بک مجموعهای از استانداردهای مفید برای ارزشیابی نظریه های آسیب شناسی روانی و سیستمهای روان درمانگری پیشنهاد کرده است. همان طور که در زیر نشان داده شده، هم مراقبه ذهنآگاهی و هم نظریه ای که بر پایه MiCBT است، این استانداردها را برآورده میکنند.
ارزشیابی سیستم روان درمانگری
١. سیستم درمانگری MiCBT به خوبی تعریف شده و شامل درسنامه استاندارد است. به وضوح هم با روش سنتی (برای مثال، هارت، ۱۹۸۷) و هم با شیوه مبتنی بر نظریه و تجربه (کایون، ۲۰۰۳؛ لیندسی، ۲۰۰۷؛ روبوس، کایون و هاوکینز، ۲۰۱۰) توصیف شده است؛٢. اصول کلی این درمان به اندازه کافی تصریح شده است، به طوری که درمانگران مختلف در مواجهه با یک مشکل در درمانجویان مختلف، میتوانند فنون یکسانی را به کار گیرند؛
٣. همان طور که در فصل های قبل گفتیم، شواهد تجربی برای تأیید اعتبار اصول عصب شناختی، شناختی و رفتاری زیرساخت سیستم درمانی MiCBT وجود دارد؛
4. آموزش ذهنآگاهی، کارامد به نظر می رسد، چه به عنوان یک سیستم قائم به ذات (کابات-زین'، ۱۹۹۰) یا وابسته به یک رویکرد شناختی- رفتاری که در مورد شناخت درمانگری مبتنی بر ذهنآگاهی (سیگال و همکاران، ۲۰۰۲؛ تیسدیل و همکاران، ۲۰۰۰؛ ویلیامز" و همکاران، ۲۰۰۰) و درمان رفتاری دیالکتیک (لینهان، ۱۹۹۳، ۱۹۹۴؛ لینهان و همکاران، ۱۹۹۹) صدق میکند.
ارزشیابی نظریه آسیب شناسی روانی
۱. الگوی هم ظهور تداوم رفتار که زیرساخت MiCBT است، موجز است (ساده و در عین حال برای تبیین پدیده مورد نظر به اندازه کافی پیچیده). الگوی مذکور شامل اعتراف به این نکته است که همه جنبه های تجربه (ذهنی، جسمی و هیجانی و نیز خود محرک) از یک قانون بنیادی تبعیت میکنند؛ آنها همگی ناپایدارند و بنابراین ماهیت غیرشخصی دارند. آگاهی تجربی کم، به خودکاری رفتار منجر میشود همانندسازی با یک تجربه که مقدم بر ارزشیابی و پاسخ آموخته شده است، در حالی که آگاهی تجربی بیشتر، به انتخاب و خودکارآمدی (ممانعت از همانندسازی با تجربه که امکان جابه جایی توجه از الگوهای قیاسی به پردازش محرک حسی را فراهم میکند) می انجامد. کاربرد تعادل فکری (مواجهه و بازداری پاسخ) در این جنبه های حسی به خاموشی می انجامد. مدل مذکور به دلیل توانایی در تبیین اصول تقویت و خاموشی با کمترین پیچیدگی و به سبب ریشه داشتن در تجربه، از اعتبار بوم شناختی زیادی برخوردار است؛٢. نظریه آسیب شناسی روانی این مدل بر پایه عدم تعادل در پردازش اطلاعات قرار دارد. این نظریه به حد کافی به آموزش درمانی ضمیمه اش مرتبط است، به طوری که اصول درمانی آن مشخصا از آن نظریه مشتق شده است؛
٣. الگوی تقویت زیرساخت MiCBT به واسطه آموزش ذهنآگاهی، پایه ای برای درک کارامدی کاربرد درمانی مشتق از آن به دست میدهد؛
4. این نظریه به اندازهای انعطاف پذیر است که امکان ظهور فنون جدید را در عین حفظ ماهیت خود فراهم میکند. این قضیه با اقتباس هایی که دیگر مؤلفان از آموزش ذهنآگاهی داشته اند تا با اختلال ها و جمعیتهای بالینی مختلف متناسب باشد، نشان داده شده است؛
5. مفروضات اصلی زیرساخت رویکرد MiCBT به روشنی توصیف شده و به واسطه بررسیهای تجربی نظام مند قابل آزمون است. آنها از سیستم تجربی گسترده تری به نام مراقبه ذهنآگاهی مشتق شدهاند و در عین حال به آن محدود نیستند و با توجیههای داستانی بیست و پنج قرن گذشته و شواهد تجربی روزافزونی حمایت میشوند. الگوی تقویت هم ظهور اصول مستحکم شناختی، رفتاری و بوم شناختی را نیز یکپارچه میکند.
دیمیجیان Dimidjian و لینهان (۲۰۰۳) اشاره میکنند که پژوهشهای خط مقدم ذهنآگاهی باید بتوانند روشهای پایا و معتبر اندازه گیری مؤلفه های محوری ذهنآگاهی را بنا کنند و به کار گیرند. ابزارهای اندازه گیری مختلفی برای سازه ذهنآگاهی وجود دارد. یکی از آنها سیاهه ذهنآگاهی فرایبورگ (FMI) است. این ابزار، پرسشنامه ۳۰ گویهای خودگزارشی است که ابتدائا توسط بوچهلد، گروسمن و والاچ Buchheld. Grossman & Walach (۲۰۰۱) به منظور ارزشیابی تجربی سازه ذهنآگاهی در چارچوب چندعاملی و عملیاتی سازی ذهنآگاهی با روشی توأم با حساسیت، اعتبار و پایایی ساختند. این با یک طرح آموزش ذهنآگاهی پیش آزمون- پس آزمون انجام گرفت. آزمون های انجام گرفته در آن دو آزمون (115 = n) اعتبار و روائی این سنجه را به جز کمی ناپایداری در ساختار عاملی بین تجربه پیش و پس آموزشی تأیید کردند.
جالب است که ظاهرا ده گویه (یک سوم کل گویه ها) با تعادل فکری رابطه دارد. مثلا در عامل اول، گویه های «حتی وقتی دریافت حسی و احساس های من دردناک یا ناخوشایند باشند، همراه با آنها حضور دارم» و «توجه کردهام که لازم نیست به هرچه به ذهنم میآید واکنش نشان دهم» و در عامل دوم، گویه های می توانم تجارب ناخوشایند را بپذیرم» و «در موقعیتهای دشوار می توانم بدون واکنش سریع اندکی تأمل کنم» و در عامل سوم، گویة «حتی هنگامی که اوضاع هیجانی و استرس آور است، لحظات آرام و راحتی را در درونم تجربه میکنم»، با تعادل فکری رابطه دارند.
منبع: شناخت رفتار درمانگری یکپارچه شده باذهن آگاهی، برنو ای کایون، مترجمان: دکتر محمد خدایاریفرد، کوروش محمدی حاصل و مریم دیدهدار، صص199-201، مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، تهران، چاپ اول، 1393