چرا به خاک سجده می کنیم ؟
بحث اول: روایاتی که اشاره دارد به آنچه که به آن سجده صحیح است
روایات وارده در خصوص آنچه که سجده بر آن جایز است را میتوان از لابلای کتابها و منابع حدیثی اهل سنت و شیعه از سنت سنیه پیامبر گرامی اسلام یافت، که در آن روایات، متذکر اشیایی شدهاند که سجده بر آن صحیح است، که ما آن روایات که فقط در کتابهای اهل سنت موجود است را تبیین ساخته و به عنوان سنت نبوی از آن احادیث پیروی میکنیم.اکنون بیان چیزهایی که سجده بر آنها صحیح است
1- از جمله احادیثی که دلالت دارد به صحیح بودن سجده کردن بر زمین، حدیث وارده از پیامبر گرامی اسلام «جعلت لی الارض مسجداً و طهورا» یعنی قرار داده شده است زمین برای من سجده گاه و مایه پاکیزگی و طهارت، می باشد.در صحیح مسلم این روایت اینگونه نقل شده است «جعلت لنا الارض کلها مسجداً و جعلت تربتها لنا طهوراً اذا لم نجد الماء» یعنی قرار داده شده است برای ما زمین سجده گاه و خاک زمین نیز برای ما، مایه طهارت است در هنگامی که آبی نیابیم.
در صحیح ترمذی این روایت اینگونه آمده است «جعلت لی الارض کلها مسجداً و طهوراً» این روایت را ترمذی به وسیله حضرت علی علیه اسلام ، عبدالله بن عمر، ابو هریره، جابربن عبدالله، عبدالله بن عباس، حدیفه، انس، ابوامامه و ابوذر غفاری از پیامبر اکرم نقل نموده است.
در کتاب سنن کبری(1) روایت یاد شده را چنین آورده است «جعلت لی الارض طهوراً و مسجداً» یعنی زمین برای من مایه پاکیزگی و سجده گاه است.
از شدت سوختگی که در پیشانیمان و کف دستمانمان در حالت نماز ایجاد میشد و مجبور بودیم به سنگریزههای داغ سجده کنیم به پیامبر شکایت کردیم، پیامبر به این شکایت ما وقعی ننهادند.
ابوبکر بیهقی در بخش دیگری از کتاب سنن کبری به نقل از رسول گرامی اسلام آورده است «جعلت لی الارض طیبة و مسجداً و ایما ادرکته الصلاة صلی حیث کان» یعنی قرار گرفته است زمین برای من، مایه پاکیزگی و سجده گاه و هر کس که زمان نماز را درک کرد، هر جا که بود نماز بخواند (2).
در صحیح نسائی اهل سنت به نقل از ابوذرغفاری آمده است که پیامبر اکرم فرمود: الارض لک مسجد فحیثما ادرکت الصلاة فصل یعنی زمین باید سجده گاه قرار گیرد پس هر جا و هر زمان که نماز را درک کردی، نماز گزار.
روایت سوم در انحصار سجده کردن بر زمین، از مستدرک حاکم اهل سنت از ابن عباس نقل شده است، که پیامبر بر سنگ سجده میفرمودند.
و همچنین در صحیح بخاری از ابوسعید خدری نقل کرده است که به پیامبر چشم دوخته بودم در حالی که بر روی بینی و پیشانی مبارکشان بخاطر سجده، اثر آب و خاک بود.
ابوبکر بیهقی در بخش دیگری از کتاب سنن کبری از رفاعة بن رافع خبری را نقل مینماید که پیامبر برای نماز تکبیر گفتند و سر بر سجده نهادند و پیشانی را بر زمین گذاشتند تا حالت قرار بر زانوان مبارکشان حاصل شده و در حالت سجده مستقر گردیدند.
طبرانی و بزاز که هر دو از دانشمندان اهل سنت هستند. هر دو به اسناد صحیح از عبدالله بن عباس و انس بن مالک و بریده نقل کردهاند که حضرت فرمود: سه چیز از جفا شمرده میشود که یکی از آنها پاک کردن پیشانی «از خاکی است که بر آن سجده کرده است» پیش از آنکه نماز را به اتمام رسانده باشد.
روایت گذشته را واثله بن اسقع اینگونه نقل کرده است: «لایمسح الرجل جبهتة من التراب حتی یفرغ من الصلاة» یعنی پاک نمیکند مرد، پیشانیش را از خاک تا آنکه نمازش تمام شود.
جابربن عبدالله انصاری میگوید با پیامبر نماز میخواندیم، هوا بسیار گرم بود من سنگ ریزه ها را از روی زمین برداشته و در دستم نگه میداشتم تا هنگامی که میخواهم سجده کنم روی آنها سجده کنم، که کمی خنک شده باشد.
در مسند احمد همان روایت به نقل از جابر اینگونه آمده است: ما در خدمت رسول خدا، نماز ظهر میخواندیم من با دستانم سنگ ریزه ها را جمع میکردم و در دست دیگر قرار میدادم تا آنکه سرد شود، که هنگام سجده از شدت گرما پیشانیم نسوزد.
همین روایت را بیهقی در سنن با اندکی تغییر نیز نقل مینماید. بیهقی که از دانشمندان اهل سنت است در ادامه میگوید شیخ ابو حنیفه گفته است: اگر قرار بود سجده بر روی چیزی غیر از سنگ و زمین جایز باشد حتماً این کار را میکردند چرا که اینکار آسانتر از برداشتن سنگ ریزهها و سرد کردن آن بود، مثلاً ممکن بود گوشه آستین را روی زمین قرار داده و سپس سجده نمایند. اما چنین چیزی نگفتهاند!
انس بن مالک میگوید در یک روز بسیار گرم با پیامبر نماز میخواندیم، یکی از ما سنگ ریزه ها از زمین جمع کرده و در دستانش نهاد، تا سرد شود، هنگامی که سرد شد، بر روی زمین قرار داد و بر آن سجده کرد «اشاره به این دارد که سجده کردن بر زمین از واجبات گریز ناپذیر بوده است».
اگر قرار بود سجده بر روی چیزی غیر از سنگ و زمین جایز باشد حتماً این کار را میکردند چرا که اینکار آسانتر از برداشتن سنگ ریزهها و سرد کردن آن بود، مثلاً ممکن بود گوشه آستین را روی زمین قرار داده و سپس سجده نمایند.
اما چنین چیزی نگفتهاند!
باز در سنن کبری که گفته شد از جوامع حدیثی اهل سنت است، آمده است خباب بن ارت (که از اصحاب رسول خداست و جزء اولین کسانی بود که اسلام آورد و او را در شمار معذبین نام میبرند یعنی کسانی که برای اسلام خواهشان هر گونه زجر و شکنجه را تحمل کردند و در زمان امیرالمومنین نیز از اصحاب آن حضرت بود و در همان زمان، به دیار باقی شتافت(3)) میگوید، از شدت سوختگی که در پیشانیمان و کف دستمانمان در حالت نماز ایجاد میشد و مجبور بودیم به سنگریزههای داغ سجده کنیم به پیامبر شکایت کردیم، پیامبر به این شکایت ما وقعی ننهادند.
در سنن کبری به نقل از عمر بن خطاب چنین آمده است: شبی بارانی برای نماز صبح آماده شدیم مردی که قصد داشت از بطحاء، بگذرد، سنگ ریزهها را همراه خود بر میداشت و در لباسش قرار میداد تا بر آن نماز گزارد. پیامبر این قضیه را دید، فرمود: (عجب کار خوبی است این کار) عمر میگوید: از اینجا بود که مسلمانان برای سجده، سنگریزه جمع میکردند.
ابو داوود از عمر بن خطاب نیز قریب به همین الفاظ را در سنن خود نقل نموده است.
بیهقی در سنن کبری آورده است: پیامبر اکرم، مردی را دید که بر گوشه عمامه خود سجده مینماید با دستان مبارکش اشاره فرمود که عمامه ات را از پیشانیت بردار و همچنین بیهقی از امیرالمونین نقل مینماید که حضرت فرمود هر کدام از شما نماز خواند لازم است عمامه اش را از پیشانیش بردارد در هنگام سجده.
باز بیهقی درسنن کبری از عبدالله بن عمر نقل میکند که هرگاه سجده میکرد و بر سرش عمامه بود، عمامه را از روی پیشانیش برمی داشت تا آنکه پیشانیش بر روی زمین قرار گیرد (تا به سنت واجب پیامبر عمل نماید).
عباده بن صامت نیز مانند عبد الله بن عمر هرگاه اراده نماز میکرد عمامه را از روی پیشانی کنار میزد تا در هنگام سجده به زمین برسد.
طبرانی میگوید ابوعبیده جراح نقل میکند: عبدالله بن مسعود نماز نمیخواند و سجده نمیکرد جز بر روی زمین.
طبرانی باز نقل میکند: ابراهیم در هنگام نماز روی حصیر میایستاد و هنگام سجده سر بر زمین مینهاد.
بیهقی میگوید صالح بن حیوان نقل میکند که پیامبر اکرم مردی را دید که بر یک طرف پیشانی سجده میکند و عمامهاش روی پیشانیش میباشد، پس رسول خدا عمامه را از روی پیشانیش کنار زد (تا او به زمین سجده کرده باشد)
پینوشت
1- نویسنده کتاب سنن کبری، ابوبکر احمدبن حسین بن علی الخسروجردی بیهقی متوفای سال 458 قمری، از دانشمندان اهل سنت بوده و با مولف تاریخ بیهقی، یعنی ابوالفضل بیهقی متوفای سال 770 قمری هم عصر بوده است.
2- خباب بن ارت، پدر همان عبدالله بن خباب بود که خوارج به خاطر دوستی امیرالمومنین سر از بدنش جدا کردند و همسر حامله او را شکم دریدند و کشتند.
3- صحیح بخاری ج1 ص86 ح113 ، صحیح مسلم ج2 ص 64،صحیح نسایی ج2 ص32،صحیح ترمذی ج2ص114،سنن کبری ج2 ص433و435