دفاع از حديث(8)

اين حديث آن قدر مشهور است كه جاى هيچ گونه ترديدى در صدورش باقى نمى ماند و همان گونه كه ملاحظه كرديد اين حديث تنها در دو كتاب از كتب اربعه شيعه (كافى و من لايحضره الفقيه) چهار بار تكرار شده است. به علاوه اين حديث از پيامبر(صلی الله علیه واله)، امام على، امام باقر، امام صادق و امام كاظم(علیهم السلام) نقل شده است. و به مبناى عالمانى بزرگ چون آية الله العظمى بروجردى (قدس سره) و بسيارى از ديگر فقيهان روايتى كه در كتب اربعه مكرر آمده و نقل آن در كتب شيعى در
سه‌شنبه، 1 دی 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دفاع از حديث(8)
دفاع از حديث(8)
دفاع از حديث(8)

نويسنده:مهدى حسينيان قمى




اعتبار اين حديث

اين حديث آن قدر مشهور است كه جاى هيچ گونه ترديدى در صدورش باقى نمى ماند و همان گونه كه ملاحظه كرديد اين حديث تنها در دو كتاب از كتب اربعه شيعه (كافى و من لايحضره الفقيه) چهار بار تكرار شده است. به علاوه اين حديث از پيامبر(صلی الله علیه واله)، امام على، امام باقر، امام صادق و امام كاظم(علیهم السلام) نقل شده است. و به مبناى عالمانى بزرگ چون آية الله العظمى بروجردى (قدس سره) و بسيارى از ديگر فقيهان روايتى كه در كتب اربعه مكرر آمده و نقل آن در كتب شيعى در حدّ استفاضه است از حجيت و اعتبار ويژه اى برخوردار است تا آن پايه كه مناقشه سندى بدان دست نخواهد يافت. و اگر هم راه مناقشه ها و سخت گيرى هاى سندى را پى گيريم باز اين روايت سند خوبى دارد.
در فروع الكافى (ج5، ص 506)مى خوانيم:
عدة من اصحابنا، عن سهل بن زياد ، عن على بن حسّان، عن موسى بن بكر، عن ابى ابراهيم [امام الكاظم(علیهم السلام)]، قال: جهاد المرأة حسن التبعّل.
«عدة من اصحابنا» تعدادى از مشايخ بزرگ مرحوم كلينى هستند؛ «سهل بن زياد» كه به گفته مرحوم شيخ طوسى در يك جا توثيق گرديده و از طرف شخصيتى همچون وحيد بهبهانى (قدس سره) با ادله متعددى موثق شناخته شده است (اگر چه درباره سهل بن زياد سخن بسيار است).
«على بن حسّان» در اين حديث، على بن حسّان واسطى است و او مورد وثوق است. «موسى بن بكر» هم توثيق شده است.

پشتوانه هاى حديث «حسن التبعّل»

براى اين حديث شريف، مؤيدات و معاضدات هاى فراوانى نيز سراغ داريم كه به نوبه خود حديث مورد بحث را تأييد و تقويت مى كنند كه ما در اين قسمت به يكى از اين احاديث اشاره مى كنيم.
در حديث استوارى با سند كاملاً صحيح و معتبر از امام على(علیهم السلام) مى خوانيم:
على بن ابراهيم، عن ابيه، عن ابى الجوزاء، عن الحسين بن علوان، عن سعد بن طريف، عن الاصبغ بن نباتة قال: قال اميرالمؤمنين(علیهم السلام): كتب الله الجهاد على الرجال والنساء فجهاد الرجل بذل ماله و نفسه حتّى يقتل فى سبيل الله وجهاد المرأة ان تصبر على ماترى من اذى زوجها وغيرته؛7
خداوند، جهاد را بر مردان و زنان واجب كرده است و جهاد مرد پرداخت دارايى و گذشت از جان خويش است تا آنجا كه در راه خدا به شهادت برسد و جهاد زن اين است كه: در برابر آزار و غيرت مندى شوهرش شكيبا باشد.
سند اين حديث، بسيار معتبر و محكم است. «على بن ابراهيم» و پدرش «ابراهيم بن هاشم» از بزرگان تشيّع هستند. ابوالجوزا و حسين بن علوان مورد وثوق هستند. «سعد بن طريف» از طرف شيخ طوسى توثيق شده است «واصبغ بن نباته» روايت گر اين حديث از اميرمؤمنان(علیهم السلام)، يكى از ياران خاص و نزديك اميرالمؤمنين(علیهم السلام) است.
تشكيك در اعتبار چنين احاديثى و دغدغه داشتن از حجيت و پذيرش اين احاديث، تنها كار ناآگاهان و يا شياطين وسوسه گر است.
در اين حديث، دو نمود از حسن تبعّل و نيك شوهر دارى كردن مشخصاً مورد توجّه قرار گرفته است و شكيبايى زن در برابر آزار شوهر و هم چنين شكيبايى او در برابر غيرت مندى شوهر، ارزش جهاد را پيدا كرده است؛ زنى كه با صبر و تحمل در برابر آزارى كه از جانب شوهرش به او مى رسد، راه زندگى مشترك خويش را هموار مى سازد و به جاى پناه بردن به طلاق و گريز و فرار، تن به سازش مسالمت آميز با شوهر مى دهد، به گفته امام على(علیهم السلام) ارزش والاى مجاهدان را دارد و كار جهادگرانه او از جنگ در جبهه كم تر نيست.

ارزش والاى نيكو شوهر دارى كردن

هم اكنون با توجه به موقعيت حديث حسن التبعّل در ميان كتاب هاى شيعه و اعتبار سند و حجيت آن و با توجه به روايات مشابه آن، مفاد حديث حسن التبعّل را بررسى مى كنيم.
وظايف سنگين و حساسى بر دوش زنان است: فرزند دارى، خانه دارى، شوهردارى…. نيك شوهر دارى كردن زن و آشنايى او با شيوه زندگى محبت آميز از طرف امامان(علیهم السلام) ما بسيار با اهميت تلقى شده است. در دنياى امروز هم، براى آن كلاس مى گذارند تا زن با شيوه هاى جذب و نگاه دارى و راه تأمين نيازهاى مرد آشنا شود و بتواند با آرايش و پيرايش، استحكام بنياد خانه و خانواده را تضمين كند.
جدّاً اين شيوه، با اين كه خداوند مايه هاى لازم آن را در زن نهاده است، كارى دشوار و نيز نگاه دارى مرد و هم راهى با او در زندگى و تأمين نيازهاى او عملى حساس و در عين حال مشكل است. بر همين اساس است كه حسن تبعّل يكى از ارزش هاى والاى زنان شمرده شده است. همان گونه كه در ارتباط با مردان نيز آمده است كه بهترين شما، مردانى هستند كه براى زنانشان بهترين شوهران باشند.
ارزش مرد در بهتر زن دارى كردن و ارزش زن در بهتر شوهر دارى كردن است. اين سخن اسلام است. قرآن مى گويد:عاشروهنّ بالمعروف؛8
با زنانتان به نيكى و شايستگى رفتار كنيد.
پيامبر اكرم (صلی الله علیه واله) فرموده است: اقربكم منّى مجلساً يوم القيامة احسنكم خلقاّ وخيركم خيركم لاهله؛9
نزديك ترين شما در منزلت و موقعيت به من در قيامت خوش خلق ترين شماست و بهترين شما كسى است كه براى اهل خويش بهتر باشد.
جدّاً بايد ديد كسانى كه روى سازش به اين سخنان پرمحتوا و درس آموز امامان(علیهم السلام) نشان نمى دهند چه اهدافى در سر دارند و مى خواهند زنان را به كجا ببرند؟ آيا اگر كسى گفت: يكى از ارزش هاى والاى زنان، نيك شوهر دارى كردن است ناروا گفته است؟ تا در نتيجه اين گفته هم كه يكى از ارزش هاى والاى مردان، خوب زن دارى كردن است ناروا باشد؟ دل بستگى زن به شوهر و پاى بندى او به انجام وظايفش در قبال شوهر به مانند دل دادگى مرد از زن و رعايت حقوق او، از نكاتى است كه بايد هميشه بر آن تأكيد داشت.
ولى به گفته مرحوم علّامه طباطبائى، مفسّر بزرگ قرآن، درباره حديث حسن التبعّل ـ كه گفتارشان را به تفصيل بعداً خواهيم نگاشت ـ:
چه كنيم برخى، ارزش هاى والاى دينى برايشان مطرح نيست قرب الهى و آنچه او خواسته منظورشان نيست، اينان غوغاى خارج خانه را مى خواهند.10
اينان مى خواهند از خانه بيرون بيايند و چنين مى پندارند اين بيرون آمدن بالاترين ارزش است و اگر در خانه حضور يابند، عصيان گرانه و پرخاشگرانه است.
طرف داران اين فكر الهام گرفته از غرب، حضور در خانه را براى زن نمى پسندند و آن را كه زيربناى جامعه است، دست كم مى گيرند و چنين مى پندارند كه نقش حسّاس زن در حفظ و حراست از كانون خانواده و تربيت فرزندان شايسته و بايسته و پاس دارى از كيان مرد، زيبنده او نيست. و تنها حضور بيرون از خانه براى اين دسته مطرح و ارزشمند است. چيزى كه حضرت زهرا(س) از آن گريزان بود و هنگامى كه پيامبر بنا به تقاضاى حضرت زهرا(سلام الله علیها) و حضرت على(علیهم السلام) در ابتداى ازدواج، بر ايشان تقسيم كار كرد؛ كارهاى بيرون منزل را به حضرت على(علیهم السلام) و كارهاى درون خانه را به حضرت زهرا(س) واگذار كرد. خود حضرت زهرا(سلام الله علیها) فرمود:
جز خدا نمى داند كه از اين تقسيم چقدر شاد شدم از اين كه ديگر با مردان برخورد و رويارويى ندارم.11
اين مريم است كه در وصفش مى خوانيم: فلما بلغت مريم صارت فى المحراب وأرخت على نفسها ستراً وكان لايراها أحد؛ مريم در محراب عبادت است هنگامى كه به بلوغ مى رسد، پرده اى مى آويزد و ديگر احدى او را نمى بيند و از آن پس جز حضرت زكريا كه كفالت مريم را عهده دار بوده است، هيچ مردى با مريم رويارو نمى شده است. پيامبر اكرم(صلی الله علیه واله) از حضرت زهرا(س) پرسيد: چه چيزى براى زن بهتر است؟ زهرا(سلام الله علیها) گفت:
ان لاترى رجلاً ولايراها رجل؛12
اين كه مردى را نبيند و مردى هم او را نبيند.
باز پيامبر(صلی الله علیه واله) در مسجد از ياران خويش پرسيد: متى تكون ادنى من ربّها؛
چه زمانى زن به خدايش نزديك تر است؟ اين سؤال به حضرت زهرا(س) رسيد در جواب گفتند:
ادنى ما تكون من ربّها ان تلزم قعر بيتها؛ 13
زمانى زن به خدايش نزديك تر است كه در درون خانه خويش است.
اكنون بنگريد، زنى در مصاحبه خويش مى گويد: «اين حرف ها كه مى گويند برايش در مسجد پرده زده اند نمى دانم چه قدر درست است، چون طرف خطاب خطبه تاريخى حضرت زهرا(سلام الله علیها) اصلاً مردان بوده اند نه زن ها.»14
آيا نبايد به او گفت: شما كه اين قدر از زن دم مى زنيد نظرى به خطبه بزرگ ترين بانوى اسلام بيفكنيد و بنگريد كه همه نوشته اند: فنيطت دونها ملاءة؛15 پرده اى آويخته شد و زهرا(سلام الله علیها) به سخن پرداخت.
از ايشان بايد پرسيد مگر نمى شود مخاطب پشت پرده باشد، مگر مردان براى زنان پشت پرده در طول تاريخ سخنرانى نكرده اند؟
ما معتقديم اگر زنان بخواهند به حقوق خويش برسند و منزلت واقعى خود را بيابند، بايد سايه به سايه اسلام و احكام آن حركت كنند و هرگز از احكام روشن آن سرپيچى نكنند و بدانند كه اسلام زن را بهتر از همه مى شناسد و حقوق او را بيش از همه اديان رعايت كرده است و اسلام است كه مى تواند زن را به منزلت واقعى خويش برساند.
چه قدر بايد با منزلت واقعى زن ناآشنا و وابسته به افكار ديگران باشيم كه حديث زيباى «جهاد المرأة حسن التبعّل» را تحريف شده بدانيم و هنگامى در مصاحبه مى پرسند: نظر شما درباره مفاد و تفسير اين حديث چيست؟ «خنده تحويل مى دهد و دم از واژگونى حقايق مى زند و اين حديث را مجعول مى داند.»16
او در مصاحبه مى گويد: «من مى گويم اصلاً بايد ببينيم چنين حديثى صحيح است يا نه؟ نه اين كه بر سر تفسيرش دعوا كنيم!»17 به ايشان بايد گفت: جز با توجّه به سند و اعتبار ناقلان و كتاب هايى كه اين حديث را در خود دارند چگونه مى شود فهميد حديثى صحيح است يا نه؟ و آيا شما اين راه را دنبال كرده ايد؟
راه دوم تشخيص سره از ناسره در روايات، توجه به مضمون و محتواى حديث و آشنايى با درايت حديث است.
در اين ارتباط هم ايشان در مصاحبه گفته است: «معمولاً وقتى صحبت از حسن التبعّل مى شود معنايش اطاعت محض از خواسته هاى مرد است… و اين يعنى مرگ! مرگ يك انسان كه در شمار اشيا حساب شده است. در اين معناى حسن التبعّل زن از خود هيچ ندارد؛ نه اراده اى، نه مالى، نه فكرى…».18
باز بايد از ايشان پرسيد: كدامين يك از عالمان دينى و آشنايان با مبانى دين، حديث حسن التبعّل را به معناى اطاعت محض از شوهر معنا كرده است؟ خوب شوهر دارى كردن را چه كسى مساوى با مرگ زن دانسته جز شما كه با واژه تبعّل آشنا نيستيد؟ (در نهايه ابن اثير، تبعّل به معناى معاشرت و هم زيستى نيكو آمده است) و تازه اگر تبعّل به معناى اطاعت باشد باز صحيح است. و روشن است كه اطاعت زن از مرد در مواردى واجب است و معناى آن اين نيست كه بر زن اطاعت محض، واجب باشد آن گونه كه در مصاحبه آمده است و زن مجبور باشد تا جهنم هم با مرد خويش برود.
باز در مصاحبه گفته است: «اين ها مى گويند: جهاد زن، خوب شوهر دارى كردن است؛ اين تحريف است».19
ايشان اين حقيقت روشن را كه مورد تأكيد پيامبر اكرم(صلی الله علیه واله) و امامان اهل بيت(علیهم السلام) قرار گرفته است و امام على، امام باقر، امام صادق و امام كاظم(علیهم السلام)، همه بر آن پاى فشرده اند و گفته اند:
«جهاد المرأة حسن التبعّل» تحريف دانسته است.
اين چه هراسى است كه گفته شود: اگر ما اين حديث را بپذيريم و به ارزش جهاد گونه خوب شوهر دارى كردن تن دهيم، بايد به روايات ديگرى نيز تن داد. بايد زن را محروم از جمعه و جماعت ساخت، بايد حضور او را در تشييع جنازه ممنوع كرد. و كوتاه سخن اين كه در مصاحبه گفته: «اگر اين احاديث را بپذيريم ما زن ها هيچ نداريم». 20
به ايشان مى گوييم: اگر در اين كه اسلام، زن از حضور در جماعت و جمعه و نيز تشييع جنازه معاف شده و اسلام چنين تسهيلى در حق او قائل شده، شما خيال كنيد كه پس زن ها ديگر هيچ ندارند، مفهوم حرف شما اين است كه همه چيز را براى زنان در حضور در جماعت و جمعه و دنبال جنازه حركت كردن خلاصه كرده ايد.
ما در اين جا از زنان مسلمان كه واقعاً به اسلام و احكام آن دل بسته اند و دست يابى به منزلت زن را جز در سايه اسلام نمى بينند، مى خواهيم تا بر پاى بندى خويش در منزل و انجام كارهاى خانه و رسيدگى به تربيت فرزندان شايسته و توجّه به نيازهاى شوهر بيفزايند و اين سخن را از معصومان آويزه گوش كنند كه «جهاد المرأة حسن التبعّل؛ نيكو شوهر دارىبراى زن هم چون جهاد، ارزشمند است». و هرگز مپندارند كه اسلام جانب دارى يك طرفه از مردان كرده است. اسلام همان دينى است كه پيامبرش به مردان گفت:
خيركم خيركم لاهله؛21 بهترين شما كسى است كه براى همسرش بهترين باشد.
ايشان مى گويد: «جهاد زن، خوب شوهر دارى كردن است، اين تحريف است؛ يعنى زن جهاد ديگر ندارد.»22 خواننده محترم با دقت در محتواى درس آموز حديث به سادگى مى يابد كه تحريف از سوى ايشان صورت گرفته و اين پيرايه را ايشان بر روايت بسته اند. امام(علیهم السلام) فرموده است: خوب شوهر دارى كردن
ارزش جهاد را براى زن دارد. ما جهاد را بالاترين ارزش مى شناسيم و هر چه كه بالاترين ارزش را دارد به جهاد تشبيه مى كنيم و بدين شكل است كه امام معصوم(علیهم السلام) مى فرمايد: «جهاد المرأة حسن التبعّل.»
به علاوه اگر ارزشمند بودن نيك شوهر دارى كردن براى زن با معناى نفى جهاد همراه باشد، معنايش اين است كه جنگ و جهاد در جبهه بر زنان واجب نيست نه اين كه هيچ جهادى بر زن نيست. بلكه جهاد تعليم و تعلّم، جهاد فرزند دارى، جهاد حضور اجتماعى سياسى و دفاع از حقّ و… بر او خواهد بود.
بنابراين اگر گفتيم: جهاد زن نيكو شوهر دارى كردن است، خواسته ايم ارزش والاى اين عمل مقدّس را توضيح دهيم و در صورتى كه ناظر به نفى جهاد در حقّ زن باشيم تنها جهاد جنگيدن در جبهه را از او نفى كرده ايم وگرنه جهادهاى مقدّس ديگر هم چنان در حقّ زنان جارى است.
جدّاً اين چه حرفى است كه در مصاحبه آمده: «اگر ما خوب شوهر دارى كردن را جهاد زن بدانيم، معنايش اين است كه ديگر جهادى براى زن نيست».23
اگر در روايت آمده: نيكو فرزند دارى براى زن و مرد جهاد است. آيا معنايش اين است كه ديگر ارزش زن و مرد در همين خلاصه مى شود؟ و اگر چنين نيست، پس چرا در مصاحبه آمده: «ولى طبق اين حديث زن فقط در كنار همسرش مطرح است».24
تمام مطالب مصاحبه ناهنجار و بى اساس است. در قسمتى از مصاحبه آمده: «پدر مى تواند به مردى قول يكى از هفت هشت دخترش را بدهد بى اين كه معلوم باشد كدام يكى را. و دختر هم حق اعتراضى ندارد». 25 به ايشان بايد گفت: چه كسى رضايت دختر را در ازدواج شرط نمى داند؟ و اگر پدرى دختر و پسرش را قبل از بلوغ به عقد ديگرى درآورد، آيا پس از بلوغ، دختر و پسر حق فسخ ندارد؟ چه كسى چنين گفته است
جز كسانى كه مثل شما در فهم يك حديث زيبا و استوار، وامانده اند و از مراجعه به رساله عمليه هم استنكاف مى كنند.
در نهايت خاطر نشان مى كنيم: پاى بندى به دين و سرسپردگى به وحى مى طلبد كه بيش از اين در برابر آنچه كه خداوند فرو فرستاده تسليم باشيم و در جهت فهم درست دين بدون هيچ پيش داورى گام برداريم و هرگز مسلّمات دين را ناديده نگيريم و بيش از اندازه به عقل ناقص خويش دل ندهيم و اين گونه با دين، بازى نكنيم. و بر مسئولان است كه جلوى پخش اين هرزگى ها و غرب زدگى ها و آلودگى ها را بگيرند و راه را براى طرح انديشه هاى سالم و اسلامى هموار كنند.
در اين جا لازم مى دانيم به روايت زيبايى كه در ارتباط با خوب شوهر دارى كردن زنان از پيامبر رسيده و علّامه طباطبائى آن را در تفسير الميزان (ج4، ص 350) آورده و در تفسير و بيان مفاد حديث به تفصيل سخن گفته است اشاره كنم و كلام حضرت علّامه را نيز به تفصيل بياورم.
زنى از انصار به نام «اسماء» نزد پيامبر آمد. پيامبر در ميان اصحاب نشسته بود اسماء گفت: پدر و مادرم به فدايت! من نماينده و فرستاده زنان هستم. جانم به فدايت! بدان كه همه زنان شرق و غرب كه از حضور من با خبرند هم فكر من هستند. آن گاه سخن خويش را ادامه داد و گفت:
خداوند، شما را براى هدايت زنان و مردان مبعوث گردانيد. ما هم به تو و خدايت كه تو را فرستاده ايمان آورديم. ما گروه زنان، خانه نشين و در حصاريم، در خانه هاى شما نشسته ايم و خواسته هاى شما را اجرا مى كنيم. كار تربيت و نگهدارى از فرزندانتان بر دوش ماست و شما مردان به حضور در نماز جمعه و جماعت و عيادت از بيماران و تشييع جنازه ها و حج پيوسته خانه خدا و بالاتر از اينها جهاد در راه خدا، بر ما فضيلت و برترى يافته ايد. به علاوه، شما مردان وقتى كه براى حج يا عمره مى رويد و يا عازم مرزهاى ميهن اسلامى مى شويد، ما زنان در حفظ و حراست اموالتان مى كوشيم، برايتان لباس تهيّه مى كنيم و فرزندانتان را مى پروريم، با اين حال ما هم سنگ و هم پاى شما در اجر و پاداش الهى نيستيم.
آن گاه پيامبر اكرم(صلی الله علیه واله) در پاسخ اسماء، رو به ياران خود كرد و فرمود: «آيا شما ديده ايد زنى بهتر از اسماء سؤال و مشكل دينى خود را مطرح كند؟» همه گفتند: اى پيامبر خدا! گمان نمى كنيم زنى به آنچه اسماء رسيده، دست يابد. سپس پيامبر به اسماء رو كرد و فرمود: «اى زن! برو و همه زنان را كه به نمايندگى از سوى آنان آمدى با خبر ساز كه نيكو شوهر دارى كردن شما و توجه شما به خشنود سازى شوهر و همراهى شما با شوهر با همه آنچه گفتى برابرى مى كند.»
پس از آن اسماء با شادى و سرور فراوان در حالى كه تكبير بر زبان داشت محضر پيامبر را ترك كرد.
مرحوم علّامه طباطبائى پس از نقل اين روايت مى نويسد:
در اين ارتباط روايات فراوانى در جوامع حديثى شيعه و سنّى به چشم مى خورد. آنگاه به يكى از زيباترين آن ها، كه همان حديث امام كاظم(علیهم السلام) است اشاره مى كند.
سپس حضرت علّامه در ارتباط روايت پيامبر اكرم(صلی الله علیه واله) توضيح مى دهد و آنچه را از روايت به دست مى آيد اين گونه برمى شمرد:
1. از اين روايت و نظاير آن استفاده مى شود كه روش پسنديده در زندگى زن از ديدگاه اسلام اين است كه زن به تدبير كارهاى داخلى خانه و تربيت فرزندان مشغول باشد و اين روش گرچه رعايت آن واجب نيست، ولى تشويق دينى و جوّ تقوا و دين كه آخرت را بر دنيا ترجيح مى دهد و بر حفظ عفت و حيا و محبت به فرزندان و وابستگى به زندگى خانوادگى تأكيد دارد،آن را پاس دارى مى كند. و روشن است كه انجام اين كار زنان را از ورود به محافل مردان و آميزش با آنان باز مى دارد. بقا و استمرار اين سيره و روش خانه دارى در ميان مسلمانان گواه همين سخن است. زنان مسلمان سال ها بر اين روش پسنديده زندگى كردند تا آن زمان كه رهايى و بى بند و بارى غربى به اسم آزادى زنان به حريم زنان راه پيدا كرد و اخلاق و حيات معنوى مردان و زنان را در هم ريخت به گونه اى كه خود نفهميدند ولى به زودى در خواهند يافت.
2. و نيز از اين حديث پيامبر(صلی الله علیه واله) استفاده مى شود كه: اين سيره قطعى و واجب اسلام است كه زنان از قيام به جنگ و جهاد و قضاوت و حكومت ممنوع هستند.
3. و نيز از همين حديث به دست مى آيد كه اسلام محروميت زن را از فضيلت جهاد در راه خدا بدون جبران نگذاشته است و محروميت هاى حضور در ميدان هاى جهاد و قضاوت و حكومت را با ارزش ها و فضليت هاى ديگرى جبران كرده است آن گونه كه فرموده است: نيكو شوهردارى، براى زنان همسانِ جهاد است.
آن گاه حضرت علّامه مى افزايد:
ممكن است در اين جوّ فاسدى كه ما در آن هستيم براى اين فضيلت ها قدر و ارزش لازم را قائل نباشيم، لكن در جو اسلامى سالم كه هر چيزى ارزش واقعى خود را مى يابد و در آن جوّ، انسان ها در پى كسب فضيلت هاى پسنديده الهى هستند براى سلوك انسان در مجراى صحيح خودش ارزش متناسب و متعادل آن ثابت است. و با همه فضيلتى كه جهاد و كشته شدن در راه خدا دارد ولى برتر از پاى بندى زن به وظايف شوهرداريش نيست.
و هم چنين براى حاكمى كه محور اجتماع است و يا قاضى اى كه بر مسند قضا تكيه داده فخر و امتيازى نيست. اين دو منصب حكومت و قضاوت براى كسى كه بدان تن داده اگر بخواهد به حق پاى بند باشد جز به دوش كشيدن سنگينى ها و در معرض هلاك و خطر قرار گرفتن نيست. چه به خود باليدنى بر اينان است در مقابل به كسانى كه دين بر اساس خطوطى كه براى آنان ترسيم كرده است از ورود به اين دو قلمرو بازشان داشته است.
اجتماعى، ارزشمندى هاى واقعى و شوكت مندى هاى اجتماعى را بنياد مى نهد كه افراد خود را بدون تناقض به هدف مطلوب برساند هيچ كس نمى تواند انكار كند كه موقعيت هاى اجتماعى و رفتار انسانى بر اساس جامعه هاى گوناگون تفاوت دارد. آن سربازى كه جانش را در خيزترين گرداب ها به خطر مى اندازد و يا در انفجار بمب ها جانش را از دست مى دهد، هدفش اين است كه به شرف و برترى انسانى برسد. او مى پندارد نامش در فهرست فداييان كشورش ثبت خواهد شد و بر همه كسانى كه مرگ را نابودى و تباهى مى پندارند، فخر مى فروشد، با اين كه اين يك هدف وهمى و ارزش خرافى بيش نيست، همين گونه است پيشه ستارگان سينما كه مردم شديداً آنان را بزرگ مى دانند به گونه اى كه رؤساى حكومت هاى بزرگ نيز بدان مرحله نمى رسند، با اين كه حرفه اى كه آنان پيشه كرده اند و جان مايه اى كه در راه آن، روزگارى دراز تباه كرده اند و عظمتى كه از زنان نابود كرده اند و زشتى هايى كه بدان دست يازيده اند، از شوكت و عظمت ظاهرى آنان بزرگ تر است.
و اينها نيست مگر آن كه شرايط زندگى كمك مى كند تا آنان در چشم توده هاى مردم مورد قبول قرار گيرند و آن توده ها چيز كوچك را بزرگ دارند و بزرگ را خوار. پس دور نيست با توجه به اين كه ما در اين شرايط بحرانى و آشفته هستيم كوچك بدانيم امورى را كه اسلام بزرگ دانسته است و بزرگ بدانيم و به رقابت بپردازيم امورى را كه اسلام آن ها را كوچك دانسته است.

پي نوشت :

7. فروع الكافى، ج5، ص 11؛ و نيز نك: من لايحضره الفقيه، ج3، ص 316
8. نساء (4)، 19
9. صحيفة الرضا(علیهم السلام)، ص 67
10. الميزان فى تفسير القرآن، ج4، ص360
11. بحار الانوار، ج43، ص 81 (باب 4، ح1).
12. همان، ص 84، ح7
13. همان، ص 92، ح16
14. هفته نامه زن روز، ويژه نامه روز زن، شنبه 26 مهر 76
15. بحار الانوار، ج29، ص 220
16. هفته نامه زن روز، 26 مهر 76
17. همان.
18. همان.
19. همان.
20. همان
21. صحيفة الرضا(علیهم السلام)، ص 67
22. هفته نامه زن روز، 26 مهر 76
23. همان.
24. همان.
25. همان.

منبع:www.hadith.net




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط