منابع فرهنگ در اسلام

يکي از متون جاويداني که حيات فردي و اجتماعي مسلمانان به آن وابستگي همه جانبه دارد و سر منشأ همه ي تحولات اجتماعي در جوامع مختلف اسلامي به شمار مي آيد قرآن کريم است. قرآن، تنها متن آسماني است که جبرئيل امين از جانب خداوند سبحان، بر پيامبر صلي الله عليه و آله آورد و تا امروز بي هيچ تغيير و تحريفي در اختيار بشر قرار دارد.
شنبه، 12 دی 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
منابع فرهنگ در اسلام
منابع فرهنگ در اسلام
منابع فرهنگ در اسلام






منابع فرهنگ غني اسلامي عبارتند از:

1. قرآن کريم

يکي از متون جاويداني که حيات فردي و اجتماعي مسلمانان به آن وابستگي همه جانبه دارد و سر منشأ همه ي تحولات اجتماعي در جوامع مختلف اسلامي به شمار مي آيد قرآن کريم است.
قرآن، تنها متن آسماني است که جبرئيل امين از جانب خداوند سبحان، بر پيامبر صلي الله عليه و آله آورد و تا امروز بي هيچ تغيير و تحريفي در اختيار بشر قرار دارد.
پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله با مصباح قرآن، مردم را از ظلمت جاهليت به فضاي آگاهي و انسانيت رهنمون گرديد و بر اساس اصولي که اين کتاب ارائه داد، نظام اسلامي را پي افکند و جامعه اي انساني را بر مبناي رهنمودهاي قرآني به وجود آورد.
نخستين منبع تشريع و قانون گذاري، نظام نامه ي تربيت و هدايت، منشور جامع حکومت و مديريت، دستورالعمل جهاني براي اداره ي امور بشر، قرآن کريم است.
هدايت هاي اين کتاب، آداب و رسوم غلط و شيطاني را از زندگي انسان هاي آن عصر، برچيد و مردم متفرق را از مسير شرک، به فضاي اتحاد و توحيد رهنمون گرديد.
فرمان هاي اين کتاب، لشگريان عظيم و شجاعي را براي نشر عدل و توحيد و رفع ظلم و کفر بسيج نمود و آنان را، با دلي سرشار از عشق و ايمان، تا ميدان جهاد و شهادت هدايت کرد. انسان هاي شريف و بزرگي که براي پياده کردن احکام قرآن، جان هاي خويش را فدا کردند، انواع شکنجه ها، زندان ها، تبعيد ها و هجرت ها را به جان خريدند تا معارف قرآن را گسترش دهند.
آموزه هاي قرآن در جزء جزء زندگي مسلمانان وارد شد و رفتارهاي فردي و اجتماعي، فکري و سياسي، عبادي و اقتصادي آنان را تحت تاثير قرار داد. با قرآن مي جنگيدند و با راهنمايي هاي قرآن صلح مي کردند. بر اساس خواسته هاي قرآن خانواده تشکيل مي دادند و روابط سياسي و اجتماعي خويش را بر پايه ي رهنمودهاي قرآن، با دوست و دشمن تنظيم مي کردند.
آداب معاشرت، احکام کسب و تجارت، اصول اداره و حکومت، راه و رسم سلوک و عبادت، آيين تعليم و تربيت و همه ي نيازمندي هاي خود را از ولادت تا رحلت بر اساس هدايت هاي قرآني استوار مي ساختند، زيرا به تعبير علي عليه السلام مسلمانان درباره ي قرآن اين اعتقاد را داشتند که:
چراغي است که نورش به خاموشي نمي گرايد: «نورا لا تطفأ مصابيحه»، اقيانوسي است که به عمق آن نمي توان رسيد: «و بحرا لايدرک قعره»، جدا کننده ي حق از باطل است که برهانش سست نمي شود: «و فرقانا لا يخمر برهانه»، بنايي است که بنيانش ويران نمي شود: «و بنيانا را تهدم ارکانه»، داروي شفا بخشي است که بعد از استفاده کردن، دردي نيست: «و دواء ليس بعده داء» و راهنمايي است که انسان را به بهشت مي رساند: «و دليل يؤدي الي جنه الله عزوجل».
قرآن توانست در زمان نه چندان طولاني، انسان هاي فراواني را با رنگ ها و فرهنگ هاي گوناگون از سراسر جهان بر محور آيات و انديشه هاي نوراني خود گرد آورد و مجموعه متنوعي را به عنوان «امت واحده» هويت بخشد.
علوم و معارف اسلامي از سرچشمه ي زلال قرآن جوشيد و در بستر ذهن و زمان جريان پيدا کرد. فلاسفه، حکما، فقها، ادبا، عرفا و مورخان و متفکران بي شماري، در دامان اين کتاب تربيت شدند و آثار فکري ارزش مندي را به جهان دانش هديه نمودند.
تمدن عظيم اسلامي، که تمدن صنعتي غرب خود را وام دار آن مي داند، در پرتو انديشه هاي قرآن به وجود آمد و امروز نيز قرآن اين ظرفيت و توان مندي را دارد تا تمدن ديگري را در سطح و عمق بيشتر، به وجود آورد و بشر گرفتار در بند تمدن غرب را از اين مهلکه نجات بخشد.
بنابر اعتقاد مسلمانان و بر اساس آيات قرآن، در آينده، منجي انسان ها خواهد آمد و تمدن عظيم الهي را در سراسر گيتي مستقر خواهد کرد.
از روزي که دشمنان اسلام به آثار آيات قرآن پي بردند با همه امکانات به مقابله برخاستند تا جلوي پيشرفت انديشه هاي قرآني را بگيرند؛ چنان که امروز اين حرکت شوم را صهيونيزم در سطح بين المللي رهبري مي کند و «جامعه جهاني يهود» در اعلاميه خود نوشته است:
بر ما واجب است که کتاب مسلمانان، يعني قرآن را که برنده ترين سلاح اسلام است، استخدام کنيم تا اسلام را از ميان برداريم. بر ما واجب است که به مردم نشان دهيم هر چه مطلب صحيح در قرآن است، جديد نيست و از جاي ديگر گرفته شده است و نکته هاي جديد آن اندک است. (1)
يا «گلدوستون» نخست وزير وقت انگلستان، در مجلس عوام آن کشور، قرآن را بر دست بلند کرد و گفت:
دو مانع دشوار که تسلط ما را بر مستعمرات اسلامي بسته است و با تمام قوا بايد در رفع آن کوشيد عبارتند از: قرآن، و پس از اندکي سکوت با دست چپ به سمت شرق اشاره کرد و گفت: و ديگر اين کعبه. (2)

