دعوت به توحيد خالص

موضوع اين نوشتار نگاهي است به حديث سلسة الذهب، حديث کوتاهي که امام رضا(ع) به هنگام خروج از شهر نيشابور در ازدحام مردم و درخواست ايشان بيان فرمود. مسئله اصلي و سؤال اصلي اين است که پيام حديث چيست؟ مقالات متعددي در زمينه بررسي اين حديث نگاشته شده که بيشتر از نگاه نظر سندشناسي به آن نگريسته شده است. نويسنده در اين کوتاه مقال به اين نتيجه رسيده که
دوشنبه، 7 دی 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دعوت به توحيد خالص
دعوت به توحيد خالص
دعوت به توحيد خالص

نويسنده: حسين طاهري وحدتي




چکيده

موضوع اين نوشتار نگاهي است به حديث سلسة الذهب، حديث کوتاهي که امام رضا(ع) به هنگام خروج از شهر نيشابور در ازدحام مردم و درخواست ايشان بيان فرمود. مسئله اصلي و سؤال اصلي اين است که پيام حديث چيست؟
مقالات متعددي در زمينه بررسي اين حديث نگاشته شده که بيشتر از نگاه نظر سندشناسي به آن نگريسته شده است. نويسنده در اين کوتاه مقال به اين نتيجه رسيده که ضرورت دارد با نگاهي کارکرد گرايانه به حديث پرداخته شود و اينکه امام رضا(ع) با سيره عملي و علمي خود نشان داد، مشکل اصلي جامعه مسلمانان در آن روزگار دور شدن مردم از توحيد بود، مشلکي که همچنان مي تواند همه جوامع اسلامي را با چالش هاي جدّي روبه رو نمايد.

مقدمه

حيات علمي، اجتماعي، اخلاقي و سياسي امام رضا(ع) بنا بر مقتضيات زمانه، از جايگاه ويژه اي در تطور تاريخي اسلامي برخوردار است، خاصه دوران سه سال و اندي حضور آن حضرت در ايران آن روز و استقبال مردم از اين واقعه مبارک، بر هر ايراني مسلمان بايسته است اين فصل از تاريخ را به دقت مطالعه کند و با زواياي پيدا و پنهان آن به درستي آشنا بشود. اصول و قواعد اساسي معرفتي اسلام در بحبوحه رواج انديشه ها و نحله هاي فکري در عصر مأموني تنها مي توانست توسط امام رضا(ع) ترسيم و تبيين گردد. ايشان يک تنه به جنگ و رويارويي با عقائد و فرقه هايي قيام کرد که هر يک براي خود پايگاه اجتماعي مستحکمي داشتند و بعضاً هم از سوي حکومت سياسي پشتيباني مي شدند. آري، امام رضا(ع) مثل يک انسان قهرمان علم، فرهنگ و دانايي ديني شده بود، از اين رو در زبان پدر بزرگورش امام کاظم(ع) پيشاپيش به عنوان عالم آل محمد به برادرانش معرفي گشت.(1)
مخالفان و غير هم فکران آن حضرت نيز هرگز نتوانستند نسبت به عظمت و بزرگواري علمي و اخلاقي ايشان قيافه بي تفاوتي و بي خبري به خود بگيرند و گروهي هم که جزو عالمان مذاهب محسوب مي شوند، صادقانه امام را مي ستايند.(2)
رمز و راز اين همه بزرگي و جاودانگي چيست؟ چرا هر يک از امامان معصوم(ع) يگانه دوران خويش بوده اند؟ پاسخ اين سؤال که بگونه اي مي تواند فرضيه اين نوشتار کوتاه هم باشد. يک کلمه است، رفتار توحيدي امام در متن زندگي عينيت جامعه. امام به عنوان يک انسان کامل و وليّ همچون پيامبر(ص) نگران هدايت انسان است و در تپش زندگي اين جهان، با نگاه توحيدي خود در انديشه تعالي و تکامل آدمي مي باشد.

حديث سلسلة الذهب نماد توحيد

کاروان امام رضا(ع) در 7جمادي الاول 201 برابر با 15 آذر 195 شمسي وارد نيشابور شد.(3) شهرت اين شهر به مرکز علمي و حضور دانشمندان فراوان در آن مسئله اي است که در منابع تاريخي معتبر از جمله کتاب تاريخ نيشابور تأليف حاکم نيشابوري، به ثبت رسيده است. از اين رو ورود امام به اين منطقه و خروج آن حضرت از حساسيت ويژه اي برخوردار بود و نوع استقبال و بدرقه مردم با ديگر شهرها متفاوت مي نمود. آنچه که در اين شهر در مدت اقامت امام رضا(ع) اتفاق افتاد، يکي از برگ هاي برنده و فرصتي طلايي بود براي امام رضا(ع) تا از آن به بهترين نحو استفاده کنند. شور و اشتياق فراوان و زائدالوصف اهالي آنجا براي ديدار با امام از يک سو و خواستاري علماي آن، از سوي ديگر براي دريافت حديث و دانش تازه اي از ايشان، اين تفاوت را شکل مي داد.
امام در مدت محدودي که در شهر نيشابور اقامت داشت، رابطه اي عميق و صميمي با مردم برقرار مي کرد. توجه ايشان به عموم بود. رفتار امام و آموزه هاي مختلفي که از سيره آن حضرت نصيب مردم مي شد،(4) در واقع پاسخي بود محبت آميز به عاطفه فوق العاده ايرانيان نسبت به خاندان امامت و ولايت، آخرين يادگاري امام در اين شهر زماني رخ داد که کاروان در حال ترک شهر بود. جمعيت گرد آمده اطراف امام بسيار بودند، همه مشتاقانه منتظر بودند تا آخرين سخن را از امام بشنوند. دانشمندان اهل حديث تقاضا کردند تا کلام آباء امام را از زبان ايشان آوازه گوش خود قرار دهند.
امام رضا(ع) در برابر اين شور و هيجان و حديث خواهي، سخني فرمود که به حديث سلسلة الذهب شهرت يافت. در اعتبار اين حديث هيچ گونه شبهه اي وجود ندارد گرچه با متن ها و عبارات اندکي متفاوت در کتب تاريخي و حديثي نقل شده است. همه ابزار و اسباب يک حديث معتبر در ان جمع شده، محدثين شيعه و سني به آن توجه ويژه اي دارند و در منابع و کتب خود نقل کرده اند.
پژوهش هاي متعددي از سوي پژوهشگران و کارشناسان در مجلات معتبر علمي انتشار يافته که در اين جا به يکي از مقالات اشاره مي شود. در اين مقاله بحث نسبتاً مستوفايي پيرامون سند و نظرگاه هاي عالمان و محدثان شيعي و سني درباره اين حديث ارائه شده از جمله مي نويسد که:
اين حديث 1. قدسي 2. متواتر 3. مسلسل 4. مسند مي باشد.(5)

چگونگي و چرايي طرح حديث

حرکت امام رضا(ع) در امتداد سفر از مدينه تا مرو مرکز خلافت اسلامي، نتايج فراوان و سازنده اي ايجاد مي کرد که با همه محدوديت ها و تنگ ناهاي حفاظتي، مأموران مأمون نمي توانستند از آن ها جلوگيري نمايند. حضور امام در شهرهاي مسير، ياد و خاطره پيامبر(ص) را در اذهان مردم مسلمان زنده مي کرد. آنان حقيقت محمديه را اين بار در قامت عالم آل محمد نظاره گر مي شدند و امام هر کجا که پاي مي نهاد، نورانيت توحيدي پرتو افکن مي شد. اين تقدير الهي بود که دشمن ولايت ناخواسته و از سر درماندگي دست اندازي به دامن امام بکند تا شايد و به گمان برآمده از سياست بازي هاي پشت پرده خود با هم داستانانش، از جايگاه بلند امام، تحولات را به سود حکومت مديريت نمايد، امام نشانه ها و پديده هاي تازه از رقم خوردن اتفاقات به گونه اي ديگر خبر مي داد.
در رويارويي پنهان و غير رسمي امام رضا(ع) با حکومت عباسي به نمايندگي مأمون، در واقع دو جبهه توحيد و شرک با هم به مبارزه برخاسته بودند. امام رضا(ع) با دانش توحيدي و قرآني و تفسير درست مؤلفه هاي ديني، اقدام به اصلاح فرهنگ جامعه اسلامي کرد. ايشان مي بايست کاري پيامبروار انجام دهد. لذا طرح حديث سلسلة الذهب در نيشابور در راستاي همين اصلاح فرهنگي صورت گرفت. امام در برابر خواسته اهالي اين شهر به مسئله توحيد پرداخت چه اين که ايشان نيک مي دانست ريشه همه انحرافات و اختلافات، معلول دور شدن امت اسلامي از بنيادي ترين اصل اسلام يعني توحيد است. حديث کوتاه اما جهاني از معرفت معنا در آن نهفته و حتماً اين روزي که مردم اين حديث را از امام و فرزند پيامبرشان مي شنيدند، نشاطي سرشار از عشق و محبت سراپاي آنان را فراگرفته بود. شاهد آن قلم دان ها و انگشتان پرشماري بود که عاشقانه کلام امام را بر صفحه تاريخ مي نگاشتند.
به گفته پاره اي از تاريخ نگاران، بيست و چهارهزار محدث قلم به دست(6) به رهبري ابوزرعه و محمد بن اسلم طوسي دو امام بزرگ حديث، اين حديث را از امام شنيدند و ضبط کردند که آن حضرت فرمود: حديث کرد مرا پدرم بنده صالح موسي بن جعفر(ع) از جعفربن محمد(ص)، از ابوجعفر محمدبن علي(ع) باقر علم انبياء از علي بن حسين سيد العابدين از سيد جوانان بهشت حسين(ع) از علي بن ابي طالب از پيغمبر(ص) که فرمود: شنيدم از جبرئيل که فرمود:«انا الله لا اله الّا انا وحدي؛ عبادي فاعبدوني وليعلم من لقيني منکم بشهادة: انّ لا اله الا الله مخلصاً بها انه قدد خل حصني امن من عذابي.» مردم وقتي اين روايت را مي شنيدند گفتند فرزند رسول خدا چيست شهادت خالص براي خدا که فرمود: پيروي از خدا و رسول خدا و پذيرش ولايت اهل بيت رسول.(7) اين حديث با متن هاي متفاوت ديگري نيز روايت شده از جمله: الايمان حصني(8)...، لا اله الا الله اسمي(9) من اقر لي بالتوحيد دخل حصني(10) و حسب برخي از منابع و روايت ها آن گاه که امام اين حديث را مطرح کرد، گويا کاروان چند لحظه اي به حرکت درآمد که ناگهان آن حضرت بانگ برآورد، بشروطها و انا من شروطها، يعني آنچه من بر شما روايت از پدرانم و
رسول الله (ص) روايت کردم، مشروط به اصل تعيين کننده اي است که اينک در عصر شما من نماينده آن هستم. اگر قرار باشد در جامعه مسلمانان توحيد عينيت پيدا کند و مناسبات آن بر مبناي يگانگي خداوند تنظيم شده باشد، بدون حضور ولي الله امکان پذير نيست.
نگارنده معتقد است اگر اين جمله مکمل و متمم هم در پايان حديث از امام رضا(ع) صادر نشده باشد. همه چيز گواهي مي دهد که اين شرط در باطن حديث نهفته است. کافي است مقداري به فضايي که اين سخن مطرح شده دقت و تأمّل کنيم، امام به اجبار و تهديد (در ظاهر با اکرام و محبت) از مدينه هجرت کرده، مأمون در چالش جدي با فرقه هاي معارض خلافت به ويژه گروه علويان که خواستار انتقال خلافت به خاندان اهل بيت هستند، قرار گرفته و او اينک خود يا به مشورت نزديکان حکومتيف در صدد راه کارهاي غير صادقانه براي تحميق مردم و فرونشاندن جنبش علويان برآمده، يعني آنچه در حال اتفاق افتادن است روي پايه توحيد نمي چرخد اگرچه به ظاهر ديني مي نمايد، امام که خوب مي شناسد و خوب مي داند همه اين پديده هاي در حال شکل گيري به دور از فرهنگ توحيدي است که رسول خدا(ص) در تنهايي جاهليت و با پايداري وصف ناپذير ان را به وجود آورد.
بنابراين طرح اين پرسش در برابر خواسته هاي اهالي نيشابور، هشداري بود به همه جامعه مسلمانان با زبان يک سخن قدسي که اصل اول دين اسلام است. امام اين حديث کوتاه را بيان کرد تا مسلمانان به اين نکته پي ببرند که اگر جامعه امن مي خواهند يا اگر طالب آرامش هستند و اگر از اين همه کشمکش ها و ناهنجاري ها خسته شده اند، تنها در سايه بازگشت به توحيد، اين مهم ميسر است.

سيره توحيدي

همه وجوه رفتاري امام رضا(ع) چه در مناسبات فردي و اجتماعي و چه در برخوردها و آموزه هاي علمي، انسان ها را به توحيد فرا ميخواند. از کوچکترين عمل اخلاقي گرفته تا اصولي ترين قاعده اجتماعي که نمونه هاي فراواني در تاريخ زندگي آن حضرت گزارش شده، از جمله: رعايت حقوق همسر، فرزندان، نزديكان، بردگان، احترام به ذات انسان، انفاق آبرومندانه، دفاع از مظلوم، آزادسازي بردگان، ترويج مساوات و برادري، احترام به طبيعت و دهه ها رفتار ديگري که فعلاً فرصت ذکر آن ها نيست.
سنت و سيره رضوي مي توانست جامعه اي را که امام در آن زندگي مي کرد به بهشت روي زمين کند، کما اينکه در عصر ما نيز اين سنت بايد منشوري باشد براي جامعه اي سالم، پويا و نوآور اما به شرطها...

خطبه توحيد فرصتي ديگر

اگر امام رضا(ع) به هنگام خروج از نيشابور حديث کوتاه سلسلة الذهب را براي عالمان و مردمان آن جا مي خواند، در مرو و در حضور مأمون و جمع زيادي از بني هاشم و به صورت مفصل وجه عقلاني توحيد و صفات خداوند را چنان بيان مي نمود که همه عقول به حيرت افتادند و اين گونه است که اعتقاد برآمده از اين خطبه، همان حصن الهي مي باشد، دژي براي امان ماندن از عذاب خداوند. صدوق نقل مي کند چون مأمون تصميم گرفت امام رضا(ع) را به کار خلافت دعوت کند بني هاشم را جمع کرد و به آنان گفت: تصميم گرفته ام از علي بن موسي الرضا(ع) بخواهم اين کار را (خلافت) پس از من برعهده گيرد.
بني هاشم نسبت به او حسد ورزيده گفتند: فردي را که بصيرتي در تدبير خلافت ندارد، عهده دار امر خلافت مي کني؟ کسي را سوي او بفرست تا نزد ما بيايد و از جهل چيزي را که بدان وسيله او را خواهي شناخت ببيني. لذا کسي را به سوي او فرستاد و حضرت آمد. بني هاشم به او گفتند! ابا الحسن بر منبر برو و براي ما نشاني برپا کن تا از روي آن خدا را عبادت کنيم. اباالحسن بر منبر رفت و مدتي نشسته سرش را پايين انداخته تکلم نمي کرد. سپس تکاني خورده راست ايستاد و حمد خدا را به جاي آورده او را ثنا گفت و درود بر پيامبر خدا و اهل بيتش فرستاد آن گاه گفت: آغاز عبادت خداي تعالي، معرفت او و اساس معرفت خدا توحيد او... .(11)
امام رضا(ع) با اين خطبه کلمه لا اله الّا الله را که حصن خداوند است، آن گونه که شأن امامت اقتضاء مي کند معني کرد تا به همه شبهات و باورهاي غلط پاسخ داده باشد البته نه از باب اين که توجيهي باشد براي تصميم مأمون در امر واگذاري ولايتعهدي، بلکه اين کار فعليت پيام و رسالتي بود که تنها امام مي توانست در شرايط حاد و پيچيده سياسي از عهده آن برآيند.

خطبه امامت نماد شرط توحيد

در ايامي که امام در مرو حضور داشت خطبه اي در باب امامت و امام شناسي ايراد نمود که مي توان از آن به منشور امامت ياد کرد. ايشان بعد از آن که گزارش اختلاف مردم را از اين مسئله از يکي از اصحاب مي شنود که چگونه درباره امامت به عنوان موضوع روز سخن مي گويند. تبسم مي فرمايد و سپس به راوي مي فرمايد: مردم در ناداني به سر مي برند، مقام امام را نشناخته اند و در دينشان فريب خورده اند، زيرا پنداشته اند امام تعيين نگشته و آنان بايد وي را برگزينند. حال آن که امامت و رهبري مسلمين از مسائل اصولي و مکمل دين است و خداي تعالي پيامبرش را از جهان نبرد مگر پس از اينکه دينش را کامل ساخت.(12)
امام رضا(ع) در اين خطابه به جريان تاريخي امامت اشاره مي کند از جمله امامت حضرت ابراهيم تا اين که نوبت به پيامبر عظيم الشأن اسلام مي رسد و در ادامه جانشينان آن حضرت بار اين مسؤوليت بزرگ را بر دوش مي کشند.(13)
ويژگي ها و مختصاتي که امام درباره امام بيان مي کند همه افق بشريت را پوشش مي دهد و تابي کران انسانيت بذر هدايت و محبت مي پاشد. وجود امام از جنس نور و روشنايي است. امام نجات دهنده است. امام آب گوارا به عطشاي هلاکت کننده است. امام دليل راه انسان در ترديدها و پرتگاه هاست. امام ابر بارنده در سرزمين خشک و سوزان است. امام زمين پهن دشت و چشمه جوشان پر آب است. امام امين خداوند بر روي کره خاکي است. امام پاک کننده گناهان انسان هاي عاصي است و امام پناه گاهي مطمئن براي انسان.(14)
يادآوري و بيان اين انديشه ها براي امام از سوي امام رضا(ع) در روزگاري صورت مي گرفت که بحران اعتقادي و فکري آن را فرا گرفته بود و مردم در غوغاي بازي سياست خلفاي اسلامي و شيوع جريانات فکري در عصر مأمون الرشيد، گرفتار بسياري از ترديدها و انحرافات شده بودند. امام به عنوان شرط پذيرش توحيد و سند اجازه ورود به محفل الهي چه دلسوزانه و از سر مهر و عطوفت همه توان خويش را به کار مي برد تا کار جامعه مسلمانان به راستي و هدايت بگرايد.
برآيند آنچه را که در سطور پيش آمد، اين گونه مي توان بيان کرد: سيره امام رضا(ع) در همه وجوه فردي، اجتماعي، سياسي، علمي بر محور هدايت مردم به توحيد در عينيت زندگي در جريان بود. رفتار امام مي تواند مقياس و ميزان توحيدگرايي در هر جامعه ديني باشد و ما اينک در برابر اين پرسش تاريخي قرار گرفته ايم که تا چه اندازه اي توانسته ايم رفتارمان را بر ظهور و تجلّي آن در متن زندگي بنا کنيم؟

پي نوشت :

*لازم به يادآوري است اين مقاله در همايش علمي- پژوهشي که در بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان مقدس رضوي در آذرماه 1387 برگزار شده، ارائه گرديد.
1. اعلام الوري باعلام الهدي، ج2، ص64 .
2. بنگريد، مرعشي ملحقات احقاق الحق، ج28، ص591-682 .
3. زائر، ش109، ص17 .
4. براي اطلاع بيشتر رجوع کنيد به: آموزه هاي امام رضا(ع) به مردم نيشابور، خراسان79/11/17، غلامرضا جلالي.
5. نشريه علوم حديث، شماره 2 زمستان 1375، محمد رحماني.
6. نشريه گلستان قرآن، ش193، 16، به نقل از کشف الغمه، ج3، ص102 .
7. همان، به نقل از بحارالانوار، ج49، ص120-121 .
8. ابن ابي جمهور الاحسايي، عوالي اللئالي، ص4-94 .
9. حرعاملي، الجواهر السنيه، ص148 .
10. جلال الدين سيوطي، الجامع الصغير، ج2، ص243 .
11. دکتر محمد رضا مشائي، ترجمه خطبه منسوب به حضرت رضا(ع)، مجله مشکوه، ش7، بهار 64، ص23. لازم به يادآوري است اين خطبه ضمن ترجمه علمي، همراه توضيحات سودمندي است که در پاورقي آمده است.
12. دکتر محمد مهدي رکني يزدي، انديشه نو (ويژه نامه امام رضا(ع)، آذرماه 1385)، ص15 .
13. شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا(ع)، ص1، 281 .
14. همان.





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط