روايات فصل الخطاب نورى (2)

42. سيد محمد حجّت (م1372ق) كه از مراجع تقليد شيعه بوده است. او مى گويد: كتاب اللّه العزيز محفوظ بحفظ اللّه تعالى, لم يقع فيه تحريف و نقصان. سپس افزوده است: رواياتى كه توهّم شده دلالت بر تحريف و نقصان دارند, شش گروه اند:
چهارشنبه، 23 دی 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روايات فصل الخطاب نورى (2)
روايات فصل الخطاب نورى (2)
روايات فصل الخطاب نورى (2)

نويسنده: رضا استادى




42. سيد محمد حجّت (م1372ق) كه از مراجع تقليد شيعه بوده است. او مى گويد:
كتاب اللّه العزيز محفوظ بحفظ اللّه تعالى, لم يقع فيه تحريف و نقصان.
سپس افزوده است:
رواياتى كه توهّم شده دلالت بر تحريف و نقصان دارند, شش گروه اند:
گروه اوّل, مربوط به اختلاف قرائت است و ربطى به تحريف ندارد.
گروه دوم, مربوط به شأن نزول آيات است.
گروه سوم, درصدد بيان مصاديق و تطبيق آيات, بر مصاديق آنهاست.
گروه چهارم, جنبه تأويل و بيان بطن و بطون آيات را مدّ نظر دارد.
گروه پنجم, جنبه تفسيرى دارد.
اين پنج گروه, احياناً از حيث سند هم واجد اعتبار كافى نيستند.
گروه ششم, رواياتى است كه به فساد و مخالف واقع و كذب بودن آن, يقين داريم.
43. [شيخ ابوالحسن خنيزى, صاحب كتاب الدعوة الاسلامية].22
44. شيخ محمد حسين كاشف الغطا (م1373ق) در كتاب أصل الشيعة و أصولها آورده است:
من ذهب من الشيعة أو غيرهم من فرق المسلمين الى وجود النقص فى القرآن و التحريف فيه, فهو مخطئ بردّه نصّ الكتاب العظيم, و الأخبار الواردة من طرقنا أو طرقهم, الظاهرة فى نقصه و تحريفه, ضعيفة شاذّة… فامّا أن تأوّل بنحو من الاعتبار أو يضرب بها الجدار.
45. سيد هبة الدين شهرستانى در چند تأليف خود, مانند تنزيه التنزيل كه به فارسى هم ترجمه شده و القرآن امام الكل و الدلائل و المسائل و تفسير حجة الاسلام و تفسير المحيط. برخى از اين كتاب ها چاپ شده است.
گاهى به ذهن مى آيد هنگامى كه كتاب فصل الخطاب در حوزه علميه سامرّا تأليف شد, عكس العمل حوزويان, چه بوده است؟
مرحوم شهرستانى مى نويسد كه در آن روزگار, به هيچ محفل و مجلسى از حوزه علميه وارد نمى شديم, مگر اين كه انتقاد شديد بر فصل الخطاب و مؤلف و ناشر آن, مطرح بود.23
بنابراين, اين كتاب, مورد قبول حوزويان آن زمان و آن سامان نيز نبوده است.
46. سيد مهدى شيرازى (م1380ق) از مراجع تقليد, رساله اى مختصر در اثبات عدم تحريف قرآن دارد كه در كتاب برهان روشن, نقل شده است. وى در آن رساله مى گويد:
رواياتى كه ظاهر آنها وقوع تحريف در برخى آيات قرآن است, تحريف را ثابت نمى كند, به دليل اين كه:
الف) اين روايات, شاذ و ضعيف السند هستند.
ب) از حيث دلالت, بسيارى از اين روايات, درصدد بيان تفسير و ذكر مورد آيات است.
ج) بخشى از اين روايات, با يكديگر معارض هستند.
د) نظم و نظام آنچه در اين روايات به عنوان قرآنْ ذكر شده, با نظم و نظام قرآن, اختلاف فاحش و واضح دارد.
هـ) در ميان خود اين روايات, احياناً رواياتى يافت مى شود كه جملاتى از قبيل: «هكذا نزلت» را معنا مى كند و توضيح مى دهد كه مقصود, بيان مراد و مورد است, نه اين كه مقصودْ اين باشد كه آيه آن طور نازل شده است.
47. سيد عبدالحسين شرف الدين عاملى (م1381ق), صاحب كتاب المراجعات, در كتاب ديگرش, أجوبة موسى جار اللّه مى نويسد:
نعوذ باللّه من هذا القول (أى القول بالتحريف) و نبرأ الى اللّه تعالى من هذا الجهل, و كل من نسب هذا الرأى الينا جاهل بمذهبنا أو مفترى علينا; فانّ القرآن العظيم و الذكر الحكيم متواتر من طرقنا بجميع آياته و كلماته و سائر حروفه و حركاته و سكناته تواتراً قطعياً عن الأئمة الهداة من أهل البيت ـ عليهم السلام ـ…
و ظاهر اين گفتار اين است كه ايشان, به طور كلّى قرائات مختلف و متعدّد را قبول ندارد و فقط يك قرائت را مى پذيرد.
48. آية اللّه سيد ابوالقاسم خويى, از مراجع تقليد بزرگ شيعه و مؤلف كتاب هاى فراوان, در كتاب البيان, كه قبلاً از آن ياد شد.
49. علاّمه حاج شيخ آقا بزرگ تهرانى, صاحب كتاب الذريعة, در مقدمه مستدرك الوسائل و نيز در مواردى از كتاب الذريعة و همچنين در رساله اى جداگانه.
50. [آية اللّه سيد محمد هادى ميلانى (م1395ق) كه از مراجع تقليد شيعه بودند].24
ايشان در اين باره در پاسخ سؤالى نوشته اند:
انّ الذى نقطع به هو عدم وقوع أيّ تحريف فى القرآن الكريم, لازيادة ولانقصاناً و لاتغييراً فى ألفاظه….
51. علاّمه سيد محمد حسين طباطبايى, مؤلف تفسير گران قدر الميزان (م1402ق), بحثى مفصّل در تفسير خويش مطرح كرده و عدم تحريف قرآن را اثبات كرده است. نيز رساله اى كوتاه در اين باره نگاشته كه در كتاب برهان روشن, درج شده است.
52. آية اللّه سيد شهاب الدين مرعشى نجفى, مؤسس يكى از مهم ترين كتاب خانه هاى اسلامى, در سال 1373ق, رساله اى مختصر در پاسخ مرحوم حاج ميرزا مهدى بروجردى در اثبات عدم تحريف قرآن, نگاشته است. اين رساله, در كتاب برهان روشن درج شده است. در اين رساله آمده است:
القول الحق الذى لاريب فيه أن القرآن الشريف المنزل على رسول اللّه ـ صلى اللّه عليه و آله ـ هو هذا الموجود الذى تلقّاه الخلف من السلف, لم تزد و لم تنقص عليه و منه آية و لا كلمة, شَدّة ولامَدّة, ضمّة ولافتحة كسرة و همزة حرف و لا نقطة….
از اين عبارت, معلوم مى شود كه ايشان هم قرائات مختلف را قبول ندارد.
53. [امام خمينى(ره) در كتاب كشف اسرار و نيز در تقريرات بحث اصول فقه ايشان (تهذيب الأصول) و همچنين در كتاب أنوار الهدايه فى التعليقة على الكفاية].25
حضرت امام, در كتاب اخير, پس از اعتراض شديد به حاجى نورى, آورده است:
والعجب من معاصريه من أهل اليقظة, كيف ذهلوا و غفلوا, حتى وقع ما وقع مما بكت عليه السماوات وكادت تتدكدك على الأرض….
54. آية اللّه حاج سيد محمد رضا گلپايگانى, از مراجع تقليد بزرگ شيعه, در رساله اى كوتاه كه در اين باره مرقوم داشته و در كتاب برهان روشن, درج شده است. ايشان مى گويد:
الأخبار التى نقلها بعض أهل الحديث فى موضوع التحريف, امّا مؤوّل و امّا مطروح, مع أنّ جلّها غير معتمد عليها و بعضها مقطوع الفساد و لايرفع بها اليد عما هو معلوم مقطوع.
55. [ملاّ احمد اردبيلى (م993ق) در كتاب شرح ارشاد الأذهان].26
همان طور كه ملاحظه مى شود, 46 نفر از 62 نفرى كه ذكر شدند, در كتاب برهان روشن, ياد شده اند و در اثر تلاش و پيگيرى مرحوم بروجردى, چند رساله كوتاه ارزنده نيز نگاشته شده است. نويسنده اين سطور, پيشنهاد مى كند كه به پاس خدمت بسيار ارزنده اى كه آن مرحوم انجام داده است, كتاب وى با نظم و شكلى درخور, تجديد چاپ گردد.
در اين جا لازم مى دانم يادآورى كنم كه عبارت برخى از اين62 نفرى كه ياد شدند, دلالت واضحى برآنچه مقصود مؤلف كتاب برهان روشن و كتاب هاى بعد بوده, ندارد; بلكه از برخى از آنان, مانند علاّمه مجلسى و ملاّ صالح مازندرانى, قول به نقص قرآن, در جاى ديگرى نقل شده است و شايد لازم باشد با دقّت در عبارات آنان, بين اين دو قول, فرق گذاشت:
1) از زمان عثمان كه قرآن به صورت فعلى گردآورى شده, هيچ تغييرى نكرده است.
2) از روز نزول قرآن, هيچ تغيير و حتى نقصى در قرآن مجيد, پيدا نشده است.
نظرى كه ما آن را صحيح مى دانيم, قول دوم است; زيرا قول اوّل, با اين كه در فاصله نزول و گردآورى, آياتى حذف شده باشند و به اصطلاح, نقصى بر قرآن وارد شده باشد, منافات ندارد و اين جانب حدس مى زنم چند نفر از 62 نفرى كه ياد شدند, به قول اوّلْ تصريح كرده اند, نه قول دوم ـ كه مقصود ماست ـ و نيز قول به تواتر قرآن مجيد كه در برخى از اين كتاب ها و رساله ها ياد شده, معلوم نيست كه با قول به نقص قرآن مجيد, منافات داشته باشد. لذا مى بينيم برخى هم قائل به تواتر قرآن مجيد شده اند و هم احتمال نقص قرآن مجيد را به طور جزمْ رد نكرده اند.
56. [سيد رضى, مؤلف نهج البلاغه (م406ق)].
57. [ابن شهرآشوب, مؤلف كتاب المناقب (م588ق) در كتاب متشابه القرآن و مختلفه].
58. [ابن ادريس حلّى, صاحب كتاب السرائر (م598ق)].
59. [سيد مهدى, صاحب منهاج الشريعة فى الرّد على ابن تيمية].
60. [شيخ محمد على اردوبادى غروى, صاحب كتاب بحوث فى علم القرآن].
61. [شيخ محمد رضا مظفّر, صاحب كتاب عقائد الامامية].27
62. [فضل بن شادان (م260ق) در كتاب الايضاح].28
63. [سديدالدين محمود حمّصى رازى, از علماى سده هفتم هجرى در كتاب المنقذ من التقليد].29

چند كتاب ديگر

تا اين جا روشن شد كه پيش از تأليف فصل الخطاب, دو رساله, يكى از شيخ حرّ عاملى و ديگرى از محقّق كَرَكى داشته ايم كه اوّلى در اثبات تواتر قرآن و دومى در اثبات عدم نقص قرآن مجيد است و هيچ كدام چاپ نشده است.
پس از تأليف فصل الخطاب, كتاب ها و رساله هاى زير, در ردّ آن و يا در رد قول تحريف قرآن كريم, تأليف شد:
1. كشف الارتياب, شيخ محمود معرّب تهرانى (چاپ نشده).
2. رساله اى كه خود حاجى نورى پس از انتشار كشف الارتياب نوشته است (چاپ نشده).
3. بحثى كه علاّمه بلاغى در مقدمه آلاء الرحمان مطرح كرده كه در حكم رساله اى در اين موضوع است.
4. تعليقه علاّمه شعرانى بر فصل الخطاب.
5. بحثى كه آية اللّه خويى در كتاب البيان مطرح نمود كه در حكم رساله اى در اين موضوع است.
6. برهان روشن حاج ميرزا مهدى بروجردى.
7. بحث بسيار مفصّلى كه حاج شيخ هادى تهرانى در كتاب محجة العلماء, در حدود يكصد صفحه دارد.
8. رسالة فى حفظ الكتاب الشريف عن شبهة القول بالتحريف, از مرحوم سيد محمدحسين شهرستانى (چاپ نشده).
9. رساله از صاحب الذريعة, علاّمه شيخ آقا بزرگ تهرانى (چاپ نشده).30
10. رساله اى كه ميرزا مهدى شيرازى نگاشته است.
11. رساله اى كه علاّمه سيد محمد حسين طباطبايى به درخواست مرحوم ميرزا مهدى بروجردى نوشته است.
12. رساله اى كه آية اللّه مرعشى نجفى نوشته است.
13. رساله اى كه آية اللّه گلپايگانى نوشته است.31
14. رساله آلاء الرحيم, تأليف حاج شيخ عبدالرحيم تبريزى. اين رساله, چاپ شده است.
15. رساله اى كه آية اللّه حسن حسن زاده آملى نوشته و در هشت رساله عربى ايشان به نام فصل الخطاب فى عدم تحريف كتاب ربّ الأرباب, چاپ شده است.
16. افسانه تحريف, تأليف جناب آقاى مهدوى فخر كرمانى به زبان فارسى.
17. أكذوبة تحريف القرآن, تأليف آقاى رسول جعفريان.
18. التحقيق فى نفى التحريف, تأليف آقاى سيد على حسينى ميلانى.
19. صيانة القرآن من التحريف, تأليف آقاى شيخ محمد هادى معرفت.
20. حقائق هامّة حول القرآن الكريم, تأليف آقاى سيد جعفر مرتضى عاملى. بخشى از اين كتاب, درباره موضوع عدم تحريف قرآن مجيد است.
21. سلامة القرآن من التحريف, تأليف آقاى دكتر محمدى.32
در تمام اين بيست و يك كتاب و رساله ارزنده, در پاسخ به بيش از هزار روايتى كه در فصل الخطاب نقل شد, مطالبى قانع كننده, به صورت بسيار كوتاه و يا متوسط و يا مبسوط, ياد شده است; امّا در هر صورت, بيشتر با دسته بندى روايات و به صورت كلّى پاسخ داده اند. تنها كتابى كه اين روايات را تك تك بررسى نموده, كتاب القرآن الكريم و روايات المدرستين آية اللّه سيد مرتضى عسكرى است و اين خصوصيت, باعث شده كه اين كتاب گران قدر, بر ديگر كتاب ها و رساله ها برترى پيدا كند. اين خدمت علاّمه عسكرى, مانند ساير خدمات علمى و روشنگر ايشان, جاى تقدير فراوان دارد. البته در اين كتاب, هزار و شصت روايت باب يازدهم و دوازدهم فصل الخطاب, مورد توجّه بوده است كه با استفاده از اين بررسى گسترده, رواياتى هم كه در آغاز فصل الخطاب ياد شده اند, پاسخ داده مى شوند.33

مصادر روايات فصل الخطاب

روايات فصل الخطاب, از ححدود هفتاد كتاب, به اين ترتيبْ نقل شده اند:
از بيست و نه كتاب, از هر كدام, يك حديث (ش1ـ 29).