2. حديث

دومين منبع قانون گذاري و تشريع در اسلام «حديث» و سنت است، زيرا احکام و قوانين اسلام از ادله چهارگانه، يعني قرآن، سنت (قول، فعل و تقرير معصوم عليه السلام) اجماع و عقل، استنباط و استخراج مي شود و هر کدام از اين منابع، دليلي براي احکام شرعيه هستند.
در ميان اين منابع و در نزد مسلمانان، دانش حديث، پس از قرآن کريم از مقدس ترين و معتبر ترين دانش ها به شمار مي آيد و دليل اين گرايش، اولا: قرآن کريم است که در آيات متعدد و با تعابير مختلف، مسلمانان را به تبعيت از پيامبر به عنوان اسوه ي حسنه، راهنمايي فرموده و گفتار و رفتار او را حجتي قاطع از معياري ساطع، براي تشخيص حق و باطل مي داند: (لقد کان لکم في رسول الله اسوه حسنه) (3)؛ قطعا براي شما در انتخاب الگو، رسول خدا اسوه و الگويي نيکوست.
(اطيعوا الله و أطيعوا الرسول و أولي الأمر منکم...) (4)؛
خدا را اطاعت کنيد و پيامبر و اولياي امر خود را نيز اطاعت کنيد.
(قل ان کنتم تحبون الله فاتبعوني يحببکم الله) (5)؛
به مردم بگو! اگر خدا را دوست مي داريد از من پيروي کنيد تا خداوند شما را دوست بدارد.
ثانيا: رسول اکرم صلي الله عليه و آله مردم را تشويق مي کرد تا آن چه که از او مي شنوند هم آن را به خوبي ضبط کنند و هم به نشر آن همت گمارند. به دو حديث اشاره مي کنيم:
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود:
«قال رسول الله: من حفظ من امتي اربعين حديثا مما يحتاجون اليه من امر دينهم بعثه الله يوم القيامه فقيها عالما؛ (6)
کسي که از امت من چهل حديث را که در امور دين به آن نيازمند است حفظ کند، خداوند روز قيامت او را فقيه و دانشمند محشور مي کند.
روزي که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله در «مسجد خيف» براي مردم خطبه مي خواند فرمودند:
«نضر الله عبدا سمع مقالتي فوعاها و بلغها من لم تبلغه؛ (7)
خداوند شاد بگرداند بنده اي را که حديث مرا بشنود و آن را به خوبي در ذهن خود نگهدارد و سپس به کساني که در اين جا نيستند و نشنيده اند برساند».
ثالثا: نيازي که مسلمانان براي فهم مسائل اسلامي و درک آيات قرآني احساس مي کردند موجب شد تا دانش حديث منزلت ويژه اي يابد.
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله در روزهاي آخر عمر شريفش، امت را راهنمايي فرمود که:
من شما را براي هميشه ترک خواهم کرد و براي رفع نيازمندي هاي ديني خود، دو چيز گران بها را در ميان شما به امانت مي گذارم: قرآن (کتاب آسماني) و عترت من که مفسر کتاب و باب ورود به مفاهيم قرآني هستند. (8)
با «حديث»، عموما قرآن را تخصيص مي زنيم. مطلقات را مقيد مي کنيم و مجملات را تبيين مي نماييم. حديث متمم و شارح «کلام الله» است؛ چنان که قرآن فرموده است که:
(و ما أنزلنا عليک الکتاب الا لتبين لهم الذي اختلفوا فيه...) (9).
ما قرآن را بر تو فرو نفرستاديم مگر اين که، مردم را در آن چه که اختلاف کرده اند روشن کني.
هيچ عالم شيعه يا سني را سراغ نداريم که براي فهم آيات قرآن، خود را از مراجعه به «حديث» بي نياز بداند.
