از سوی دیگر، عنصر دوم در سنت گرایی تحولی، یعنی تحولی بودن، تفاوت آن را با کل گرایی افراطی نشان میدهد زیرا هرچند در این نوع کل گرایی، سنت و گذشته در نظر گرفته میشود، اما تغییر و تحول آن به منزله بسط هویتی است که از پیش در «کل» نهفته بوده است و بنابراین، تحول آزادی رخ نمیدهد. به طور مثال، در کل گرایی مارکسیسم ارتدکس، هنگامی که از جامعه سرمایه داری سخن به میان میآید، تحولات پیشین و جاری آن همچون مراحل بسط کلیتی است که آغاز و پایان مشخصی برای آن وجود دارد و به عبارت دیگر، هویتی مستقل از افراد برای آن در نظر گرفته میشود که راه خود را میرود.
اما عنصر دیگر، یعنی «تحولی» بودن در سنت گرایی، بیانگر تحولی آزاد است که از پیش در چیزی به عنوان «هویت اجتماعی» یا «مرحلهای تاریخی» رقم نخورده است. بر این اساس، هر جامعهای، در عین حال که از سنتهای پیشین پیروی میکند، باید نقش ویژه خود را در شرایط خاص خود درک و ایفا کند. بنابراین، پیروی چشم بسته از راه و رسم گذشتگان روا نیست. این نه تنها به جز میت منجر خواهد شد بلکه متضمن انکار نقش نسلهای کنونی و آینده در رقم زدن سرنوشت خودشان خواهد بود. بنابراین، همچنان که فرارفتن از گذشته پذیرفته نیست، فروماندن در آن نیز قابل قبول نخواهد بود. به بیان دیگر، همچنان که برخی از سرمایهها و دستاوردهای گذشتگان ثبات دارد و باید از آنها بهره مند شد، برخی دیگر، مشمول زمانند و با سپری شدن زمان، قابل بهره مندی نخواهند بود و باید با شناخت موقعیتهای نوظهور، منشأ تحول در آنها شد و حلقههایی بر زنجیره پیوند نسلی افزود.
این دو جنبه سنت گرایی تحولی، یعنی تکیه بر گذشته و در عین حال برگذشتن از آن، در خطاب خداوند به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درخصوص نحوه ارتباط با الگوهای گذشته به روشنی بیان شده است. در این خطاب، با اشاره به الگوهای پیشین چنین آمده است: «اولئک الذین هدى الله فبهدیهم اقتده...»: «اینان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده است؛ پس به هدایت آنان اقتدا کن». به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گفته شده است که به «هدایت» پیامبران پیشین اقتدا کند. علامه طباطبایی (۱۳۹۱ق /۱۹۷۱م) در تفسیر المیزان به این نکته اشاره کرده است که به کار رفتن تعبیر «فبهدیهم اقتده» (به هدایت آنان اقتدا کن) به جای تعبیری چون «بهم اقتده» (به آنان اقتدا کن) قابل تأمل است. تعبیر دوم به صورت مطلق و غیرگزینشی، حاکی از آن است که هر رفتاری را که از آنها سر زده، تو نیز انجام بده، اما تعبیر نخست بیانگر نوعی گزینش است، یعنی به آن دسته از احکام شریعتهای پیشین که نسخ شده، اعتنا مکن و تنها از آنچه پایدار است و نسخ نشده، پیروی کن. این به گزینشی بودن اقتدا اشاره دارد و گونهای از سنت گرایی تحولی را به نمایش میگذارد.
همین منطق سنت گرایی تحولی در پیروی ما از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز صادق خواهد بود. به عبارت دیگر، باید در نظر بگیریم که در رفتارهای ایشان، کدام جنبهها مشمول مرور زمان است و کدام نیست و دسته دوم را به عنوان اسوه برگزینیم و در شرایط خاص زمانی و مکانی خود، به کار بگیریم.
[مفهوم سیره]
در این خصوص، مناسب است به مفهوم «سیره» توجه ویژهای کنیم. این کلمه بر وزن «فعله» در زبان عربی، حاکی از سبک و سیاق است. به طور مثال، کلمه «جلسه» که از ریشه «جلس» بر این وزن ساخته شده، به معنای نوع نشستن یا طرز و سبک نشستن خواهد بود. وقتی درباره سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) صحبت میکنیم، بیش از آنکه به رفتارهای ایشان ناظر باشد، به سبک و سیاق این رفتارها مربوط است. این سبک و سیاق رفتار نیز خود به دو معنا میتواند به کار رود؛ در یک معنا، این کلمه به سبک و سیاق مشهود در ظاهر رفتار اشاره دارد و در معنای دیگر، به سبک و سیاق باطنی یا منطق رفتار ناظر است. سیره نویسان در صدر اسلام، به رغم آنکه از واژه سیره برای عنوان کتاب خود استفاده کردند، معنای دوم را کمتر مورد توجه قرار دادند (مطهری، ۱۳۶۸).سیره در معنای دوم از اهمیت بسزایی برخوردار است، زیرا در این حالت است که امکان تعمیم پذیری به زمان و مکانهای دیگر را نیز دارد. رفتارها گاه زمانی و مکانیاند و به موقعیت زمانی و مکانی وابستگی دارند و گاه چنین نیستند و میتوانند در موقعیتهای دیگر نیز مطرح باشند. در معنای دوم آنچه در سیره مهم است، این است که بتوانیم کالبد رفتار را از روح آن تفکیک کنیم و روح رفتار را که میتواند ثابت و پایدار باشد کشف کنیم. این معنا از سیره، به مفهومی که امروزه تحت عنوان «سبک زندگی» به کار میرود، بسیار نزدیک است. هنگامی که از سبک زندگی صحبت میکنیم، مقصود همان سبک و سیاق رفتارهاست که در یک زندگی اعمال میشود و نحوه زندگی یک فرد را از دیگری متمایز میکند. معنای دوم سیره، از نکات مهمی است که در پیروی ما از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باید مورد توجه قرار گیرد.
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران، جلد دوم، خسرو باقری، صص63-61، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ نخست، 1389