صورت‌بندی‌های مدرنیته جامعه (قسمت اول)

اصطلاح رایج «مدرن» که به معنای اخیر و روزآمد است - اصطلاحی کارآمد برای تعیین جایگاه این جوامع به لحاظ تقویمی است، اما فاقد منطقی نظری یا تحلیلی است.
شنبه، 2 فروردين 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
صورت‌بندی‌های مدرنیته جامعه (قسمت اول)
صورت بندی‌های مدرنیته، چنان که از عنوان آن بر می آید، فرایندی را بررسی می کند که به پیدایش جامعه‌های مدرن انجامید، و ویژگی متمایزشان را به آنها بخشید. جامعه های مدرن نخستین بار در چه زمانی، چگونه و چرا سر بر آوردند؟ چرا چنین شکل ها و ساختارهایی دارند؟ فرایندهای عمده‌ی تکوین آنها چه بوده اند؟ سنتا، جامعه‌های مدرن را با آغاز فرایند صنعتی شدن در سدهی نوزدهم یکسان انگاشته اند. صورت بندی‌های مدرنیته از این سنت پیروی نمی کند و خاستگاه های جامعه های مدرن را در تحولات شتابان و گسترده ی اجتماعی و اقتصادی پس از افول فئودالیسم در اروپای غربی جستجو می کند. جامعه‌ی مدرن اکنون پدیده ای جهان گستر است، و دنیای مدرن محصول نامنتظر و پیش بینی نشده ی مجموعه ای از سنت های عمده ی تاریخی، و نه صرفا یک سنت، است.
 
اصطلاح رایج «مدرن» که به معنای اخیر و روزآمد است - اصطلاحی کارآمد برای تعیین جایگاه این جوامع به لحاظ تقویمی است، اما فاقد منطقی نظری یا تحلیلی است. با این حال، به مدرنیته را بر پایه‌ی یک مدل نظری باید تحلیل کرد که بر کنش متقابل فرایندهای تغییری استوار است که، به تعبیر دیوید هلد.
 
«فرایندهای عمیقة ساخت مندی» هستند که در دوره‌های زمانی طولانی اتفاق می افتند». این فرایندها را به صورت فرایندی واحد (مثل «مدرنیزاسیون») معرفی نمی کند، بلکه آنها را فرایندهای گوناگونی می انگارد که بر اساس مقیاس‌های متفاوت زمان تاریخی عمل می کنند، و کنش متقابل آنها به نتایج گوناگون و مشروط می انجامد. چنان که دیوید هلد خاطرنشان می کند «تأکید ما بر فرایندها، عوامل و الگوهای علی است... هیچگونه تبیین تک علتی هیچ گونه پدیده یا مجموعه‌ای از پدیده‌های منفرد - وجود ندارد که پیدایش آنها را توضیح دهد ... هرگونه تبیینی دربارهی سرآغازها... تنها در گرو ترکیبی از عوامل گوناگون است». ما کمی بعد به پی آمدهای این رویکرد چند علتی باز می گردیم.
 
«روشنگری و تکوین علم اجتماعی»، پیتر همیلتون نشان می دهد که چگونه در پایان سده‌ی هجدهم، انرژی فکری دوران در اروپای غربی فعلیت یافت و نام «روشنگری» به خود گرفت. این جنبش معرف ایدهی «مدرنیته» بود و اغلب چارچوب اصلی علوم اجتماعی مدرن انگاشته شده است. البته از جهتی می توان گفت که در آن زمان مطالعه‌ی جامعه تازگی نداشت و هزاران سال بود. اما ایدهی «امر اجتماعی» در مقام شکل متمایزی از واقعیت، که می توان آن را به نحوی کاملا مادی و «این جهانی» تحلیل کرد و مورد بررسی ها و تبیین های عقلانی قرار داد، مفهوم مشخصا مدرنی است که فقط در گفتمان های «روشنگری» تبلور پیدا کرد. «تولد  امر اجتماعی» در مقام موضوع دانش برای نخستین بار امکانی تحلیل نظام مند جامعه و زمینه فعالیت های پژوهشی منظمی را که ما «علوم اجتماعی» می نامیم فراهم آورد.
 
بستر تاریخی و جغرافیایی «روشنگری» اروپایی و چشم اندازی از آزادی فکری را با چهره‌های برجسته‌ی آن فیلوسوف‌ها - بررسی می کند: کسانی چون مونتسکیو، دیده رو، ولتر، روسو، که از پیشروان نظریه ی اجتماعی بودند، و نیز اندیشمندانی چون دیوید هیوم، آدام اسمیت و آدام فرگوسن که از نمایندگان «روشنگران اسکاتلندی» به شمار می آیند. این ایده‌ها «مژده گوی» دورنمایی بودند که روشنگری به روی انسان گشود: چشم اندازی گشوده به روی عصر بی پایان رفاه و پیشرفت مادی، برچیدن بساط تعصب و خرافه، و تسلط بر قوای طبیعت؛ و این همه نبود مگر بر پایه ی گسترش دانش و فهم انسان.
 
این مرحله‌ی دوم در بسط علوم اجتماعی بین ۱۸۹۰ تا ۱۹۲۰ – مرحله‌ای است که آن را زمانه ی بنیانگذاران جامعه شناسی -دورکیم، وبر، زیمل و تونیس - می نامند. از آن پس، علوم اجتماعی به زیربخشها و رشته های جداگانه ی هر چه بیشتری تقسیم شد، تخصصی تر و تجربی تر شد، علمی تر (پوزیتیویستی) شد، و از طریق مهندسی اجتماعی هرچه بیشتر درگیر کاربست یافته هایش بر «دنیای واقعی» شد. با این حال، چهره های کلاسیک جامعه شناسی مدرن به بررسی صورت بندی دنیای مدرن و «قوانین شکل گیری» آن را پرداختند، کار بزرگی که بی شباهت با کاری که فیلوزوف های روشنگری آغاز کردند نبود. این دغدغه‌های روشنگری امروزه نیز همچنان شالودهی علوم اجتماعی هستند. البته، در سال های اخیر، ما شاهد احیای آشکار جامعه شناسی تاریخی هستیم که به مسائل مترتب بر این رشد و دگرگونی بلندمدت می پردازد؛ و اینها مسائلی هستند که، به نحو جالب توجهی، از طریق گره زدن پژوهش های جامعه شناسان، تاریخ نگاران اقتصادی و اجتماعی، نظریه پردازان سیاسی و فیلسوفان، به طور میان رشته ای دنبال می شوند. به نظر می رسد که این پرسش های اساسی در مورد خاستگاه و مقدرات دنیای مدرن بار دیگر طرح شده اند، و این درست مقارن زمانی است که خود مدرنیته وعده‌ها و فراز و فرودهای آن - زیر سؤال رفته است.
 
«شکل گیری دولت مدرن»، با بررسی صورت بندی دولت مدرن آغاز می شود. از نظر دیوید هلد دولت مدرن در تلاقی گاو نظام های ملی و بین المللی شکل گرفته است. او به ردیابی تحولاتی می پردازد که دولت در اشکال تاریخی گوناگون اش به خود دیده است از امپراتوری های کلاسیک اروپایی، قدرتهای پراکندهی حکومت فئودالی (حکومت پاپی و امپراتوری مقدس روم)، نظام های رسته ای و حکومت‌های مطلقه‌ی آغاز دوره ی مدرن، تا سر برآورد آشکال گوناگون اقتدار سیاسی، قدرت دنیوی، و مشروعیت و حاکمیت دولت به ملت مدرن. دیدگاه‌های گوناگون فیلسوفانی سیاسی غربی مانند هابز، لاک، روسو، میل و وبر در تار و پود این تاریخ تنیده شده است.
ادامه دارد..
 
منبع: درآمدی بر فهم جامعه‌ی مدرن، کتاب یکم: صورت‌بندی‌های مدرنیته، استوارت هال و برم گیبن، مترجمان: محمود متحد، عباس مخبر، حسن مرتضوی، مهران مهاجر و محمد نبوی، صص16-13، نشر آگه، تهران، چاپ چهارم،1397


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط