دانستنی هایی راجع به نزول قرآن(بخش دوم)

قرآن، در خلال آیات به این حقیقت اشارت دارد که قرآن از مبدا‌ ربوبی نازل شده و به وسیله پیک وحی بر قلب پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرود آمده و آن حضرت، آن را بر مردم، ابلاغ نموده است. چرا که می‌فرماید: «تنزیل من رب العالمین» و نیز فرمود: «تنزیل من الله العزیز الحکیم».
چهارشنبه، 30 بهمن 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دانستنی هایی راجع به نزول قرآن(بخش دوم)

آغاز و مدت نزول (قسمت دوم)

«من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا اللّه علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر وما بدلوا تبدیلا(1)، در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدابستند صادقانه ایستاده اند بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند) و برخی دیگر در (همین) انتظارند، و هرگز تغییر و تبدیلی در عهدو پیمان خود ندادند».

«قد سمع اللّه قول التی تجادلک فی زوجها و تشتکی الی اللّه و اللّه یسمع تحاورکما(2)، خداوند سخن زنی را که درباره شوهرش با تو گفتگو و به خدا شکایت می کرد شنید (و تقاضای او را اجابت کرد)، خداوند گفتگوی شما را با هم (و اصرار آن زن را درباره حل مشکلش) می شنید».

این قبیل آیات در قرآن بسیار است که از گذشته خبر می دهد و اگر نزول آن در شب قدر (اولین شب قدر) بوده باشد، باید به صورت مستقبل (آینده دور)بیایدوگرنه سخن، از حالت صدق و ظاهر حقیقت به دور خواهد بود.

علاوه بر استدلال مذکور، در قرآن آیات ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مطلق و مقید، مبهم و مبین بسیار است در حالی که مقتضای ناسخ بودن، تاخیر زمانی آیات ناسخ از منسوخ است هم چنین بقیه تقییدات و مخصوصا بیان مبهمات که لازمه طبیعی و عادی آن وجود فاصله زمانی است پس هرگز معقول نیست که قرآن موجود یک جا نازل شده باشد و نیز خود آیه «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن»(3) و آیات مشابه از گذشته حکایت دارند، به گونه ای که شامل خود این آیات نمی شوند پس این آیات از چیز دیگر، جز خود خبر می دهند و آن شروع نزول قرآن است توضیح این که این آیات خود جز قرآنند و اگر از تمامی قرآن خبرمی دادند که در شب قدر نازل شده از خود نیز خبر داده اند پس لازمه آن، این است که این آیات نیز در شب قدر نازل شده باشند و بایستی بدین صورت گفته شود: «الذی ینزل» یا «انا ننزله» تا این که حکایت از زمان حال باشد، ولی این آیات از غیرخود خبر می دهند و این نیست جز آن که بگوییم منظور از نزول در شب قدر، آغازنزول بوده است نه این که همه قرآن یک جا در این شب نازل شده باشد. شیخ مفید درباره گفتار صدوق که برای قرآن دو نزول فرض کرده است: دفعی وتدریجی که نظر پنجم است می گوید: «منشا آن چه شیخ ابوجعفر صدوق برگزیده خبر واحدی است که نه موجب علم می شود تا آن را باور کرد، و نه موجب عمل می گردد تا آن را تعبدا پذیرفت به علاوه نزول قرآن در حالات گوناگون و در مناسبت های مختلف که اسباب نزول خوانده می شود، خود شاهدی است بر نپذیرفتن ظاهر آن خبر، زیرا قرآن درباره جریاناتی سخن می گوید که پیش از حدوث آن مفهومی ندارد و نمی تواند حقیقت باشد، جز آن که همان موقع نازل شده باشد مثلا قرآن از گفته منافقین خبر می دهد: «و قالوا قلوبنا غلف بل لعنهم اللّه بکفرهم فقلیلا ما یؤمنون»(4) و یا گفتار مشرکان رانقل می کند «و قالوا لو شا الرحمان ما عبدناهم مالهم بذلک من علم»(5) این گونه خبرها از گذشته است، نمی شود پیش از زمان وقوع صادر شود در قرآن نظایر چنین اخبار فراوان است.(6)

سید مرتضی علم الهدی نیز می گوید: «اگر شیخ ابوجعفر صدوق در این که قرآن یک جا نازل شده است بر روایات تکیه کرده باشد، آن ها نه موجب علم اند و نه مایه یقین و در مقابل آن ها روایات بسیاری است که خلاف آن را ثابت می کند و قرآن رانازل شده در مناسبت های مختلف می داند برخی در مکه و برخی در مدینه و احیاناحضرت رسول در پیش آمدهایی منتظر می ماند تا آیه یا آیاتی نازل شود، این قبیل آیات در قرآن بسیار است به علاوه خود قرآن صریحا دلالت دارد که به طور پراکنده نازل شده است: «و قال الذین کفروا لو لا نزل علیه القرآن جملة واحدة کذلک لنثبت به فؤادک و رتلناه ترتیلا»(7) آیه «کذلک لنثبت» نشان می دهد که قرآن به طور پراکنده نازل شده است تا موجب استواری قلب پیامبر گردد».(8)

نظر دوم، گروهی معتقدند که در شب قدر هر سال، آن اندازه از قرآن که نیاز سال بود یک جا بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل می شد، سپس همان آیات تدریجا در ضمن سال، برحسب مناسبت ها و پیش آمدها نازل می گردیده است بر این فرض، مقصود از شهررمضان ـ که قرآن در آن نازل شده است ـ و هم چنین لیلة القدر، یک رمضان و یک لیلة القدر نیست، بلکه همه ماه های رمضان و همه شب های قدر هر سال منظوراست یعنی نوع مقصود است نه شخص این نظر را به ابن جریج، عبدالملک بن عبدالعزیزبن جریج (متوفای 150) نسبت داده اند و برخی دیگر ازدانش مندان نیز با آن موافقند(9) این نظر با ظاهر تعبیر قرآن ـ چنان که گذشت منافات دارد و تمام اعتراضاتی که بر نظر پنجم وارد است بر این نظر نیز واردمی باشد.

نظر سوم، مقصود از «انزل فیه القرآن» انزل فی شانه یا فی فضله القرآن است سفیان بن عیینه (متوفای 198) می گوید: «معنی الایة: انزل فی فضله القرآن» ضحاک بن مزاحم (متوفای 106) می گوید: «انزل صومه فی القرآن» برخی دیگر نیزآن را پذیرفته اند(10) البته این احتمال با آیه «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن»(11) در سوره بقره ممکن است سازگار باشد، اما با آیات سوره دخان وقدر سازگار نمی سازد.

نظر چهارم، بیش تر آیات قرآن در ماه مبارک رمضان نازل شده است که برخی علما مانند سید قطب آن را به صورت احتمال آورده اند(12)، ولی هیچ نشانه ای برای اثبات این نظر در دست نیست به علاوه این نظر مخصوص آیه سوره بقره است و شامل دو سوره قدر و دخان که می گوید ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم، نمی شود.بنابراین سه نظر اخیر قابل پذیرش نیستند عمده نظر اول و نظر پنجم است.

نظر پنجم، گروهی معتقدند که قرآن دو نزول داشته است: دفعی و تدریجی درشب قدر همه قرآن یک جا بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده، سپس در طول مدت نبوت دوباره به تدریج نازل گردیده است این نظر شاید مشهورترین نظر نزد اهل حدیث باشد و منشا آن روایاتی است که این تفصیل در آن ها آمده است برخی به ظاهرروایات اخذ کرده و برخی با تاویل، آن را پذیرفته اند جلال الدین سیوطی می گوید: «صحیح ترین و مشهورترین اقوال همین قول است و روایات بسیار برآن دلالت دارد» از ابن عباس روایت کرده اند: «انزل القرآن لیلة القدر جملة واحدة الی السماالدنیا و وضع فی بیت العزة ثم انزل نجوما علی النبی (صلی الله علیه و آله) فی عشرین سنة».(13)

طبق روایات اهل سنت قرآن یک جا از عرش بر آسمان اول (پایین ترین آسمان ها) نازل گردید، آن گاه در جای گاهی به نام «بیت العزة» به ودیعت نهاده شد، ولی در روایات شیعه آمده است که قرآن از عرش بر آسمان چهارم فرود آمد و در«بیت معمور» نهاده شد صدوق آن را جز عقاید امامیه دانسته است: «نزل القرآن فی شهر رمضان فی لیلة القدر جملة واحدة الی البیت المعمور فی السما الرابعة ثم نزل من البیت المعمور فی مدة عشرین سنة و ان اللّه ـ عزوجل ـ اعطی نبیه العلم جملة»(14) اگرچه اهل ظاهر، به ظاهر این روایات بسنده کرده، آن را همین گونه پذیرفته اند، ولی اهل تحقیق به دلیل اشکالات زیر آن روایات را تاویل برده اند:

حکمت و مصلحت نزول قرآن از عرش به آسمان اول یا چهارم و قرار دادن آن دربیت العزة یا بیت معمور چیست؟

چه حکمتی در این نقل مکان نهفته است ؟

به علاوه این نزول چه سودی برای مردم یا برای پیامبر(صلی الله علیه و آله) دارد که خداوند آن را باعظمت یاد می کند؟

آن چه از قرآن خواندنی است همان آیات و سوره و معانی ومفاهیم راه گشاست آیا آمدن آن در شب قدر در آسمان اول یا چهارم کسب فضیلتی است و توفیقی برای مردم ایجاد می کند؟

فخر رازی در جواب این پرسش ها گفته است: «شاید تسهیل امر مورد نظربوده است تا در موقع نیاز به نزول آیه یا سوره، جبرئیل بتواند فورا از نزدیک ترین جا، آیه مورد نیاز را بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرود آورد»(15) ولی این جواب، متناسب با مقام علمی فخر رازی نیست، زیرا در ملا اعلی (ماورا الطبیعه) قرب و بعد مکانی وجود ندارد.

در زمینه نزول دفعی و تدریجی قرآن، بزرگان توجیهاتی دارند که بیش تر جنبه تاویل احادیث یاد شده را دارد که در این جا به برخی از آن ها اشاره می شود:

1. مقصود از نزول دفعی قرآن بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در شب قدر، آگاهی دادن پیامبربه محتوای کلی قرآن است این تاویل در کلام شیخ صدوق آمده است او می گوید: «وان اللّه اعطی نبیه العلم جملة»، یعنی قرآن با بیان الفاظ و عبارات در آن شب برپیامبر نازل نشده است، بلکه صرفا علم به آن را به او عطا کردند و پیامبر اجمالا برمحتوای قرآن آگاهی یافت.

2. فیض کاشانی بیت معمور را قلب پیامبر دانسته است، زیرا قلب آن بزرگوار خانه معمور خداست که در آسمان (رتبه) چهارم جهان ماده قرار دارد پیامبر، مراتب جماد و نبات و حیوان را پشت سر گذارده و به اوج مرتبه چهارم یعنی جهان انسانیت نایل گشته است آن گاه قرآن در مدت بیست سال، از قلب پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به لسان شریفش، هرگاه که جبرئیل مقداری از آن را نازل می کرد، جریان می یافت(16) این تفسیر هم مشکلی را حل نمی کند، زیرا چنین توجیهی بیان گرد و نوع نزول نخواهد بود، تنها آگاهی های کلی و محتوایی را نشان می دهد.

3. ابوعبداللّه زنجانی گوید: روح قرآن که اهداف عالی قرآن است و جنبه های کلی دارد، در آن شب بر قلب پاک پیامبر اکرم تجلی یافت «نزل به الروح الا مین علی قلبک»(17)، سپس در طول سال ها بر زبان مبارکش ظاهر گشت «و قرآنا فرقناه لتقراه علی الناس علی مکث و نزلناه تنزیلا».(18)

4. علامه طباطبایی همین تاویل را با بیانی لطیف تر مطرح کرده و فرموده است: «اساسا قرآن دارای وجود و حقیقتی دیگر است که در پس پرده وجود ظاهری خودپنهان و از دید و درک معمولی به دور است قرآن در وجود باطنی خود از هرگونه تجزیه و تفصیل عاری است نه جز دارد و نه فصل و نه آیه و نه سوره، بلکه یک وحدت حقیقی به هم پیوسته و مستحکمی است که در جای گاه بلند خود استوار واز دست رس همگان به دور است».

«کتاب احکمت آیاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر(19)، کتابی است که آیاتش استحکام یافته، سپس از جانب حکیمی آگاه، به روشنی بیان شده است».

«و انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم(20)، و آن در ام الکتاب (لوح محفوظ) نزدما بلندپایه و استوار است».

«انه لقرآن کریم فی کتاب مکنون لا یمسه الا المطهرون(21)، آن قرآن گرامی درکتاب محفوظی (سر بسته و پنهان) جای دارد و جز پاکان نمی توانند به آن دست زنند (دست یابند)».

«و لقد جئناهم بکتاب فصلناه علی علم(22)، و در حقیقت، ما کتابی برای آنان آوردیم که (اسرار و رموز) آن را با آگاهی شرح دادیم».

پس قرآن دارای دو وجود است: ظاهری در قالب الفاظ و عبارات، و باطنی درجای گاه اصلی خود لذا قرآن در شب قدر با همان وجود باطنی و اصلی خود ـ که دارای حقیقت واحدی است ـ یک جا بر قلب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرود آمد سپس تدریجا با وجود تفصیلی و ظاهری خود در فاصله های زمانی و در مناسبت های مختلف و پیش آمدهای گوناگون در مدت نبوت نازل گردید.(23)

این گونه تاویلات، از یک نوع لطافت و ظرافت برخوردار است که در صورت وجود مقتضی و داشتن سند اثباتی، می تواند کاملا مناسب باشد از طرف دیگرظاهر آیات قرآن، به همین قرآن که در دست مردم است اشاره دارد و از قرآن دیگر و حقیقتی دیگر که پنهان از چشم همگان باشد سخن نمی گوید.

خداوند برای ابراز عظمت این ماه (رمضان) و این شب (لیلة القدر) مساله نزول قرآن را در آن مطرح می سازد و باید این مطلب قابل فهم و درک شنوندگان باشد، واز قرآنی سخن بگوید که مورد شناسایی مردم (مورد خطاب) بوده باشد به علاوه خبر دادن از نزول قرآن (قرآن باطنی) از جای گاه بلندتر به جای گاه پایین تر، که هر دواز دست رس مردم و حتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به دور است، چه فایده ای می تواندداشته باشد، تا با این ابهت و عظمت از آن یاد کند بنابراین این گونه تاویلات زمانی مناسب است که اصل موضوع ثابت شده باشد و اگر بخواهیم آیات مذکور را تفسیرکنیم، این گونه تاویلات چاره ساز نیست و آیات یاد شده شروع فرود آمدن قرآن رایادآور می شود.

پینوشتها
(1). احزاب 33: 23.
(2). مجادله 58: 1.
(3). بقره 2: 185
(4). بقره2: 88.
(5). زخرف 43: 20.
(6). محمد بن النعمان (شیخ مفید)، تصحیح الاعتقاد، ص 57 و 58.
(7). فرقان 25: 32.
(8). رسائل مرتضی، مجموعه 1، جواب مسایل طرابلسیات 3، ص 405 ـ 403.
(9). ر ک: تفسیر کبیر رازی، ج5، ص 85 الدر المنثور، ج1، ص 189 تفسیر طبرسی، ج2، ص 276 الاتقان، ج1، ص 40.
(10). تفسیر طبرسی، ج1، ص 276 الکشاف، ج1، ص 227 الدرالمنثور، ج1، ص 190 تفسیر کبیر رازی، ج5، ص 80.
(11). بقره 2: 185.
(12). سید قطب، فی ظلال القرآن، ج2، ص 79
(13). الاتقان، ج1، ص 117 ـ 116.
(14). الاعتقادات، باب 31.
(15). تفسیر کبیر رازی، ج5، ص 85.
(16). محسن فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج1، ص 42.
(17). شعرا 26: 194 ـ 193.
(18). اسرا 17: 106.
(19)هود 11: 1.
(20). زخرف 43: 4.
(21). واقعه 56: 79 ـ 77.
(22). اعراف 7: 52.
(23). المیزان، ج 2، ص 16 ـ 15.

منبع: سایت پایگاه تحقیقاتی القرآن


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط