استخاره و فال نیک با قرآن

باید در موقع خواندن و گوش دادنِ قرآن، حالت حزن و اندوه به خود گیرند و جان ها را نرم و رقیق ساخته، فروتنی و خشوع و خشوعِ آنان افزوده گردد.
چهارشنبه، 17 ارديبهشت 1399
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سهیلا قصیل زاده
موارد بیشتر برای شما
استخاره و فال نیک با قرآن
فقیه جلیل‌ القدر، مرحوم حضرت آیت‌ الله العظمی‌سیدمحسن حکیم رحمه الله ، یکی از مراجع بزرگ تقلید شیعه است که عمر شریف و پر برکت خود را در راه پیشبرد علم و دانش و احیای مذهب اهل‌ بیت (علیهم السلام) به کار برد. از ایشان کتاب‌‌های بسیاری برجای مانده است؛ ولی میان آن‌‌ها کتاب گران‌سنگ و ماندگار «مستمسک»، از جایگاه ویژه‌‌ای برخوردار است. این کتاب، در واقع شرح و حاشیه‌ ای بر کتاب «العروة الوثقی (تألیف مرحوم آیت‌الله سید محمدکاظم طباطبایی یزدی)» است. نقل شده که وقتی ایشان شرح و حاشیه عروة الوثقی را به پایان می‌رساند، درباره این‌ که اسم کتاب را چه بگذارد در تردید بود؛ از این رو به قرآن مجید، تفأّل می‌زند که این آیه آشکار می‌شود: «وَ مَنْ یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى؛(1) و هر کس با حالت تسلیم رو ‏سوى خدا کند و نیکوکار باشد، قطعاً به محکم‏ ترین دستگیره چنگ زده است.» ایشان بعد از دیدن این آیه، نام کتاب خود را «مستمسک» می‌گذارند. چه‌ قدر آیه استخاره جالب و عجیب بوده است؛ طوری که نام مؤلّف (محسن) و نام کتابی که بر آن شرح نوشته (عروة الوثقی) و نام کتاب جدید (مستمسک) در آن بوده است! این آیۀ قرآنی، در آغاز تمامی‌جلد‌‌های کتاب مستمسک نوشته شده است(2)
 
مرحوم آیت‌الله العظمی‌ بروجردی رحمه الله، پس از طی دوران اجتهاد در نجف اشرف و اصفهان، سرانجام به محل تولدش (بروجرد) آمده و در آن‌ جا سکونت گزید. وی سال ۱۳۶۳ قمری، برای معالجۀ بیماری‌ اش به تهران مسافرت کرد. جمعیت زیادی از عموم طبقات تهران و قم به حضورشان رسیدند و از ایشان خواستند به قم بیاید. همچنین علما، اساتید و فضلای حوزه علمیه قم نیز از ایشان دعوت کردند که سرپرستی حوزه را بر عهده گیرد. در این میان، آقا تفأل به قرآن کریم زدند و از حُسن اتفاق، این آیۀ کریمه آمد:
 
«وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَسْکَنَّاهُ فِی الأرْضِ وَ إِنَّا عَلى ذَهابٍ بِهِ لَقادِرُونَ * فَأَنْشَأْنا لَکُمْ بِهِ جَنَّاتٍ مِنْ نَخِیلٍ وَ أَعْنابٍ لَکُمْ فِیها فَواکِهُ کَثِیرَةٌ وَ مِنْها تَأْکُلُونَ * وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَیْناءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَ صِبْغٍ لِلآکِلِینَ؛»(3)
و از آسمان، آبى به‌ اندازه نازل کردیم و آن را در زمین جاى دادیم و قطعاً ما بر بردن آن تواناییم. پس با آن براى شما باغ‌هایى از درختان خرما و انگور پدید آوردیم که در آن‌‌ها براى شما میوه‌هایى بسیار است و از آن‌‌ها (برای غذا نیز) مى‏ خورید و (با آن) درختى را که از طور سینا بیرون مى‏ آید، پدید آوردیم که روغن و نان خورشى براى خورندگان به وجود مى ‏آورد».

