1. مجسمه ساز تصویری را خلق می کند که مستدام است و در زمان رخ نمیدهد، در حالی که شعر این گونه است.
۲. برخلاف شعر، مجسمه ساز نمیتواند تمام اندیشه ها را به طور مستقیم بیان کند، بلکه بایستی با واسطه و با کمک گرفتن از سمبل ها این کار را انجام دهد.
۳. مجسمه ساز مجبور است که با ماده دست و پنجه نرم کند، ماده ای که در برابر او مقاومت کرده و آزادی او را محدود میکند.
۴. چشمهای مخاطبینی که مجسمه ساز برای آنها مجسمه سازی میکند سخت راضی و متقاعد می شوند غیرممکن است که این چشمها، اشیاء غیرمحتمل را باور کنند، در حالی که گوشها با جذابیت و فریبندگی کلمات اغفال و گمراه می شوند. دیون به همان مسائلی اشاره کرد که لسینگ (Lessing) ۱۵۰۰ سال بعد خود را به آنها مشغول کرده بود. او صریحا تفاوت های میان شعر و مجسمه سازی را ذکر کرد اما در مورد آنها غلو نمود، زیرا می دانست که شعر نیز ماده ای متمرد و عصیانگر دارد.
دیون بر اساس دلایلی که ارائه داده است دریافت که وظیفه مجسمه ساز دشوارتر از وظیفه شاعر است. برای فیدیاس بازنمایی الوهیت دشوارتر از بازنمایی آن توسط هومر بود. همچنین آن دشوارتر بود زیرا مجسمه سازی بعد از شعر به وجود آمده بود، بنابراین می باید اندیشه های به وجود آمده توسط شعر را مورد لحاظ قرار میداد. این فقط شعر بود که آزادی مجسمه سازی را محدود می کرد. با وجود این، دیون گفت که فیدیاس خودش را از سلطه هومر رهانید و توانست الوهیت را آنگونه که یک موجود فانی می توانست انجام دهد، به طور کامل بازنمایاند. او زئوس را با عظمتی الوهی به نمایش گذاشت: در شکلی انسانی و در عین حال بر خلاف هر انسان دیگری. یافتن رد و نشان تأثیر و نفوذ فلسفه ایدئالیستی افلاطون و احتمالا حتی پوسیدونیوس (Posidonius) در این مباحثات دشوار نیست.
زیبایی و هنرهای تجسمی
تقسیم بندی قدیمی یونانیان از هنر که آن را به هنرهای آزاد و صنایع دستی تقسیم میکردند، به قوت خود باقی ماند. این تقسیم بندی را فیلوستراتوس به کار گرفت، گرچه او زمانی که نوشته هنرهای آزاد مستلزم خرد و فرزانگی اند، در حالی که صنایع دستی تنها به تجربه و پشتکار نیازمندند، اندکی اساس تقسیم بندی را دگرگون ساخت. اما اصلی که تغییر کرد این بود که مردم هنرهای تجسمی را دیگر جزو هنرهای آزاد می دانستند و نه هنرهای برده وار. این امر علیرغم تعصب هایی که درباره نقاشان و مجسمه سازان وجود داشت، اتفاق افتاد. اکنون نقاشی و مجسمه سازی خودش را هم ردیف با فلسفه، شعر، و موسیقی میدید. فیلوستراتوس این طبقه بندی را چنین موجه میساخت که حقیقت دغدغه اصلی همه این هاست، در حالی که منظور و هدف از ساخت صنایع دستی سود و فایده است.تنها فیلوستراتوس نبود که هنر را بدین نحو ادراک میکرد. ماکسیموس صوری صنایع دستی را در مقابل هنرهای تجسمی قرار میداد. یونانیان این دومی را تا اواخر این دوره چیزی جز صنایع دستی نمی دانستند. کالیستراتوس نیز معتقد بود که این هنرها چیزی بیشتر از صرف محصولات و آثار دست هستند. سنکا (گرچه معتقد به این دیدگاه نبود) به ما می گوید که در روزگار او هنرهای تجسمی در زمره هنرهای آزاد طبقه بندی میشد.
ارتقاء جایگاه و شأن نقاشی و مجسمه سازی مدیون این حقیقت بود که به زیبایی ناشی از آن دو، به یکباره توجه شد. پلوتارک میگفت که هنرمندان بر صنعت کاران به واسطه هنر زیبایی برتری یافتند. با این عبارات او به چیزی رسید که یونانیان نخستین بدان نرسیدند: یعنی هنر زیبایی (art of beatuty). بنابراین او به مفهوم مدرن هنرهای عالی (fine arts) نزدیک شد. رواقیون (احتمالا پوسیدونیوس) این دیدگاه را به وجود آورد که چیز زیبایی به غیر از هنر نمیتواند به وجود آید. لوکیان هنر را به عنوان یک «جزء از زیبایی» توصیف میکرد. و خاریدموس (Charidemus)، دیالوگی که به لوکیان نسبت داده شده است، صنایع دستی را که هدف از آنها سود و منفعت است، در برابر نقاشی که «هدفش زیبایی است»، قرار میدهد. سیسرو و کوئینتیلیان اندکی محافظه کارتر بودند و میگفتند که هنر در پی زیبایی نیست، اما با وجود این، هنر بدان نائل می شود. دیگران، نظیر ماکسیموس صوری به صراحت معتقد بودند که «هنرهای مختلف در پی بزرگ ترین زیبایی» هستند. در دوران باستان اولیه عقیده بر این بود که جذابیت هنر به تقلید دقیق از واقعیت و به مهارت به کار رفته در اثر ، بستگی دارد. نویسندگان دوران یونانی گرایی این ادعا را به روش های گوناگون اثبات می کردند: به نظر آنها، جذابیت هنر به خاطر آکندگی ماده از روح، تخیل، شعور، هنرمندی و زیبایی است. پلوتارک نوشت که طبیعت، عشق به زیبایی را به انسان عطا کرده است، درست مثل نویسندگان پیشین که معتقد بودند طبیعت عشق به تقلید از واقعیت را به انسان بخشیده است. دمتریوس (Demetrius) به خاطر ترجیح دادن واقع نمایی بر زیبایی مورد انتقاد قرار گرفت.
منبع: تاریخ زیباشناسی، جلد اول، ووادیسواف تاتارکیوچ، ترجمه: سید جواد فندرسکی، صص614-610، نشر علم، تهران، چاپ أول، 1392