خداوند نسبت به اینکه انسانها به جای حق گرایی، تطابق با اکثریت را معیار زندگی عادی بپندارند، هشدار میدهد و اکثریت را نیز در معرض خطر و لغزش می داند. اکثریتی که به جای حق در پی حدس و هوس باشند، شایسته پیروی نیستند: وإن تطع أکثر من فی الأرض یضلوک عن سبیل الله إن یتبعون إلا الظن وإن هم إلا یخرصون؛ «و اگر از بیشتر افراد روی زمین اطاعت کنی، تو را از راه خداوند، منحرف و گمراه می کنند؛ زیرا آنان جز از گمان پیروی نمی کنند و آنان، جز به حدس و گمان نمی پردازند».
نمونهای از انحراف اکثریت در کربلا: در کربلا صحنه ای پدید آمد که قرآن نیم قرن پیش از آن خبر داده بود: «اگر محمد بمیرد یا کشته شود، شما به گذشته خود برمیگردید؟ اگر چنین کنید، به خدا زیانی نمی رسد».مردم پس از پنجاه سال به خوی دیرین خود و زندگی جاهلیت، یعنی زندگی ای که جز خشم و شهوت چیزی راهبر آن نبود، بازگشتند. پنجاه سال قرآن و حدیث و سیرت بزرگان صحابه و رفتار مسلمانان راستین، در مدت چند ساعت به یک سو نهاده شد.
طبیعت درنده ای که در زیر این قیدها محدود و محصور بود، رها گشت؛ طبیعتی که نه تنها از خوی مسلمانی بهرهای نداشت، بلکه میان آن و طبیعت انسانی نیز فاصلهای عمیق دیده میشد.گفتار امام در روز عاشورا به نحوی است که هرکس شامهای درست و نابیمار داشته باشد، بوی آشتی طلبی، خیرخواهی و مردم دوستی را به خوبی از آن می شنود؛ سخن کسی که رسالت خود را در بیدار کردن وجدانهای به خواب رفته میداند؛ سخن مردی خدایی که خود را در میان شعله های شرار خشم و طغیان شهوت که توده جاهل در آن میسوزد، می افکند و می کوشد تا آنجا که ممکن است، یک یا دو تن را برهاند و از میان این شعله بیرون برد. سخنران در این خطبه، از آرایش لفظی و رعایت صنعت بهره نبرده، و به دلیل های منطقی و استدلال توجه نکرده است. بیانی ساده، متضمن معنایی که همه آن را در طول پنجاه سال به خوبی شنیده بودند و می دانستند، ولی خود را از آن بی اطلاع نشان می دادند. بخشهایی از این خطبه را مرور کنیم تا به عمق اشتباه و انحراف اکثریت پی ببریم:
مردم، من خیرخواه شما هستم و برای تفرقه افکنی نیامده ام. همه مرا میشناسید. مردم، میدانید من کیستم؟ میدانید پدرم کیست؟ آیا کشتن من بر شما رواست؟ مگر من پسر دختر پیغمبر شما نیستم؟ مگر پدر من، وصی پیغمبر و پسر عموی او، و نخستین مسلمان نیست؟ آیا این حدیث را شنیده اید که پیغمبر درباره من و برادرم گفت «این دو فرزند من، دو سید جوانان اهل بهشت اند»؟ به خدا تا خود را شناخته ام، دروغ نگفته ام، و اگر گمان می کنید من دروغ می گویم، هنوز از اصحاب حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم چند تن زنده اند. می توانید از آنها بپرسید: جابر بن عبدالله انصاری، ابوسعید خدری، سهل ساعدی، زید بن ارقم، انس بن مالک. مردم، به چه مجوز شرعی می خواهید خون مرا بریزید؟
در برابر اکثریت، اقلیتی سرافراز، چنان تابلویی از انسانیت حق گرا به نمایش گذاشتند که گویند عاشورا، زیباترین تابلوی عالم خلقت است. خداوند جلوه های جمالی و جلالی خود را در عاشورا به نمایش گذاشته است. شیخ جعفر مجتهدی می افزاید: «حضرت حر تا وقتی امیر بود، بندگی یزید را می کرد و از وقتی غلام امام حسین علیه السلام شد، به امیری رسید و بر دلها حکومت کرد. شرمندگی حضرت حر، مایه سرافرازی او شد».
حق گرایی؛ معیار زندگانی زیبا: معیار اساسی برای زیبایی زندگی و ارزشمندی آن، حق و باطل است، نه کثرت و قلت. اکثریت و فراوانی ممکن است فریب دهنده باشد، اما نه نشانه حقانیت، و نه نشانه برتری است. قرآن مجید در خصوص هرگونه زیبایی و زشتی در زندگی، و نیز پاکی و پلیدی در انسان، اموال، درآمدها، و غذاها و اشیای گوناگون، یادآور می شود که رستگاری و نجات در زیادی و نازیباییها نیست، بلکه افزون بر عقل و خرد، به تقوای الهی است که آنها حق محور هستند. خداوند در آیه ۱۰۰ سوره مائده به پیامبرش تأکید می کند: قل لا یستوی الخبیث والطیب ولو أعجبک کثر الخبیث فاتقوا الله یا أولی الألباب لعلکم تفلحون؛ «به مردم بگو پلید و پاک، یکسان نیست، گرچه عدد ناپاکان تو را به شگفتی وادارد. پس ای صاحبان خرد، تقوا پیشه کنید، باشد که رستگار شوید».
گر راست سخن گویی در بند بپایی ... به زان که دروغت دهد از بند رهایی
حق محوری و حقیقت گرایی، سختیها و مشکلاتی دارد که چه بسا برخی آن را برنتابند. یک ضرب المثل اسپانیایی می گوید: «حقیقت و گل سرخ، هر دو خار دارند». معصومان علیهم السلام نیز به دلیل ارزش ذاتی حقیقت، حتی در سختی نیز به آن سفارش کرده اند. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم بر این نکته تأکید می کند که: قل الحق ولو على نفسک؛ «حق را بگو، گرچه بر زیان خودت باشد». امام علی (علیه السلام) نیز در همین زمینه اشاره می کند: اصبر على الحق وإن کان مرا؛ «حق را تحمل کن، هرچند تلخ باشد».
خرقه تزویر از باد غرور آبستن است ... حق پرستی در لباس اطلس و دیبا خوش است
کیفیت و قدرت و توانایی نیز در طرف حق است، اگرچه ممکن است ظاهر کثرت، قدرت بنمایاند. از این رو، خداوند در قسمتی از آیه ۲۴۹ سوره بقره بر این نکته پای می فشارد که: کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن الله؛ «چه بسا گروهی اندک که با اذن خدا بر گروهی بسیار پیروز شدند».
منبع: اسلام و زیباییهای زندگی: رویکردی تحلیلی و تربیتی به سبک زندگی ، دکتر داود رجبینیا، صص430-426، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ اول، 1391