زندگی، مقولهای عینی، جدی، و در عین حال گسترده و دارای ابعاد است که می تواند از زوایای گوناگون مورد بحث، جست وجو و فکر قرار گیرد. افزون بر مباحث اصلی که همواره از ذات زندگی می جوشد، گذشت زمان و تطور تاریخی معرفتی تفسیرهایی که از زندگی صورت گرفته و می گیرد، بر دامنه مباحث زندگی می افزاید. در نتیجه، آنچه در باب زندگی صورت موضوع و مسئله به خود می گیرد، انواعی از قضایای مهم است که از تعریف زندگی، معنا و فهم زندگی آغاز می شود و با مسائلی چون زندگی و نسبت موجود میان زندگی و ابدیت پایان می پذیرد.
یکی از اندیشمندان معاصر، در این باره بر این باور است که وجود دیدگاههای متعدد سلبی و ایجاد و تضارب آرا در این مجال، گذشته از دلالت بر حساسیت هریک از این مسائل، نشان میدهد که زندگی همچنان نیازمند پژوهشهای عمیق و تفحصهای روشنگرانه است. زندگی یا زیستن، آغاز هر چیزی است. همه حرف ها از آغاز تا انجام درباره زندگی است که واژه عربی اش حیات است و از جمله صفات خداوند، حی است؛ یعنی خداوند زنده است و یک معنا دارد و زندگی کردن معنایی دیگر. نوع زندگی کردن انسان، معنای زندگی اوست. بنابراین کسی که معنای زندگی را نمی داند، زندگی نمی کند. معنای زندگی، جستن معناست. زیبایی جهان نیز به زیبا دیدن زندگی است که آن هم منوط به درک معنای زندگی است. مهمترین وظیفه انسان، درک معنای زندگی و یافتن کمال مطلوب آن است. انسانیت نیز درست از همین جا شکل می گیرد، و میزان انسان بودن آدمی، به میزان درک او از معنای زندگی برمی گردد.
اندازه عظمت و حقارت انسان به درک او از زندگی بستگی دارد. فلسفی ترین مسئله در عالم، همین امر است. معنای زندگی، فلسفی ترین مسئله ای است که هر انسانی با آن روبه رو می شود. زندگی عبارت است از فهم زندگی، و دین، هدف زندگی را تعیین می کند و کاملا با زندگی مرتبط است. معنای زندگی، دقیق ترین ارتباط را با دین دارد، و فهم کننده معنای زندگی، دیندار است. دین دار نیز چون متأثر از آموزه های دینی است، فهم و درکی از زندگی می یابد که هر مطلوبی را برای زندگی کمال نمیداند، بلکه در زندگی کمال مطلوبی را هدف قرار می دهد که سعادت همیشگی او را در دنیا و آخرت) تأمین کند. در بخش بعدی، با نظر به آموزه های اسلامی، زیباییهای ساحتهای معرفتی، انگیزشی و رفتاری را خواهیم کاوید.
از دیدگاه قرآن کریم، زندگی معمولی نمی تواند هدف حیات باشد؛ زیرا نمی تواند آرمان، کمال مطلوب و ایدئال نهایی انسان شمرده شود؛ چون زندگی دنیاء چیزی نیست جز کالایی فریبنده (وما الحیاة الدنیا إلا متاع الغرور)، بازی و لهو وما الحیاة الدنیا إلا لعب ولهو و ناچیز و اندک (فما متاع الحیاة الدنیا فی الآخرة إلا قلیل) و..
دنیا چو حباب است و لکن چه حباب ... نه بر سر آب بلکه بر روی سراب
آن هم چه سرابی که ببینند به خواب ... آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب
آن هم چه سرابی که ببینند به خواب ... آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب
علت آفرینش زندگی معمولی: از این رو، این زندگی معمولی، طبیعی، ابتدایی و دنیایی، گذرگاه است، و به این دلیل، مانند دیگر مواد و روییدنیها آفریده شده است که میتواند در مقدمه حیات اخروی قرار گیرد. از این گذرگاه باید به زندگی واقعی نقب زد: وإن الدار الآخرة لهى الحیوان بر همین اساس، رسول خدا تأکید می کند: الدنیا مزرعة الأخیرة.
در این میان، نگره معصومان ، به ویژه امام علی (علیه السلام) ، به زندگی و اجزای آن قابل توجه است. در حقیقت، در عین خداباوری، خود و تمام موجودات دیگر را اجزای یک کل مجموعی دانستن، شگفت انگیز است: و الله لو أعطیت الأقالیم السبعة بما تحت أفلاکها، على أن أعصى الله فی نملة أسلبها جلب شعیرة ما فعلته: «سوگند به خدا، اگر تمامی اقالیم هفت گانه دنیا با آنچه زیر آسمان های آنهاست به من داده شود تا خدا را با ظلمی، به جهت کشیدن پوست جویی از دهان مورچه ای، معصیت کنم، هرگز چنین خطایی را مرتکب نخواهم شد».
این نکته بدان سبب است که او در زندگی و ارتباطات اجتماعی خود از این نگره پیروی می کند: ای أریدم لله وأنتم تریدوننی أنفسگم؛ «من شما را برای خدا می خواهم، شما مرا برای خودتان». دین اسلام این امر را تأیید می کند که زندگی دنیا، به زندگی دیگری در آخرت متصل می شود، و این زندگانی، مقدمه ای برای زندگانی حقیقی ابدی است. در این راستا، نماهایی که از بهشت یا جهنم به انسانها ارائه می دهد، از دیدگاه ادیان، و به ویژه دین اسلام، هدف زندگی نیست. بهشت، بازتابی از موجودیتی است که انسان در این زندگانی به دست آورده است. از حقیرترین لذایذ عادی مانند درختان، میوه ها و جویبارها گرفته، تا لقاءالله و رضوان الله و ایام الله و غوطه ور شدن در ابدیت جلال و جمال الهی، همه و همه، درجات مختلف بهشتاند.
منبع: اسلام و زیباییهای زندگی: رویکردی تحلیلی و تربیتی به سبک زندگی ، دکتر داود رجبینیا، صص172-169، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ اول، 1391