معرفی و نقد انیمیشن لکلکها (storks)
لکلکها محصول همکاری کمپانی وارنر انیمیشن و دو شرکت انیمیشنسازی دیگر است که به کارگردانی نیکولاس استولر و دوگ سوئیتلند ساخته شده و در سال۲۰۱۶ توسط کمپانی برادران وارنر عرضه گردیده است.
داستان انیمیشن
از زمانهای گذشته خانوادههایی که دوست داشتند بچهدار شوند، نامهای به شرکت لکلکها مینوشتند و بعد از تولید نوزاد، لکلکی مسئول تحویل نوزاد به آن خانواده میشد.
هجده سال پیش، جاسپر (یکی از لکلکها) از نوزادی خوشش میآید و راهنمای آدرس را میشکند؛ چون نوزاد را برای خودش میخواهد. از آن زمان لکلکها تصمیم گرفتند نوزاد انسان را حمل نکنند و به جای آن، شرکت حمل وسایل منزل و الکترونیکی باز کردند؛ اما آن نوزاد که اسمش را تولیپ گذاشته بودند، حالا بزرگ شده و دختری هجده ساله است. تولیپ هر وقت میخواهد به شرکت کمک کند، خرابکاری کرده، خسارت میزند. رییس شرکت لکلکها که میخواهد رییس هیئت مدیره شود، تصمیم دارد، جونیور را به جای خودش رییس شرکت کند؛ برای این تصمیم شرطی میگذارد و شرطش این است که جونیور، تولیپ را اخراج کند تا شرکت بیشتر از این خسارت نبیند. جونیور نمیتواند تولیپ را اخراج کند؛ اما کاری میکند که او دیگر مزاحم شان نشود. او را به قسمت نامههای ارسالی میفرستد که هجده سال است تعطیل بوده است.
از سوی دیگر، کودکی در خانوادهای زندگی میکند که پدر و مادرش حتی برای پنج دقیقه هم وقت ندارند تا با او بازی کنند. مدام کار میکنند و کودک احساس تنهایی میکند. آگهی قدیمی شرکت لکلکها را میبیند و تصمیم میگیرد برایشان نامهای بنویسد. او از طرف پدر و مادرش از شرکت لکلکها تقاضای نوزاد میکند و نامه را برای شرکت لکلکها می فرستد.
نامه به دست تولیپ میرسد و او نامه را به دستگاه تولید نوزاد میاندازد. دستگاه هم نوزادی را تحویل میدهد. جونیور برای این که رییس نفهمد، خودش راه میافتد تا نوزاد را تحویل دهد. آنها با هواپیمایی که تولیپ برای خودش درست کرده به دنبال والدین نوزاد میروند. رییس از این موضوع مطلع میشود و راهنمای آدرس را دستکاری میکند تا آن ها را دست گیر کند. رییس موفق میشود؛ اما جونیور و تولیپ با کمک جاسپر موفق میشوند فرار کنند و در انتها دستگاه را روشن کرده، میلیونها نوزاد تولید میشود. رییس شکست میخورد و جونیور رییس میشود و تصمیم میگیرد دوباره شرکت تولید نوزاد را راهاندازی کند.
بچهی درخواست کنندهی نوزاد، شروع میکند به ساختن جایی برای فرود آمدن لکلک. پدر میخواهد منصرفش کند؛ اما دلش نمیآید و او هم کمکش میکند. مادر هم نمیخواهد دست از کار بکشد؛ اما با اصرار بچه و پدر، تصمیم میگیرد کمکشان کند و به خاطر فرزندشان هر دو دست از کارهایشان می کشند و جایی برای فرود لکلک آماده میکنند.
تولیپ و جونیور بالاخره نوزاد را به کودک درخواست کننده میرسانند و نوزادهای دیگر را هم به خانوادههایشان میرسانند.
به کمک جاسپر و جونیور، تولیپ هم بعد از هجده سال به خانوادهاش میرسد.
***
همانطور که ما همیشه به بچه ها میگوییم نوزادها از آسمان میآیند، در کشورهای غربی میگویند لکلکها بچه ها را برای ما میآورند. اگر یادتان باشد انیمیشن قدیمی «دامبو» نیز همین طور بود.
انیمیشن لک لک ها علاوه بر سرگرمکننده بودن، از کیفیت خیلی خوب برخوردار است؛ پس در مورد کیفیت و تکنیک آن صحبت نکنیم و یکراست برویم سراغ داستان و محتوای انیمیشن.
داستان غیرواقعی لکلکها، چون موضوع مهم بچهدار شدن را با افسانه و خیالپردازی گفته است، جای بحث دارد. چند سالی است کلاسهای مفیدی برای بزرگسالان و جوانان برگزار میشود به نام «سواد رسانهای» و چه خوب میشد برای نوجوانان هم این کلاسها برگزار میشد. در این کلاسها در مورد این که رسانه چطور میتواند روی ذهن ما تأثیر بگذارد صحبت میشود. انیمیشن و سینما یکی از قدرتمندترین رسانهها به حساب میآیند. شاید بگویید بچهها فقط تماشا میکنند و لذت میبرند؛ اما خوب است این نکته را برایتان بگویم که رسانهها برای رسیدن به هدفهایشان، چند مرحله کار انجام میدهند؛ اولین مرحله «کاشت» است. در این مرحله به قول شما به لذت فکر میکنند و بین داستان تخیلی و لذتبخش، نکاتی میگذارند که وقتی بچهها بزرگ شدند با دیدن فیلمهای بزرگسالانه این نکات برایشان معنی پیدا کند؛ چون در کودکی بدون آن که خودشان متوجه شوند به آنها نشان داده شده یا برایشان گفته شده است، به این مرحله نیز «برداشت» میگویند؛ یعنی در کودکی دانهای توی ذهن کودکان میکارند و در بزرگسالی آنچه میخواهند برداشت میکنند.
با همهی اینها این انیمیشن نکات آموزندهی زیادی هم دارد که میتوان به آنها اشاره کرد:
- خانوادهها به جای سفارش لوازم خانگی و کار زیاد و درگیریهای غیرضروری و رسیدن به دنیای مدرن ،که فقط دست وپاگیرشان شده، توجه بیشتر داشته باشند به بچههایشان.
- غافل شدن از بچهها و رهاکردنشان ضربات جبرانناپذیری به آن ها میزند و در روحیهشان تأثیر منفی میگذارد.
- مهمترین مسئله که این انیمیشن به آن میپردازد، موضوع مهم فرزندآوری است. نسل جوان کشور کم شده و این موضوع به ضرر کشور است. وقتی تعداد فرزندان خانواده کم میشود و خانواده تک فرزند می گردد، یعنی جمعیت جهان دارد نصف میشود. این مسئله هم در روحیهی بچهها تأثیر دارد و هم در وضع کشورها. فرزندانی که در آینده ی بچههایشان عمو، عمه، خاله و دایی ندارند، یعنی بچههای هم سن در فامیل نخواهند داشت تا بازی کنند، کمکم تنها گردیده، دچار مشکلات روحی میشوند. همین بچهها قرار است بزرگ شوند و مدیریتهای کشور را در دست بگیرند و این مشکلات روحی-روانی هنوز با ایشان هست. فکر کنید چطور این بچهها با این مشکلات میخواهند کشورشان را اداره کنند یا دست به اختراع و اکتشاف بزنند و اوضاع اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشور را سامان دهند؟! جامعهای که جمعیت آن کم شود، نسل جوان آن کم شده، نیروهای تازه نفس و قوی خود را از دست میدهد و در آخر به جامعهای ضعیف تبدیل میشود که خیلی راحت از هم میپاشد و کشورهای دیگر میتوانند آن را نابود کنند. انیمیشن لکلکها، این موضوع را خیلی خوب برایمان میگوید و تصمیم لکلکها این میشود که جامعه را از نابودی نجات دهند و بچههای زیادی تولید کنند و به خانوادهها بدهند.
بازگشت تولیپ به خانوادهاش یکی از نکات مثبت است. دختری در هجده سالگی به جای تنها زندگی کردن، که این روزها در کشورهای غربی مُد شده، به آغوش خانوادهاش برمیگردد و معنای زندگی واقعی را میچشد.
البته این انیمیشن تبلیغ شرکتی را به عهده دارد که اسم شرکت لکلکها را به خود اختصاص داده و بارها به نمایش درمیآید و بارها گفته میشود؛ آن هم شرکت حمل و نقلی است معتبر در آمریکا و این شاید از نکات منفی انیمیشن باشد.
