رابطه دین و اقتصاد

در آغاز سخن کلام را با این مبحث آغاز می کنم که جهاد اقتصادی با حرکت مستمر و دارای پشتوانه قوی دینی و اعتقادی همراه است. واژه اقتصاد در مکتب ما مقدس و قابل احترام است چه برسد به این که همراه با جهاد آورده شود جهاد فکر انسان را به سوی حرکت خستگی ناپذیر و دارای کوشش فراوان سوق می دهد وقتی اقتصاد همراه با جهاد آورده شود
يکشنبه، 22 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رابطه دین و اقتصاد

رابطه دین و اقتصاد
رابطه دین و اقتصاد


 

نويسنده: روح الله مظاهری
منبع : اختصاصي راسخون



 
مقدمه
در آغاز سخن کلام را با این مبحث آغاز می کنم که جهاد اقتصادی با حرکت مستمر و دارای پشتوانه قوی دینی و اعتقادی همراه است. واژه اقتصاد در مکتب ما مقدس و قابل احترام است چه برسد به این که همراه با جهاد آورده شود جهاد فکر انسان را به سوی حرکت خستگی ناپذیر و دارای کوشش فراوان سوق می دهد وقتی اقتصاد همراه با جهاد آورده شود بدین معناست که حرکت اقتصادی باید با اخلاق همراه شود همان گونه که جهاد در قلمرو دین قابل فهم تر است تا در مقولات دیگر و این کلمه نوعی ترکیب دینی غیر قابل انکار به خود گرفته است. جهاد در کشور ما همراه با مجاهده در راه هدف معنا شده است همانگونه که در دوران دفاع مقدس این تعبیر برای ما معنا شد، حتما در مفهوم اقتصادی هم قابل معنا خواهد بود زیرا جزء فرهنگ دینی و ملی ما می باشد. با توجه به اشاره روایات و آیات شریف قرآن کریم ما را به این مفهوم راهنمایی می کند که دین رابطه غیر قابل انکاری با اقتصاد دارد و چه بسا ترکیبات نادرست اقتصادی انسان را از دین و دین مداری دور می سازد و تعاملات درست اقتصادی حرکت تکاملی انسان را بسوی خدا سرعت می بخشد مثل خمس و زکات که وجود آن در جامعه باعث تعالی معنوی و مادی آن است.تلغی عبادت از رفتارهای اقتصادی خود نمونه ای بارز از کوشش و جهاد اقتصادی است که دو جنبه دینی و دنیوی دربردارد. عدم توجه به اقتصاد در جامعه و خانواده در بردارنده مشکلات روحی و روانی فراوان و عدم دقت در آن تبعات فراوانی را در برخواهد داشت امید است با پرداختن به این موضوع گامی هر چند کوچک پیرامون اصلاح امور اجتماع و حرکت جهادی که غالباً در مقابله هجوم دشمن صورت می گیرد بردارم.
چکیده
در مجموع این مقاله پیرامون جهاد اقتصادی و مسائل آن با رویکرد دین و اقتصاد است در ابتدا با رابطه دین و اقتصاد شروع می شود با آیات و روایات ادامه پیدا می کند و به صورت تخصصی دارای عناوین متعددی از جمله رابطه اخلاق و اقتصاد، مبانی فکری برخی مکاتب اقتصادی و مقایسه آن با مکتب اسلام در ادامه از اصول انسان مداری، خودگرایی، فایده گرایی، جهان بینی سوسیالیستی در اقتصاد، جانشینی خداو هدف معنوی عالم، مسئولیت انسان، اختیار، زندگی جاوید انسانی در پرتو اقتصاد اسلامی، انسان اقتصادی محدود و ویژگی های اقتصادی انسان تربیت یافته اسلامی بحث و تبادل آراء دارد. در نهایت نتیجه مورد نظر را مورد تحلیل قرار می دهد
واژگان کلیدی: 1- جهاد 2- اقتصاد 3- دینی4- مبانی 5- انسان 6- اسلام

رابطه دین و اقتصاد

با نگاهی هر چند گذرا به آموزه های دینی، درخواهیم یافت که پیوند عمیق و تأثیر متقابلی میان دین و اقتصاد برقرار است.به عنوان نمونه می توان به موارد زیر اشاره کرد: اصلاح امور اقتصادی از مهمترین رسالت انبیاء: یا قَومِ اعبُدُوا اللهَ ما لَکُم مِن إلهٍ غَیرُهُ وَ لا تَنقُصُوا المِکیالَ وَالمیزانَ.(1) (هود/84) دخالت مستقیم برخی انبیاء در اصلاح امور اقتصادی جوامع بشری.(2) نزول آیات متعدد و گاه بیان جزئیات برای اصلاح امور اقتصادی.(3) تلقی عبادت از رفتارهای اقتصادی مطابق با آموزه های دینی.(4) عمل به دستورات شرع، وابسته به نوع نگاه مسائل اقتصادی دانسته شده است.(5) تأکید بر تأیید امکانات مادی و اقتصادی در انجام وظایف عبادی.(6)

رابطه اخلاق و اقتصاد

امروزه جدائی اخلاق از اقتصاد، نظریه ی غالب سیستم های اقتصادی در عصر حاضر می باشد.و بدون تردید یکی از مهمترین عوامل افول و فروپاشی اقتصاد کشورهای پیشرفته، استفاده از سیستم اقتصاد بدون اخلاق بوده است.از منظر اسلام، رفتارهای اقتصادی، تحت تاثیر باورهای ارزشی و اخلاقی است، به صورتی که تمام برنامه ها و رفتارهای خرد و کلان اقتصادی باید با هدف تهذیب و تزکیه نفس انجام گیرد.(7) به عنوان مثال قرآن کریم پیرامون زکات و انفاق می فرماید: (خُذ مِن أموالِهِم صَدَقَهً تُطَهِّرُهُم وَ تُزَکیِّهِم بِها(توبه/103))(8) لذا همان گونه که رفتارهای اخلاقی بر سالم سازی اقتصاد تأثیر گذار است و رفتارهای اقتصادی مورد نظر اسلام نیز در پاکسازی و طراوت روحی و اخلاقی، نقش به سزائی ایفا نموده است؛ در حقیقت تاثیر اخلاق و اقتصاد بر یکدیگر، دو سویه می باشد.سوال: مهمترین دلیل جدایی اقتصاد از اخلاق که رویکرد اقتصادی بیشتر کشورها در دهه های اخیر می باشد چیست؟یکی از مهمترین دلایل این ایده ی در حال شکست، نوع نگاه آنها به انسان و جایگاه او در نظام آفرینش می باشد.درخت اندیشه انسان محوری که مخصوصاً پس از رنسانس کاشته شد و اندک اندک ثمره های تلخ و زهر آلودی را تحویل جوامع داد، که از آن جمله:جدایی انسان از خدا، جدایی دین از اجتماع، جدایی حقوق از اخلاق، جدایی اقتصاد از اخلاق

مبانی فکری برخی مکاتب اقتصادی رایج

شناخت مبانی اندیشه ها در تحلیل اهمیت مکتب ها کارگشا خواهد بود. اینک لازم است به مبانی جهان بینی و انسان شناختی مکاتب سرمایه داری و سوسیالیستی به عنوان مکاتب اقتصادی رایج در عصر حاضر پرداخته شود تا با مقایسه این اندیشه ها با مکتب اسلام، بزرگی و شکوه مبانی دین آسمانی اسلام بیش از پیش روشن گردد.
مبانی جهان بینی و انسان شناختی مکتب سرمایه داری

مبانی مهم آن را می توان در پنج اصل خلاصه کرد:

1.اصل فلسفی دئیسم
بر خلاف اندیشه های پیش از رنسانس که مبتنی بر وحی می باشد و قائل به مدیر، مربی و آفریدگار بودن خداوند در نظام هستی بوده است، پس از عصر رنسانس، به دلیل ضعف در آموزه های دستکاری شده کلیسا، این اندیشه آرام آرام کنار گذاشته شد و اندیشه ی دئیسم الهیات طبیعی جایگزین آن گردید.اتکا به خرد انسانی به جای وحی ابطال و انکار وحی نفی ارتباط خدا با عالم، طبیعت پس از خلقت و در نتیجه جدا شدن انسان از آموزه های انسان ساز ادیان الهی، از ویژگی ها و پیامدهای حاکمیت این اندیشه است. بر اساس فلسفه ی دئیسم، خداوند منشا پیدایش جهان بوده است اما خودش چنان طبیعت را قانونمند و مقتدر کرده است که نه تنها به صورت خودکار به حیات خود ادامه می دهد بلکه قوانین طبیعی بر امور عالم و حتی بر جوامع انسانی حاکمیت دارد.از جمله رهاوردهای این تفکر می توان به موارد زیر اشاره کرد:آزادی اقتصادی و رهایی از تمام قیود محدود کننده ی فرد، جدایی اقتصاد از اخلاق و ارزش های والای انسانی
2.اصل انسان مداری (اومانیسم)
در این اندیشه، اصالت از آن انسان است نه خدا.تنها ملاک خوبی ها و بدی ها، قوانین و مقررات، شناخت اندیشه ها و حقایق، تجربه ی فردی می باشد و بر اساس این اندیشه، حتی مکاتب اخلاقی نیز بی توجه به آموزه های وحیانی و گاه در تضاد با آن، تنها بر پایه ی اندیشه های بشری شکل می گیرد و بر جدایی دین از همه عرصه های اجتماعی تاکید می ورزد.
3.اصل فردگرایی
در این نوع تفکر در تقابل فرد در جامعه، ارزش اخلاقی بالاتر از آن فرد می باشد نه اجتماع، در نتیجه از آزاد گذاردن افراد در عمل به هر آنچه نفع شخصی خود می دانند حمایت می کند. نمونه ی فردگرایی در عرصه ی اقتصاد به این صورت است که دارایی هر شخص متعلق به خود اوست و هیچگونه ارتباطی به خداوند ، جامعه یا دولت ندارد. فرد می تواند هر طور که می خواهد کسب درآمد نماید و با آن رفتار کند.
4.اصل فایده گرایی
اصل اخلاقی فایده گرایی اصالت نفع مرتبط بر اندیشه ی اصالت فرد بوده و بر سه پایه استوار است:رفتارهای شخص با هدف خوشی و لذت فردی انجام می گیرد. هر نوع خوشی فایده گرایی تنها برای یک نفر می باشد. هدف عمل اجتماعی، باید افزایش مطلوبیت کل باشد.
نتیجه گیری:
بر اساس دیدگاه سرمایه داری، انسان، موجودی بریده از خدا و آموزه های حیاتی است که دارای اصالت و مرجعیت تعیین و تشخیص ارزش ها و ضد ارزش ها است و دارای هویت فردی می باشد اومالک بی چون و چرایی خود و اموال خودش است و خواسته ها و امیال او اهداف و ارزش های او را بر می گزیند. به همین خاطر، در این مکتب از احکام و ارزش های مبتنی بر وحی، موازین اخلاقی برای رفاه دیگران یا جلب خشنودی خداوند و هر گونه محدودیت اخلاقی در تولید، توزیع ومصرف سخن به میان نمی آید.مبانی جهان بینی و انسان شناسی مکتب اقتصادی سوسیالیستی به دو اصل مهم آن اشاره می شود:1.ماتریالیسم:پایه های این مکتب بر اصل ماتریالیسم یا فلسفه ی مادی تاریخ و انکار وجود خدا و نیروهای ماورای طبیعی، بنا شده است.فویرباخ، فیلسوف آلمانی و پدر ماتریالیسم این پندار را مطرح کرد و کارل مارکس، آن را از قلمرو فلسفه و مذهب به عرصه ی سیاست و اقتصاد کشاند.براساس این تفکر، اخلاق نمی تواند از گستردگی و نیز ضمانت اجرایی لازم برخوردار باشد، چراکه اساس آن، بر اصالت ماده و انکار خدا و رستاخیز، نهاده شده است و در نتیجه، انسان هیچگونه الزام اخلاقی در خود نمی یابد، بلکه با توجه به مبانی این مکتب به ویژه کمونیستی بودنش انسان، موجودی بی اراده و مسئولیت ناپذیر است که تا سرحد حیوانی کارگر تنزل می یابد، عشق او به آزادی، عدالت و دیگر اصول اخلاقی، انکار می شود و به این ترتیب با وجود ادعای دفاع از طبقه رنج کشیده و کارگر، ضربه سهمگینی بر شخصیت انسان فرود می آید که هرگونه سخن از ارزش و اخلاق را بی معنا می سازد.
دیدگاه اقتصادی مکتب اسلام
مسایل اقتصادی در اسلام، مبتنی بر مثلث معرفتی است که سه ضلع آن را خدا، انسان وجهان تشکیل می دهد.نوع رابطه ی خالق با جهان و انسان، از یک سو و مبانی انسان شناختی اسلام از سویی دیگر، چگونگی نگرش به اقتصاد و رفتارهای پیرامون آن را مشخص می سازد و مکتب اقتصادی اسلام را از سایر مکاتب، متمایز می سازد.

رابطه ی خالق با جهان و انسان

در مبانی اسلامی، خداوند، محور و کانون جهان است وارتباطی ناگسستنی میان او با جهان و انسان وجود دارد.

مهمترین ویژگی های رابطه خدا با جهان و انسان:

1.رابطه ی خالقیت

اللهُ خالِقُ کُلِّ شَیء (9)آفرینش مخصوص خدا است و دیگر موجودات در این امر ناتوان و عاجزند: هذا خَلقُ اللهِ فَاروُنی ما ذا خَلَقَ الَّذینَ مِن دُونِهِ. (10)

2.رابطه ی ربوبیت

قُل أ غَیرَ اللهِ أبغی رَبَّا وَ هُوَ رَبُّ کلِّ شَیٍء(11).رب به معنای مالک و صاحب چیزی است که به تربیت و اصلاح آن می پردازد ودر آن مفهوم پرورش و تربیت نهفته است.(12) در برخی از آیات از آن به تدبیر یاد شده است. از جمله در آیه 5 سوره سجده می خوانیم: یِدَبِّرُ الأمرَ مِنَ السَّماءِ إلَی الارض...(13) ربوبیت الهی شامل هدایت تکوینی موجودات و نیز هدایت تشریعی انسان می باشد. بنابراین تمام هستی، از جمله انسان، هم در اصل وجود و ادامه ی آن و هم در نیل به کمال نیازمند به او هستند. این برداشت دقیقاً مقابل مکتب دئیسم است که او اراده جهان را از دست خدا خارج می داند و به قوانین طبیعی می سپارد.علاوه بر آن، ربوبیت، مستلزم حفظ ، احاطه و نظارت کامل است و بی گمان اعتقاد به جلوه های ربوبیت خدا، همه نقش به سزایی در اصلاح رفتارهای اقتصادی خواهد داشت.

3.رابطه ی مالکیت

مالکیت خداوند، اثر مستقیم خالقیت و ربوبیت اوست، آن کس که چیزی را آفرید و اداره نمود، مالک آن نیز خواهد بود: و مالکیت خدا مالکیت حقیقی می باشد، وَللهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الارض... (14)با توجه به این اصل، انحصار حق مالکیت و قانونگذاری از آن خدا است.(15) و بر خلاف نظریه خویش مالکی که یکی از وجوه فردگرایی در مکتب سرمایه داری است، اسلام نظریه ی خدا مالکی را مطرح می کند و نتیجه ی التزام به این اصل، تعهد در برابر احکام و ارزش های الهی خواهد بود.

4.رابطه رازقیت

از ویژگی های ربوبیت الهی ، رازقیت او است. در بینش اسلامی خدا روزی همه ی موجودات را تأمین می کند. وَ ما مِن دَابَّهٍ فِی الارضِ اِلاَّعَلَی اللهِ رِزقُها (16)روزی رسان جز او نیست و دیگران تنها واسطه انتقال روزی می باشند.
قُل مَن یَرزِقُکُم مِنَ السَّماواتِ و الارضِ قُلِ الله(17):اعتقاد صحیح به رازقیت الهی، پیامدهای مثبتی در فعالیت های اقتصادی خواهد داشت، که از جمله می توان به دو مورد زیر اشاره نمود:
1- بر اساس تلقی صحیح از تقدیر روزی، انسان تلاش های خود را در مسیر صحیح خویش و متناسب با استعدادها و توانمندی هایش به کار می گیرد و بر آن مداومت می ورزد(18) و بدین سان عاملی در رشد اقتصادی خود به شمار می آورد.
2- در پرتو ایمان به رزاقیت خدا، با آرامش خاطر و با رعایت حدود و ارزش ها، به فعالیت اقتصادی می پردازد، در نتیجه از آلودگی به مفاسد اقتصادی و رذایلی همچون حرص و طمع، غرور نعمت، و نیز ترس از فقر که سرچشمه ی بسیاری از آلودگی های اخلاقی رفتاری است، رهایی می یابد و با امید و توکل به خدا، در فعالیت های اقتصادی تلاش می نماید.

جایگاه انسان در نظام هستی از دیدگاه اسلام

بدون شک نوع شناخت از انسان و جایگاه او در نظام هستی، نقش تعیین کننده ای در شکل گیری مکاتب اقتصادی، اندیشه ها و تحلیل ها و برنامه ریزی های مبتنی بر آن دارد.تفاوت های فراوانی که میان نظریه ی جدایی اخلاق از اقتصاد و اقتصاد بر پایه اخلاق دیده می شود زائیده نوع نگاه به انسان در آن مکتب می باشد.دیدگاه اسلام در این زمینه، متفاوت از مکاتب سرمایه داری و سوسیالیستی است. از این رو، توجه به مبانی انسان شناختی از دیدگاه اسلام، در کنار مباحث خداشناسی در تبیین مسائل و نظریه های اقتصاد اسلامی ضرورت می یابد.مهم ترین مبانی انسان شناختی اسلام عبارتند از:

1.جانشینی خدا

در بینش اسلامی، بر خلاف اندیشه ی (خویش مالکی فردی) در نظام سرمایه داری و (دولت مالکی) در نظام سوسیالیستی، خداوند مالک همه چیز است و انسان تنها جانشین و نماینده ی خدا در زمین است؛(19) خداوند از میان مخلوقات انسان را برگزید؛(20) از روح خود در او دمید؛(21) و او را امانتدار خویش قرار داد؛(22) و با آموزه های دینی راه و رسم جانشینی و حمل امانت الهی را برای او روشن ساخت.در نتیجه، طبیعت با تمام منابع و ثروت هایش به عنوان ((امانت)) به دست بشر سپرده شده است که باید بر اساس آموزه های دینی حق امانتداری را به جا آورد و تصرفاتش در همان چارچوبی باشد که خداوند مشخص کرده است.قرآن کریم نیز در بیان احکام مالی، به این حقیقت تاکید کرده و در ترغیب افراد به مشارکت در خدمات اجتماعی و انفاق، یادآور می شود که شما نماینده خدا هستید و اموال تان از آن خداست:وَ آتُوهُم مِن مالِ الله الَّذی آتاکُم.(23)...وَ أنفِقوا مِمَّا جَعَلَکُم مُستَخلَفینَ فیه...(24) در روایتی از امام صادق(ع) نیز محدودیت های اقتصادی مبتنی بر همین اصل دانسته شده است:
المال مَالُ الله جَعَلَهُ وَدائعُ عِندَ خاقَه، وَ أمَرَهُم أَن یأَکُلوا مِنهُ قَصداً و یَشرِبوُا مِنهُ قصداً و یَلبِسوُا منهُ قَصداً... و یَعُودُوا بِما سِوَی ذلِکَ عَلی فُقَراء المُومِنین؛(25)مال از آن خداست، آن را در میان خلقش به امانت نهاده و فرمان داده است تا با میانه روی از آن بخورند، بنوشند و بپوشند... و مازاد را به مومنان تهیدست بازگردانند.

2.هدف مندی

انسان، بیهوده و بی هدف پا به عرصه هستی نگذاشته است. آفرینش او وتمام شرایط و امکانات در اختیارش دارای هدفی والا می باشد.قرآن کریم، با اشاره به این حقیقت، پندار ((پوچ گرایان)) را سخت نکوهش نموده و ساحت کبرای خود را از آن پیراسته می داند:أ فَحَسِبتُم أنَّما خَلَقناکُم عَبَثاً و أنَّکُم إلَیِنا لا تُرجَعُونَ، فَتَعالَی اللهُ المَلِکُ الحَقَّ...(26) بر خلاف مکتب سرمایه داری، که کمال مطلوب را ارضای هر چه بیشتر خواسته های مادی می داند و هدف از فعالیت های اقتصادی را دستیابی به حداکثر مطلوبیت ((مصرف)) و حداکثر سود (در تولید و سرمایه گذاری) می داند، در جهان بینی اسلامی، کمال نهایی انسان، قرب به خداوند و رسیدن به مقام رفیع عبودیت است.در توجیه این هدف، به صورت اجمالی می توان این گونه بیان داشت که از یک سوء انسان موجودی کمال طلب است و در همه ی کمالات، به سوی بی نهایت گرایش دارد؛ و از سوی دیگر، وجود بی نهایت کامل، وجود خداوند است. بنابراین مطلوب نهایی انسان در نزدیک شدن هر چه بیشتر به سرچشمه کمال هستی یعنی قرب الهی(27) و هدف متعالی اش تکامل اختیاری است.(28) دستیابی به این هدف از دیدگاه قرآن، تنها با عبودیت و سرنهادن به فرامین الهی خاصل می شود، از این رو، خداوند در قرآن می فرماید: وَ ما خَلَقتُ الجِنَّ وَ الأِنسَ إالاَّ لُیَعبُدُن(29)بنابراین، عبادت ، تنها راه تقرب و یگانه رمز تکامل می باشد و تردیدی نیست که عبادت، تنها انجام مراسم خاصی همچون نماز و روزه نیست، بلکه حقیقت عبادت اظهار آخرین درجه خضوع و تسلیم در برابر معبود است.(30) و از این جا است که هرگونه عملکردی در راستای بندگی او، از جمله فعالیت های سالم اقتصادی، عبادت محسوب می شود.(31) در نتیجه باورمندی به این هدف(قرب خدا) به فعالیت های اقتصادی جهتی خاص می بخشد و بسیاری از مباحث اخلاقی در عرصه اقتصاد، تنها در پرتو چنین نگرشی، معنا می یابد. به عنوان مثال در این بینش، انسان از لذت های پوچ دست بر می دارد تا به لذت های بالاتری در مسیر قرب به خدا نایل گردد.

3.مسئولیت

مالکیت مطلق خدا و امانتداری انسان از یک سوء و هدفدار بودن جهان و انسان از سوی دیگر، مستلزم مسئول بودن انسان است.انسان در درجه نخست، در برابر خداوند و امکاناتی که به او ارزانی شده مسئول است؛ و مسئولیت او نیز به این معنا است که از نعمت ها در راستای رسیدن به کمال مطلوب استفاده نماید. قرآن کریم می فرماید:ثُمَّ لَتُسئَلُنَّ یَومَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ(تکاثر/8)
سوال از نعمت ها و عمل بنده، نه به معنای بازخواست از استفاده ی گوشت و نان و آب و چشم و گوش و... است بلکه به معنای سوال از نحوه به کارگیری آن در راه رسیدن به کمال و دستیابی به تقرب عبودی می باشد.(32) در پرتو مسئولیت انسان در برابر خدا، مسئولیت های دیگری نیز برایش ایجاد می شود، همچون مسئولیت در برابر رهبران الهی،(33) در برابر جامعه و جان و مال دیگران، به ویژه نیازمندان؛(34) و حتی در قبال حیوانات و محیط زیست.(35) توجه شود که هر مسئولیتی، احکام و مقرراتی را برای انسان ایجاد می کند و وی را در برابر آن متعهد می سازد. احکام و مقرراتی که حوزه ی مسئولیت انسان را تعیین می کند، دوگونه است: دسته اول، احکامی است که ناظر بر موانع بیرونی تکامل اختیاری می باشد که برای ایجاد حداقل شرایط مورد نیاز برای حرکت تکاملی، وضع شده است، مانند ممنوعیت احتکار، سرقت و قوانین مالیات ها.و دسته ی دوم، احکامی است که ناظر به رفع موانع درونی و زمینه ساز فضیلت های اخلاقی می باشد مانند ممنوعیت کذب و نفاق.ذکر این نکته خالی از فایده نیست که احکام و ارزش های اسلامی گر چه نفی آزادی های بی حد و حصر را در پی خواهد داشت و در نگاه سطحی فردگرایانه ، محدود کننده است اما در واقع، آدمی را از اسارت هوای نفس و کرنش در برابر صاحبان زر و زور برای رسیدن به رفاه مادی رهایی می بخشد و از این رو عامل گسترش آزادی های حقیقی خواهد بود.(36)

4.اختیار

مسئول بودن، هنگامی معنا پیدا می کند که اختیار و اراده، وجود داشته باشد؛ از این رو از دیدگاه قرآن کریم، انسان موجودی دارای اراده و اختیار است؛ (کهف/29،رعد/11، انسان/3) و هرگز تحت تاثیر توهماتی همچون و جبر محیط، مسیر زندگی اش دستخوش تغییر نمی گردد.اسلام، عامل اساسی سازنده تاریخ، محیط و زندگی افراد را، دگرگونی هایی می داند که در اندیشه اخلاق و شیوه زندگی به اراده و خواست خود او پدید می آید.(37) قرآن کریم در این باره می فرماید: ... إنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بأنفُسِهِم... (38)اندیشه ی فوق، نقش سازنده ی در ترغیب افراد به اصلاح ساختارهای فکری و اخلاقی برای دستیابی به رشد رفاه و سالم سازی روابط اقتصادی ایفا می کند.پیوند دو اصل اخیر- مسئولیت و اختیار- زمینه ی مناسبی را برای تکامل اختیاری و نیل به هف مطلوب فراهم می سازد بر این اساس هم آزادی مطلق و نفی مسئولیت از آدمی- که نظام سرمایه داری، جز در موارد اندک، مانع آن است- و هم نفی اراده و اختیار – که سوسیالیست ها مدعی آن می باشند- هر دو نقض غرض است و انسان را از رسیدن به هدف واقعی و تکامل باز می دارد.

5.هویت فردی-اجتماعی

اسلام، هم فرد را اصیل می داند و هم جامعه را، چون از یک سو وجود اجزای جامعه افراد را در وجود جامعه، حل نمی داند و از سوی دیگر، افراد، در برخورد با مسایل روحی ، فکری و عاطفی، هویت جدیدی در جامعه می یابند.از دیدگاه اسلام فرد و جامعه بر یکدیگر تاثیر دو سویه دارند از یک سو هر فرد، صاحب فکر اندیشه و اراده است و می تواند جامعه را تحت تاثیر قرار دهد و اندیشه ها، سنت ها و به طور کلی فرهنگ جامعه را دگرگون سازد؛ و از سوی دیگر، افکار و سنت های رایج جامعه نیز بر هویت فردی تاثیر می نهد، که این دیدگاه را اصالت فرد و جامعه می نامند.از این رو آیات قرآن کریم، گاه فرد را مخاطب می سازد و او را مسئول اعمال خود می داند(39) و گاه امت ها را مخاطب ساخته است و برای آن ها، سرنوشت مشترک،(40) نامه عمل مشترک، (جاثیه/28) و نیز عمل، (انعام/108) اجل، (اعراف/34) و مسئولیت(بقره/134) قائل است.(41) با توجه به این دیدگاه است که در اسلام پاره ای از فعالیت های اقتصادی ناسازگار با منافع جامعه، همچون احتکار و ربا، ممنوع می گردد و حس فزون طلبی، زرانوزی، بخل و مانند آن، از رذایل اخلاقی به شمار می رود.

6.زندگی جاوید

از نگاه مادی گرایان، زندگی ، منحصر در دنیا است: وَ قالوا ما هِیَ إلاَّ حَیاتُنا الدُنیا نَمُوتُ و نَحیا...(42) پرواضح است که در چنین تگرشی، زندگی انسان محدود و کوتاه خواهد بود و مفاهیم سود لذت و سعادت از محدوده ی جهانی آن فراتر نمی رود؛ اِنَّ هوُلاءِ یُحِبُّونَ العاجِلَهَ وَ یَذَرُونَ وَراءَهُم یَوماً ثَقیلا(43)در بینش اسلام، معد و زندگی در جهان دیگر، از اصول اعتقادی است و بر پایه ی آن زندگی انسان تا بی نهایت ادامه دارد به همین جهت مفاهیمی همچون جهت مفاهیمی همچون سود سعاد و حتی تجارت و بیع وسعت معنا پیدا کرده و زندگی جاوید اخروی را نیز در بر می گیرد.قرآن کریم، پیروان خود را به سعادت هر دو جهان فرا می خواند:مَن کانَ یُریدُ ثَوابَ الدُنیا فَعِندَ اللهِ ثَوابُ الدُنیا وَ الاخِرَه... (44)و نیک بختی واقعی را همان سعادت اخروی می داند و می فرماید:. فَمَن زُحزِحَ عَنِ النَّارِ وَ اُدخِلَ الجَنَهَ فَقَد فاز... (45)خالدینَ فیها ابَداً ذلِکَ الفَوزُ العَظیمُ (46)قرآن کریم با این رویکرد، از گرایش فطری حب بقاء و انگیزه ی طبیعی لذت طلبی انسان، در مسیر تکامل او، به خوبی بهره گرفته و با توجه دادن به زندگی جاودان آخرت و لذت های نامحدود و بی کران آن ، به اصلاح اخلاق و رفتار فرد و جامعه پرداخته است.(47) باورمندی به حیات اخروی، آثار مثبتی را در رفتارهای اقتصادی خواهد داشت.به عنوان مثال قرآن کریم، به هنگام نهی از کم فروشی، معاد را به یاد انسان ها می آورد و می فرماید: وَیلٌ لِلمُطَفَّفین... ألا یَظُنُ اُلئکَ انَّهُم مَبعُوثُونَ * لِیَومٍ عَظیم.(48)

7.دو بعدی بودن

از دیدگاه قرآن، انسان دارای دو بعد مادی و معنوی است:الَّذی أحسَنَ کُلَّ شَیءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَا خَلقَ الإنسانِ مِن طینٍ، ثُمَّ جَعَلَ نَسلَهُ مِن سُلالَهٍ مِن ماءٍ مَهینٍ، ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فیهِ مِن رُوحِهِ...(49) با این حساب، نیازها و تمایلات انسان نیز دو گونه است، گرایش به لذت های مادی مانند خوردن، آشامیدن و خوابیدن؛ و گرایش به ارزش های معنوی همچون خداجویی، عدالت خواهی و نوع دوستی.بر این اساس از سویی تکامل انسان در گروه رشد و شکوفایی هر دو بعد وجودی اش، خواهد بود و از سویی دیگر توجه کافی نداشتن به نیازها و تمایلات مادی انسان، در واقع نادیده گرفتن نهی از سرشت اوست که وی را از رسیدن به مقصود بازخواهد داشت؛با توجه به آنچه گذشت، نظام اقتصادی مطلوب، نظامی است که از یک سو برآورنده نیازها و تامین کننده رفاه مادی انسان باشد، و از سوی دیگر زمینه ساز تعالی و رشد ارزش های روحی و معنوی او باشد.توجه به بعد معنوی، انسان را به کرامتی ویژه از ناحیه خدا می رساند و نپرداختن به آن، او را از جایگاه بلند خود فرو انداخته و در حد حیوانات و بلکه پائین تر خواهد آورد.(50)

برخی ویژگی های انسان اقتصادی مطرود
بی توجهی به ویژگی های اقتصادی مکتب اسلامی، باعث می شود از دیدگاه اسلام انسان اقتصادی تجسم یابد. برخی از ویژگی های چنین انسانی عبارت است از:
1.پیوسته سود مادی خویش را به منافع دیگران ترجیح دهد؛ و بدین سبب بسیار تنگ نظر، خسیس و خودخواه گردد؛... وَکانَ الاِنسانُ فَتُورا(51)
2.عجول و شتابگر است. به همین دلیل نمی خواهد یا نمی تواند منافع واقعی و دراز مدت خویش را در نظر بگیرد؛ وَ یَدعُ الاِنسانُ بَالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالخَیرِ وَ کانَ الاِنسانُ عَجولاً(52)
3.به شدت شیفته ی مال و ثروت است و دائم به انباشتن آن می پردازد: وَ اِنَّهُ لِحُبِّ الخَیرِ لَشَدید (53)یَکنِزُنَ الذَّهَبَ و الفضَّهَ وَ لا یُنفِقُونَها فی سَبیلِ الله (54)کم ظرفیت و کم طاقت است و در رویارویی با مشکلات اقتصادی بی تابی می کند و به هنگام گشایش و رفاه، بخل می ورزد: اِنَّ الاِنسانَ خُلِقَ هَلُوعاً، اِذا مسّه الشَّرُّ جَزُوعا و وَ إِذا... الخَیرُ مَنوعاً(55)
4.ثروت و امکانات در اختیارش را، تنها حاصل تلاش و زیرکی خود می پندارد: قالَ اِنَّما اُوتیتُهُ عَلی عِلمٍ عِندی... (56)
5.گرفتار غرور و غفلت می شود. یا ایُّهَا الانسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الکَریم(انفطار/6)...اِنَّهُ لَفَرِحً فَخُور(57)
6.تعهد او به هنجارهای اجتماعی تا زمانی است که در خود احساس نیاز کند، لذا آن گاه که خود را بی نیاز دانست، سرکشی می کند: اِنَّ الاِنسانَ لَیَطغی، أن رَآهُ استَغنی(58)این انسان با این اوصاف حتی اگر مسلمان باشد، اما رفتارهایش شباهت فراوان به انسان اقتصادی مکتب سرمایه داری دارد.
 

برخی ویژگی های اقتصادی انسان تربیت یافته اسلامی:

1.با منافع دیگران، هماهنگ است و در موارد لازم، دیگران را بر خود مقدم می سازد: وَ یُوثِرُونَ عَلی أنفُسِهِم وَ لَو کانَ بِهِم خَصاصَه(59)
2.آینده نگر و دارای بینش عمیق است؛ به همین خاطر دارایی خویش را وسیله ی رسیدن به منافع دراز مدت و لذت پایدار قرار می دهد. إنَّ الَّذینَ یَتلُونَ کِتابَ اللهِ وَ أقامُوا الصَّلاهَ وَ أنفَقُوا مَمَّا رَزَقناهُم سِرًّاً وَ عَلانِیَهً یَرجُونَ تِجرَهً لَن تَبورَ، لِیُوَفَّیَهُم أجُورَهُم وَ یَزیدَهُم مِن فَضلِهِ(60)
3.دل داده و وابسته به ثروتش نیست، بلکه آن را در مسیر رضایت الهی (بقره/256) و خدمت به نیازمندان(زاریات/19) به کار می گیرد. در برابر نابسامانی ها و مشکلات اقتصادی، شکیبایی می ورزد(حج/35) و به هنگام رفاه و آسایش طغیان نمی کند و خویشتن را به سرمستی و شادمانی و فخر فروشی نمی آلاید.(هود/10-11)
4.آنچه دارد، نه از تلاش و زیرکی خود، بلکه از فضل پروردگارش می داند: هذا من فضل ربی و بدین سان ثروت و مکنت خویش را، وسیله ی آزمایش می داند و پیوسته در پی استفاده درست و شکرگزاری عملی است: لِیَبلُوَنی أ أشکُرُ أم أکفُر(61)تردیدی نیست که دستیابی به چنین صفات و شخصیتی جز در پرتو آموزه های اخلاقی و حیاتی، شدنی نیست و این مهم، که همان تربیت و هدایت انسان ها به سوی کمال و تعالی است، هدف اصلی نظام اقتصادی به شمار می رود.
نتیجه گیری
جمع بندی مطالب این مقاله که پیرامون جهاد اقتصادی با رویکرد رابطه دین و اقتصاد در اسلام ما را به این مطلب سوق می دهد که توجه به مسائل اقتصادی در مبانی اسلام جامعه ای مستحکم و دارای ثبات روحی و روانی و پیشرفت را در پی خواهد داشت. آیات و روایات موجود پیرامون این موضوع الگوی رفتاری و گفتاری خوبی را برای ما زمینه سازی می کند، به صورتی که جامعه¬ای رو به کمال را تشکیل خواهد داد. که همان هدف نهایی انبیاء و اولیاء الهی بوده و است. در مکتب اسلام ایجاد اقتصاد سالم یک امر مقدس و همچون عبادت و جهاد در راه خدا نامیده شده است و جمع بین جهاد و اقتصاد دور از ذهن نخواهد بود امید است نامیدن سال 90 تحت این عنوان ما را در مسیر تعالی اقتصادی جامعه حرکت دهد. در پایان توفیق الهی را برای رهبر انقلاب و همه خدمت گزاران در این جهاد مقدس را خواستارم.

پي نوشت ها :
 

1.اعراف/85، شعراء/181، اسراء/35، انعام/152، مطففین.
2.یوسف/47تا49 و 54تا56.
3.به عنوان نمونه می توان به آیاتا زیر اشاره کرد:بقره/188،275،280،282،283،نساء/5،6،29.
4.وسایل الشیعه، ج12، ص1302.
5.در برخی روایات مطیع بودن در مقابل دستورات شرع به میزان تبعیت از آموزه های اقتصادی اسلام همچون الزام به خمس، زکات و پرهیز از لقمه حرام و... منوط شده است.
6.این مساله تا جایی حائز اهمیت است که رسول اکرم در جمله معروف خود می فرماید: «فلولاء الخبزما صلینا و لا صمنا» برای ما در نان برکت قرار ده، و آن را از ما جدا مساز، که اگر نان نبود قادر بر نماز گزاردن و روزه گرفتن و انجام واجبات پروردگارمان نبودیم.
7.الحیاه، ج6، المساله التاسعه-المعادله العاشره، ص249 تا 251.
8.توبه-103
9.زمرآیه62
10.لقمان/ 11
11.انعام /164
12.مفردات الفاظ قرآن راغب، ص336.
13.سجده، / 5
14.آل عمران/109
15.بقره/107،مائده/17 ،18 ،40 ،120 ، انعام/57و56و...
16.هود / 6
17.سباء / 24
18.کافی، ج5، ص168.
19.بقره/30
20.اسراء/70.
21.سجده/9.
22.احزاب/72.
23.نور/ 33.
24.حدید / 7.
25.الحیاه،ج3 ،ص 87.
26.مومنون آیه 115-116.
27.مومنون/115،نجم/42،قیامت/22و23، فجر/27و30.
28.فلسفه اخلاق، موسسه آموزش و پژوهشی امام خمینی، ص125.
29.ذاریات / 56.
30.راغب،مفردات،ص542،المیزان، ج18،ص392.
31.وسایل الشیعه، ج12ص2-5،9-13.
32.المیزان ،ج20،ص407.
33.نساء/59.
34.ذاریات/19،معارج/24و25.
35.نهج البلاغه، ترجمه ی فیض الاسلام، خطبه 166.
36.برای نمونه ر.ک: اعراف/157، فرقان/43، احزاب/67، جائیه/23.
37.درباره نفی پندار جبر محیط تاریخ از نگاه قرآن ر.ک: ن طه/60-76، کهف/9-26،تفسیر نمونه،ج7، ص213.
38.رعد /11.
39.مدثر/38،اسراء/13،نجم/39،یونس/108.
40.انفال/25،اسراء/16.
41.برای اطلاع بیشتر ر.ک: متضی مطهری، مجموعه آثار، ج2، ص339-333.
42.جاثیه /24.
43.انسان / 27.
44.نساء / 134.
45.آل عمران/ 185.
46.توبه / 100
47.زخرف/ 71
48.همچنین ر.ک: هود/84، بقره/275، مطففین/1/4/-5.
49.سجده آیه 7-9.
50.برای مقایسه این دو بعد ر.ک: نجم/9،اعراف/176.
51.اسراء /100.
52.اسراء / 11
53.عادیات /8
54.توبه / 34
55.معارج / 19-21
56.قصص/ 78.
57.هود/ 10.
58.علق / 7-6.
59.حشر /9.
60.فاطر / 29-30.
61.نمل/ 40.

منابع :
1.قرآن
2.المیزان، تالیف محمد حسین طباطبایی- قم-جامعه مدرسین حوزه علمیه قم– دفتر انتشارات اسلامی، 1373
3.الحیاه-محمدرضا حکیمی، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامی،1360
4.کافی- کلینی-محمد بن یعقوب بن اسحاق الکلینی- تهران-دارالکتاب اسلامیه – بی تا
5.فلسفه اخلاق ، محمد تقی مصباح یزدی، تهران، انتشارات اطلاعات، 1367
6.مجموعه آثار – شهید مرتضی مطهری، تهران، انتشارات صدرا، 1374
7.مفردات راغب اصفهانی، تحقیق، صفوان عدنان داودی، دمشق، دارالقلم، بیروت، دارالثامیه، 1412ق
8.وسایل الشیعه- محمد بن الحسن العم العاملی- تهران- اسلامیه-1367



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.