حواس
حواس، از میان ابزارهای معرفت و به منزله فراگیرترین ابزار، شامل حواس ظاهری، یعنی چشایی، بینایی، بویایی، شنوایی و بساوایی، و دربردارنده حواس باطنی، یعنی نیروی فکر، یادآوری، حافظه، خیال، حدس و توهم است. حواس ظاهری هیچ گاه از سطح ظواهر اشیا و عوارض ظاهری آنها بالاتر نمی روند و به عمق اشیا نفوذ نمی کنند، و در نتیجه ذات و حقیقت اشیا را در نمی یابند. این حواس گرچه شناخت گسترده ای از سطح جهان طبیعت به انسان می دهند، در چارچوب زمانی و مکانی و ویژگیهای ظاهری اشیا محدود می شوند. حواس باطنی به سهم خود اطلاعات فراوانی درباره روان انسان، احوال، افعال و انفعالات او در اختیار شخص قرار می دهند. غم، شادی، زیبایی، زشتی، درد، لذت، میل، نفرت، عشق، اراده و... از جمله اموری است که انسان آنها را با علم حضوری در وجود خود شهود می کند. حواس - خواه ظاهری و خواه باطنی - اشیا و امور جزئی را درک می کنند.عقل
عقل، به منزله یکی دیگر از ابزارهای معرفت، در مقابل حواس، شأنیت لازم را برای درک مفاهیم کلی دارد. استدلال را باید از مهم ترین شئون و نقش های عقل شمرد. از میان انواع استدلال، اقامه برهان از معتبرترین استدلال هاست. در مقام استدلال، هرگاه شکل و محتوای استدلال یقینی و تردیدناپذیر باشد، استدلال برهانی خواهد بود."شهود
شهود یا مکاشفه نیز از ابزارهای معرفت است. معرفت شهودی اشتباه پذیر و خطابردار نیست؛ زیرا چنین معرفتهایی بی واسطه به دست می آیند. تنها علومی که به واسطه حواس یا استدلال حاصل می گردند مشمول صدق و کذب یا حقیقت و خطایند. معرفت های شهودی دو دسته اند: دسته اول از جمله معرفت هایی است که انسان به گونه ای فراگیر و بدون ریاضت از آن بهره مند است. شناخت خویشتن، شناخت قوای ادراکی و حرکتی خود، شناخت حالات نفسانی، عواطف و احساسات خود و معرفت به تفکر، توجه و اراده خویش همه از نمونه معرفتهای همگانی و فراگیرند که بهره مندی از آنها در اختیار همه آحاد انسانی است؛ دسته دوم اما، اشاره به آن نمونه از معرفتهای شهودی دارد که از راه های متعارف و برای انسانهای عادی و معمولی دستیابی به آنها میسر نیست و حال و فضای دیگری را می طلبد.تجربه دینی
در باب معرفتهای دینی، اینکه بتوان تجربه دینی را تنها و برجسته ترین ابزار معرفت آفرین دانست جای پرسش دارد. هرچه باشد، برخلاف دیدگاه بسیاری از صاحب نظران غربی، تجربه دینی تنها ابزار معتبر معرفت دینی نیست، بلکه می توان آن را یکی از ابزارهای معرفت، آن هم در حوزه دین شناسی به شمار آورد.وحی و الهام
چنانچه بخواهیم وحی و الهام را به مفهوم رایج در فرهنگ اسلامی تفسیر کنیم، آنها را نمی توان از ابزارهای عادی معرفت دانست. بر این اساس، وحی به انبیای الهی اختصاص می یابد و الهام نیز به امامان من. اولیای الهی نیز چه بسا در وضعیت هایی ویژه، مشمول دریافت معرفتهایی خاص از طریق الهام می شوند؛ هرچند می توان وحی و الهام را در این مقام با کشف و شهود یکی دانست. پیامبران به طور مستقیم و با شهود و حضور، به حقیقتی که بر آنان وحی می شود معرفت می یابند؛ به گونه ای که احتمال خطا و اشتباه در این معرفت وحیانی کاملا منتفی است. اعتبار الهام ویژه امام نیز در حد اعتبار وحی نبوی است؛ به رغم اینکه تفاوت هایی جزئی میان وحی و الهام وجود دارد. پیروان انبیا و امامان ما نیز از طریق نقل و بیان محتوا و مفاد وحی و الهام توسط آن بزرگواران، به حقایق مورد نظر معرفت می یابند. افزون بر آن، استدلال و برهان عقلی نیز بر صدق گفتار و بیان ایشان گواهی میدهد. در بیان چیستی معرفت و ابزارها و منابع آن، به همین قدر بسنده کرده، تفصیل کلام را به منابع ویژه وامی گذاریم.معرفت به بیانی که گذشت، از معرفت حسی و تجربی گرفته تا معرفت وحیانی و الهامی، هر یک به نوعی پایه تعلیم و تربیت قرار می گیرد. گرایشهای گوناگون آموزشی - تربیتی، اعم از گرایشهای مادی و معنوی درگیر معرفت اند و بدون معرفت آغاز، تداوم و پایانی نخواهند داشت. بدین ترتیب، هرچه معرفت بهتر، بیشتر، پویاتر و روزآمدتر باشد، تعلیم و تربیت پیشرفته تر و کامل تر خواهد بود. مهم این است که دریابیم با چه سازوبرگی باید در پی کسب معرفت، آنچنان که سزاوار معرفت است، برآمد. اکنون بهتر است پیش از ارائه هر پاسخی به رابطه معرفت با حقیقت بیندیشیم. تا اهمیت معرفت در کشف حقیقت برای ما روشن نشود، دیگر مسائل چندان روشن نخواهد گشت.
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت، سیداحمد رهنمایی، صص 57-54، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1388