از دوازده كتاب, از هر كدام, دو حديث (ش30ـ41).
از هجده كتاب, از هر كدام, سه تا ده حديث (ش42ـ61 به استثناى 54 و 55)
از جوامع الجامع طبرسى, دوازده حديث.
از المناقب ابن شهرآشوب, پانزده حديث.
از بصائر الدرجات صفّار, هفده حديث.
از تأويل الآيات شرف الدين نجفى, هجده حديث.
از تفسير فرات الكوفى, بيست و نه حديث.
از تفسير ابن ماهيار, سى و نه حديث.
از تاريخ القرآن سعد بن عبداللّه, پنجاه و نه حديث.
از كافى شريف, هشتاد حديث.
از تفسير القمى, هشتاد و هشت حديث.
از مجمع البيان طبرسى, يكصد و پانزده حديث.
از كتاب القرائات سيّارى, حدود سيصد و پنجاه حديث.
اينك شرح آنها:
1ـ اربعين جدّ ابوالفتوح رازى, يك حديث (ش432)34 كه ربطى به تحريف ندارد (ر.ك: فصل الخطاب, چاپ سنگى, ص295).35
2ـ الاستغاثة فى بدع الثلاثة, يك حديث (ش271) كه اختلاف قرائت است (ص287).
3. اكمال الدين صدوق, يك حديث (ش271) كه اختلاف قرائت است و در مجمع البيان هم به عنوان قرائت, ياد شده است (ص319).
4. الأمالى سيّد مرتضى, يك حديث (ذيل ش971) كه اختلاف قرائت است (ص341).
5. تحف العقول36 يك حديث (ذيل ش828) كه اختلاف قرائت است (به ص329 رجوع شود).
6. الثاقب فى المناقب ابن حمزه يك حديث (ش336) ربطى به تحريف ندارد (ص286).
7. حبل المتين سيد شمس الدين رضوى كه موضوعش معجزات معصومان(ع) است. در اين كتاب, از تفسير گازُر و تفسير منهج الصادقين نقل شده كه آيه شريف «انّما أنت منذر و لكلّ قوم هاد» اين چنين بوده است:
انّما أنت منـذر لعباد و عليّ لكل قوم هاد
كه گويا شاعرى با توجّه به تفسير آيه, آن را به اين صورت به شعر در آورده است, نه اين كه
گفته شود آيه به صورت شعر, نازل شده است (ص295). شماره حديث, 434 است.
8. الحق المبين شيخ جعفر كاشف الغطا. ايشان در اين كتاب مى نويسد:
صدرت من الأخباريين أحكام غريبة و أقوال منكرة عجيبة, منها قولهم بنقص القرآن, مستندين الى روايات تقضى البديهة بتأويلها أو طرحها, و فى بعضها نقص ثلث القرآن أو ربعه و نقص أربعين اسماً فى سورة تبّت, منها أسماء جماعة من المنافقين.
سپس افزوده است:
و فى ذلك منافاة لبديهة العقل لأنّه لو كان ذلك ممّا أبرزه النبيّ ـ صلى اللّه عليه و آله ـ و قرأه على المسلمين و كتبوه, لافتضح المنافقون و لم يكن النبى ـ صلى اللّه عليه و آله ـ مأموراً بالستر عليهم…37
9. الخصال شيخ صدوق, يك حديث (ش33) كه لفظ تحريف در آن ذكر شده و بايد گفت كه مقصود, تحريف معنوى است (ص241).
10. دعائم الاسلام قاضى نعمان, يك حديث (ش274) كه اختلاف قرائت است (279).
11. دلائل الامامةى طبرى شيعى, يك حديث (ش333) كه جنبه تفسيرى دارد يا احتمال تفسيرى بودن آن, قوى است (ص286).
12. زوائد الفوائد سيد ابن طاووس, يك حديث (ش31) كه لفظ «تحريف كتاب» و «تغيير سنّت» در آن است و به قرينه تعبير دوم, مقصود, تحريف معنوى است(ص241).
13. الأنوار النعمانية, سيد نعمة اللّه جزائرى هم همان حديث زوائد الفوائد را نقل كرده است.
14. صحيفه سجاديه, يك حديث از مقدمه صحيفه (ش1035) كه جنبه تفسيرى دارد (ص346).
15. علل الشرائع صدوق, يك حديث (ش850) كه يك جمله اش اختلاف قرائت و يك جمله اش تفسير است (ص331).
16. غاية المرام سيد هاشم بحرانى, يك حديث (ذيل ش278) كه جنبه تفسيرى دارد.
17. الغيبة شيخ طوسى, يك دعا (ش38): «اللّهم جدّد به (المهدى ـ ع ـ) ما امتحى من دينك و أحى به ما بدّل من كتابك» كه هيچ دلالتى بر تحريف مورد بحث ندارد; بلكه مقصود, تحريف معنوى است (ص243).
18. الطرائف ابن طاووس, يك روايت (ش466) كه اختلاف قرائت است (ص298).
19. ميرداماد در القبسات, در حاشيه اين جمله از ديباچه كتاب: «وابتعثه بالذكر المحفوظ»38, آورده:
انّ الأحاديث من طرقنا و طرقهم متظافرة بأنّه كان التنزيل:
انّما أنـت منـذر لعباد و عليّ لكل قوم هاد
در شماره هفت, گفته شد كه گويا شاعرى يا يكى از ائمه(علیهم السّلام) با توجّه به تفسير آيه, اين شعر را سروده اند و مقصود از «كان التنزيل», بايد همان تفسير باشد. به اين روايت كه معناى تنزيل را روشن مى كند, توجّه كنيد:
عن الكافى فى قوله تعالى: «و ما ظلمونا و لكن كانوا أنفسهم يظلمون», عن أبى الحسن الماضى ـ عليه السلام ـ قال: انّ اللّه أعزّ و أمنع من أن يظلم و ينسب نفسه الى الظلم, و لكنّه خلطنا بنفسه, فجعل ظلمنا ظلمه, و ولايتنا ولايته, ثم أنزل اللّه بذلك قرآناً على نبيّه, فقال: «و ما ظلمونا و لكن كانوا أنفسهم يظلمون».
قال الراوى: قلت: هذا تنزيل؟ قال: «نعم». (الميزان, ج1, ص93)
20. كتاب جعفر بن محمد بن شريح, يك روايت (ش717) كه اختلاف قرائت است (ص319).
21. كشف الغُمةى اِربِلى, يك حديث (ش285) كه جنبه تفسيرى دارد (ص280).
22. المزار شيخ مفيد, يك جمله از زيارت امام حسين (ش40): «اللّهم العن الذين… حرّفوا كتابك» كه مقصود,به قطع يا به احتمال قوى تحريف معنوى است (ص243).
23. مشارق الأنوار بُرسى, يك حديث (ش1020) كه جنبه تفسيرى دارد (ص345).
24. در أربعين اسعد اِربِلى هم همين حديث, نقل شده است.
25. از المصباح كفعمى, يك جمله از دعايى نقل مى كند (ش44) كه لفظ تحريف دارد و مقصود, به قطع يا به احتمال قوى تحريف معنوى است.
26. در البلد الأمين كفعمى هم همين جمله نقل شده است.
27. مصباح الزائر ابن طاووس, يك حديث (ش47) كه لفظ تحريف دارد و مقصود يا محتمل قوى در مقصود آن, تحريف معنوى است (ص244).
28. همين مطلب در المزار ابن مشهدى هم نقل شده است.
