نقد و بررسی انیمیشن «میون، نگهبان ماه»
نامزد دریافت جایزه ی اسکار بهترین انیمیشن بلند سال2017
کارگردانان: الکساندر هبویان، بنوا فیلیپو
شرکت سازنده: استودیوی انیمیشن سازی ON
-
خلاصه ی داستان
به خاطر این که نظم و کنترل حرکت خورشید و ماه برهم نخورد، هریک بایست نگهبانی داشته باشند که برای این کار آموزش می بینند و انتخاب میشوند. ماجرا از آن جا شروع میشود که ماه، نگهبانِ آموزش دیده ی خود را نمیپذیرد و شخصیتی بی تجربه به نام «میون» را برای نگهبانی انتخاب میکند. میون ناخواسته مشکلاتی را به بار میآورد و درنهایت موفق میشود نظم دنیا و روشنی را برای جهان به ارمغان بیاورد.
-
بفرمایید قورباغه ی آب پَز!
اگر یک قورباغه را توی ظرف آب جوش بیندازیم، قورباغه ی بیچاره بدون شک جانش را فدای آزمایش علمی ما میکند؛ اما در صورتی که قورباغه را توی ظرف آب خنک بگذاریم و روی شعله بگذاریم تا کم کم گرم شود و به دمای جوش برسد، قورباغه صحیح و سالم باقی میماند؛ چون بدون این که بفهمد، بدن خود را با دمای آب هم سان میکند و هرچه دمای آب داغ تر شود، بدن خود را به شرایط آن عادت میدهد. این قضیه برای بسیاری از حیوانات و حتی انسان هم اتفاق میافتد؛ اما با مقاومت در دماهای مختلف.
کاری که بسیاری از شرکتهای سینمایی و انیمیشن سازی انجام میدهند، بسیار شبیه آزمایش علمی ماست. میپرسید: چگونه؟ این طور پاسخ میدهم: معمولاً این شرکتها کنار داستان اصلی فیلم خود، که بیش تر اوقات هم دیدنی و جالب است، مسائلی را نشان میدهند که با دین و فرهنگ ما مخالف است و تفاوتهای زیادی دارد. این مخالفتها این قدر آرام آرام و باجذابیت صورت میگیرد که ما معمولاً دقت چندانی نمیکنیم و متأسفانه تجربهها نشان میدهد ذهن ما آن مسائل را ثبت میکند و این موضوع در سنین بالاتر و جوانی، بسیار مشکل ساز میشود؛ دقیقاً مثل قورباغه ای که خودش را آرام آرام با شرایط هم سو میکند و در آب جوش هم دوام میآورد بدون این که اصلاً توجهی داشته باشد یا بفهمد چه بلایی دارد سرش میآید.
در مورد انیمیشن «میون» هم این اتفاق رخ میدهد و اگر دقت کنیم، متوجه مسائلی میشویم که در دین و فرهنگ ما به شکل دیگری تعریف شده است؛ مسائلی مانند آفرینش و خلقت، نظم و انضباط دقیقی که در آفرینش زمین و آسمان و ماه و خورشید و... وجود دارد و آن نظم و ترتیب را خداوند یکتا به وجود آورده است و موضوعی نیست که به صورت اتفاقی رخ داده باشد یا به شکلی تخیلی که در این انیمیشن نشان داده میشود.
مسئله ی یکتایی خدا نیز در این انیمیشن زیر سؤال میرود و انیمیشن به سمت اعتقادات چندخدایی یا دوگانه پرستی حرکت میکند که در تمام دینهایی که از طرف پروردگار یکتا آمده، موضوع چندخدایی یا دوگانه پرستی و اعتقاد به خداوندهای متعدد باطل شمرده شده است. در این انیمیشن، همچنین شاهد تخیلات درهم و آشفته ی کارگردان در رابطه با قرار گرفتن ماه و خورشید و جایگاه آنها هستیم، به شکلی که هر دوی آنها روی دو موجود خیالی قرار گرفته و با طناب و زنجیر به آنها بسته شده اند. باید گفت اینها نه تنها با فرهنگ اسلامی ما تفاوت دارد، بلکه با اعتقادات دینی و اسطوره ای تمام فرهنگها و دینها متفاوت است و ساخته ی ذهن خیال باف نویسنده و کارگردانهایی است که به هیچ اعتقادی پای بند نیستند و این خیال پردازیهای خود را نیز به شکلی آرام و لغزنده در ذهن ما کودکان و نوجوانان وارد میکنند و به دلیل جذابیتهایی که در کنار آن قرار میدهند، ما هم هیچ مخالفتی از خود نشان نمیدهیم و در بهترین حالت با خودمان میگوییم: «فقط یک انیمیشن است دیگر!»
کاری که بسیاری از شرکتهای سینمایی و انیمیشن سازی انجام میدهند، بسیار شبیه آزمایش علمی ماست. میپرسید: چگونه؟ این طور پاسخ میدهم: معمولاً این شرکتها کنار داستان اصلی فیلم خود، که بیش تر اوقات هم دیدنی و جالب است، مسائلی را نشان میدهند که با دین و فرهنگ ما مخالف است و تفاوتهای زیادی دارد. این مخالفتها این قدر آرام آرام و باجذابیت صورت میگیرد که ما معمولاً دقت چندانی نمیکنیم و متأسفانه تجربهها نشان میدهد ذهن ما آن مسائل را ثبت میکند و این موضوع در سنین بالاتر و جوانی، بسیار مشکل ساز میشود؛ دقیقاً مثل قورباغه ای که خودش را آرام آرام با شرایط هم سو میکند و در آب جوش هم دوام میآورد بدون این که اصلاً توجهی داشته باشد یا بفهمد چه بلایی دارد سرش میآید.
در مورد انیمیشن «میون» هم این اتفاق رخ میدهد و اگر دقت کنیم، متوجه مسائلی میشویم که در دین و فرهنگ ما به شکل دیگری تعریف شده است؛ مسائلی مانند آفرینش و خلقت، نظم و انضباط دقیقی که در آفرینش زمین و آسمان و ماه و خورشید و... وجود دارد و آن نظم و ترتیب را خداوند یکتا به وجود آورده است و موضوعی نیست که به صورت اتفاقی رخ داده باشد یا به شکلی تخیلی که در این انیمیشن نشان داده میشود.
مسئله ی یکتایی خدا نیز در این انیمیشن زیر سؤال میرود و انیمیشن به سمت اعتقادات چندخدایی یا دوگانه پرستی حرکت میکند که در تمام دینهایی که از طرف پروردگار یکتا آمده، موضوع چندخدایی یا دوگانه پرستی و اعتقاد به خداوندهای متعدد باطل شمرده شده است. در این انیمیشن، همچنین شاهد تخیلات درهم و آشفته ی کارگردان در رابطه با قرار گرفتن ماه و خورشید و جایگاه آنها هستیم، به شکلی که هر دوی آنها روی دو موجود خیالی قرار گرفته و با طناب و زنجیر به آنها بسته شده اند. باید گفت اینها نه تنها با فرهنگ اسلامی ما تفاوت دارد، بلکه با اعتقادات دینی و اسطوره ای تمام فرهنگها و دینها متفاوت است و ساخته ی ذهن خیال باف نویسنده و کارگردانهایی است که به هیچ اعتقادی پای بند نیستند و این خیال پردازیهای خود را نیز به شکلی آرام و لغزنده در ذهن ما کودکان و نوجوانان وارد میکنند و به دلیل جذابیتهایی که در کنار آن قرار میدهند، ما هم هیچ مخالفتی از خود نشان نمیدهیم و در بهترین حالت با خودمان میگوییم: «فقط یک انیمیشن است دیگر!»
-
از نظر شکل و ساختار داستانی
داستان این انیمیشن، طرحی تکراری و کلیشه ای دارد؛ موضوع جدال بین نیروهای خوب و بد، جنگ خیر و شر، که هزاران سال است در آثار ادبی مورد استفاده قرار گرفته است؛ طرحی ساده که در بخشهای زیادی از آن نیز قابل ارتباط با هم نیست و این ضعف به کار فیلم نامه نویس برمیگردد؛ چراکه در یک طرح یا پیرنگ داستانی دقیق و درست، بایست تمام اتفاقات و روابط منطقی باشد و توجیه و توضیح مناسبی داشته باشد؛ مثلاً شخصیت دختر داستان که با میون همراه میشود، چه توجیهی دارد؟ به نظر میرسد این شخصیت، که البته مثل شخصیتهای دیگر خوب شخصیت پردازی نشده و بیننده چیز زیادی در مورد آنها نمیداند (خصوصاً شخصیت نگهبان خورشید که چندان به مخاطب یا همان بیننده معرفی نمیشود) فقط برای ایجاد ارتباطی عاشقانه به فیلم اضافه شده است که آن هم بیش تر به فضای ذهنی بزرگ سالان نزدیک است تا سنین پایین تر؛ به همین دلیل، حذف شخصیت دختر، چندان آسیبی به ماجرای انیمیشن نمیزند و این خود ضعفی بزرگ است.
همچنین شخصیت «میون»، که قهرمان داستان است نیز از نظر شخصیت پردازی دچار ضعف و کمبود است؛ به شکلی که این قهرمان داستانی هدف و آرمان و عقیده ی مشخصی ندارد و بیننده نمیتواند با آن ارتباط خوبی برقرار کند. این نشان میدهد که قهرمان داستان در ابتدای کار، در ذهن نویسنده و کارگردان چندان خوب و کامل شکل نگرفته و تکلیف آنها با قهرمان داستان مشخص نیست و در این صورت، معلوم است که شخصیت قهرمان برای بیننده نیز مبهم و نامعلوم باقی میماند.
گذشته از شخصیت پردازی، یک ضعف دیگر هم در ساختار داستان وجود دارد و آن هم قابل حدس بودن پایان داستان است. بینندگان امروزی بسیار باهوش و آگاه هستند و ساختن اثری شگفت انگیز و غیرقابل حدس برای آنها کار آسانی نیست.
منبع: مجله باران
همچنین شخصیت «میون»، که قهرمان داستان است نیز از نظر شخصیت پردازی دچار ضعف و کمبود است؛ به شکلی که این قهرمان داستانی هدف و آرمان و عقیده ی مشخصی ندارد و بیننده نمیتواند با آن ارتباط خوبی برقرار کند. این نشان میدهد که قهرمان داستان در ابتدای کار، در ذهن نویسنده و کارگردان چندان خوب و کامل شکل نگرفته و تکلیف آنها با قهرمان داستان مشخص نیست و در این صورت، معلوم است که شخصیت قهرمان برای بیننده نیز مبهم و نامعلوم باقی میماند.
گذشته از شخصیت پردازی، یک ضعف دیگر هم در ساختار داستان وجود دارد و آن هم قابل حدس بودن پایان داستان است. بینندگان امروزی بسیار باهوش و آگاه هستند و ساختن اثری شگفت انگیز و غیرقابل حدس برای آنها کار آسانی نیست.
منبع: مجله باران