يکي از دانشمندان اهل سنت، استاد دانشگاه الازهر مصر، «دکتر محمد ابوشهبه» مي گويد:
«گروهي در گذشته و امروز مردم را به اين فکر پليد فرا مي خوانند که: قرآن براي مسلمانان کافي است و نيازي به «حديث» نيست. اين گروه غرضي جز نابودي نصف دين، بلکه همه آن را ندارند، زيرا سستي و يا عدم مراجعه به احاديث، موجب مي شود تا در شناخت احکام و بسياري از مفاهيم قرآن با مشکل جدي رو به رو شويم و در فضاي ابهام آور و گنگي قرار بگيريم و نتوانيم به معارف و مقصود قرآن دست پيدا کنيم در چنين شرايطي بايد گفت: چيزي از اسلام باقي نخواهد ماند و علي الاسلام العفاء. (10)
«ابن حزم» از ديگر علماي اهل سنت مي نويسد:
اگر کسي بگويد: ما براي استنباط احکام و فهم مسائل اسلامي، آن چه را که در قرآن بيابيم مي پذيريم و غير از قرآن را قبول نداريم، چنين فردي به اجماع امت اسلامي کافر و مشرک و خون و مال او نيز حلال است:
«لو ان امرء قال لا نأخذ الا ما وجدنا في القرآن لکان کافرا باجماع الامه و قائل هذا کافر مشرک حلال الدم و المال». (11)
جرجي زيدان، مي نويسد:
همين که مسلمين در صدد فهم معاني قرآن بر آمدند، طبعا به درک معاني گفته هاي حضرت رسول صلي الله عليه و آله احتياج يافته تا با فهم معاني احاديث نبوي، معاني قرآن را بهتر درک کنند. البته احاديث نبوي از صحابه روايت مي شد، که آنان از پيغمبر اکرم آن را شنيده و حفظ کرده بودند و مسلمانان براي فهم احاديث به صحابه رجوع مي کردند. ولي چون مسلمانان به کشور گشايي مشغول شدند صحابه پيغمبر که از سران مهاجرين بودند در ممالک مختلف متفرق گشتند. از آن رو هر کس که مي خواست حديث يا احاديثي از پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله بداند ناچار به دنبال صحابه به ممالک مختلف و نقاط مختلف مي رفت و چه بسا که يک حديث را فقط يکي از صحابه از حضرت رسول شنيده بود و ديگران آن را نمي دانستند. پس کسي که دنبال جمع آوري و فرا گرفتن احاديث بر مي آمد ناچار به مکه، مدينه، بصره، کوفه، مصر، ري و ساير شهرها مي رفت. در هر نقطه اي علم و حديثي مي آموخت. اين همان است که مسلمانان آن را «رحله» در طلب علم مي نامند. (12)
بعد از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله افرادي با انگيزه هاي سود جويانه و مغرضانه جلوي نقل، ضبط و نشر حديث را گرفتند، آنها در پوششي دل سوزانه و متعهدانه به چنين کاري اقدام کردند و گفتند: ممکن است احاديث با آيات قرآن مخلوط و مشتبه گردد و در آينده مشکلاتي براي مسلمانان به وجود آورد، در صورتي که حقيقت مطب چيز ديگري بود و اين گروه با عمل ناصواب خود آسيب هاي فراواني به فرهنگ و معارف اسلامي وارد ساختند که آثار سوء آن تا قيامت باقي خواهد ماند.
ابوبکر خليفه اول، مردم را جمع کرد و گفت: شما از پيامبر، احاديثي نقل مي کنيد که در آنها اختلاف داريد و اين اختلاف بعد از شما بيشتر خواهد شد، پس نبايد کسي چيزي از پيامبر خدا نقل کند. آن گاه در ادامه سخنان خود گفت:
«و من سألکم فقولوا بيننا و بينکم کتاب الله فاستحلوا حلاله و حرموا حرامه».
«هر گاه کسي از شما چيزي را پرسيد در پاسخ او بگوييد: بين ما و شما کتاب خدا حاکم است. حلال آن را حلال، و حرامش را حرام بدانيد.» (13)
اين سخت گيري ها در دوران حکومت خليفه دوم بيشتر شد. به عنوان مثال «عمر» مأموراني را به اطراف کشور اسلامي آن روز فرستاد تا جمعي از اصحاب پيامبر را که به نقل حديث مي پرداختند به مدينه بياورند. شخصيت هايي چون ابوذر، عبدالله بن مسعود، عبدالله بن حذيفه، ابودر داء و عقبه بن عامر را به مدينه نزد خليفه آوردند. عمر گفت: اين احاديث چيست که در دنيا انتشار داده ايد؟!... به خدا سوگند، تا من زنده ام از نظر دور نخواهيد شد. (14)
خطيب بغدادي مي نويسد: «خلفاي سه گانه و در رأس ايشان، خليفه دوم از نوشتن حديث پيامبر صلي الله عليه و آله جلوگيري کرده، بعضا براي کسي که از اين حکم سرپيچي مي کرد مجازات سختي تعيين مي کردند.» (15)
اين گونه مخالفت ها مورد قبول علماي اهل سنت نيز مي باشد لکن در توجيه انگيزه هاي آن، هر کدام مطالبي را بيان داشته اند ولي ما معتقديم که مخالفت با ثبت و نشر سخنان پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله بر اساس يک برنامه ي حساب شده و آينده نگرانه، از زمان حيات رسول خدا آغاز گرديد.
روزي که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله در بستر بيماري، خود را براي سفر آخرت آماده کرده بود و براي تلاش ها و دست آوردهاي 23 سال خود به عنوان ميراث گران بهاي الهي و هم چنين آينده ي امت اسلامي نگراني داشت، فرمود:
«ائتوني بدواه و قرطاس اکتب لکم کتابا لاتضلوا بعدي؛
قلم و کاغذ بياوريد، تا براي شما مطلبي يادآور شوم که بعد از مرگ من گمراه نشويد.»
«عمر» مانع اجراي فرمان پيامبر شد و گفت:
«ان النبي صلي الله عليه و آله غلبه الوجع، حسبنا کتاب الله؛
بيماري بر پيامبر غلبه کرده است، کتاب خدا، قرآن براي ما کافي است.»
رسول خدا از اين گونه برخورد به شدت ناراحت شد و فرمود: «قوموا عني» از پيش من برخيزيد و برويد. (16)
ولي اين سخت گيري ها و موانع نتوانست عطش عاشقان فهم معارف الهي را فرو بنشاند و جلوي نياز امت اسلامي را به حديث بگيرد. لذا شيعيان و پيروان حضرت علي عليه السلام از همان آغاز، به اين گونه مخالفت ها و مخالفان توجهي نکرده و به نقل و نشر احاديث پيامبر صلي الله عليه و آله و علي بن ابي طالب عليه السلام همت گماردند و در سال هاي بعد از رحلت نبي اکرم صلي الله عليه و آله نيز، اين حرکت بالنده تر ادامه پيدا کرد تا آن جا که موجي عظيم براي ثبت و ضبط و نشر حديث در جهان اسلام به وجود آمد و عاشقانه سخنان پيامبر و ائمه معصومين عليهما السلام براي گردآوري احاديث، رنج سفرهاي طولاني را بر خود هموار کردند.
به خاطر تجليل از محدثان بزرگ و تقدير از گردآورندگان ارزشمند حديثي به چند نمونه از تلاش هاي گسترده اي که در اين زمينه انجام گرفته، اشاره مي کنيم تا نسل جوان بداند، اين ميراث گران بها، که امروز در اختيار ما قرار داده شده، به قيمت سفرهاي طولاني و بسيار و رنج ها و خطر کردن هاي فراوان به دست آمده است.
1. جابر بن عبدالله انصاري براي شنيدن يک حديث، شتري خريد و يک ماه از مدينه تا مصر را پيمود تا حديثي که شنيده بود از ناقل اصلي بشنود. (17)
2. «ابن منده» متوفاي 395 هجري، آخرين کسي است که براي حديث سفر مي کرد و بدين جهت وي را «خاتمه الرحالين» لقب داده اند، با چهل بار کتاب و تنها 1700 حديث، که سينه به سينه شنيده بود، به زادگاه خود بازگشته بود. (18)
3. ابو ايوب سليمان مي گويد: بيش از بيست و چند بار از بصره به کوفه براي شنيدن و ضبط حديث سفر کردم تا در مجلس «حفص بن غياث» حاضر شدم و احاديث او را نوشتم وقتي به بصره برگشتم در«نباته»، «ابن ابي حذويه» را ملاقات کردم، وي گفت: اي سليمان از کجا مي آيي؟ گفتم: از کوفه، گفت: حديث چه کسي را نوشتي؟ گفتم: حديث حفص بن غياث. گفت: تمام احاديث او را نوشته اي؟ گفتم: آري. گفت: حديثي که درباره ي گوسفند قرباني، حفص از جعفر بن محمد عليه السلام از پدرش، ابوسعيد خدري، روايت کرده است هم نوشته اي؟ گفتم: نه. گفت: چشمت گريان باد! پس در کوفه چه مي کردي؟!
ابو ايوب سليمان، مي گويد: خورجين خود را نزد «نرسيين» (تيره اي از خاندان شاهزادگان قديم ايران) گذاشتم و به کوفه برگشتم و به خانه جعفر بن غياث وارد شدم. جعفر پرسيد: از کجا مي آيي؟ گفتم: از بصره. گفت: پس چرا برگشتي؟ گفتم: از «ابن حذويه» شنيده ام که حديثي درباره گوسفند قرباني، مي داني، آمده ام تا آن را بشنوم. حفص بن غياث آن حديث را براي من روايت کرد و برگشتم. (19)
4. از ابي قلابه بصري (متوفاي حدود سال 104 هجري) نقل شده است که: سه سال در مدينه اقامت گزيدم و فقط هدفم اخذ يک حديث از ناقل اصلي آن بود. (20)
5. سعد بن عبدالله اشعري، فقيه قميان در طلب حديث و آشنايي با مراکز علمي، سفرهاي بسياري کرد و به حوزه هاي شيعي و سني سرکشيد و با علماي سني زيادي از جمله اباحاتم رازي و... ديدار کرد. (21)
6. شيخ صدوق براي کسب حديث و ديدار علما، به بيش از سي سرزمين از خراسان و عراق و حجاز سفر کرد. (22)
با اين که حدود يک قرن، با ثبت و نقل حديث، به اين بهانه که احاديث با آيات قرآن مشتبه نشود مخالفت شد تا سدي را که با تاکيد و دستور خليفه دوم ساخته شده بود در اوايل قرن دوم توسط خليفه ي اموي، عمر بن عبدالعزيز شکسته شد و موج جديدي در اقيانوس فکر و فرهنگ اسلامي به وجود آمد.
عمر بن عبدالعزيز به «ابوبکر بن محمد خرمي» نوشت: مي ترسم عالمان و حافظاني که احاديثي در سينه دارند از دنيا بروند و سخنان پيامبر را نيز با خود ببرند پس آن را گرد آوريد و ثبت کنيد: «انظر ما کان من حديث رسول الله او سنته فاکتبه...». او بخش نامه اي نيز صادر کرد و سراسر کشور اسلامي فرستاد و نوشت «انظروا حديث رسول الله، فأجمعوه؛
در جست جوي سخنان و حديث رسول خدا باشيد و آنها را گرد آوريد (23).»

جوامع حديثي اهل سنت و شيعه

به سبب رفع نيازمندي هاي فکري و عقيدتي و هم چنين بر طرف شدن موانع، موج گرايش به حديث در قرن دوم به اوج خود رسيد و به دنبال آن بسياري از احاديث پراکنده گردآوري شد و سپس جمعي از عالمان با همت، به تدوين آن پرداختند که در ميان اهل سنت و شيعه مجامع حديثي بزرگي را به وجود آورد، اين مجموعه هاي ارزش مند، در طول تاريخ، مدار استنباط احکام و مرجع سودمندي براي فقيهان بوده است که ما در اين جا فهرست وار به آنها اشاره مي کنيم:

مجامع حديثي اهل سنت:

مجامع حديثي اهل سنت به «صحاح سته» يا صحيح هاي شش گانه معروف است که عبارتند از:
1. صحيح بخاري، تأليف محمد بن اسماعيل بخاري (م 256 ه)
2. صحيح مسلم، تاليف ابوالحسن (ابوالحسين) مسلم بن حجاج (م 261 ه)
3. سنن ابن ماجه، تاليف محمد بن يزيد بن ماجه ربعي قزويني (م 273 ه)
4. جامع ترمذي، تاليف محمد بن عيسي ترمذي (م 279 ه)
5. سنن ابي داود، تاليف سليمان بن اشعث (م 275 ه)
6. سنن نسايي، تاليف احمد بن علي بن شعيب نسايي نيشابوري (303 ه)
برخي از علماي اهل سنت، الموطأ في الحديث تاليف مالک بن انس، موسس مذهب مالکي و متوفاي سال 179 هجري قمري، که مشتمل بر يک هزار و هفتصد حديث مي باشد و هم چنين مسند «احمد بن حنبل» مؤسس مذهب حنبلي، متوفاي 241 هجري را که حاوي بيش از سه هزار حديث است جزء مجامع حديثي بر شمرده اند.

جوامع حديثي شيعه

شيعه نيز داراي هشت مجموعه حديثي معتبر است که مرجع استنباط احکام شرعي براي فقها و علما مي باشد:
1. کافي، تاليف ثقه الاسلام ابو جعفر محمد بن يعقوب کليني متوفاي 329 هجري قمري؛ در کتاب کافي 16199 حديث گرد آوري شده است.
2. من لا يحضره الفقيه، تاليف ابو جعفر محمد بن علي بن بابويه قمي معروف به «شيخ صدوق» متوفاي 381 هجري قمري مشتمل بر 9044 حديث است. کتاب «من لا يحضره الفقيه» که به معناي «خودآموز فقه» مي باشد مي باشد از کتاب «من لا يحضره الطبيب» محمد بن زکرياي رازي اقتباس کرده است به معناي «خودآموز طب» مي باشد.
3. تهذيب الاحکام، تاليف ابوجعفر محمد بن حسن طوسي معروف به «شيخ طوسي» و يا «شيخ الطائفه» متوفاي 460 هجري، مشتمل بر 13590حديث است.
4. استبصار، تاليف ابو جعفر محمد بن حسن طوسي است که 5511 حديث را در آن گرد آورده است.
چهار کتاب نام برده در شيعه به نام «کتب اربعه» معروف است و معتبرترين کتاب هاي حديثي شيعه به شمار مي رود. مؤلفان آنها که هر سه نام «محمد» دارند و کنيه ي هر سه شان «ابو جعفر» است به «محمدين ثلثه ي متقدم» معروفند.
5. وافي، تاليف محمد بن مرتضي، معروف به ملا محسن فيض کاشاني، متوفاي 1191 هجري قمري است. کتاب وافي، جامع «کتب اربعه» با حذف مکررات است. حکيم و عارف فرزانه، ملا محسن فيض کاشاني در حدود دويست تاليف در رشته هاي مختلف دارد.
6. بحار الانوار، تاليف علامه محمد باقر ابن تقي مجلسي، متوفاي 1111 هجري قمري است. کتاب بحارالانوار به عنوان دائره المعارف حديث شيعه به شمار مي آيد. علامه مجلسي که از لحاظ علمي جامع معقول و منقول است، امامت جمعه، جماعت و منصب شيخ الاسلامي دوره صفويان را پس از مرگ پدرش بر عهده داشت.
7. وسائل الشيعه، تاليف شيخ محمد بن حسن حر عاملي مشغري معروف به شيخ حر عاملي، متوفاي 1104 هجري قمري است. اين اثر شامل 35850 حديث مي باشد که متناسب با مسائل و تربيت فقهي از «طهارت» تا «ديات» تنظيم گشته است.
نويسندگان اين سه کتاب (وافي، بحار، وسائل) که آنها نيز مانند پيشينيان خود نام «محمد» دارند به «محمدين ثلثه متاخر» معروفند.
8. «مستدرک الوسائل» تاليف حاج ميرزا حسين نوري مازندراني، متوفاي 1320 هجري قمري است. علامه نوري اخبار و احاديث و آثاري را که در دست رس «شيخ عاملي» صاحب کتاب «وسائل الشيعه» نبوده و يا در کتابش نياورده است، به ترتيب ابواب «وسائل» گردآوري نموده و در مجموعه اي با نام مستدرک الوسايل به جامعه علمي ارائه داد. کتاب مستدرک شامل 23000 حديث مي باشد.

امتياز شيعه

شيعه در اخذ، استناد و بهره گيري از حديث با اهل سنت از جهاتي اختلاف نظر دارد، زيرا شيعيان قائل به امامت ائمه معصومين عليها السلام هستند و همين امر موجب گشته است تا علاوه بر بهره گيري از سخنان پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله از احاديث خاندان عصمت و طهارت نيز استفاده کند. در اين مورد علامه شهيد مطهري (ره) سخني دارند که نقل آن را خالي از لطف نمي دانيم.
ما شيعيان يک سرمايه اي داريم که اهل تسنن اين سرمايه را ندارند و آن اين است که آنها دوره معصوم ندارند؛ يعني براي اهل تسنن دوره اي که شخصيت معصوم در آن وجود داشته باشد که از سيره بتوان به طور جزم بهره برد 23 سال بيشتر نيست. چون تنها معصوم را پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله مي دانند و درست است که پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله در 23 سال با شرايط مختلفي بوده اند، و در شرايط مختلف، بسيار سيره ي پيامبر آموزنده است ولي ما شيعيان همان 23 سال را داريم. به علاوه 250 سال ديگر که مجموعا 273 سال دوره ي عصمت داريم و از سيره ي معصوم مي توانيم استفاده کنيم. براي آن که از زمان بعثت پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله تا زمان رحلت امام عسکري عليه السلام که 260 هجري است و آن 260 سال به اضافه ي سيزده سال از بعثت تا هجرت، براي شيعه تمام دوره عصمت است. آن وقت در اين 273 سال، شرايط و اوضاع چند گونه عوض شده است و در تمام اين دوره ها معصوم وجود داشته است و لذا ما در شرايط مختلف مي توانيم روش صحيح را استنباط کنيم. (24)
امتياز نخست شيعه در مورد حديث، پذيرش مرجعيت اهل بيت عصمت و طهارت است. اين موضوع بر اساس دستور صريح پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و به تبعيت از رهنمودهاي آن حضرت انجام گرفت. پيامبر در حديث شريف «ثقلين»، «عترت» خودش را در رديف قرآن معرفي فرمود.
امتياز ديگر شيعه اين است که در ثبت، ضبط و کتابت حديث نيز چندين دهه از اهل سنت جلوتر است، زيرا شيعه ثبت حديث را از زمان پيامبر صلي الله عليه و آله آغاز کرد و لذا نخستين کتاب حديث طبق نوشته شيعه و برخي از علماي عامه، از آن علي بن ابي طالب مي باشد که املاي رسول خداست، اين کتاب نزد امام باقر عليه السلام وجود داشته که آن حضرت به «حکم بن عتيبه» نشان داده و فرمود: «هذا خط علي عليه السلام و املاء رسول الله صلي الله عليه و آله؛ اين خط علي عليه السلام است با املاي رسول خدا (25).

پی نوشت ها

1- التبشير و الاستعمار في البلاد العربيه، ص 40.
2- شناخت قرآن، ص 18.
3- احزاب (33) آيه 21.
4- نساء (4) آيه 59.
5- آل عمران (3) آيه 31.
6- بحار الانوار، ج 2، ص 153.
7- اصول کافي، ج 1، ص 403؛ مسند احمد حنبل، ج 1، ص 437؛ کنزالعمال، ج 10، ص 258 و سنن ابوداود، ج 2، ص 157.
8- صحيح مسلم، ج 4، 1874؛ بحارالانوار، ج10، ص 369 و نفحات الازهار في خلاصه عبقات الانوار، ج 2، ص 90.
9- نحل (16) آيه 64.
10- تدوين السنه الشريفه، ص 362.
11- همان، ص 361.
12- تاريخ تمدن اسلام، ترجمه ي...، ج 3، ص 97.
13- تذکره ي الحفاظ، از محمد ذهبي، ج 1، ص 3.
14- کنزالعمال، ج 5، ص 239 به نقل فقه الحديث و روشهاي نقد متن، از دکتر نهله غروي، ص 103.
15- تقييد العلم، ص 52 به نقل فقه الحديث، ص 124.
16- صحيح بخاري، ج 1، ص 39 و ج 7، ص 156؛ مسند احمد، ج 1، ص 336؛ ملل و نحل شهرستاني، ج 1، ص 21؛ دلائل النبوه بيهقي، ج 7، ص 181 به نقل تدوين السنه الشريفه، ص 80 و ص 360.
17- علم الحديث و درايه الحديث، مدير شانه چي، ص 21.
18- دانش حديث، از محمد باقر نجف زاده بار فروش، ص 187.
19- سير حديث در اسلام، از سيد احمد ميرخاني، ص 25.
20- علم الحديث و درايه الحديث، ص 23.
21- رجال النجاشي، ص 401.
22- ر.ک: مقدمه من لايحضره الفقيه، ج 1.
23- علم الحديث و درايه الحديث، ص 29.
24- سيره ي نبوي، ص 39.
25- تاسيس الشيعه ي، ص 279.

منبع: کتاب تاملات فرهنگي نوشته سيد رضا تقوي




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط