نکته دوم مربوط به تقابلی است که میلر میان سه نوع فرادیدگاه سنتی، پژوهش و تصمیم گیری، و دگرگونی و تحول قائل شده است. این تقابل، برای تفکیک میان برخی دیدگاهها مفید تواند بود. اما نمیتوان و نباید آن را جدی و ضروری دانست. این نکته در بحث ما هنگامی آشکار میشود که بخواهیم رویکردی اساسی به برنامه درسی از فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی استخراج کنیم زیرا چنین رویکردی، آشکارا تن به طبقه بندی مذکور نمیدهد و نمیتوان آن را در یکی از این مقولههای سه گانه قرار داد.
اگر بخواهیم برحسب مقولههایی که میلر به کار برده، نامی برای رویکرد اساسی به برنامه درسی در فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی بنهیم، میتوانیم از تعبیر «سنت گرایی تحولی» استفاده کنیم. این تعبیر، ترکیبی از دو مقوله سنت گرایی و دگرگونی و تحول را به صراحت در خود دارد و در عین حال به طور ضمنی، به رویکرد پژوهش و تصمیم گیری نیز اشاره دارد. در زیر، به توضیح این جنبهها میپردازیم.
تعبیر «سنت گرایی» را برای رویکرد اسلامی میتوان به کار برد زیرا سنت در مجموعه اندیشه اسلامی جایگاه اساسی دارد، چنانکه سنت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و پیشوایانی که به گونههای متفاوت در مذاهب مختلف اسلامی مورد نظر قرار گرفتهاند، بخش مهمی از تربیت اسلامی است. اما از سوی دیگر، این سنت گرایی به صورت تکریم بی چون و چرای میراث گذشته مورد توجه نبوده، بلکه جنبهای عقلانی و قابل دفاع در آن مورد توجه قرار گرفته است. از همین رو، قرآن به طور مکرر از پیروی سنت یا راه و رسم پیشینیان - در صورتی که معقول نباشد – بازداشته است. بر همین اساس، پالایش سنت، عنصر تفکیک ناپذیر سنت گرایی اسلامی است و از همین زاویه است که عنصر تحول و دگرگونی باید بر آن افزوده شود. اما تعبیر سنت گرایی تحولی به طور ضمنی حاکی از پژوهش و تصمیم گیری نیز است زیرا پالایش یا فهم مناسب از سنت داشتن، به نحوی که برای مواجهه با چهرههای گوناگون و نوشونده زندگی مناسب باشد، مستلزم پژوهش و تصمیم گیری است.
بنابراین، تعبیر «سنت گرایی تحولی» را میتوان عنوان مناسبی برای معرفی رویکرد اساسی به برنامه درسی در فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی دانست. این تعبیر، بیشتر به جنبههای ارزشی و فرهنگی ناظر است. از سوی دیگر، میتوان از تعبیر «واقعگرایی سازه گرایانه» نیز برای آن استفاده کرد که در جلد نخست کتاب توضیح داده شده است. این تعبیر، بیشتر به جنبههای معرفت شناختی و وجود شناختی ناظر است. قابل ذکر است که برحسب تقسیم بندی میلر، تعبیر واقع گرایی سازه گرایانه نیز گونهای از سنت گرایی تحولی خواهد بود زیرا وی واقع گرایی را در ذیل فرادیدگاه سنت گرایی قرار داده و سازه گرایی نیز با مقوله «دگرگونی و تحول» وی متناسب است. با توجه به اینکه دو تعبیر مذکور میتوانند رویکرد اساسی به برنامه درسی را در فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی نشان دهند و از همین رو در بحثهای فصول بعدی مورد توجه خواهند بود، در ادامه به توضیح بیشتر آنها میپردازیم.
سنت گرایی تحولی
برای تبیین سنت گرایی تحولی، باید به هر دو عنصر آن یعنی «سنت گرایی» و «تحولی» توجه نمود. در مورد عنصر اول باید گفت که سنت گرایی در اندیشه اسلامی ، ریشه در لایههای انسان شناختی آن دارد. چنان که در جلد نخست کتاب ذکر شد، یکی از جنبههای هویت آدمی در دیدگاه اسلام، جنبه جمعی و اجتماعی آن است. بر این اساس، نمیتوان حیات اجتماعی را تنها محدود به حضور افراد کنونی و روابط میان آنها دانست - چنان که در دیدگاههای فردگرایانه ملاحظه میشود بلکه به ریشههای وضعیت کنونی در سنت اجتماعی و تاریخی نیز باید توجه کرد. نه تنها وضع کنونی جامعه به زمینههای فرهنگی وابسته است بلکه حیات آینده آن نیز در پیوند با گذشته رقم میخورد. این سخن، بدون آنکه حاکی از فرض هویتی مستقل از افراد برای جامعه باشد - چنانکه در دیدگاههای کل گرای افراطی ملاحظه میشود - نشانگر پیوند گسست ناپذیری است که در حیات اجتماعی آدمی وجود دارد.بدین ترتیب، سنت گرایی تحولی، رویکردی متفاوت با فردگرایی و نیز کل گرایی است. عنصر نخست، یعنی سنت گرایی، تفاوت با فردگرایی را نشان میدهد زیرا در فردگرایی، جامعه به منزله قراردادی است که میان افراد کنونی منعقد میشود و موجودیتی کاملا اعتباری دارد. حتی فردگرایان معتدلی چون جان دیویی و کارل پوپر به اهمیت سنت توجه درخوری نکرده بودند. مفهوم «زمینه برای دیویی و مفهوم موقعیت» و منطق موقعیت برای پوپر، در واقع، همچون جایگزینهایی برای «کل» حذف شده، مطرح شدند. بانگی میگوید هر کس منکر هویت جامعه به منزله سیستم بشود، یا باید آن را به صورتی نامحسوس در دیدگاه خود وارد کند یا چیزی را جایگزین آن سازد. وی مفهوم موقعیت در دیدگاه پوپر و مفاهیمی چون زمینه و شرایط را در دیدگاههای فردگرای دیگر، نمونههایی از آن ذکر میکند. از این رو، وی میگوید که پوپر را نمیتوان فردگرای ناب دانست بلکه باید عنوانی چون «فرد کل گرا» را برای وی مناسب دانست. با این حال، روشن است که نمیتوان مفاهیم کل گرایانه ای چون موقعیت یا زمینه را در حکم سنت در نظر گرفت زیرا سنت به ریشههای هویت اجتماعی در گذشته اشاره دارد و مفاهیم مذکور به زمان حال ناظرند.
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران، جلد دوم، خسرو باقری، صص61-58، شرکت انتشارات علمیو فرهنگی، تهران، چاپ نخست، 1389