با مقایسات و نسبت سنجی‌ها مفاهیمی را به دست می آورد که حکایت می کند از این روابط عینی؛ همان شأنی را که عقل در همه مباحث فلسفی دارد.
چهارشنبه، 2 بهمن 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مفاهیم کلی در علوم عقلی
فیلسوفان اسلامی، مفاهیم کلی به کار رفته در علوم عقلی را به سه دسته تقسیم می کنند: مفاهیم ماهوی، مفاهیم فلسفی و مفاهیم منطقی.
 
1. مفاهیم ماهوی (معقولات أولی) مفاهیمی هستند که ذهن انسان به طور خودکار، و بدون نیاز به مقایسات و تأملات، آنها را از موارد جزئی انتزاع می کند؛ مانند مفهوم انسان و مفهوم سفیدی. به عبارتی، همین که یک یا چند ادراک شخصی به وسیله حواس ظاهری یا شهود باطنی حاصل شد، فورا عقل، مفهوم کلی آن را به دست می آورد. مثل مفهوم کلی سفیدی، که پس از دیدن یک یا چند چیز سفیدرنگ انتزاع می کند؛ یا مفهوم کلی «ترس» که بعد از پیدایش یک یا چند بار احساس خاص به دست می آید. بر این اساس، «معقولات أولی، هم عروضشان خارجی است و هم اتصافشان»؛
 
٢. مفاهیم فلسفی (معقولات ثانیه فلسفی) مفاهیمی هستند که انتزاع آنها به کندوکاو و مقایسه نیاز دارد؛ مانند مفهوم علت و معلول که از مقایسه مصداقها و رابطه خاص آنها با یکدیگر انتزاع می شود. به عبارتی، اگر چنین مقایسه‌هایی در کار نباشد، هرگز این گونه مفاهیم به دست نمی آیند. اگر هزاران بار آتش دیده شود و هزاران بار حرارت احساس شود، ولی بین آنها مقایسه ای انجام نگیرد و به پیدایش یکی از دیگری توجه نشود، هرگز آدمی به مفهوم علت و معلول پی نمی برد. بر این اساس، «معقولات ثانیة فلسفی، عروضشان ذهنی، ولی اتصافشان خارجی است»؛
 
٣. مفاهیم منطقی (معقولات ثانیه منطقی) مفاهیمی هستند که از ملاحظه مفاهیم دیگر و در نظر گرفتن ویژگی های آنها انتزاع می شوند. وقتی مفهوم انسان را مثلا در نظر میگیریم و می بینیم بر مصداق های بیشمار انطباق پذیر است، مفهوم «کلی» را از این مفهوم، انتزاع می کنیم، و به همین دلیل، این مفاهیم فقط صفت برای مفاهیم دیگر واقع می شوند، و به اصطلاح، هم عروض، وهم اتصافشان ذهنی است؛ مانند عکس مستوی، و مفهوم عکس نقیض.
 
درباره اینکه «زیبایی از معقولات اولیه است یا ثانویه» دو دیدگاه وجود دارد: یکی اینکه آن را از معقولات ثانویه میداند، و دیدگاهی که معتقد است نباید زیبایی را در این حوزه بررسی کرد. البته دیدگاه اخیر بی میل نیست که زیبایی را از معقولات اولیه بداند.
 
استاد مصباح یزدی اگرچه این مباحث را درباره حسن و قبح افعال ارائه میدهد، با توجه به قرینه سازی ایشان در امور زیبا و زشت، و هم به دلیل اذعان شفاهی شاگرد ایشان(. احمد حسین شریفی، نگارنده فلسفه اخلاق معظم له. البته وی در اثر یادشده، تحقق خارجی و عینی دانستن حسن و قبح را با معقول ثانی و مفهوم فلسفی بودن آن سازگار دانسته است.)، زیبایی را معقول ثانی می داند. ایشان در این زمینه می گوید:
 
حسن و قبح در مورد افعال اختیاری انسان که موضوع حکم اخلاقی هست، از قبیل همان «معقولات ثانویه» فلسفی است؛ یعنی یک امر عینی که مابازای خارجی داشته باشد، نیست؛ امری است که با تأمل عقلانی حاصل می شود، ولی این طور نیست که صرف قرارداد باشد. ما هر چیزی را نمی توانیم قرار بگذاریم که خوب است؛ قرار بگذاریم که ظلم خوب است، قرار بگذاریم که دروغ گفتن خوب است؛ این جور نیست که تابع قرارداد محض باشد؛ بلکه یک واقعیت خارجی دارد و یک منشأ انتزاع دارد. منشأ انتزاعش دست ما نیست که جعل کنیم. عقل ما با مقایسات و نسبت سنجی ها مفاهیمی را به دست می آورد که حکایت می کند از این روابط عینی؛ همان شأنی را که عقل در همه مباحث فلسفی دارد.
 
همان گونه که رابطه علیت و معلولیت را به اشیای خارجی نسبت میدهد، این هم رابطه علیت و معلولیتی است، منتها در یک حوزه محدود؛ یعنی فعل اختیاری انسان و کمال مطلوب او... نتیجه با آنچه در مفهوم باید و نباید گفتیم، یکی می شود. گفتیم «راست باید گفت»، یعنی بین راست گفتن و هدف مطلوب ما، ضرورت بالقیاس است. پس ضرورت دارد «خوب است»، یعنی بین راست گفتن و هدف مطلوب ما ملایمت و تناسب وجود دارد. پس بازگشت این مفهوم هم به همان مفهوم باید و نباید میشود.
 
. مفهوم ضرورت که از مفاهیم فلسفی است، به چند دسته تقسیم می شود. از جمله موارد آن، که در رابطه علت و معلول به کار می آید، ضرورت بالقیاس است که قوام آن به مقایسه دو چیز با یکدیگر بستگی دارد، و چون از جمله مصادیق ضرورت بالقیاس در رابطه علت و معلول از طرفین است، می توان گفت هر علتی، اعم از تامه و ناقصه، در برابر معلول خود «وجوب بالقیاس» دارد، و همچنین هر معلولی در برابر علت تامه اش «وجوب بالقیاس» دارد، و هر دو معلول علت واحد نیز، در برابر یکدیگر وجوب بالقیاس دارند. این ضرورت را می توانیم به صورت قضیهای اخلاقی درباره بحث خود نیز بیان کنیم؛ یعنی برای رسیدن به سعادت (معلول)، باید کارهایی که با آن هماهنگ است و تناسب دارد، انجام داد؛ مثلا برای سعادتمند شدن باید راست گفت که مفاد آن، بیان ضرورتی است که بین راستگویی و سعادت (کمال مطلوب) برقرار است و زیبایی پدید می آید.
 
 ملاصدرا نیز از کسانی است که میتوان از اندیشه هایش، مسئله معقول ثانی بودن زیبایی را استنتاج کرد. محققی که درباره دیدگاه‌های او در زمینه زیبایی شناسی کار کرده، می نویسد: نفس در مقابله با هریک از ماهیات (چه حسی، چه خیالی و چه کلی معقول)، مفهوم زیبایی را انتزاع می کند. در این معنا، زیبایی از معقولات ثانی فلسفی خواهد بود.
 
پژوهشگری دیگر در این باره نوشته است: حقیقت علم، قدرت و حیات، کمال و زیبایی است، لذا هرچند مفاهیم این امور متفاوت است، همگی مابازای خارجی واحدی دارند که از آن به وجود تعبیر می کنیم. بنابراین، امور ذکرشده در نظام صدرایی، مساوق یکدیگر خواهند بود. به عبارت دیگر، امور ذکرشده، یعنی وجود، علم، قدرت، حیات، کمال، زیبایی و... از حیث مفهوم، معقول ثانی فلسفی هستند، اما به اعتبار حقیقت، همگی امری واحد هستند که از آن با عنوان وجود یاد می کنیم.
 
منبع: اسلام و زیبایی‌های زندگی: رویکردی تحلیلی و تربیتی به سبک زندگی ، دکتر داود رجبی‌نیا، صص121-117، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ اول، 1391


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.