تفاسير روايى قرن يازدهم هجرى (2)
10 و 11 ـ « اللّوامع النّورانيّة » و « اللّباب المستخرج من كتاب الشّهاب »
يكى به نام «اللّوامع النّورانية» كه در سال 1096 نگاشتن آن را به پايان رسانده است و ديگرى «اللّباب» كه مختصرى است از كتاب «الشهاب» قاضى قضاعى شافعى (كه شامل 1000 حديث نبوى است) و محدّث بحرانى، رواياتى از آنها را كه در شأن امام على و ائمه(علیهم السّلام) بوده، استخراج كرده و آن را «اللّباب المستخرج من كتاب الشّهاب» ناميده است.
محقّق تهرانى، از هر دو تفسير ياد كرده است و چنانكه پيش از اين نيز اشارت شد، مؤلف در «الهداية القرآنية» از اين دو كتاب نام برده است.13
12 ـ مقدمه تفسير « مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار »
اين مقدمه، خود داراى چند مقدمه، مقاله و خاتمه است كه بحثهايى را درباره قرآن، در خود جاى داده است؛ از جمله اين كه: قرآن بطون، و آياتش تأويل دارد، و اين بطون و تآويل، درباره ائمه است؛ ارتباط ظاهر آيات با بطون آن؛ اثبات اين كه ايمان به بطون قرآن، همانند ايمان به ظاهر آن واجب است؛ اين كه علم تأويل، تنها نزد ائمّه است؛ و نيز منع از تفسير به رأى.
در مقدّمه سوم كه در بيان تأويلات رسيده از ائمه معصوم است، به تأويل كلماتى از قرآن به ترتيب الفبايى و به شيوه كتابهاى لغت دست زده است كه از واژه «أب» آغاز كرده، به واژه «يد» پايان مى دهد و در مجموع، به بيش از 1200 كلمه اشارت مى كند و در خاتمه، به تأويل حروف مقطّعه مى پردازد.
منابع و مآخذ اين تأويلات
سخن ما اين است كه بسيارى از تأويلات نويسنده درمقاله دوم از مقدمه سوم كه به تأويل واژه ها مى پردازد، مستند به نص صريح نيست؛ بلكه با استفاده از ديگر تاويلات رسيده، بر غير منصوص نيز تطبيق كرده است، از اين رو، خود وى در فايده هفتم از خاتمه، مدّعى مى شود كه هيچ كدام از تأويلات مذكور، خالى از مستند نيست.15
جواب بهانه جويان
با همه اين اوصاف، دكتر ذهبى در كتاب «التّفسير والمفسّرون» با نسبت دادن اين كتاب به عبداللّطيف كازرونى، مؤلف آن را به غلوّ متهم مى كند و تفسيرش را جزو تفاسير باطنيّه مى داند.17 ليكن بنابر تحقيق آقاى موسوى زرندى (در مقدّمه اش بر اين كتاب) و گفتار صاحب الذّريعه، اين تفسير ربطى به كازرونى ندارد و نسبت دادن اين تفسير به وى درست نمى باشد. اما جواب اتّهام به غلوّ، از گفتار نويسنده كتاب به خوبى روشن مى شود. اگر چه بايد اضافه نمود كه استنتاج چنين برداشتى، غير منتظره نيست؛ زيرا كسانى كه آشنا به اسرار قرآن و معتقد به آن نيستند، تاب تحمّل آن را نخواهند داشت.
و اين كه دكتر ذهبى مدعى شده اين تفسير از تفاسير باطنيه مى باشد، اگر مقصودش اين است كه آنچه در اين مجموعه آمده تأويل و از بطون آيات است، حرف درستى است و اگر مقصودش اين است كه اين سخنان، از عقايد باطنيه باطله مى باشد، قبول نداريم و آقاى ذهبى مى بايد با دقّت بيشتر به قضاوت بنشيند.
13 ـ المعين
مؤلّف، چهار حرف (م، ع ، ى و ن) را به عنوان رمز كتاب خود قرار داده است. به اين صورت كه بعد از نقل سخنان ائمّه، علامت «م» گذارده است، و بعد از بيان آنچه از حديث برداشت كرده، علامت «ع» و براى نقل روايت از تفسير امام عسكرى (نصّ روايت يا مضمون آن)، علامت «ى» و بعد از شرحى كه بر روايات دارد، علامت «ن» قرار داده است.18
آية اللّه العظمى نجفى مرعشى در مقدمه اى كه بر كتاب «معادن الحكمة فى مكاتيب الأئمّة» دارد، مى نويسد: «تفسير معين به عربى، تأليف نورالدّين مى باشد و درنهايت اختصار و موجزتر از تفسير جلالين و تفسير شبّر است و به ذكر روايات ائمّه بسنده نموده است».19 ايشان سپس اضافه مى كند كه مؤلّف، تفسيرى ديگر به نام «مبين» دارد كه به زبان فارسى است.
اين تفسير، اخيرا از سوى كتابخانه آية اللّه مرعشى نجفى، در سه مجلّد، منتشر شده است.
14 ـ مقتبس الأنوار من الأئمّة الأطهار
در طبقات اعلام الشّيعه، درباره اين تفسير، از زبان مؤلّفش مى نويسد:«بعد از آنكه ساليان دراز از عمر خود را در دو علم اصول فقه و اعتقادات صرف كردم، به اين نتيجه رسيدم كه نجات و رستگارى تنها در تمسّك به ذيل عنايت ائمّه طاهرين است. از اين رو، مشغول مطالعه اخبار و احاديث شدم و تصميم گرفتم كه تفسيرى بر مبناى روايات ائمّه اطهار بنويسم»21. به اين جهت، نوشتن تفسير را آغاز مى كند و تفسير سوره بقره را در سال 1059 و سوره اعراف را در سال 1069 به پايان مى رساند و تفسير سوره انفال را نيز تا آيه 24 مى نويسد كه اجل مهلت نمى دهد و اين تفسير نا تمام مى ماند.22
15 ـ كنز الدّقائق و بحر الغرائب
وى در مدتى از عمر خود ، معاصر علّامه مجلسى و محقّق خوانسارى (جمال الدين) بوده است و هر دو بر اين تفسير، تقريظ نوشته اند كه حاكى از عظمت اين تفسير و مؤلّف آن است.
علّامه مجلسى مى نويسد: مؤلّف اين تفسير، هميشه مورد تأييد خداوند بوده، و چه خوب و نيكو آيات قرآن را به وسيله روايات ائمّه تفسير كرده است؛ چرا كه مغز را از پوست جدا كرده و كتاب و سنّت را با هم جمع كرده است.23
نويسنده الذريعه نيز درباره اين تفسير مى نويسد: اين تفسير، همانند «نورالثقلين»، تفسير روايى است؛ مگر اين كه از چند جهت بهتر است؛ زيرا سند روايات را ذكر كرده است و ربط ميان آيات را بيان نموده و به اعراب اشارت دارد و بالاخره تمام آيات را تفسير كرده است.24
درباره اين كه محقّق تهرانى ذكر سند روايت را از برجستگيهاى اين تفسير نسبت به نورالثقلين مى داند، بايد گفت در نورالثقلين نيز بسيار ديده شده كه روايت با سند كامل نقل شده، و از سوى ديگر، در تفسير «كنز» نيز بسى روايات بدون سند به چشم مى خورد.
شيوه مفسّر در نگارش
مؤلف، ابتدا بخشى از آيه را ذكر مى كند، بعد اشاره به قرائتهاى مختلف و معانى برخى از لغتها و واژه ها و بحثهاى نحو و اعراب و بلاغت مى نمايد و سپس اخبار مربوط را نقل كرده، چنانچه نيازى به توضيح باشد، آن را شرح مى دهد.
منابع روايى تفسير كنزالدقائق
اين تفسير اخيرا توسّط آقاى حسين در گاهى، مورد تحقيق قرار گرفته و در 14 مجلّد، از سوى انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى منتشر شده است.
16 ـ تبيان سليمانى
نامبرده در نسخه هاى خطى آن كتابخانه به تفسير ديگرى به زبان فارسى به نام «تبيان سليمانى» تاليف محمّد بن رضا قمى مشهدى ـ قمى در ديباجه كتاب و مشهدى در خاتمه آن ـ برخورد كرده است كه تاريخ انجام جزء اوّل آن، رجب 1085 مى باشد.25
پس احتمال دارد مؤلف تفسير تبيان، همان كسى باشد كه تفسير كنزالدّقائق را تأليف كرده است؛ چرا كه وى درتفسير «وما كادوا يفعلون» (بقره/71) مى نويسد: تمام حديث را در تفسير ديگرم به نام تبيان ذكر كرده ام. اين احتمال نيز وجود دارد كه تبيان سليمانى، تفسير ديگرى باشد غير از تبيان ذكر شده در تفسير «كنز».
به هر صورت، ترديدى نيست كه تفسيرى روايى به نام تبيان و به زبان فارسى در قرن يازدهم نگاشته شده است؛ خواه يك تفسير باشد يا دو تا.
17 ـ انوار القرآن فى مصباح الايمان
شيخ آقا بزرگ نيز در الذّريعه از اين تفسير با عنوان «انوار القرآن و مصباح الايمان» ياد كرده است.27
18 ـ تفسير شريف لاهيجى
شيوه شريف در تفسير
وى در آغاز چند آيه را ذكر مى كند و بعد به ترجمه فارسى آن آميخته با تفسير مى پردازد. پس از آن، روايات رسيده در تفسير آيه را نقل كرده، آنها را شرح مى دهد و در ادامه، به بحثهاى ادبى و بلاغى اشاره اى مى كند.
علاوه بر آنچه گذشت، مفسّر سعى دارد بين روايتهايى كه به ظاهر با هم سازگارى ندارند، سازش ايجاد كند و تنافى ظاهرى آنها را بر طرف نمايد. در ضمن، به نكات رجالى نيز اشارت دارد.
مفسّر درمقدمه كتاب خود مى نويسد: «غرض اين است كه ترجمه اى مختصر و قابل اعتماد بر مبناى مذهب اماميّه براى قرآن بنويسم». ليكن از سير در اين كتاب، به خوبى روشن مى شود كه منظور از ترجمه قرآن، تفسير آن مى باشد؛ چرا كه در بسيارى از جاها متن روايات را بدون ترجمه فارسى آن آورده است كه واضح است با هدف ترجمه سازگارى ندارد.
منابع روايات اين تفسير
در اين ميان، روايات بسيارى را نيز از تفسير صاحب العسكر ـ امام هادى ـ و تفسير عسكرى (منسوب به امام عسكرى) نقل مى كند.
از آنجا كه مفسّر در نقل روايات، هر چند به نام كتاب منبع اشاره مى كند، اما در بسيارى از موارد ذكرى از اسم راوى و يا نامى از كتاب وى به ميان نمى آورد و به تعبير «مروى است از فلان» بسنده كرده است، از اين رو، خواننده براى آگاهى بر سند و متن روايت، با مشكل روبرو مى شود.
اين تفسير، با مقدّمه و تصحيح جلال الدين حسينى اُرموى محدّث و دكتر محمّد آيتى، توسّط اداره كل اوقاف و تحت عنوان نشريّه 7و8، در چهار مجلّد به طبع رسيده است.
19 ـ تفسير الأئمّة لهداية الأمّة
شيوه تفسيرى اين مفسّر، آن است كه ابتدا چند آيه از قرآن را با ترجمه فارسى آن ذكر مى كند و بعد با نقل روايات به تفسير آنها مى پردازد و روايات را نيز به فارسى بر مى گرداند. پس از آن، شروع مى كند به تفسير عربى و سپس به بحثهاى مربوط به آيه (چون فضيلت آيه و خواص آن و نزول و…) اشارت مى كند.
اين محدّث، بيشتر روايات را از تفسير عياشى، تفسير عسكرى، تفسير قمى و تفسير فرات كوفى به واسطه غياث بن ابراهيم نقل مى كند و تأكيد دارد كه از نقل روايت از تفسير عسكرى و تفسير قمى به هيچ وجه فروگذار نكرده است.30
صاحب الذّريعه در دنباله معرفى اين تفسير مى نويسد: اين تفسير، در 30 مجلّد است در جلد اوّل و در 20 فصل، به مقدمات تفسير پرداخته و پس از آن وارد تفسير سوره فاتحه مى شود.31
20 ـ مختصر تفسير الأئمّة
21 ـ تفسير منشى الممالك
محقّق تهرانى نيز در الذّريعه درباره اين كتاب، همين گونه نوشته است.