29. مناقب ابن شادان يك حديث (ش472) كه اختلاف قرائت است (ص298).
30. اصل عاصم بن حميد حنّاط, دو روايت (210 و 906) كه اوّلى مربوط به آيه متعه است كه مانند احاديث متعدد ديگر, شامل جمله «الى أجل مسمّى» است. ميرداماد, در حاشيه القبسات مى گويد:
الأحاديث من طرقهم و طرقنا متظافرة بأنّه كان فى آية المتعة: «فما اسمتعتم به منهنّ الى أجل مسمّى» و قد كان مكتوباً فى مصحف ابن مسعود و كانا يقرءانه كذلك.
به نظر محقّقان, بسيارى از عباراتى كه در مصحف ابن مسعود بوده, جنبه تفسيرى و توضيحى داشته و اين هم يكى از آن موارد است و مهمّ است كه بدانيم همين موارد هم اختلاف قرائت دانسته شده است, نه اين كه به عنوان تحريف و نقص, مطرح شده باشد.
و روايت شماره 906 هم اختلاف قرائت است كه در آيه چهارم سوره تحريم, «صغت» خوانده شود يا «ضاغت» (ص271 و 335).
31. الأمالى شيخ صدوق, دو روايت (ش283 و 661) كه هر دو اختلاف قرائت و يا تفسير است (ص280 و 315).
32. دو حديث هم با شماره هاى 744 و745 از صدوق, بدون اين كه نام كتابى ياد شود, نقل شده كه هر دو اختلاف قرائت است (ص321).
ادامه دارد ....

پي نوشت :

22. از كتاب التحقيق فى نفى التحريف جناب آقاى سيد على حسينى ميلانى نقل شد.
23. برهان روشن, ص143.
24. از كتاب التحقيق فى نفى التحريف جناب آقاى ميلانى وصيانة القرآن جناب آقاى معرفت, نقل شد.
25. از كتاب أكذوبة تحريف القرآن, تأليفِ آقاى رسول جعفريان و كتاب صيانة القرآن من التحريف آية اللّه محمد هادى معرفت و كتاب القرآن الكريم و روايات المدرَسَتين علاّمه سيد مرتضى عسكرى نقل شد.
26. از كتاب صيانة القرآن من التحريف تأليف آية اللّه معرفت نقل شد.
27. از شماره 56 تا 61, از كتاب التحقيق فى نفى التحريف جناب آقاى ميلانى نقل شد.
28. از كتاب القرآن الكريم و روايات المدرستين نقل شد.
29. از كتاب سلامة القرآن من التحريف جناب آقاى محمدى نقل شد.
30. نسخه خطّى آن در دسترس است.
31. اين چهار رساله در كتاب برهان روشن, درج شده اند.
32. اين بيست و سه كتاب, به استثناى آنهايى كه چاپ نشدن آنها يادآورى شد, چاپ شده اند و جز افسانه تحريف, همه به زبان عربى اند.
33. در آغاز فصل الخطاب, شصت روايت و در باب يازدهم آن نيز شصت روايت و در باب دوازدهم, هزار روايتْ نقل شده است. بنابراين, در مجموع شامل 1120 روايت است.
34. همه ارجاعات پس از اين به فصل الخطاب, به همين نسخه از كتاب است.
35. شماره هاى يادداشت هاى اين جانب, باشماره گذارى كتاب القرآن الكريم و روايات المدرستين, گاهى اختلاف داشت. در اين مقاله شماره ها مطابق اين كتابْ ياد شد كه مراجعه آسان باشد.
36. تحفة العقول در فصل الخطاب, غلط چاپى است.
37. به رساله الحق المبين, چاپ سنگى, ص68 رجوع شود. مرحوم كاشف الغطا در پايان اين بحث, قولى را اختيار كرده است كه شايد مورد قبول ديگران نباشد.

منبع: www.hadith.net




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط