آقای بکتاش شعر نوجوان را از قیصر امینپور و ادبیات کودک را از نادر ابراهیمی آموخته است و از استادهایش باافتخار یاد میکند. او اعتقاد دارد: کسی که شاعر است همهی چیزهای ریز مثل صدا و سنگ و وزوز زنبور و خشخش برگها، باید برایش مهم باشد. از بچّههایی که شعر میگویند میخواهد از افراد مناسب راهنمایی بگیرند؛ چون خیلیها بچّههای شاعر را از مسیر درست منحرف میکنند. شل سیلور استاین، مصطفی رحماندوست، افسانه شعباننژاد و بیوک ملکی شاعران مورد علاقهی او هستند. نگاههای تازه به موضوعهای پیشپاافتاده، از تخصّصهای آقای بکتاش است. گاه با یک نگاه جدید، تصوّر ما را از یک موضوع به هم میریزد و کشف تازهای را به ما تعارف میکند. طبیعت در شعرهای آقای بکتاش مثل آب برای ماهی است. تا آب نباشد ماهی متولّد نمیشود.
نوجوانی درخت کاج، تا رادیو خبر داد، گوشِ ماهیها پر ازآب است، خواستی رنگین کمان باشی، کتابهای شعر نوجوان آقای بکتاش هستند. توی پرانتز عرض کنم: (من کتابهای کودک او را هم دوست دارم. گاه میشود حال و هوای نوجوانی را در آنها هم پیدا کرد.)
یک ماهی قرمز
یک ماهی قرمزدر تور ماهیگیری صیّاد
از سینهریز آبی دریا
دیشب
نگین دیگری
افتاد
چرا روی زمینی
پرنده جفت خود رامیان یک قفس دید
برایش بال افشاند
ولی جفتش نفهمید
تو جایت آسمان بود
چرا روی زمینی
قفس را میپرستی
پیادهرو نشینی؟
بیا برگرد لانه
بزن در اوج بالی
به فکر جوجهها باش
ببین افسرده حالی
ولی جفتش نفهمید
سرش را زیر پر برد
سر یک مشت ارزن
دوباره توسری خورد
کارگردان جهان
فکر میکردم کلاغیک سیاهیلشکر است
در طبیعت جز کلاغ
هر کسی بازیگر است
ناگهان دیدم که او
گرم صحبت میشود
نقش منفی میشود
نقش مثبت میشود
نقش او کمرنگ نیست
در طبیعت هیچگاه
کارگردان جهان
نه ندارد اشتباه
ماهیان قربانی کرمند
کرم کوچک در تقلّامانده بر قلّاب آویزان
ماهیان قربانی کرماند
کرمها
قربانی قلّاب
آن طرف قلّاب
میخندد به ریش آب
منبع: مجله باران