ردیف |
اسم |
معنی |
1 |
نارمیلا |
شکوفه، غنچه، شکوفه گل انار |
2 |
نارملا |
شکوفه گل انار |
3 |
نارگون |
همانند انار سرخ و آتش |
4 |
نارگل |
گل انار |
5 |
ناردانه |
دانه انار |
6 |
ناردانا |
ناردانه، دانه انار |
7 |
ناربن |
ناروُن، درخت انار، انار - درخت انار |
8 |
نیلگون |
آبی، ارزق، اغبر، کبود، نیلی، نیل فام |
9 |
نیلرام |
نام فرشته ای که پرورنده و رب النوع برف و باران و تگرگ است - نام فرشته نگهبان برف و باران و تگرگ |
10 |
نیلاب |
آبی ملایم و آرامش بخش، مایعی آبی رنگ که در رنگرزی کاربرد دارد |
11 |
نیلا |
آبی دریا . به رنگ رود نیل ، نیلی .برکت زندگی |
12 |
نیکی |
احسان، خوبی، خیر، نکویی، نیکویی |
13 |
نیکو |
آراسته، بدیع، پاکیزه، پسندیده، جمیل، حسنه، خوب، خوش، زیبا، شایسته، لعبت، مستحسن، نکو، نیک، نیکوروی |
14 |
نیکناز |
آن که دارای عشوه و غمزهای خوب و نیکوست |
15 |
نیکتا |
خوب بی همتا، خوبی که تا یعنی مانند ندارد. |
16 |
ناریکا |
دختر مهربان |
17 |
نیووند |
نام نوعی گیاه است |
18 |
نیوشا |
سروش، مستمع، حرف شنو، سامع، شنوا |
19 |
نیواندخت |
نیوان، نام مادر انوشیروان، همسر قباد پادشاه کیانی |
20 |
نیوان |
پهلوان و دلیر و شجاع، نام مادر انوشیروان، همسر قباد پادشاه کیانی |
21 |
نیمتاج |
تاج کوچک ، آراسته به جواهر |
22 |
نیلیا |
به معنی آبی دریا و آبی آسمان |
23 |
نیکا |
خوشا،چه خوب، منسوب به نیک |
24 |
نیک یار |
دوست بامحبت و خیرخواه |
25 |
نیک مهر |
که دارای محبتی کامل و شایسته است |
26 |
نیک روی |
خوش صورت ، کسی که داری چهره زیبا میباشد |
27 |
نیک رخسار |
کسی که چهره ای پاک و زیبا دارد |
28 |
نیک رخ |
کسی که رخ و صورن مهربان و نیکو دادر |
29 |
نیک دخت |
دختر خوب و نیکو |
30 |
نیک چهره |
کسی که چهره ای مهربان دارد |
31 |
نیک چهر |
نیک چهره، خوبرو، نیکوروی، زیبا |
32 |
نیک تاش |
مثل و مانند نیکان |
33 |
نیک تاج |
آن که تاج نیکو و خوب دارد |
34 |
نیک اختر |
دارای ستاره و طالع خوب و خوش، خوشبخت، سعادتمند |
35 |
نیک آفرین |
آفریننده نیکی و خوبی |
36 |
نیایش |
دعا به درگاه خداوند، ستایش، عبادت، پرستش و احترام نسبت به کسی |
37 |
نیتا |
بی مانند، بی نظیر، بیتا، یگانه |
38 |
نیسا |
همانند نی، شبیه به نی، زیبا، با طراوت، دلپذیر و دلنشین، شیرین |
39 |
نیک آفرید |
آفریده خوب و نیکو |
40 |
نیالا |
نام روستایی اطراف ساری |
41 |
نیاز |
احتیاج، اقتضا، تمنا، حاجت، درخواست، ضرورت، لزوم، اظهارعشق، ناز |
42 |
نهال |
درختچه، درخت، شجر، گیاه |
43 |
نونهال |
درختی که تازه کاشته شده و یک یا دو سال بیشتر از عمرش نگذشته می باشد |
44 |
نوگل |
گلی که تازه شکفته شده است، دختر جوان |
45 |
نوشینه |
نوشین، شیرین، خوشایند، دلپذیر، گوارا، خوش گوار |
46 |
نینا |
زیبایی، خوش اندامی و ظرافت |
47 |
نوشین لب |
نوش لب، دارای لبی شیرین، شیرین لب |
48 |
نوشین |
شیرین، خوشایند، دلپذیر، گوارا، خوش گوار |
49 |
نوشید |
نام مادر مانی دین آور معروف ایرانی |
50 |
نوشه |
انوشه، جاوید، زنده، شاد، خوشحال، خرم، گوارا، از شخصیتهای شاهنامه |
51 |
نوشناز |
دارای ناز و غمزه شیرین |
52 |
نوشزاد |
زاده جاوید، از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر انوشیروان پادشاه ساسانی |
53 |
نوشان |
نوشانیدن، نوشنده وشیرینی بخش |
54 |
نوشاد |
جوان نورسته ی شاداب (دختر ) |
55 |
نوشابه |
آشامیدنی، شربت، نوشیدنی |
56 |
نوشا |
شنوا، شنونده |
57 |
نوش لب |
دارای لبی شیرین، شیرین لب |
58 |
نوش آفرید |
آفریده بی مرگ، آفریده جاوید |
59 |
نوش آفرین |
جاویدان آفریده شده |
60 |
نوش آگین |
به شهد و شکر آویخته، نوشین |
61 |
نوبهار |
آغاز فصل بهار، فصل بهار، نام آتشکدهای در بلخ |
62 |
نورسته |
تازه روییده، جوان، تازه بالغ شده |
63 |
نوژان |
درخت صنوبر و کاج |
64 |
نوژین |
منسوب به نوژ، زیبا، سرسبز و با طراوت |
65 |
نوبر |
تر و تازه و جدید، شادابنام پارسی |
66 |
نوباوه |
کودک یا نوجوان، میوهای که تازه رسیده باشد، میوه تازه و نورس |
67 |
نوازش |
از روی مهربانی دست بر سر کسی کشیدن، چیزی را به آرامی و پیاپی لمس کردن، مهربانی و لطف، تسلی دادن و دلجویی کردن |
68 |
نواآفرین |
آفریننده نغمه و آواز |
69 |
نوا |
صدای آهنگین، نغمه،آواز، نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی |
70 |
نگینه |
مثل شبیه و مانند نگین |
71 |
نگارین |
زیبا، آراسته، مزین |
72 |
نگاره |
نقش، شکل، تصویر |
73 |
نگارشید |
نقش و نگار درخشان |
74 |
نگاربسته |
نقشی که زنان با حنا بر دست و پای خود می بندند |
75 |
نگارا |
بانوی زیبا، دختر خوش صورت،. زن زیبا . خوش چهره |
76 |
نازینه |
ادا، عشوه، کرشمه |
77 |
نازیلا |
با ناز و کرشمه، با ناز - دختر طناز و عشوه گر |
78 |
نازیار |
یار زیبا و نازنین |
79 |
نازنوش |
زیبا و شیرین |
80 |
نگینا |
موسیقی، آواز |
81 |
نازگل |
دختری که مانند گل زیبا و لطیف و ناز است. |
82 |
نازک |
(به ضم ز) محبوب، معشوق، لطیف، ظریف |
83 |
ناز رخ |
دارای روی زیبا و لطیف |
84 |
نازدلبر |
معشوق زیبا و جذاب، نام دختری در منظومه ویس و رامین |
85 |
نازدخت |
دختر زیبا |
86 |
نازآفرید |
ناز آفرین - آفریده ناز و زیبا |
87 |
ناز |
زیبا. قشنگ . کرشمه. ادا |
88 |
نارین |
منسوب به نار، تر و تازه |
89 |
نارون |
درختی خوش اندام و پُربَرگ و سایه دار. نارون از دو بخش نار (آتش ) + ون (درخت ) به معنای درختی است که از چوبش برای افروختن آتش بهره می بردند. |
90 |
نسرین نوش |
زیبا چون گل نسرین و شیرین چون عسل |
91 |
نسرین مهر |
زیبا و درخشان چون گل نسرین و خورشید |
92 |
نسرین |
گلی به رنگ زرد یا سفید و خوشبو که یکی از گونههای نرگس است. |
93 |
نسترن |
گلی شبیه رز به رنگهای صورتی، سفید و زرد |
94 |
نساک |
نام همسر سیامک پسر کیومرث پادشاه پیشدادی |
95 |
نرمین |
لطیف، مهربان.نرم - مانند پنبه- ظریف و زیبا |
96 |
نرگس |
گل زینتی با گلبرگ های سفید یا زرد معطر |
97 |
نرسا |
در اساطیر زوروانیه نام یکی از خدایان |
98 |
نگار |
نقش، تصویر، زیور، زینت، دختر یا زن زیباروی |
99 |
نکیسا |
نام موسیقیدان مشهور در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی |
100 |
نکویار |
یار نیکو |
101 |
نکوزاد |
زاده نیکویی |
102 |
نقره |
فلزی گرانبها، نرم و سفید که در ساختن زیورآلات، آینه، و… به کار میرود. |
103 |
نافه |
مادهای با عطر نافذ و پایدار که زیر پوست شکم نوعی آهو به دست می آید. |
104 |
ناژین |
پشه غال، نارون - درخت نارون |
105 |
نخستین |
آغازین، اولین، یکم، یکمین |
106 |
نرجس خاتون |
لقب مادر حضرت مهدی عج الله فرجه الشریف |
107 |
نازمهر |
مهرِ نازنین،زیبا روی مهربان - مهرناز، زیبا چون خورشید |
108 |
نازلی |
دارای ناز و عشوه، نازلی یعنی ناز دار |
109 |
نازگیتی |
موجب نازش و مباهات گیتی |
110 |
نازگوهر |
دارای گوهر زیبا، گوهر و سنگ زیبا و قیمتی |
111 |
ناکتا |
ناک (در گویش مازندران نوعی گلابی شیرین) + تا، شیرین مثل گلابی |
112 |
نانا |
پدر و مادر، نعناع |
113 |
نانیسا |
نام روستایی در نزدیکی مراغه |
114 |
ناوه |
نام روستایی در نزدیکی خرم آباد |
115 |
ناهید |
زهره، آناهیتا، از شخصیتهای شاهنامه، نام دیگر کتایون همسر گشتاسپ پادشاه کیانی |
116 |
نایریکا |
برگزیده، پسندیده، از اسامی قدیمی ایرانی |
117 |
نازجهان |
موجب نازش و مباهات جهان |
118 |
نازخاتون |
بانوی زیبا،نام دخترامیر کردستان در زمان پادشاهای الجایتو |
119 |
نازدار |
آن که رفتاری خوشایند و جذاب دارد، ملوس |
120 |
نازدانه |
فرزند محبوب پدر و مادر، دردانه |
121 |
نازپری |
آنکه مانند پری زیباست،نام دخترپادشاه خوارزم |
122 |
نازبو |
گیاه شاهسپرم، ریحان، |
123 |
نازنین |
بسیار دوست داشتنی، عزیز و گرامی، زیبا و ظریف |
124 |
نازنین چهر |
دارای صورتی ظریف، زیبا و دوست داشتنی |
125 |
نازآفرین |
مرکب از ناز (زیبا) + آفرین (آفریننده)، نام همسر فتحعلی شاه قاجار |
126 |
نازان |
فخرکننده، نازکننده |
127 |
نازبانو |
بانوی زیبا و عشوه گر |
128 |
نارو |
پرندهای خوش آواز همانند بلبل |
129 |
نارنج |
میوهای آبدار و ترش، از گونه مرکبات |
130 |
نازیاب |
از شخصیت های شاهنامه، نام یکی از زنان شاعر بهرام گور پادشاه ساسانی |
131 |
نازی |
منسوب به ناز، نازدار، آن که بسیار ناز کند، پر ناز، زیبا |