اگر این انیمیشن را با دقت ببینید برایتان مفید است؛ البته هنگام دیدن، به نکات مهم آن نیز توجه داشته باشید.
منبع: مجله باران
هجده سال پیش، جاسپر (یکی از لکلکها) از نوزادی خوشش میآید و راهنمای آدرس را میشکند؛ چون نوزاد را برای خودش میخواهد. از آن زمان لکلکها تصمیم گرفتند نوزاد انسان را حمل نکنند و به جای آن، شرکت حمل وسایل منزل و الکترونیکی باز کردند؛ اما آن نوزاد که اسمش را تولیپ گذاشته بودند، حالا بزرگ شده و دختری هجده ساله است. تولیپ هر وقت میخواهد به شرکت کمک کند، خرابکاری کرده، خسارت میزند. رییس شرکت لکلکها که میخواهد رییس هیئت مدیره شود، تصمیم دارد، جونیور را به جای خودش رییس شرکت کند؛ برای این تصمیم شرطی میگذارد و شرطش این است که جونیور، تولیپ را اخراج کند تا شرکت بیشتر از این خسارت نبیند. جونیور نمیتواند تولیپ را اخراج کند؛ اما کاری میکند که او دیگر مزاحم شان نشود. او را به قسمت نامههای ارسالی میفرستد که هجده سال است تعطیل بوده است.
از سوی دیگر، کودکی در خانوادهای زندگی میکند که پدر و مادرش حتی برای پنج دقیقه هم وقت ندارند تا با او بازی کنند. مدام کار میکنند و کودک احساس تنهایی میکند. آگهی قدیمی شرکت لکلکها را میبیند و تصمیم میگیرد برایشان نامهای بنویسد. او از طرف پدر و مادرش از شرکت لکلکها تقاضای نوزاد میکند و نامه را برای شرکت لکلکها می فرستد.
نامه به دست تولیپ میرسد و او نامه را به دستگاه تولید نوزاد میاندازد. دستگاه هم نوزادی را تحویل میدهد. جونیور برای این که رییس نفهمد، خودش راه میافتد تا نوزاد را تحویل دهد. آنها با هواپیمایی که تولیپ برای خودش درست کرده به دنبال والدین نوزاد میروند. رییس از این موضوع مطلع میشود و راهنمای آدرس را دستکاری میکند تا آن ها را دست گیر کند. رییس موفق میشود؛ اما جونیور و تولیپ با کمک جاسپر موفق میشوند فرار کنند و در انتها دستگاه را روشن کرده، میلیونها نوزاد تولید میشود. رییس شکست میخورد و جونیور رییس میشود و تصمیم میگیرد دوباره شرکت تولید نوزاد را راهاندازی کند.
بچهی درخواست کنندهی نوزاد، شروع میکند به ساختن جایی برای فرود آمدن لکلک. پدر میخواهد منصرفش کند؛ اما دلش نمیآید و او هم کمکش میکند. مادر هم نمیخواهد دست از کار بکشد؛ اما با اصرار بچه و پدر، تصمیم میگیرد کمکشان کند و به خاطر فرزندشان هر دو دست از کارهایشان می کشند و جایی برای فرود لکلک آماده میکنند.
تولیپ و جونیور بالاخره نوزاد را به کودک درخواست کننده میرسانند و نوزادهای دیگر را هم به خانوادههایشان میرسانند.
به کمک جاسپر و جونیور، تولیپ هم بعد از هجده سال به خانوادهاش میرسد.
***
همانطور که ما همیشه به بچه ها میگوییم نوزادها از آسمان میآیند، در کشورهای غربی میگویند لکلکها بچه ها را برای ما میآورند. اگر یادتان باشد انیمیشن قدیمی «دامبو» نیز همین طور بود.
انیمیشن لک لک ها علاوه بر سرگرمکننده بودن، از کیفیت خیلی خوب برخوردار است؛ پس در مورد کیفیت و تکنیک آن صحبت نکنیم و یکراست برویم سراغ داستان و محتوای انیمیشن.
