ناچیز بودن زندگی دنیوی

شناخت نادرست از دنیا، آن را بسیار بزرگ می‌داند و لذا از فقدان آن بی‌تاب می‌گردد و شناخت واقع‌گرا، آن را اندک می‌شمرد و از فقدانش بی‌تاب نمی‌گردد.
دوشنبه، 5 اسفند 1398
تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
موارد بیشتر برای شما
ناچیز بودن زندگی دنیوی
یکی از علل بی‌تاب شدن در برابر سختی‌ها این است که بهره‌های دنیا را بسیار زیاد و مهم می‌شمریم. اگر انسان، چیزی را بسیار مهم بداند، به خاطر به دست نیاوردن و یا از دست دادن آن، به شدت غمین و اندوهگین می‌گردد. شدت تنیدگی، بسته به جایگاهی است که شیء از دست رفته یا به دست نیامده، نزد فرد دارد. کسی که دنیا و بهره های دنیا را بزرگ بشمارد، تحمل فقدان آن را ندارد؛ اما این تصور، مطابق واقع نیست. قرآن کریم می‌گوید:« آیا ندیدی کسانی را که به آنان گفته شد: فعلا دست از جنگ بدارید و نماز بر پا دارید و زکات بدهید؛ ولی وقتی که کارزار بر آن‌ها مقرر شد، به ناگاه گروهی از آن‌ها از مردم (مشرک) می ترسیدند، مانند ترسیدن از خدا یا بالاتر از آن، و گفتند: پروردگارا! چرا بر ما جنگ را مقرر داشتی؟ چرا ما را تا مدتی کوتاه مهلت ندادی؟ بگو: بهره دنیا ناچیز است و آخرت برای کسی که تقوا پیشه کند، بهتر است و درهای به شما ستم نخواهد رفت.»
 
در این آیات، مسلمانان را ملامت می‌کند از این که آن روزی که اسلام ضعیف بود، دائم چون و چرا می کردند، که چرا به ما اجازه جنگ داده نمی‌شود؟ ولی همین که اسلام نیرو گرفت و مسلمانان، مأمور به جنگ شدند، طائفه ای از آنان از کفار به همان مقدار که از خدا می‌ترسیدند و بلکه بیش از آن، دچار وحشت شدند و گفتند: چرا نبرد را بر ما واجب کرد و با این که عمر آدمی در دنیا کوتاه و بی مقدار و اندک است، چرا خدای تعالی مضایقه کرد که از این عمر کوتاه بهره‌مند شویم؟ و چرا با دستور قتال، این عمر کوتاه را از ما سلب کرد؟ منشأ این سخن، علاقه‌ای بوده که آنان به زندگی در دنیا داشته‌اند در حالی که این زندگی در تعلیم قرآنی، متاعی است قلیل که چند صباحی مورد بهره وری قرار می‌گیرد و سپس سریع از بین رفته، اثری از آن باقی نمی‌ماند، و به دنبال آن زندگی آخرت است که حیاتی است باقی و حقیقی. معلوم است که چنین حیاتی از حیات دنیا بهتر است، و به همین جهت، در پاسخ مسلمانان کذایی همین معنا را خاطر نشان ساخته، به پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) دستور می‌دهد که به افراد ضعیف جوابی بدهد که اشتباه آنان را روشن سازد و خطا بودن این نظرشان را که زندگی اندک دنیا را بر کرامت جهاد و شرافت کشته شدن در راه آخرت ترجیح داده‌اند توضیح دهد.
 
در این آیات، به خوبی نقش شناخت و واقع گرا بودن یا واقع گرا نبودن آن در احساس کامیابی و رضامندی از دنیا روشن است. شناخت نادرست از دنیا، آن را بسیار بزرگ می‌داند و لذا از فقدان آن بی تاب می‌گردد و شناخت واقع گرا، آن را اندک می شمرد و از فقدانش بی تاب نمی‌گردد. در آیه، ۳۹ سورة غافر نیز بر همین بعد از واقعیت دنیا تصریح شده و به همین جهت، در آیه شصت سوره قصص، تأکید شده که آنچه از این دنیا به انسان برسد، متاعی محدود است و آنچه نزد خداست، خیر و پایدار است. جالب این که در این آیه، مردم به تعقل و اندیشه فراخوانده شده‌اند و این، نشان دهنده نقش شناخت در احساس انسان نسبت به برخورداری با محرومیت از دنیاست. کسانی که دنیا را ارزشمند و مهم ارزیابی کنند، از به دست آوردن آن خرسند می‌شوند، در حالی که واقعیت آن است که چیز اندک و بی ارزشی را کسب کرده‌اند و لذا شایسته خرسندی نیست:« آن‌ها به زندگی دنیا سرمست شدند، در حالی که زندگی دنیا در برابر آخرت، جز متاعی اندک نیست.»
 