دو تفسير است يا يكى؟
اما شيخ آقا برزگ بر اين باور است كه اينها دو تفسير و از دو نويسنده است و گواه اين، سيّد بودن منشى و سيد نبودن نصيرى است؛ چرا كه محمّد رضا نصيرى و نزديكان وى، از علما بوده اند و همگى خود را تنها به نصيرى موصوف كرده اند؛ بدون اين كه وصف سيادت و يا لقب حسينى براى خود ذكر كرده باشند. گواه ديگر اين كه منشى در زمان حرّ عاملى (م1104ق) زنده بوده، امّا نصيرى اگر چه معاصر حر بوده، اما در زمان تأليف أمل الآمل زنده نبوده است.36
بررسى
الف: نام نويسنده هر دو محمد رضاست.
ب: اندازه و حجم هر دو سى جلد است.
ج: هر دو تفسير، روايى و با ترجمه فارسى و عربى است.
د: هر دو نويسنده، كتاب كشف الآيات نگاشته اند.
هـ: هر دو در يك زمان مى زيسته اند.
و: هر دو ساكن اصفهان بوده اند.
از اين رو، اگر چه نمى توان احتمال دو تا بودن اين تفسير را كلّاً ناديده گرفت، امّا احتمال ضعيفى است و هيچ بعيد نيست كه حرّ عاملى به اشتباه، سيّد محمّد رضا ثبت كرده باشد؛ آن گونه كه افندى به صراحت بر اين باور است.
22 ـ خزائن جواهر القرآن
اين تفسير برپايه روايت اهل بيت(علیهم السّلام) است ولى تنها به ذكر روايت بسنده نكرده، بلكه به بررسى واژه ها و جمله ها نيز پرداخته است.
از سخن محقّق تهرانى چند چيز روشن مى شود:
الف: مفسّر تنها به ذكر روايت اكتفا نكرده ، بلكه تحقيق و بررسى يى نيز از كلمات و جمله ها ارائه مى دهد كه به ناچار مى بايست بين روايتهايى كه به ظاهر سازگارى ندارند ، اياد سازش كرده باشد.
ب: اين تفسير، از نوع تفسير موضوعى است؛ منتها به يك موضوع قناعت نكرده، بلكه سعى بر اين داشته تا موضوعات مختلفى از معارف قرآنى را جمع آورى و تفسير نمايد.
ج: نگارش تفسير روايى قرآن به وسيله حكيمى عارف كه عنايت و ارادت زيادى به حكما و عرفا دارد، گوياى روح تعبّد وى نسبت به آثار ائمّه معصوم است.
23 ـ بديع البيان لمعانى القرآن
آقاى عقيقى بخشايشى در كتاب «طبقات مفسّران شيعه» از اين تفسير ياد كرده است و درباره آن مى نويسد: مفسّر با نقل اقوال چند تن از مفسّران بزرگ در پيرامون هر يك از آيات ، با تصريح به اسامى كتابهايشان، در مقابل هر كدام از آنها جهت اختصار، رمزى مشخّص نموده است كه با آن، رمز، به تفسير مورد نظر اشاره مى نمايد و مطالب خود را زير عنوان «مترجم گويد» مى آورد؛ فضيلت هر آيه را ذكر مى كند و مى گويد: «التفسير بما قاله المفسرون» يا «التّفسير بالأحاديث المروية».39
اين كه مفسّر سخن مفسّران و روايات را جمع كرده است، به اين معناست كه اگر بناى مفسّر، تفسير روايى بوده، اشاره به گفته مفسّران در آياتى است كه روايتى وارد نشده است؛ و اگر بناى وى تفسير درايى باشد، پس ذكر روايات بدان جهت است كه معارفى را كه ديگران بدان دسترسى نداشته اند، ياد آور شود و يا تأييدى بر برداشتهاى مفسّر باشد.
24 ـ مختصر نهج البيان
روشن است كه از سخنان صاحب الذريعه نمى توان به نام نويسنده و تاريخ نگارش آن دست يافت. اگر چه مؤلّف طبقات مفسّران شيعه به استناد جمله «كتبه على بن ابراهيم بن على 21 محرم 1101» ـ از كتاب «التّراث العربى» ـ مدّعى شده كه مؤلّف تفسير، تا اين سال زنده بوده است.41 ليكن كتابت تعبيرى عام است و كاتب، اعم است از نويسنده و نسخه بردار. گواه اين سخن، كتابتى است از همين تفسير كه در سال 1097 انجام شده و كتابت ديگرى است كه در سال 1101، به وسيله نويسنده ديگرى صورت گرفته است. و مؤيّد اين ادّعا، اين است كه نويسنده الذّريعه براى تاريخ پايان كتابها، تعبير «فرغ منه» را به كار مى برد.
به هر صورت، اين كتاب، تفسير مختصرى است از كتاب «نهج البيان عن كشف معانى القرآن» كه تفسيرى روايى و از نوشته هاى قرن هشتم و منسوب به محمد بن الحسن شيبانى است.
مؤلّف «التّراث العربى» مى نويسد: تفسيرى است مختصر با عناوين «قوله» در بيان معانى آيات، با اشاره به اسباب نزول و ناسخ و منسوخ، براساس روايات و احاديث أئمّه معصوم.42
25 ـ نورالأنوار و مصباح الأسرار
مؤلف الذّريعه درباره اين كتاب مى نويسد: تفسيرى است مزجى ـ آيات، آميخته با تفسير ـ و داراى خطبه اى طولانى، كه نامهاى همه سوره ها در آن ذكر شده است؛ و مقدّمه اى دارد همانند مقدّمه تفسير صافى در دوازده بخش.43 بخشايشى نيز از اين تفسير نام برده و مى نويسد: در هر آيه اى، بحثهاى مربوط به قرائت، اعراب، سخن مفسّران، و روايات را آورده است؛ بنابراين از تفسيرهاى روايى شمرده مى شود و اخبار را با تصريح به مصدر منبع آن نقل مى كند.44
26 و 27 ـ « رموز التّفاسير » و « رموز تفاسير الآيات »
از سخنى كه مؤلف الذريعه از نويسنده رموز التفاسير نقل مى كند، معلوم مى شود كه اين كتاب، فهرستى از روايتهاى تفسيرى ائمّه معصوم(علیهم السّلام) است؛ چرا كه وى مى نويسد: أحببت أن أصنّف رسالة رموز تفاسير الأئمّة… تا معلوم شود كه هر روايت تفسيرى، در كجا قرار دارد.46
على اصغر بن محمّد قزوينى نيز كه از شاگردان خليل قزوينى است، در همين سده، كتابى دارد به نام «رموز تفاسير الآيات الواردة فى الكتب الأربعة و غيرها من كتب الحديث».47
به نظرمى رسد اين آثار، همانند «دليل الآيات و أسماء السّور فى أحاديث بحارالأنوار» بوده باشد كه توسّط مركز بررسيهاى اسلامى (دفتر تبليغات ـ قم) تهيه و منتشر شده است.
سخن پايانى
از اين رو، بر اهل فن و بويژه مديران مراكز پژوهشى، از قبيل مركز آموزش تخصّصى تفسير و علوم قرآن حوزه علميه قم و نيز دانشكده علوم حديث است كه به اين مهم جامه عمل پوشانده و نسبت به چاپ و نشر آثار خطّى (اين ميراث گرانبهاى پيشينيان صالح) همّت گمارند.
پی نوشت ها :
13 . الذريعة، ج18، ص281 و ج25، ص188
14 . البرهان، مجلّد پيش از جلد اوّل، ص3
15 . پيشين، ص358
16 . پيشين.
17 . التفسير والمفسّرون.
18 . المعين، ج1، ص9
19 . معادن الحكمة فى مكاتيب الأئمّة، ج1، ص33
20 . أمل الآمل، ص256
21 . طبقات أعلام الشّيعه، ج5، ص594
22 . پيشين.
23 . كنزالدقائق، ج1، ص57
24 . الذريعة، ج18، ص152
25 . كنزالدقائق، ج1، ص27
26 . رياض العلماء، ج4، ص262
27 . الذريعة، ج2، ص438
28 . تفسير شريف لاهيجى، ج1، ص26
29 . پيشين، ص1
30 . الذريعة، ج4، ص238
31 . پيشين، ص237
32 . الذريعة، ج20، ص189 و ج18، ص4
33 . أمل الآمل، ص272
34 . رياض العلماء، ج5، ص104
35 . الذريعة، ج4، ص237
36 . پيشين، ص316 و 237
37 . الذريعة، ج17، ص154
38 . هدية الأحباب، ص56
39 . طبقات مفسّران شيعه، ج3، ص150
40 . الذّريعة، ج4، ص238
41 و 42 . طبقات مفسّران شيعه، ج3، ص297
43 . الذريعة، ج24، ص361
44 . طبقات مفسّران شيعه، ج3، ص305
45 . اعيان الشّيعة، چاپ ارشاد، ج6، ص356
46 . الذّريعة، ج11، ص251
47 . معجم المفسّرين، ج1، ص355
/خ