شکرگزاری خداوند

بسیاری از کسانی که در مصیبت‌های فقدان، بی تاب می‌شوند و از خدا شکایت می‌کنند، چنین می‌پندارند که خداوند، به زور، آنچه را مال آنان و حق مسلم آنان بوده، از دستشان خارج کرده است؛ کاری که نباید انجام می‌داده است.
شنبه، 3 اسفند 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شکرگزاری خداوند
از دیدگاه این لغت شناسان و دیگران، شکر، واکنشی به احسان و انعام طرف مقابل است. لذا شکر، مربوط به داشته‌ها و نعمت‌های انسان است؛ اما پرسش این است که فاعل احسان و انعام کیست و چه کسی به انسان احسان می‌کند و نعمت می‌دهد؟ پاسخ این که اگر تقدیر همه چیز به دست خداوند متعال است و اگر مالک همه چیز است، پس نعمت‌ها و داشته‌های زندگی نیز از آن خداوند بوده و از جانب او نصیب انسان شده است. از این رو، خداوند متعال، گذشته از مالک و نام‌های مشابه، با صفت «مفضل» و «متفضل» توصیف شده است. قرآن کریم، نعمت‌ها را فضل خداوند دانسته و از خداوند، به عنوان «صاحب فضل عظیم» یاد کرده است. از این رو، وقتی پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله) با امری خوشایند رو به رو می شدند، این گونه می‌ستودند:« ستایش، برای خدای نعمت دهنده است و بیش از استحقاق بخشنده است؛ کسی که با نعمت او، نیکی‌ها به انجام می‌رسند.» در برخی دیگر از روایات که بیشتر قالب دعا دارند ، از این حقیقت با عنوان «بیده الخیر» تعبیر شده است.
 
 برای نمونه، در دعای افتتاح چنین آمده است: سپاس خدایی را که می‌آفریند و خود، آفریده نیست؛ روزی می‌دهد، ولی روزی خور نیست؛ می خوراند، ولی خورنده نیست؛ زندگان را می‌میراند و مردگان را زنده می‌کند و او زنده نامیراست. نیکی به دست اوست و او بر هر چیز، تواناست. از پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله) نقل شده است که برترین دعا در روز عرفه و برترین سخن من و پیامبران پیش از من این است: «جز خدای یکتای بی شریک، معبودی نیست. فرمانروایی و ستایش، از آن اوست. زنده می‌کند و می‌میراند و او زنده‌ای است که نمی میرد. خیر، در دست اوست و او بر هر چیزی تواناست. با این تعبیر، دعاهای بیشتری وجود دارد که از حوصله این نوشتار بیرون است. آنچه مهم است این که هر آنچه خیر زندگی است، به دست خداوند متعال بوده و از جانب او به انسان می‌رسد. بنابراین، ریشه شکر، در این است که انسان، خداوند متعال را مالک همه چیز بداند و باور داشته باشد که نعمت‌های زندگی‌اش، از جانب اویند. بر اساس تفکر توحیدی، همه چیز از آن خداوند متعال است. لذا انسان موحد و خداباور، هر آنچه را که دارد، از خدا می‌داند. البته شکرگزاری، متوقف بر نعمت‌شناسی است. کسی که به داشته های زندگی‌اش آگاه باشد و سپس آن‌ها را از خداوند متعال بداند، شکرگزار خواهد بود. یعنی کسی شکر گزاری می‌کند که خداشناس باشد و بداند که نعمت از آن خداست.
 
در برخی روایات شکر، به «شکر قلبی» پرداخته شده و در آن‌ها تصریح شده که شکر، آن است که بدانی این نعمت را خداوند متعال عطا کرده است. پس باز نیز سخن از این است که خداشناسی، در قلمرو نعمت است. در حدیثی آمده است که: هنگامی که موسی (علیه السلام) از خداوند متعال پرسید: «فرزند آدم، چگونه تو را شکر می‌کند؟»، خداوند متعال فرمود: «همین که بداند این، از من است، شکر اوست».در جای دیگر آمده است که موسی (علیه السلام)  به خداوند متعال گفت: «من چگونه می‌توانم حق شکر تو را به جای آورم، در حالی که هر شکر من، خود نعمتی است که تو به من داده ای؟!». خداوند پاسخ داد: «الان که دانستی این نیز از جانب من است، مرا شکر کرده ای». در اخبار آمده است که موسی (علیه السلام) از خداوند پرسید: «چگونه آدم توانست شکر این نعمت را که او را با دست خود آفریدی و فرشتگانت را به سجده بر او واداشتی و در بهشت خود جای دادی، به جای آورد؟». خداوند فرمود: «همانا آدم دانست که همه این‌ها از جانب من بود، و همین، شکر او بود».
 
از آنچه گذشت، روشن شد که مبنای شکر، شناخت نعمت دهنده است. وقتی انسان، صاحب نعمت را بشناسد، از او تشکر خواهد کرد. این جاست که شناخت خداوند به عنوان نعمت دهنده، یکی دیگر از مبانی رضامندی است. البته از این گذشته، نعمت‌شناسی، روش‌هایی دارد که آن‌ها نیز مبتنی بر واقعیت های توحیدی هستند. آنچه در این جا مهم است، این که آن روش ها نیز مبنایی توحیدی دارند که با شناخت آن‌ها می‌توان  به شکر و رضامندی در خوشایند دست یافت. معصومان علم نیز با آگاهی دهی نسبت به این امور، مردم را به شکر و رضامندی، راهنمایی می کردند. در بسیاری موارد، از دست دادن اموال و عزیزان، همچون از دست دادن پاره‌ای از وجود انسان است. این، به جهت احساس مالکیتی است که نسبت به آن داریم. جدا شدن از آنچه مال ماست و دلبسته آن هستیم، تنش‌زا و دردناک است. بی تابی کردن و شکایت نمودن هنگام فقدان، به این دلیل است که تصور می‌شود قدرت قاهری، چیزهایی را که ما مالک آن بوده ایم، تصاحب کرده و یا نابود ساخته است.
 
بسیاری از کسانی که در مصیبت‌های فقدان، بی تاب می‌شوند و از خدا شکایت می‌کنند، چنین می‌پندارند که خداوند، به زور، آنچه را مال آنان و حق مسلم آنان بوده، از دستشان خارج کرده است؛ کاری که نباید انجام می‌داده است. اما آیا واقعیت همین است که ما تصور کرده ایم؟ آیا تصور ما در باره دارایی های مالی و انسانی، مطابق واقع است؟ آیا آنچه از آن ما بوده، از ما گرفته‌اند و یا آنچه را به عنوان امانت نزد ما بوده است، پس گرفته اند؟ همه سخن، این جاست: «مال» بوده یا «امانت»؟ «گرفته‌اند» یا «پس گرفته‌اند»؟ «گرفتن» یعنی آنچه مال ما و ملک ما بوده است از مالک آن، به ناحق گرفته اند؛ اما پس گرفتن یعنی گیرنده، آنچه را مال خود او بوده و به عنوان امانت به ما سپرده بوده، باز پس گرفته است. واقعیت، این است که آنچه در زمین و آسمان است، همه از آن خداوند متعال است و آنچه در دست ماست، امانتی از جانب خداوند متعال است.
 
منبع: الگوی اسلامی شادکامی، دکتر عباس پسندیده، صص174-170، مؤسسه علمی فرهنگی دار‌الحدیث، قم، چاپ دوم، 1394


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط