جاذبه هاي آذربايجان و شهر اران (1)
منبع: راسخون
در سال ۱۹۱۱ میلادی ، در شهر باکو حزبی به نام « حزب اسلامی و دموکرات مساوات » تأسیس شد که دو جنبه سیاسی و مذهبی را در خود جمع داشت. بنیادگزاران حزب نام برده ، رسول زاده ، شریف زاده ، کاظم زاده و چند تن دیگر بودند که از سوی ترکان عثمانی حمایت می شدند. بنا به نوشته دایرة المعارف بزرگ شوروی « برنامه حزب مذکور اتحاد کشورهای اسلامی تحت رهبری ترکیه بود ».
در سال ۱۹۱۷کنگره مشترک « حزب اسلامی و دموکرات مساوات » و « حزب فدرالیست های ترک » برگزار شد. در این کنگره دو حزب نامبرده متحد شدند و نام تازه ای را برگزیدند و خود را « حزب دموکرات فدرالیست های مساوات ترک » نامیدند. از این پس حزب مذکور ادعای خود مختاری و استقلال را عنوان کرد. ارگان مطبوعاتی حزب مذکور روزنامه « استقلال » بود. پس از انقلاب اکتبر سال ۱۹۱۷ و کناره گیری روسیه از شرکت در نخستین جنگ جهانی ، ترکان نفوذ خود را در قفقاز گسترش دادند. سران حزب مساوات ابتدا با بلشویکهای قفقاز نزدیک شدند ولی سرانجام میانشان اختلاف افتاد و مساواتیان در تاریخ بیست و هفتم ماه مه سل ۱۹۱۸ در شهر تفلیس دولت خود را تشکیل دادند و به نام جعلی «جمهوری آذربایجان »اعلام استقلال کردند و در ماه ژوئن همان سال گنجه را پایتختی برگزیدند و مفر خود را در آنجا مستقر کردند.
پانزدهم سپتامبر سال ۱۹۱۸ سپاهیان ترک به فرماندهی نوری پاشا شهرباکو را متصرف شدند . پس از این واقعه دولت مساواتیان که از پشتیبانی ترکیه برخوردار بود ، به شهر باکو انتقال یافت. دردایرة المعارف کوچک شوروی که به سال ۱۹۵۴ در شهر مسکو به چاپ رسیده چنین نوشته شده است : « مساواتیان از ترکیه پیروی می کردند و دولتی پان ترکیست بودند»
به احتمال فراوان گذاردن نام آذربایجان بر اران وشیروان در قفقاز بنا بر سیاست ترکان عثمانی بوده است. زیرا:
ترکان عثمانی که چندین بار به آذربایجان حمله کرده بودند و با وجود کشتار وحشیانه و فراوان ، همواره مقاومت شدید مردم آذربایجان را برابر خود مشاهده کردند ، قادر نبودند از راه مستقیم مردم آذربایجان را به سمت خود متمایل کنند. از این رو طریق غیر مستقیم را برگزیدند و در صدد بر آمدند نخست قفقاز و آذربایجان را زیر نام آذربایجان متحد گردانند و پس آن گاه دو سرزمین نام برده را ضمیمه خاک خود کنند.
دولت مساوات حدود دو سال زیر عنوان جعلی « دولت جمهوری آذربایجان » بر اران و شیروان حگومت کرد و این وضع تا ۲۸ آوریل سال ۱۹۲۰ ادامه یافت.
در این تاریخ واحدهای ارتش سرخ ، شهر باکو را به تصرف درآوردند و دولت مساواتیان را ساقط و بسیاری از سران حزب و دولت مذکور را دستگیر و اعدام کردند. از همین تاریخ در باکو و پیرامون آن ، حکومت شوروی اعلام شد. ولی دولت جدید نیز عنوان جعلی « جمهوری آذربایجان » را که پانترک ها بر سرزمین اران و شیروان نهاده بودند ، همچنان باقی نگاه داشتند.!!
بدین روال نام «آذربایجان » نخست از سوی مساواتیان بر بخشی از قفقاز گذارده شد و پس آنگاه از جانب اتحاد شوروی تآیید و تثبیت گردید. در این که سرزمین آذری زبانان قفقاز هیچگاه نام آذربایجان نداشته است ، اندک شبهه و تردیدی وجود ندارد. در گذشته مؤلفان و مورخان از بیان این حقیقت ابا نداشتند اما بعد ها به علل سیاسی این نکته از چشم جهانیان پنهان نگاه داشته شد. چندان که کمتر کسی از نسل جوان و نیز نسل گذشته بر این امر آگاهی دارد.
ولی مورخان و مولفان شوروی که پیش از اوج گرفتن برخی نظریه های سیاسی توسعه طلبانه در مسایل سیاسی ، اظهار نظر کرده اند ، بر این حقیقت واقف بوده و بدان معترف بوده اند. استاد بارتولد دانشمند شوروی به صراحت این نکته را بیان داشت و اعلام کرد « که نام و عنوان آذربایجان قفقاز تنها پس از انقلاب( انقلاب روسیه در سال ۱۹۱۷) به کار گرفته شد. »
استاد بارتولد در جای دیگری پرده از راز ها برداشت و با اشاره ای استادانه حقیقت را مکشوف داشت و در پیرامون علت گذاردن نام آذربایجان بر اران چنین گفت :
« نام آذربایجان برای جمهوری آذربایجان از آن جهت انتخاب شد که گمان می رفت با برقراری جمهوری ای به نام آذربایجان ، آذربایجان ایران و این جمهوری با هم یکی شوند . از این رو این نام برگزیده شد»
آیا یک دانشمند شوروی در شرایط و اوضاع و احوالی که بر آن کشور حکمفرما بوده است از این آشکارتر و صریح تر می توانست و یا می تواند سخن بگوید ؟ پرده از راز ها بردارد و هدف و مقصود دواتمردان کشور خویش را در گذاردن و باقی نگهداشتن نان آذربایجان بر اران بیان کند ؟
بارتولد دانشمند ، با استادی و مهارتی که شایسته دانشمندان است نظر خود را در این زمینه اعلام داشت و چنین توصیه کرد :
« هر گاه لازم باشد نامی انتخاب شود که سراسر منطقه قفقاز را شامل شود ، در آن صورت می توان نام اران را برگزید. »
واکنش مردم آذربایجان به تغییر نام اران :
همچنین ایشان در کتاب « شهریاران گمنام » اشاره ای زیبا به این نکته دارد که شایان توجه است :
« شگفت است که اران را اکنون آذربایجان می خوانند. با آن که آذربایجان یا آذربایگان نام سرزمین دیگری است که در پهلوی اران و بزرگتر و شناستر از آن می باشد. تا کنون ندانسته ایم که برادران ارانی ما که حکومت آزادی !! برای سرزمین خود برپا کرده و می خواستند نامی بر آنجا بگذارند ، از چه رو نام تاریخی و کهن خود را کنار نهاده ، دشت یغما به سوی آذربایگان دراز کرده اند ؟ چه سودی را از این کارشگفت خود امیدوار بودند ؟ این خرده گیری نه از آن است که ما برخاسته از آذربایگانیم و تعصب بوم و میهن خود نگهمیداریم. چه آذربایگان را از این کار هیچ گونه زیان نیست . بلکه از این است که برادران ارانی ما در آغاز زندگانی تاریخ خود پشت پا به گذشته سرزمینشان می زنند و این خود زیانی بزرگ است و آنگاه تاریخ مانند چنین کارشگفت سراغ ندارد. »
البته شادروان کسروی در آن روزگار پی به توطئه ی نهفته در این اقدام موذیانه نبرده بود ولی بعد ها به هنگام نگارش « تاریخ مشروطه ایران » و « تاریخ هجده ساله آذربایجان » به ماهینت این حیله پی برد و به نگارش مطالبی در این زمینه پرداخت.
محیط زیست آذربایجان شرقی
شهرستان آذر شهر
خصوصيات جغرافيايي
موقعيت و وسعت:
چگونگي پستي و بلندي كوهها و ارتفاعات مهم:
وضعيت آب و هوايي و ميزان بارندگي در شهرستان:
كوه هاي مرتفع جنوب و شرق آن بسيار برفگير و سرد كوهستاني است، ابرهاي باران زا كه از فراز تركيه و از منطقه درياي مديترانه و از غرب شهرستان مي گذرند بيشتر منطقه مزبور را تحت تاثير قرار مي دهند كه در زمستان اكثراً در جلگه ها باران و در مناطق كوهستاني برف مي بارد زمستان در آذرشهر همانند بعضي از شهرهاي استان زودرس و سرد و طولاني نيست تابستان ها به لحاظ وجود باغات و كشاورزي حاصل از مستعد بودن منطقه ملايم و مطبوع و گرماي زيادي ندارد و زمستان ها معمولاً از اواخر آذرماه شروع و در نيمه دوم اسفند ماه پايان مي يابد و ميزان بارندگي ساليانه حدود 388 ميلي متر مي باشد.
وضعيت پوشش گياهي، جنگل و مرتع:
مراتع ييلاقي آذرشهر قريه امير ديزج و روستاي جراغيل بوده كه اكثراً تيپ مراتع قسمت شرقي و جنوبي و جنوب شرقي و شمال شرقي آذرشهر جزو مراتع كوهپايه اي با پوشش نسبتاً فقير بوده و آثار فرسايش هاي مختلف نيز در آنها ديده مي شود. شهرستان آذرشهر فاقد جنگل طبيعي بوده گفتني است كناره هاي رودخانه آذرشهر چائي و روستاهاي قرار گرفته در طول آن داراي جنگل هاي شخصي و خصوصي بوده كه مناظر جالب و ديدني را در طول رودخانه مذكور بوجود آورده كه مورد استفاده توريستها خصوصاً اهالي استان در فصل هاي بهار و تابستان و پاييز قرار مي گيرد.
منابع آب شهرستان، آب هاي سطح الارضي، رودخانه، چشمه ها و قنوات آب هاي تحت الارضي:
تعداد بخشها، شهرها، دهستانها و نقاط روستايي در سطح شهرستان:
نامشهرستان | نام شهرهاي تابعه | بخشها | نام دهستان | نام روستاها |
آذرشهر | آذرشهر
ممقان | بخش مركزي | دهستان قاضي جهان | 1- قاضي جهان |
دهستان شيرامين | 1- شيرامين | |||
دهستان قبله داغي | 1- نـادينلـو | |||
گوگان | گوگان | دهستان تيمورلو | 1- تيمـورلـو | |
دهستان جزيره اسلامي | 1-سراي |
بررسي وضعيت تقسيمات كشوري شهرستان و سوابق آن:
خصوصيات جمعيتي
وضعيت اشتغال:
شرح | تعداد | درصد |
جمعيت شاغل | 28272 | 100 |
جمعيت شاغل در بخش كشاورزي | 2437 | 62/8 |
جمعيت شاغل در بخش صنعت و معدن | 12403 | 87/43 |
جمعيت شاغل در بخش خدمات | 12915 | 68/45 |
نامشخص | 517 | 83/1 |
بررسي ميزان افراد بيكار و علل بيكاري در سطح شهرستان:
وضعيت آموزش:
آثار تاريخي و نقاط ديدني:
اين چشمه در محله ستوباد آذرشهر، در ميدان كوچكي كه محل تقاطع چهار كوي باريك است، قراردارد طاقي مثمن با هشت ستون چوبي بر روي چشمه سايه افكنده و ستونها سرستوني به شيوه صفوي دارند. ظاهراً طرح اين طاق و سنگ چين چشمه مانند چشمه هاي جلوي مساجد بزرگ استانبول تركيه است كه در سال هاي اخير از سوي اداره ميراث فرهنگي جهت بهسازي تخريب و مدتها است به صورت نيمه تمام رها شده است.
ب) گورستان پيرحيران:
اين گورستان به نام خواجه يوسف دهخوارقاني ملقب به پيرحيران يا باباحيران معروف شده است در وسط آن اطاق كوچكي وجود دارد كه قبر خواجه يوسف در آن قرار دارد اين مقبره در سال 1151 هجري قمري توسط حكم بيگ بن زكريا بيگ تعمير شد. تاريخ وفات پيرحيران ظاهراً محرم سال 670 هجري قمري بوده است. تنها آثار باقيمانده فعلاً قبر مذكور بوده و سنگ هاي حكاكي گورستان توسط افراد سودجو به محل هاي ديگر حمل و گورستان كلاً تخريب و به محل بازار هفتگي تبديل شده است.
ج) مسجد چهارسو ستوباد:
در نزديكي چشمه چهارسو واقع شده است داراي 18 ستون چوبي با سرستون هاي چوبي است كه تقليدي از سرستون هاي دوره صفويه است بناي نخستين مسجد فروريخته و چندبار تعمير و تجديد بنا يافته، سرانجام به صورت كنوني در آمده است.
د) مسجد روميان:
مسجد روميان سقفي چوبي دارد و مدخل سر در آن فاقد طاق و كتيبه اي است فقط دو پايه سنگي خوشتراش مارپيچي به شيوه صفوي از بناي سابق آن بجا مانده كه آنها را در دو طرف در ورودي مسجد كار گذاشته اند در زير مسجد چشمه اي جريان دارد كه در سال هاي اخير مسجد تجديد بنا گرديده و به مدل امروزي ساخته شده است.
هـ) مسجد محراب:
در محله محراب واقع شده و به همين جهت به مسجد محراب معروف گرديده است طاق مرمرين درب ورودي آن از شاهكارهاي هنر حجاري به شمار مي رود، در پيشاني آن كتيبه اي با خط ثلث درشت عبارت در قال (الله سبحانه و تعالي و تقدس) و در متن كتيبه با خط جلي آيه شريفه اي در (سلام عليكم طبتم فادخلوها خالدين) و در گوشه پايين رقم (كتبه عبدالله) و در زير حاشيه كتيبه با خط ثلث ريز و خفي عبارت (عمل اسناد ملك علي بن استاد حسن علي حجار چوپاني) به طور برجسته كنده شده است. متن كتيبه و حواشي آن و ساير قسمت هاي طاق مرمرين همه با ختايي و شاه عباس و اسليمي گلدار و ماري و اژدر دهني برجسته زينت يافته است، با اينكه سقف مسجد بارها فرو ريخته و تعمير شده، ولي طاق مرمرين درب ورودي از حوادث مكرر به سلامت جسته است.
و) آثار باداميار:
باداميار يا قدمگاه، روستاي در 12 كيلومتري جنوب شرقي آذرشهر است گورستان تاريخي باداميار بر روي پشته اي قرار دارد و سنگ نبشته ها و حجاري ها و مجسمه هاي متنوعي در آن به چشم مي خورد، سنگ نبشته ها و الواح قبور به خط كوفي و ثلث نو است، خطوط كوفي اغلب شيوه اي نزديك به تعليق دارند و بهترين نمونه آنها نوشته هاي سنگ قبر خواجه علي و پيرچوپان است، اما سنگ نبشته هاي ثنث تقريباً همه يكنواخت و يك دست است و نشان مي دهند كه در روزگاري كنده شده اند كه مذهب جعفري در آذربايجان رسميت و عموميت يافته و محبت خاندان نبوت در دلها جا گرفته و نام ائمه اطهار سلام الله عليهم اجمعين، زينت بخش كتيبه هاي قبور بزرگان علم عرفان شده است.
ز) آثار تورامين:
روستاي متروك تورامين در چهل كيلومتري تبريز، بين شهرهاي ايلخچي و ممقان واقع شده است طاق سنگي سر در مسجد در كنار استخري در ساحل شمالي رودخانه تورامين افتاده است در قسمت بالاي اين طاق سنگي آيه شريفه (و ان المساجد لله فلاتدعو مع الله احداً) با خط ثلث درشت و در پايين آن عبارت (امر به عمارت هذا المسجد المبارك الخواجه ملك بن عبدالله سندي 920) و در دست چپ كتيبه در الفقر گيچي بيگ بن غياث الدين با همان خط و شيوه و كمي ظريفتر بطور برجسته كنده شده است، نوع سنگ كبود و محكم است، از سنگ چين پايههاي مسجد نيز در چند نقطه نمونه اي به جاي مانده است و الان آثار فوق به صورت متروكه مي باشد.
ح) اولياي قاضي جهان:
روستاي قاضي جهان از توابع گوگان در چهار كيلومتري شمال غربي آذرشهر قرار گرفته است بقعه اي گنبدواري در جنب مدرسه فجر و رضوان فعلي قرار دارد. ديوارهاي بقعه سنگي و گنبد آن آجري است، كف بقعه هفت پله پايين تر از سطح تپه است و در داخل آن گوري وجود دارد كه روي آن با كاشي هاي سبز رنگ ساده شش ضلعي پوشانده شده است، نام صاحب آن معلوم نيست ولي مردم مي گويند اين اوليا به معني پير و عارف و پارسا است شب هاي جمعه مردم روستا در آن گرد آمده و شمع روشن مي كنند و شايع است كه هر شب جمعه از قبر اوليا نور سبز رنگي ساطع مي شود.
ط) پير جابر ممقان:
قبر پير جابر در ممقان واقع است اين قبر سنگ نبشته و كتيبه اي ندارد فقط سرلوح قبر بر رويه اي دروني ديوار غربي زاويه، و چهار قطعه سنگ كم عرض كه مجموعاً قسمتي از كتيبه ديوارهاي يك قبر قديمي را تشكيل مي دهند به كره بيروني ديوارهاي غربي و جنوبي زاويه نصب گرديده است دو قطعه از سنگ نبشته ها تاريخ 1135 هجري قمري دارد.
ي) تپه باستاني شيرامين:
تپه باستاني در روستاي شيرامين قرار دارد كه در هفده كيلومتري جنوب غربي آذرشهر واقع شده است چند قطعه سنگ نيمه صيقل شده كه تصور مي رود از وسايل دفاعي مردم قديم اين ناحيه بوده، در آنجا بدست آمده است.
ك) تپه پير قطران:
سه تپه ساحل جنوبي رودخانه آذرشهر پشت سر هم قرار گرفته اند كه به تپه هاي آتشكده يا تپه پير قطران معروفند سطح بالاي تپه از سنگ هاي آتش نشاني قيرگون درشت كه در طول سده ها در مسير رودخانه ها سائيده شده اند پوشيده شده است، در چند جاي تپه حفاري به عمل آمده و قطعات بزرگ خمره هاي سفالي بدست آمده است، ظاهراً اين تپه روزگاري معبد يا گورستاني بوده است و سنگها را مردم آن زمان در آنجا گرد آورده اند.
ل) تپه مصلي:
در انتهاي خيابان امام آذرشهر در ساحل شمالي رودخانه دهخوارقان واقع است كه مردم محل آن را (يوواداغي) يا (دوواداغي) و خواص (مصلي داغي) مي نامند. بالاي تپه پوشيده از الواح و سنگ نبشته هاي قبور است و درميان آن نه تنها كتيبه هاي تازخ، بلكه سنگ نبشته ها و قطعه سنگ هاي مفقود و منقش فراواني نيز به چشم مي خورد كه اغلب به سده هاي 7 و 8 هجري قمري است در وسط اين گورستان، مصلي يا نمازگاه بزرگي به طول و عرض متجاوز از يكصد متر تعبيه شده است كه سطح آن حدود يك متر از كف گورستان بلندتر است، محراب آن سنگ و آجر بنا گرديده است سنگها مربوط به قبور دوران هاي پيشين است فقط طاق سنگي منقوش وسط محراب سنگ قبر مرمرين به طول عمودي به ديوار نصب شده كه در روي آن چند بيت فارسي و دو آيه قرآن مجيد و چند عبارت عربي به خط ثلث دل انگيز بطور برجسته كنده شده و چند ترنج و اسليمي خوش طرح بر زيبايي آن افزوده است ظاهراً حجاري سنگ در سدههاي 8 و 9 هجري قمري صورت گرفته است.
م) قبرهاي تاريخي و بزرگ روستاي ينگجه از توابع آذرشهر
داراي قطعه سنگ هاي بزرگي است كه حجاري آنها اعجاب انگيز است، هنگام تبديل اين گورستان به دبستان، اغلب سنگهاي حجاري شده و كتيبه ها و مجسمه هاي سنگي آن را خرد كرده در پاي ديوار مدرسه بكار برده اند و فقط سه قطعه بزرگ با حجاري زيبا سالم مانده است كه در حال حاضر در پاي ديوار مدرسه افتاده است و دو سه نوشته هايي به خط كوفي تزئيني و ثلث دارند.
ادامه دارد....
/خ