داستان غیرواقعی لکلکها، چون موضوع مهم بچهدار شدن را با افسانه و خیالپردازی گفته است، جای بحث دارد. چند سالی است کلاسهای مفیدی برای بزرگسالان و جوانان برگزار میشود به نام «سواد رسانهای» و چه خوب میشد برای نوجوانان هم این کلاسها برگزار میشد. در این کلاسها در مورد این که رسانه چطور میتواند روی ذهن ما تأثیر بگذارد صحبت میشود. انیمیشن و سینما یکی از قدرتمندترین رسانهها به حساب میآیند. شاید بگویید بچهها فقط تماشا میکنند و لذت میبرند؛ اما خوب است این نکته را برایتان بگویم که رسانهها برای رسیدن به هدفهایشان، چند مرحله کار انجام میدهند؛ اولین مرحله «کاشت» است. در این مرحله به قول شما به لذت فکر میکنند و بین داستان تخیلی و لذتبخش، نکاتی میگذارند که وقتی بچهها بزرگ شدند با دیدن فیلمهای بزرگسالانه این نکات برایشان معنی پیدا کند؛ چون در کودکی بدون آن که خودشان متوجه شوند به آنها نشان داده شده یا برایشان گفته شده است، به این مرحله نیز «برداشت» میگویند؛ یعنی در کودکی دانهای توی ذهن کودکان میکارند و در بزرگسالی آنچه میخواهند برداشت میکنند.
با همهی اینها این انیمیشن نکات آموزندهی زیادی هم دارد که میتوان به آنها اشاره کرد:
- خانوادهها به جای سفارش لوازم خانگی و کار زیاد و درگیریهای غیرضروری و رسیدن به دنیای مدرن ،که فقط دست وپاگیرشان شده، توجه بیشتر داشته باشند به بچههایشان.
- غافل شدن از بچهها و رهاکردنشان ضربات جبرانناپذیری به آن ها میزند و در روحیهشان تأثیر منفی میگذارد.
- مهمترین مسئله که این انیمیشن به آن میپردازد، موضوع مهم فرزندآوری است. نسل جوان کشور کم شده و این موضوع به ضرر کشور است. وقتی تعداد فرزندان خانواده کم میشود و خانواده تک فرزند می گردد، یعنی جمعیت جهان دارد نصف میشود. این مسئله هم در روحیهی بچهها تأثیر دارد و هم در وضع کشورها. فرزندانی که در آینده ی بچههایشان عمو، عمه، خاله و دایی ندارند، یعنی بچههای هم سن در فامیل نخواهند داشت تا بازی کنند، کمکم تنها گردیده، دچار مشکلات روحی میشوند. همین بچهها قرار است بزرگ شوند و مدیریتهای کشور را در دست بگیرند و این مشکلات روحی-روانی هنوز با ایشان هست. فکر کنید چطور این بچهها با این مشکلات میخواهند کشورشان را اداره کنند یا دست به اختراع و اکتشاف بزنند و اوضاع اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشور را سامان دهند؟! جامعهای که جمعیت آن کم شود، نسل جوان آن کم شده، نیروهای تازه نفس و قوی خود را از دست میدهد و در آخر به جامعهای ضعیف تبدیل میشود که خیلی راحت از هم میپاشد و کشورهای دیگر میتوانند آن را نابود کنند. انیمیشن لکلکها، این موضوع را خیلی خوب برایمان میگوید و تصمیم لکلکها این میشود که جامعه را از نابودی نجات دهند و بچههای زیادی تولید کنند و به خانوادهها بدهند.
بازگشت تولیپ به خانوادهاش یکی از نکات مثبت است. دختری در هجده سالگی به جای تنها زندگی کردن، که این روزها در کشورهای غربی مُد شده، به آغوش خانوادهاش برمیگردد و معنای زندگی واقعی را میچشد.
البته این انیمیشن تبلیغ شرکتی را به عهده دارد که اسم شرکت لکلکها را به خود اختصاص داده و بارها به نمایش درمیآید و بارها گفته میشود؛ آن هم شرکت حمل و نقلی است معتبر در آمریکا و این شاید از نکات منفی انیمیشن باشد.
اگر این انیمیشن را با دقت ببینید برایتان مفید است؛ البته هنگام دیدن، به نکات مهم آن نیز توجه داشته باشید.
منبع: مجله باران