اولا کیفیت ارتباط میان اکثریت قریب به اتفاق آیات قرآن مشخص است و موارد اندکی مانند ۱۰ الی ۲۰ آیه نمیتواند به کلیت وجود ارتباط بین بیش از ۱۲۰۰ آیه دیگر لطمهای بزند.
ثانیا برای این دسته از آیات نیز با مقداری تأمل میتوان وجه یا وجوهی در نظر گرفت تا ارتباط این آیات با آیات قبلی و بعدی در سوره مشخص شود؛ مثلا سیوطی در الاتقان برای کیفیت ارتباط آیات ۱6 تا ۱۹ سوره قیامت چهار وجه ذکر کرده است و «عبدالکریم» الخطیب در التفسیر القرآنی للقرآن سه وجه دیگر نیز بر آن افزوده است. شاید دیگران نیز با دقت بیشتر بتوانند وجوه دیگری بر آن بیافزایند. بنابراین عدم تشخیص ارتباط میان آیات در نظر سطحی و اولیه، دلیل نبودن ارتباط نیست و پیوندها در خیلی از موارد به دقت افراد ارجاع شده است، در کلام افراد معمولی هم چه بسا ارتباطات در همه جا به صراحت ذکر نشود، بخصوص در افراد با استعداد و دقیق که چه بسا فهم دیگران را در آیینه فهم خودشان میبینند و جملات دقیق و لطیفی را به زبان میآورند که تنها افراد باهوش و زیرک به ارتباط آنها پی میبرند. البته طبیعی است که اگر این رویه گسترش یابد سخن نامفهوم و مجمل میگردد و به بلاغت و رسایی سخن لطمه میزند؛ اما وجود چند عبارت مختصر در یک کتاب بزرگ هیچ خدشهای به گیرایی و جذابیت آن وارد نمیآورد. خلاصه آنکه آنچه به عنوان آیات مشکل الارتباط خوانده میشود . چنانکه از نامشان هویداست – مجموعه ایاتی هستند که یافتن وجه ارتباط آنان با سایر آیات مشکل است اما محال نیست و کشف ارتباط آنها با سایر آیات نیازمند اندکی دقت و تتبع میباشد.
ثالثا حتی اگر ارتباط وجیه و قابل قبولی برای این گونه ایات یافت نشود و قبول کنیم که این آیات همچون جزایر مستقلی هستند که هیچ ربطی با اطراف خود ندارند بازهم خدشهای به نظریه ساختار هندسی وارد نمیشود. زیرا برخلاف علم مناسبت به آنچه در ساختار هندسی در درجه اول اهمیت است، ارتباط همه آیات با غرض واحد و هماهنگی آنان با روح حاکم بر سوره است. از این رو ممکن است دو آیه هم جوار یا صدر و ذیل یک آیه هیچ گونه تناسبی با یکدیگر نداشته باشد اما به لحاظ ارتباطی که با غرض اصلی سوره دارند در کنار هم و در یک سوره گنجانده شده باشند.
شاید بتوان از این دست آیاتی همچون آیه اکمال، ولایت، تبلیغ و تطهیر را نام برد که برخی از مفسران شیعه همچون علامه طباطبائی یا محدث بزرگی مانند علامه مجلسی چون نتوانستهاند ارتباط آنها با آیات قبل و بعد را مشخص کنند به نظریه اجتهادی بودن ترتیب آیات گرایش یافتهاند.
آیات اکمال، ولایت و تبلیغ که در سوره «مائده» قرار دارند همگی با غرض اصلی سوره که تأکید بر پیمان و عهد الهی است تناسب داشته و همچون سایر آیات این سوره جلوههایی از پیمانها و عهدهایی را که باید مورد توجه و عمل واقع شوند گوشزد مینمایند. با این تفاوت که این آیات بالاترین و مهمترین پیمان را که پیمان ولایت است طرح میکنند.
اسلوب ویژه قرآن انتقال از موضوعی به موضوع دیگر است
چهارمین دلیل مخالفان، اسلوب ویژه قرآن و عرب است. آنان میگویند قرآن عربی است و روش اعراب را در سخنرانی پیموده است. یکی از روشهای اعراب در ایراد سخن، قرار دادن مطالب متنوع و متباین در یکدیگر بیهیچ مقدمه و زمینه سازی بوده است. به این روش «اقتضاب» گویند. از دیدگاه این گروه، قرآن مشتمل بر چند سوره است و هر سوره نیز دارای آیات متعددی است و هر آیه غرض و هدف مخصوص به خودش را دارد، آیهای در موعظه، آیهای در انذار، آیهای قصه و آیهای احکام و آیاتی هم در وصف بهشت و جهنم است و هیچ گونه ارتباطی هم بین آیات وجود ندارد چه رسد به اینکه غرض جامعی وجود داشته باشد.از این رو هرگونه تلاش در این زمینه مخالفت با سبک و اسلوب ویژه قرآن است و لاجرم محکوم به شکست میباشد و جز به زحمت انداختن خود و دیگران حاصلی ندارد.
علمایی همچون ابوالعلاء محمد بن غانم، الشوکانی فرید وجدی و آیت الله ناصر مکارم شیرازی معتقدند که هر دسته از آیات قرآن مربوط به موضعی بوده و ارتباطی باهم ندارند. حتی ابوالعلاء صراحتا اعلام نموده است که همه قرآن به روش اقتضاب وارد شده است. پاسخ این سخن نیز کاملا روشن است زیرا:
اولا: تنوع و اختلاف موضوعات مانع از وجود ارتباط میان آنها نیست؛ مثلا خداوند در ابتدای سوره بقره درباره متقین، کفار و منافقین سخن گفته است اما این سه دسته گرچه دارای خصوصیاتی متناقضی هستند ولی در یک نکته مشترکند که بر همه آنها دین خدا عرضه شده است و هریک بگونهای با آن برخورد کردهاند. همین مقدار اشتراک برای قرار گرفتن آیات مربوط به این سه دسته در کنار یکدیگر کافی است.
ثانیا: عرب نیز اگر در میان سخنرانی خود بدون هیچ گونه زمینهای ناگهان مطلبی غیر مرتبط با مطالب قبلی و بعدی بیان نماید مورد پذیرش اهل بلاغت نیست و باید حداقل ارتباطی در حد تداعی معانی وجود داشته باشد تا بتوان جمله یا عبارتی را ناگهان در میان بحثی غیر مرتبط با آن ذکر نمود. در غیر این صورت ردیف کردن سخنان نامربوط از یک انسان معمولی قبیح است تا چه رسد به خداوند حکیم و خبیر که در بیان مطالب برترین روشهای بلاغت را میپیماید.
ثالثا: آنچه روش بلاغت است و در کلام عرب نیز بدان توجه وافر شده است «حسن تخلص» است نه اقتضاب و آن چنین است که از آنچه سخن را با آن آغاز کرده است به زیرکی به سخن دیگری منتقل شود به نحوی که شنونده انتقال را احساس نکند مگر پس از آنکه معنی دوم بر او واقع شود به جهت وابستگی شدیدی که بین آن دو معنی قرار گرفته است. سیوطی معتقد است در قرآن تخلصات شگفت انگیزی هست که عقل ها را به حیرت وا میدارد.
سپس چند نمونه آن را ذکر میکند از جمله در سوره «الشعراء» گفتار ابراهیم حکایت شده که: و روزی که برانگیخته شود خوارم مکن، و از آن به وصف معاد تخلص گردیده است.
منبع: ساختار هندسی سورههای قرآن، محمد خامهگر، صص144-137، سازمان تبلیغات اسلامی شرکت چاپ و نشر بین الملل، تهران، چاپ اول، ۱۳۹۵