این آیات که از هر جهت مناسب بود و آثار و برکات بی شمار حوزۀ علمیه را افاده می‌کرد، در آمدن ایشان به قم بسیار مؤثر افتاد و از این رو از تهران به قم آمدند و راستی، او آب حیاتی بود که خدا از آسمان رحمت خود به مقدار معیّن نازل کرده و در سرزمین قم مستقر گردانید و چه گلستانی با این آب به وجود آمد و چه درخت‌های تناور و پرمیوه‌ای در آن سر به فلک کشید و چه‌ قدر جوامع که از انواع میوه‌های خوشگوار آن بهره مند شدند و خلاصه غذای روحی انسان‌ها را تأمین کرد و برای ابد، همۀ جوامع را از برکات این مرکز برخوردار ساخت(4)
 
مرحوم شیخ مرتضی انصاری، از بزرگان وادی علم و اخلاق بود؛ گرچه ریاست و زعامت شیعیان را برعهده داشت، نزد مرحوم سیدعلی شوشتری، آداب سیر و سلوک می‌آموخت. مناسب است با توجه به حکایت زیر، چند کلمه‌ ای نیز از مقام و منزلت مادر گرامی‌اش سخن گوییم. او از بانوان متعبّدی بود که تا هنگام مرگ، نماز شبش ترک نشد. شیخ او را بسیار دوست می‌داشت و احترام فراوان می‌گذاشت. گویند وقتی هوا سرد می‌شد، آب وضویش را گرم می‌کرد و چون نابینا شد، خودش از او پرستاری می‌کرد. در مرگش بسیار گریست و می‌گفت: «گریه و تأسفم، نه برای از دست دادن اوست؛ بلکه بسیاری از بلاها به سبب او از ما دفع می‌شد و با مردن او، دری از درهای رحمت خداوند بر ما بسته شد!»
 
باری، شیخ بعد از سالیان درازی که برای کسب علم به نجف رفته بود، نزد مادر گرامی‌خویش به دزفول بازگشت. مدت کوتاهی گذشت و شیخ دوباره تصمیم گرفت برای کسب علم بیشتر به مسافرت برود. در این هنگام، مادر به شدت مخالفت می‌کند و شیخ اصرار. بالأخره مادر و فرزند به توافق می‌رسند که به خدا توکل و استخاره کنند و هر آن‌ چه خدا بگوید، آن کنند. قرآن را که می‌گشاید، در صدر صفحه این آیه نوشته شده بود:«وَ أَوْحَیْنا إِلى أُمِّ مُوسى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَ لاتَخافِی وَ لاتَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ»(5)(وقتی مادر موسی (علیه السلام) از طرف خداوند مأمور شد، فرزندش را در صندوقی گذاشته و در دریا افکند، نگرانی و ترس وجودش را گرفته بود) به او خطاب شد که او را شیر ده و چون بر او ترسیدى، به دریا بیفکن و (از تلف شدنش) نترس و (از دورى او) غمگین مباش که ما او را به تو برمى‏ گردانیم و از پیامبران قرار مى‏ دهیم.»
 
مادر شیخ انصاری با شنیدن این آیه، آرام شد و اجازۀ مسافرت داد؛ چرا که قرآن جان او را به سلامت و آیندۀ فرزندش را بسیار روشن دید و گذشتِ زمان نیز، درستی آن را نشان داد.(6)
 

خود را از گناهکاران بشمارد

از حول و قوه خود بری شود و چشم رضا و خوبی خود را نبیند. پس هرگاه به آیه‌ای رسد که مشتمل بر وعد و مدح نیکان باشد، خود را از زمره ایشان نبیند و از اهل آن وعده نشمارد؛ بلکه اهل صدق و یقین را از اهل آن وعده شمارد و شوق نماید که خدا او را به ایشان محلق سازد. چون به آیه‌ای رسد که مشتمل بر مذمت گناهکاران و مقصرین باشد، خود را به نظر درآورد و چنان تصور نماید که خود مخاطب به این آیه است.
 
حضرت امیرالمومنین علیه‌‌السلام به این نکته اشاره فرموده است که در وصف متقین می‌فرماید که: «چون به آیه‌ای رسیدند که مشتمل است بر تهدید و تخویف، گوش‌های دل خود را بر آن می‌دارند و چنان پندارند که صدای فریاد غریدن جهنم به گوش‌های ایشان می‌رسد»(7)
 
باید در موقع خواندن و گوش دادنِ قرآن، حالت حزن و اندوه به خود گیرند و جان‌ها را نرم و رقیق ساخته، فروتنی و خشوع و خشوعِ آنان افزوده گردد.و قول خدای تعالی که «لا یَمَسُّهُ اِلاّ المُطَهَّرون» یعنی قرآن را جز پاکیزگان لمس نمی‌کنند، جهت بیان این مطلب است که لمس کردن نقوش و حروف قرآن جز به پاکیزگی ظاهر از خُبث و حَدَث شایسته نیست.
 
و اینکه تماس با باطن و مقصود قرآن و اتّصال به لطائف و حقایق آن و بهره یابی از علوم و برکات آن ممکن نیست جز با طهارت باطن، از پستی‌های اخلاقی و ناپاکی‌ها و شک و تردید و وسواس، و نیز باید خود را از علوم عادی و افکار عامیانه تقلیدی که از مردم گرفته شده است پاکیزه نگاه دارد. و در اینجا قول خداوند است که می‌فرماید: آن کسانی که به آنان، دانش داده شد و قبل از فرو فرستادن قرآن، به صحَّت آن آگاه بودند، هرگاه آیه ای از قرآن بر ایشان تلاوت شود، به خاک می‌افتند و به حال سجده قرار می‌گیرند و می‌گویند: منزَّه است پروردگار ما که وعده پروردگار البته انجام می‌شود. [و آنان به هنگام سجده] می‌گریند و حالت خشوعِ آن‌ها، افزوده می‌گردد. را بخواند و نسبت به آن خضوع و فروتنی نداشته باشد و دلش برای آن نرم نگردد و اندوه و ترس در باطنش پیدا نشود، عظمت شأن حق تعالی را خوار داشته، در زیانی آشکار به سر می‌برد. پس خواننده قرآن به سه چیز احتیاج دارد، دلِ خاشع، بدن آسوده و جایگاه خلوت.
 
پس هنگامی‌که نسبت به خدا، دلش خاشع شد، شیطان از او می‌گریزد. اگر روانِ خویش را از اسباب و وسایل، جدا ساخت، قلب او برای خواندن قرآن، مجرّد (تنها) می‌شود و هیچ چیز، عارضِ دل او نمی‌گردد و او را از روشنایی قرآن که باید دلِ او را روشن کند و از فواید آن نیز، محروم نمی‌گرداند.
 
پی‌نوشت‌ها:
1. لقمان، آیۀ ۲۲.
2. محمدحسین محمدی، هزارویک حکایت قرآنی، ص ۴۳۸ و ۴۳۹.
3. مؤمنون، آیات ۲۰ ـ ۱۸.
4. گروه نویسندگان، شکوه فقاهت (یادنامۀ آیت‌الله بروجردی)، ص ۳۵
5. قصص، آیۀ ۷.
6. مجلۀ بشارت، ش ۱۲ ص ۳۵.
7. فیض ‌الاسلام، خطبه 184، ص 613. 12
 
منابع:
1. بلاغ/ انس علما با قرآن
2. دانشنامه اسلامی/ آداب تلاوت قرآن
3. حوزه/ قرآن و عترت


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط