جوان و تفريح
تفريح، لحظههاي شادماني و سروري است كه تأثير فراواني در ايجاد نشاط و شادابي انسان دارد. تلاش شبانهروزي و كار بيوقفه، اگر با تفريح و شادماني همراه نباشد، افزون بر آنكه به افسردگي و ملالت روح و جان ميانجامد، كاهش بازدهي و كيفيت كار انسان را نيز در پي خواهد داشت. گاهي دست كشيدن از همه فعاليتهاي اقتصادي و علمي و فرهنگي و پرداختن به شادكامي و تفريح، سبب ميشود انرژيهاي از دست رفته دوباره بازگردند و شخص با توان و انرژي تازه، وظايف و فعاليتهاي خويش را با كيفيتي بهتر انجام دهد. «در حقيقت، اين نياز چندين هزار ساله بشر به عنوان يك اصل مسلّم است كه انسان در قبال كار، طالب زيبايي و خودآرايي و شادي و بازي و حُسن فروشي و خيالپروري و رهاشدگي نيز هست. اينها حالاتي هستند كه خون را گرم ميكنند و آرامش ميبخشند و مردم را براي كار كردن و حاصل دادن، مهيا نگه ميدارند. براي آنكه بتوانيم از زندگي، بازده و سود بگيريم، بايد ساعتهايي هم در شبانهروز باشند كه از آنها هيچ سود و بازدهي عايد نگردد. به اين ساعتها نيز بايد احترام گذارد و اجازه داد تا به دلخواه صاحبشان صرف شوند».(1)
از ياد نبريم كه تفريحاتِ به هنگام، بر پايداري انسان در برابر مشكلات و سختيهاي زندگي ميافزايد و قامت او را در برابر تندباد حوادث، برافراشته و استوار ميدارد. از ياد نبريم كه تفريحات و لحظههاي شادكامي، هميشه در دسترس هستند. گاهي گفتن يا شنيدن چند شوخي و لطيفه دلچسب يا خواندن كتابهايي كه سخنان حكيمانه و طنزآميز در آنها آمده است، زماني، انجام دادن نرمش و چند حركت ورزشي و گاهي نيز تشكيل محافل دوستانه و گفت و شنود صميمانه با دوستان، تفريحاتي دلپذير و نشاطآور هستند.
مولوي نيز در دفتر سوم مثنوي، پس از سفارش به استراحت و تفريح به هنگام، شب را نعمتي ميداند كه با فرا رسيدن آن، آدمهاي حريص، توفيق اجباري مييابند كه اندكي بياسايند و لحظههايي از زيربار آن همه تلاش كشنده آسايش يابند. وي در اين باره ميسرايد:
مصلحت آن است تا يك ساعتي
قوتي گيرند و زور از راحتي
گر نبودي شب، همه خلقان ز آز
خويشتن را سوختندي ز اهتزاز
از هوس وز حرص سود اندوختن
هر كسي دادي بدن را سوختن
شب پديد آيد چو گنج رحمتي
تا رهند از حرص خود يك ساعتي(2)
«صاحبان سيروسلوك كه بيشتر وقتها و ساعات ايشان به امور جدي در امر سلوك صرف ميشود، لازم است گاهگاه جهت فرح قلبي، به تفريح پردازند تا در اثر آن به دلهايشان مسرّت بخشند، و مانع از ملالت خاطر و افسردگي درون گردند. و عارفان و صاحبان سلوك را روا بود كه به جهت راحتي و سرور قلبي از مزاح و معاشرت با ياران موافق و اهل و اولاد غفلت نكنند و در اين باره، رسول خاتم را الگوي خويش قرار دهند، كه اميرالمؤمنين علي(ع) درباره ايشان فرمود: «رسول خدا(ص) هرگاه در ميان يارانش كسي را اندوهگين ميديد، او را با شوخي، شادمان ميفرمود.» از عايشه پرسيدند: كه رسول خدا(ص) در خانه چگونه بود؟ گفت: «نرمخوترين مردم و بسيار تبسمكننده و خندان بود.» و از تفريحات حضرت رسول(ص)، مزاح نمكين او با اصحاب و ياران بود. آن حضرت گاهي از سر مزاح به بعضيها ميفرمود: «اي صاحب دو گوش.» نقل است روزي پيرزني به حضور آن حضرت آمد و عرض كرد: «دعا فرماييد به بهشت درآيم.» فرمود: «پيرزنان به بهشت نخواهند رفت.» پيرزن، بسيار دلتنگ شد. رسول خدا(ص) فرمود: «مقصودم اين است كه ابتدا جوان شده و سپس به بهشت درآيند.» و پيرزن به غايت شادمان شد».(4)
شمس تبريزي نيز در اين باره مينويسد: «تلوّن و گوناگوني اين است كه ساعتي مشغول طاعت باشيم و ساعتي مشغول خوردن و آشاميدن. آن رياضت نفْس است و اين تربيت نفس. انبيا و اوليا در حال طاعت و در حال خوردن، تربيت نفس ميكردند».(5)
يكي ديگر از بزرگان، درباره پيامدهاي زيانبار سيروسلوك بيوقفه و به دور از تفريحات گاه به گاه، مينويسد: «انسان به هنگامي كه در حال صحت و سلامتي قرار دارد و مزاج و بدن او در حال اعتدال قرار دارد، افكار سالم و صحيح خواهد داشت. و هرچه اين اعتدال به واسطه زيادهروي در رياضت و كاستن از تفريحات لازم به هم بخورد، نفس وي نيز از حالت اعتدال خارج شده، خوف آن ميرود كه به انحراف گرايد، و در ادراكات او اِعوجاج و انحراف رخ دهد، و موجب حزن و خوف و گريه گردد؛ چرا كه اين طايفه به واسطه از دست دادن مزاج اعتدالي، سرور و فرح ناشي از آن را نيز از دست داده، به غم و اندوه ميل پيدا ميكنند، و چه بسا به اخلاق زشت و ناروا دچار ميگردند».(6)
از ياد نبريم كه تفريحاتِ به هنگام، بر پايداري انسان در برابر مشكلات و سختيهاي زندگي ميافزايد و قامت او را در برابر تندباد حوادث، برافراشته و استوار ميدارد. از ياد نبريم كه تفريحات و لحظههاي شادكامي، هميشه در دسترس هستند. گاهي گفتن يا شنيدن چند شوخي و لطيفه دلچسب يا خواندن كتابهايي كه سخنان حكيمانه و طنزآميز در آنها آمده است، زماني، انجام دادن نرمش و چند حركت ورزشي و گاهي نيز تشكيل محافل دوستانه و گفت و شنود صميمانه با دوستان، تفريحاتي دلپذير و نشاطآور هستند.
ـ تفريح و استراحت به هنگام
مولوي نيز در دفتر سوم مثنوي، پس از سفارش به استراحت و تفريح به هنگام، شب را نعمتي ميداند كه با فرا رسيدن آن، آدمهاي حريص، توفيق اجباري مييابند كه اندكي بياسايند و لحظههايي از زيربار آن همه تلاش كشنده آسايش يابند. وي در اين باره ميسرايد:
مصلحت آن است تا يك ساعتي
قوتي گيرند و زور از راحتي
گر نبودي شب، همه خلقان ز آز
خويشتن را سوختندي ز اهتزاز
از هوس وز حرص سود اندوختن
هر كسي دادي بدن را سوختن
شب پديد آيد چو گنج رحمتي
تا رهند از حرص خود يك ساعتي(2)
ـ توصيه بزرگان ادب و عرفان به شاگردان درباره تفريحات
«صاحبان سيروسلوك كه بيشتر وقتها و ساعات ايشان به امور جدي در امر سلوك صرف ميشود، لازم است گاهگاه جهت فرح قلبي، به تفريح پردازند تا در اثر آن به دلهايشان مسرّت بخشند، و مانع از ملالت خاطر و افسردگي درون گردند. و عارفان و صاحبان سلوك را روا بود كه به جهت راحتي و سرور قلبي از مزاح و معاشرت با ياران موافق و اهل و اولاد غفلت نكنند و در اين باره، رسول خاتم را الگوي خويش قرار دهند، كه اميرالمؤمنين علي(ع) درباره ايشان فرمود: «رسول خدا(ص) هرگاه در ميان يارانش كسي را اندوهگين ميديد، او را با شوخي، شادمان ميفرمود.» از عايشه پرسيدند: كه رسول خدا(ص) در خانه چگونه بود؟ گفت: «نرمخوترين مردم و بسيار تبسمكننده و خندان بود.» و از تفريحات حضرت رسول(ص)، مزاح نمكين او با اصحاب و ياران بود. آن حضرت گاهي از سر مزاح به بعضيها ميفرمود: «اي صاحب دو گوش.» نقل است روزي پيرزني به حضور آن حضرت آمد و عرض كرد: «دعا فرماييد به بهشت درآيم.» فرمود: «پيرزنان به بهشت نخواهند رفت.» پيرزن، بسيار دلتنگ شد. رسول خدا(ص) فرمود: «مقصودم اين است كه ابتدا جوان شده و سپس به بهشت درآيند.» و پيرزن به غايت شادمان شد».(4)
شمس تبريزي نيز در اين باره مينويسد: «تلوّن و گوناگوني اين است كه ساعتي مشغول طاعت باشيم و ساعتي مشغول خوردن و آشاميدن. آن رياضت نفْس است و اين تربيت نفس. انبيا و اوليا در حال طاعت و در حال خوردن، تربيت نفس ميكردند».(5)
يكي ديگر از بزرگان، درباره پيامدهاي زيانبار سيروسلوك بيوقفه و به دور از تفريحات گاه به گاه، مينويسد: «انسان به هنگامي كه در حال صحت و سلامتي قرار دارد و مزاج و بدن او در حال اعتدال قرار دارد، افكار سالم و صحيح خواهد داشت. و هرچه اين اعتدال به واسطه زيادهروي در رياضت و كاستن از تفريحات لازم به هم بخورد، نفس وي نيز از حالت اعتدال خارج شده، خوف آن ميرود كه به انحراف گرايد، و در ادراكات او اِعوجاج و انحراف رخ دهد، و موجب حزن و خوف و گريه گردد؛ چرا كه اين طايفه به واسطه از دست دادن مزاج اعتدالي، سرور و فرح ناشي از آن را نيز از دست داده، به غم و اندوه ميل پيدا ميكنند، و چه بسا به اخلاق زشت و ناروا دچار ميگردند».(6)
پی نوشت ها :
1. دکتر محمدعلي اسلامي ندوشن، کارنامه سفر چين، ص 476.
2. عنصرالمعالي کيکاووس بن قابوس بن وشمگير، قابوسنامه، به اهتمام و تصحيح: غلامحسين يوسفي، ص91 (با اندکي تغيير).
3. مثنوي، ص 505.
4. عزالدين محمود کاشاني، مصباح الهدايه و مفتاح الکفايه، مقدمه، تصحيح و توضيحات: عفت کرباسي، دکتر محمدرضا برزگر خالقي، ص 252 (با اندکي تغيير).
5. شمس تبريزي، مقالات، تصحيح و تعليق: محمدعلي موحد، ص 163.
6. صائن الدين علي بن محمد، التمهيد في شرح قواعد التوحيد، ترجمه و شرح: محمدحسين نائيجي، ج 2، صص 963 و 964.