بر اساس متون دینی، دنیا، در حقیقت، برخورداری چند روزهای اندک است. سپس، همچون سراب از میان می‌رود و به سان ابر، پراکنده می‌شود. دیر فراهم می‌آید و اندک به کار می‌آید و زود از کف می‌رود و اوقات دنیا، اگرچه بلند باشد، کوتاه است و بهره‌مندی از آن‌ها، هرچند بسیار باشد، اندک است. اگر انسان به این حقیقت توجه کند که آنچه را از دست داده یا به دست نیاورده، اندک بوده است، دچار تنیدگی و فشار روانی نمی‌گردد. مهم این نیست که در واقع، آن شیء، کوچک است یا بزرگ؛ مهم این است که ما آن را کوچک بدانیم یا بزرگ. اگر چیز مهمی مثل دین را از دست بدهیم، ولی آن را ناچیز بشماریم، به خاطر فقدان آن، خیلی ناراحت نمی‌شویم؛ اما اگر چیز بی ارزشی را از دست داده باشیم، ولی آن را مهم بشماریم، به شدت ناراحت می‌شویم. پس آنچه در تنیدگی و نارضایتی مهم است، تصور ماست. برای کسب رضایت از زندگی و مهار تنیدگی، بهتر است تصورات خود را از نعمت های دنیا اصلاح کنیم و آن‌ها را با واقعیت، مطابقت نماییم.
 
از جمله واقعیت های دنیا، ناپایداری آن است. انسان اگر می‌خواهد زندگی موفق و رضایت بخشی داشته باشد، باید به چیزی و جایی دل ببندد که پایدار و تغییر ناپذیر باشد. «آنچه را نپاید، دل بستگی نشاید». اما برخی افراد چون دوست دارند که این حالت، پایدار باشد، آن را پایدار می‌دانند! در حقیقت، میل به «پایدار بودن» مطلوب، به «پایدار دانستن» مطلوب تبدیل می‌شود و بدیهی است که میان این دو، تفاوت زیادی وجود دارد. کسانی که بخواهند راحت و آسوده زندگی کنند، باید به این واقعیت باور داشته باشند که دنیا ناپایدار است. در این صورت، ورود مصیبت، برایشان غیر منتظره نیست و از پیش، آمادگی مقابله با آن را دارند. از این رو، بخشی از متون دینی، به آشکار ساختن این واقعیت اختصاص دارند. خداوند متعال در قرآن کریم با بیان مثلی، ناپایداری دنیا را این گونه توصیف می‌کند:« در حقیقت، مثل زندگی دنیا به سان آبی است که آن را از آسمان فرو ریختیم. پس گیاه زمین، از آنچه مردم و دام ها می خورند، با آن در آمیخت تا آن گاه که زمین، پیرایه خود را برگرفت و آراسته گردید و اهل آن پنداشتند که آنان، بر آن قدرت دارند. شبی یا روزی فرمان [ویرانی] ما آمد و آن را چنان در دیده کردیم که گویی دیروز وجود نداشته است. این گونه، نشانه‌های خود را برای مردمی که می‌اندیشند، به روشنی بیان می‌کنیم» در جای دیگری نیز این گونه مثل زده است:« و برای آنان، زندگی دنیا را مثل بزن که مانند آبی است که آن را از آسمان، فرو فرستادیم. سپس، گیاه زمین با آن در آمیخت و چنان خشک گردید که بادها پراکنده اش کردند؛ و خداست که همواره بر هر کاری تواناست»
 
 در همین راستا امام على (علیه السلام) دنیا را چون مرغزاری توصیف می‌کند که گیاهانش قد کشیده و بیننده‌اش را خوش می‌آید، آبش گواراست و خاکش خوش. از آوندهایشان تری میتراود و از شاخه هایشان ژاله می چکد، و چون سبزه هایش رشد کنند و گل و گیاهانش قامت بیفرازند، به ناگاه، بادی وزیدن می‌گیرد و برگ‌ها را فرو می ریزد و آن همه نظم و هماهنگی را از هم می پراکند و چنان می‌شود که خداوند فرموده است: «و چنان خشک گردید که بادها پراکنده‌اش کردند، و خداست که همواره بر هر کاری تواناست». دنیا را بنگرید که از آنچه شما را خوش می‌آید، چه فراوان دارد و آنچه شما را سودمند می‌افتد، چه اندک دارد.
 
منبع: الگوی اسلامی شادکامی، دکتر عباس پسندیده، صص244-241، مؤسسه علمی فرهنگی دار‌الحدیث، قم، چاپ دوم، 1394


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط