طی قرنهای پس از تجزیه ی امپراتوری روم، «اروپا» شاهد شکل گیری یک جامعهی امپراتوری دیگر نبود، هر چند دائما مشغول جنگ بود و در معرض هجوم های خارجی نیز قرار داشت. میان اروپای متمدن و شرق استبدادی یا بربر اغلب به نوعی تمایز قائل هستند. برای بی اعتمادی به این تمایز دلایل متعددی وجود دارد . اما در اینجا لازم است دو دلیل مورد تأکید قرار گیرند. نخست، آن طور که پژوهش های تاریخی و باستان شناختی اخیر نشان داده است، برخی نوآوری های سیاسی عمده، هم مفهومی و هم نهادی، که رسما به عنوان سنت سیاسی غربی شناخته شده اند، ریشه در شرق دارند. به عنوان مثال، جامعهی «دولت شهر»ه یا پولیس را می توان مدتها پیش از پیدایش آن در غرب در بین النهرین یافت. دوم، اروپا محصول فرایندهای پیچیده ای در تلاقیگاه نیروها و مناسبات «داخلی» و «خارجی» است و هزار سال قبل اروپا به این صورت وجود نداشت. حدود ۳۰ میلیون مردمی که در سرزمین اروپای امروز زندگی می کردند، خود را مرتبط با یکدیگر و دارای تاریخ، فرهنگ و سرنوشت مشترک نمی دانستند.
کسانی که بر این قلمروها فرمان می راندند امپراتوران، شاهان، شاهزادگان، دوکها، اسقفها و دیگران به این کار را در وهله ی اول به اتکاء پیروزی ها و فتوحات نظامی و اخذ خراج و رانت برای پشتیبانی از تلاشهای خود انجام می دادند. آنها به هیچ وجه رییس دولتی نبودند که براساس قوانین و راهکارهای رسمی بر قلمرویی مشخص حکومت کنند. به گفتهی چارلز تیلی مورخ «در هیچ کجای اروپا چیزی شبیه به دولت ملی متمرکز وجود نداشته.
با این همه، می توان از آغاز کار نظام دولتهای قابل تشخیص در هزارهی میلادی صحبت کرد. در شبه جزیرهی ایتالیا، قلمرو حکومت پاپ، امپراتوری مقدس روم و امپراتوری بیزانس، مدعی بیشتر قلمروهای موجود بودند، هر چند این ادعاها درهم می آمیخت و معمولا با شمار زیادی از قدرت های محلی و دولت شهرهای مستقل و نیمه مستقل در تقابل قرار می گرفت. اما نقشهی سیاسی اروپا بارها و بارها تغییر کرد. به عنوان مثال، نقشهی سیاسی اروپای قرن پانزدهم شامل حدود ۵۰۰ واحد سیاسی کمابیش مستقل است که غالبا مرزهای چندان تعریف شده ای ندارند. در سال ۱۹۰۰ این تعداد به حدود ۲۵ کاهش یافت . مدت زمان درازی طول کشید تا دولت های ملی توانستند بر نقشهی سیاسی سیطره پیدا کنند، اما دورانی که طی شد ماهیت و شکل خود زندگی سیاسی را تغییر داد.
از زمان سقوط روم تا به امروز تنها دولت ها نیستند که به شدت تغییر کرده اند، بلکه أشکال و انواع دولت نیز دستخوش چنین تحولی بوده اند. در این میان پنج گروه اصلی نظامهای دولتی را می توان از یکدیگر متمایز کرد: ١. امپراتوری های سنتی خراجستان؛ ۲. نظامهای دارای اقتدار منقسم که با مناسبات فئودالی، دولت شهرها و اتئلافهای شهری مشخص می شوند و در آنها کلیسا (حکومت پاپی Papacy) نقشی برجسته دارد؛3 . حکومت طبقات اب ۴. حکومتهای مطلقه ؟ ۵. دولتبه ملت های جدید که در آنها نظامهای مشروطه ، لیبرال دموکراتیک یا تک حزبی به نظام دولت ملت تحول یافتند.
امپراتوریها
امپراتوریها یا نظامهای امپراتوری، به خصوص به لحاظ حجم و عظمت خود قرنها بر تاریخ دولت حاکم بوده اند. بعضی از آنها، به ویژه روم (و چین در شرق)، طی دورههای طولانی صورتهای نهادی مشخصی پیدا کرده اند. امپراتوریها برای حفظ بقای خود به انباشت و تمرکز ابزار اعمال قهر و مهم تر از همه توانایی جنگیدن نیاز داشتند. هنگامی که این توانایی از بین رفت، امپراتوریها متلاشی شدند. همهی امپراتوری های «سنتی» در آغاز محصول گسترش قدرت های پایه و دولت های محدودتر بودند. علاوه بر این، به کارگیری قدرت نظامی مهم ترین عامل ایجاد و حفظ مرزها بود، هر چند مرزها سیال بودند و به تبعیت از الگوهای شورش و اشغال تغییر می کردند. مرزهای سرزمینی به هیچ وجه «مرزهای ثابتی» به شمار نمی آمدند.در حالی که امپراتوریها غالبا دارای راههای تجاری بسیار طولانی بودند و مستقیما به داد و ستدهای تجاری با قلمروهای دوردست می پرداختند، احتیاجات اقتصادی آنها عمدتا از طریق اخذ خراج تأمین می شد که در صورت کاهش قدرت نظام آنها بخشی از آن در معرض تاخت و تاز قرار میگرفت. نظام خراج از امپراتور و دستگاه اداری و نظامی او حفاظت می کرد. اما امپراتوریها هر اندازه هم که در مقابل مراکز قدرت مخالف نیرومند میبودند، فقط می توانستند اقتدار اداری محدودی را اعمال کنند. امپراتوریها بر گستره ی جوامعی سیطره داشتند که به لحاظ فرهنگی متنوع و ناهمگون بودند. امپراتوری ها فرمانروایی می کردند، نه حکومت ؛ به بیان دیگر، امپراتوران بر یک فضای اجتماعی و جغرافیایی محدود سیطره داشتند و فاقد ابزار اداری لازم نهادها، سازمانها، اطلاعات، نیروی انسانی کارآمد و نظایر آن برای ایجاد تشکیلات اداری منظم در قلمروهای مورد ادعای خود بودند.
منبع: درآمدی بر فهم جامعهی مدرن، کتاب یکم: صورتبندیهای مدرنیته، استوارت هال و برم گیبن، مترجمان: محمود متحد، عباس مخبر، حسن مرتضوی، مهران مهاجر و محمد نبوی، صص122-117، نشر آگه، تهران، چاپ چهارم، 1397