سخنرانى مقام معظم رهبرى در جمع رزمندگان اسلام
بسمالله الرحمن الرحيم
جهاد فىسبيلالله كه اين همه داراى فضيلت است شرط اصلىاش اين است كه در راه خدا باشد. اگر تلاشى انجام بگيرد و اين تلاش با فداكارى توام باشد؛ اما براى خدا نباشد اين اسمش جهاد فىسبيلالله نيست. الان در مقابل شما كسانى هستند كه دارند مىجنگند، كشته هم مىشوند. بيشتر از شما، ضربت هم مىخورند بيشتر از شما و بيچارهها باز هم مجبورند باشند؛ اما از زير آتش شما كه جانشان از بدن خارج شد مىروند بيرون و وارد آتش جهنم مىشوند؛ با اينكه تلاش هم مىكنند، كوشش هم مىكنند. در هويزه كه عراقىها آنجا بودند، بعد از اينكه وارد شهر شدند ديدند روى ديوار به عربى نوشته است ما براى سه چيز مىجنگيم (اين نشان دهنده طرز فكرى عراقى است): براى سيگار و شراب و زن. اين همان چيزى است كه بهش مىگويند "خسرالدنيا والاخره ".
شرط جهاد فىسبيلالله و آن همه جهاد و آن همه فضيلت اين است كه واقعا فىسبيلالله باشد.
فىسبيلالله بودن به چه معناست؟ به اين معناست كه انسان براى حاكميت قانون الهى بجنگد. شما داريد اين كار را مىكنيد و در اين هيچ شكى نيست، برادرانى كه به حاكميت قانون الهى مذعن و معتقد هستند و در اين جزعها، در اين فضاى سخت، زير آتش دشمن و دور از خانواده و با محروميت زندگى مىكنند و مىجنگند، بدون ترديد حركتشان جهاد فىسبيلالله است.
اگر كسى دارد مىجنگد؛ اما نه براى حاكميت "الله " بلكه براى حاكميت طاغوت، اين جهاد نيست. اگر كسى دارد مبارزه مىكند براى هواى نفس تا بگويند كه فلانى عجب آدم دلدار و شجاع و نترسى است، اين جهاد فىسبيلالله نيست. پيامبر فرمود آنكه مىرود براى غنيمت يا سياحت يا زورآزمايى براى نشان دادن مردى و مردانگى، مجاهد فىسبيلالله نيست. الان كسانى در پشت جبههها، در داخل شهرها، دم از مبارزه با امپرياليزم مىزنند. اگر يك ساعت از شرايط شما را بخواهند به آنها بدهند حاضر نيستند قبول كنند. خب، اين دم از مبارزه با امپرياليسم زدن هم دروغ است. در راه خدا كه نيست بماند، بلكه با شيطان و امپرياليسم هم نيست. مجاهد واقعى، مبارز واقعى، ضديت كننده واقعى با امپرياليسم همين كسانى هستند كه دارند در اين جبههها دارند مبارزه مىكنند و مىجنگند. اينها مطالب واضحى است؛ يعنى شما بدون گفتن من هم اينها را مىدانيد. شايد تا آخر صحبت من را همه شما بدانيد، اشكالى هم ندارد، اين از خصوصيات زمان ماست كه فرهنگ انقلابى و فرهنگ سياسى درست ميان همه مردم، كمابيش مشترك است؛ اما من دو - سه مطلب كوتاه را در عين حال عرض مىكنم.
يك مطلب اين است: ما اگر انشاءالله در اين جنگ پيروز بشويم، يك سد بزرگى از سر راه انقلاب اسلامى برداشته مىشود، مثل سد وجود محمد رضاخان كه برداشته شد؛ يعنى يك جنگ معمولى نيست اين جنگ.
اوايل جنگ من در نماز جمعه گفتم كه جنگ ما با رژيم وابسته عراق مثل جنگ احزاب است كه رسول خدا فرمود آن روزى كه شما در جنگ احزاب پيروز بشويد، آن روز ديگر نوبت دفاع سر آمده است؛ چون تا آن تاريخ پيامبر در مدينه بود و نيروهاى دشمن از چپ و راست به پيامبر حمله مىكردند و پيامبر بايد دفاع مىكرد. فرمود بعد از جنگ خندق (كه همان جنگ احزاب باشد) نوبت حمله است. اگر در اين جنگ به فضل الهى نيروهاى ما بتوانند اين مانع را بردارند، ديگر نوبت دفاع جمهورى اسلامى سرآمده است و نوبت حمله است. چرا؟ براى خاطر اين كه دشمن اصلى در منطقه اسرائيل و بعد از اسرائيل هم نيروهاى مرتجع منطقه هستند. عراق وقتى كه دست نيروهاى اسلامى افتاد، اردن قابل مقاومت نيست و نمىتواند مقاومت كند. آن سه كشور هم به دست عناصر اسلامى خواهد افتاد. آن وقت جبههاى كه با اسرائيل مىجنگد در جبهه شرقى (كه همان جبهه اردن باشد) عمقى پيدا خواهد كرد تا انتهاى ايران. سه كشور اردن، عراق و ايران عمق جبههاى خواهد بود كه با اسرائيل از طرف شرقى مىجنگند. اگر يك چنين نيروى عظيمى در مقابل اسرائيل قرار بگيرد و بايستد، اسرائيل تاب مقاومت نخواهد داشت. پس ما اگر در اين جنگ پيروز شديم، مسأله ديگر مسأله حمله است؛ يعنى مىتوانيم انقلاب اسلامى را به معناى واقعى كلمه به صورت يك نيروى مهاجم به پيش ببريم. مطلب بعدى اين است كه آخرين زورى كه آمريكا عليه ما مىتواند به كار ببرد همين جنگ با عراق است. اين آخرين زورش است و بيش از اين ديگر آمريكا نمىتواند يك ضربه قاطعى و صفآرايى تعيينكنندهاى عليه ايران داشته باشد. چرا؟ براى خاطر اين كه كودتا را تجربه كرد، نشد. حمله مداخله مستقيم را تجربه كرد (قضيه طبس) نشد. حمله سياسى سراسر دنيا را تجربه كرد، نشد. محاصره اقتصادى را دهها ماه تجربه كرد، نشد. محاصره تبليغاتى را تجربه كرد (الان اگر شما مطبوعات دنيا را بخوانيد، مىبينيد كه تمام مطبوعات دنيا عليه ايران حرف مىزنند، تمامشان پول مىگيرند از دستگاههاى امپرياليستى براى اينكه با ايران مخالفت تبليغاتى بكنند يا چيزى بنويسند يا در راديوهايشان عليه ايران حرف بزنند، اين كار را آمريكا كرد و حمله تبليغاتى از حمله سياسى و گاهى از حمله نظامى خطرناكتر است و زمينهساز حمله نظامى است) اين كار را هم كرد و موفق نشد. در تنها كارى كه مىتوانست موفق بشود همين جنگ ايران و عراق بود. جنگ ايران و عراق را هم راه انداخت و مىبينيد بعد از گذشت نه ماه از آغاز جنگ الان نيروهاى ما بزرگتر، سنگينتر، از لحاظ روحيه شاداب، از لحاظ قدرت و ميل تعرض از اولشان خيلى بهتر، انسجام بيشتر، هماهنگى بيشتر، كارآيى و كارآزمودگى نظامى بيشتر [است] مگر سپاه امروز مثل همان سپاه اول است؟ سپاه امروز ده برابر سپاه آن روزى كه جنگ شروع شد امتياز و فرق دارد. نه ماه بعد از شروع جنگ ما اين همه پيش رفتهايم و اين برخلاف تمام معادلاتى است كه ممكن است وجود داشته باشد، برخلاف تمام درسهاى جنگ است. برخلاف تمام درسهاى ستادى است، آمريكا در اين هم موفق نشد. بعد از عراق نوبت كجاست كه با ما بجنگد؟ پاكستان؟ تركيه؟ مگر مىتوانند؟ خوشبختانه دولتهايى كه همسايه ما هستند و امكان نفوذ نظامى آنها به مرزهاى ما هست از قبيل تركيه و پاكستان، دولتهايى هستند كه ملتهايشان آنها را قبول ندارند، مثل وضعيت صدام. ملتهايشان با اينها ضديت دارند. اگر امروز پاكستان عليه ما تجاوز و تعرض نظامى بكند ملت پاكستان به كمك شما همان حكومت را سرنگون خواهد كرد. من مىخواهم بگويم باز اگر عراق مىتوانست با تمسك به عربيت و از اين حرفها - كه ما داريم سرزمين عربى را چنين و چنان مىكنيم - مىتوانست چهار تا سادهلوح عراق را با خودش همراه كند، آن ديگرىها كه همين شعارها را هم ندارند. پس حربه آمريكا ديگر كند شد. پس دو تا حرف تا حالا فهميديم، اولى اين است كه اگر ما در اين جنگ پيروز شديم، انشاءالله خواهيم توانست ضربات كوبنده تهاجمىمان را شروع كنيم.
حرف دوممان اين بود كه آمريكا يعنى بزرگترين دشمن ما آخرين تلاش خودش را با اين كار انجام داد.
بيشتر از اين؛ بهتر از اين، بلكه مانند اين تلاشى كه بتواند عليه جمهورى اسلامى به كار ببرد ندارد. خب تكليف ما چيست حالا؟
اصل قضيه اين جاست. ما بهعنوان عناصر مؤمن به اين خط و معتقد به حاكميت اسلام آيا كافى است كه دلمان را خوش كنيم به اين كه آمريكا دندانهايش كشيده شد و ديگر نمىتواند ما را بدرد، آيا كافى است؟ نه! دو چيز را برادران با دقت و وسواس به ياد داشته باشيد و تعقيب كنيد: يكى خودسازى است؛ اگر ما نتوانيم خودمان را بسازيم و استحكامى در روحيه و در ايمان و در بنيه معنوى خودمان بهوجود بياوريم اين پيروزىها به درد ما نخواهد خورد. اين پيروزىها آن وقتى به درد مىخورد كه مال اسلام و مسلمين باشد و اين در صورتى خواهد بود كه من، حضرتعالى از مسلمين باشيم؛ يعنى مسلمان واقعى. اگر پيروزى بهدست آورديم اما خودمان فاسد شديم، خودمان خراب شديم، فرق بين ما و محمدرضا چيست؟ همچنانى كه در فرهنگ ما و از نظر ما پيروزى براى صدام بد است، پيروزى براى محمدرضا بد است، پيروزى براى مايى هم كه آن پيراستگى، آن خلوص، آن تقوا و آن ايمان را نداشته باشد هم بد است. اول خودسازى!
خودسازى با توجه به خدا، با نماز، با دعا، با ذكر، با كتابخوانى. با مواسات با برادران. همه چيز را براى ديگران خواستن. شما كه از جانتان داريد مىگذريد، شما كه حاضريد موجودى خودتان را كف دست بگذاريد، بايستى اخلاق برادرى را (كه بحمدالله مراعات هم مىكنيد) هر چه بيشتر در خودتان تقويت كنيد. خودسازى اولين توصيهاى است كه ما براى صحت و ادامه اين پيروزىها بهش نياز داريم. توصيه دوم حفظ خط سياسى مملكت است. ما اگر قرار باشد پيروزى بهدست بياوريم و بدهيم بدست آقايان غيرمعتقد به اسلام و به فقاهت، اين پيروزى به درد نمىخورد. اگر قرار باشد جوان ما كه معتقد به لزوم اطاعت از ولى فقيه است، بجنگد به فرمان ولى فقيه و براى قرآن و بعد قرار باشد كسانى از اين پيروزىها بهرهبردارى كنند كه اينها به فرمان قرآن تسليم نيستند، اين پيروزى نيست؛ بلكه شكست است. پس ما همچنانى كه در جبهه مىجنگيم (البته شما مىجنگيد، ما كه تماشاچى جنگ شما هستيم) آن كسانى كه در جبههها مىجنگند بايد در دل و در عمق نيت خودشان عازم و جازم باشند كه در آينده (امروز كه بحمدالله آنچنان خطى در حاكميت ايران نيست) اگر خطوط انحرافى و ضدالهى و ضدفقاهت و ضدقرآن يا بىتفاوت به قرآن بخواهد حكومت كند بايد براى حفظ دستآوردهاى اين جنگ در مقابل آن خطوط بايستند. (تكبير حضار)
بنابراين كار سياسى و مبارزه و تلاش سياسى جزئى از جهاد فى سبيلالهى است كه انجام مىدهيد. شاخص هم دارد، كلىگويى نمىكنيم. براى اين كه بدانيم كدام حركت امروز بر طبق اسلام است بايد نگاه كنيم و ببينيم در جامعه كدام جريانها هستند كه با قوانين اساسى مملكت و با قانون اساسى مملكت موافقند و كدام با آنها مخالفند. هر جريانى كه با قانون اساسى موافقت داشت آن جريان در خط انقلاب است و هر جريانى كه با قانون اساسى مخالفت كرد برخلاف خط انقلاب است و برخلاف انقلاب اسلامى هم برخلاف اسلام است. اين ضابطه است كه به آن معتقديم. البته بنده نه توصيه مىكنم و نه مايلم كه شما در صحنه جنگ و هنگامى كه اينجا هستيد ذهنتان را مشغول كنيد به مسائل سياسى. ابدا، ذهنتان را به مسائل سياسى در تهران كه آدمهاى بيكار دارند تعقيب مىكنند منعطف نكنيد. يك عدهاى واقعا نشستهاند دارند شب و روزشان را صرف اين مىكنند كه كجا بتوانند يك برد سياسى بكنند. در جبهه چه مىگذرد، در اقتصاد مملكت چه مىگذرد، در ارگانهاى دولتى چه مىگذرد، چه مشكلاتى در مملكت هست يا چه كسانى دارند زحمت مىكشند و... اصلاً برايشان مطرح نيست. شب و روز دارند فكر مىكنند كه خودشان و دستيارانشان كدام حرف و كلمه را مىتوانند بزنند كه با آن بشود يك بهره سياسى برد. شما كه اين جا در جبهه داريد مىجنگيد من توصيه نمىكنم و راضى نيستم كه ذهنتان را بفرستيد تهران و پشت جبهه و جاى آدمهاى راحت و بىخيال و كارهاى سياسى آنها [را] تعقيب كنيد. ابدا و اصلاً. اين جا فقط به جنگ بينديشيد، جنگ در راه خدا البته. اما براى آينده مىگويم، وقتى كه شما از جبهه جنگ انشاءالله، انشاءالله، انشاءالله به سلامت برگرديد به خانهها و سرزمين خودتان بعد از پيروزى، وقتى برگشتيد بايد تبديل به عناصرى بشويد كه با ذره ذره وجود و احساس و انگيزه خودشان از خط اصيل انقلاب دفاع مىكنند و اجازه نمىدهند افرادى سياسى كار بيايند تمايل به قدرتها و شرق و غرب را در روشها و شگردهاى سياسىشان اعمال كنند (تكبير حضار)
انشاءالله اميدواريم كه برادرها از لحاظ روح و جسم سلامتى و شادابى را داشته باشيد و حفظ كنيد و قدم به قدم به مقاصد خودتان نزديك بشويد. يك توصيه هم اين جا در بين برادران سپاهى من لازم مىدانم كه عرض كنم. پيش برادران ارتشى هم كه مىروم آن طرف قضيه را مىگويم. برادران سپاه انشاءالله كوشش كنند كه حركات و فعاليت و تلاشهايشان با برادران ارتشى هماهنگ و توام با نهايت صميميت و مهربانى انجام بگيرد. همانطور كه ملاحظه كرديد امام سعىشان در اين است كه حتى در تعبيرات، اين دو برادر را در كنار هم هميشه ذكر كنند. اين نكتهاى است كه امام به آن توجه دارند و بايد كوشش شود در سطح فرماندهان و رهبران و هم در سطح پرسنل در گفتهها، اظهارات و برخوردهايتان [رعايت كنيد] و در روابطتان سعى كنيد هر چه بيشتر به هماهنگى و صميميت انشاءالله برسيد.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته
منبع:http://www.farsnews.net
/س
جهاد فىسبيلالله كه اين همه داراى فضيلت است شرط اصلىاش اين است كه در راه خدا باشد. اگر تلاشى انجام بگيرد و اين تلاش با فداكارى توام باشد؛ اما براى خدا نباشد اين اسمش جهاد فىسبيلالله نيست. الان در مقابل شما كسانى هستند كه دارند مىجنگند، كشته هم مىشوند. بيشتر از شما، ضربت هم مىخورند بيشتر از شما و بيچارهها باز هم مجبورند باشند؛ اما از زير آتش شما كه جانشان از بدن خارج شد مىروند بيرون و وارد آتش جهنم مىشوند؛ با اينكه تلاش هم مىكنند، كوشش هم مىكنند. در هويزه كه عراقىها آنجا بودند، بعد از اينكه وارد شهر شدند ديدند روى ديوار به عربى نوشته است ما براى سه چيز مىجنگيم (اين نشان دهنده طرز فكرى عراقى است): براى سيگار و شراب و زن. اين همان چيزى است كه بهش مىگويند "خسرالدنيا والاخره ".
شرط جهاد فىسبيلالله و آن همه جهاد و آن همه فضيلت اين است كه واقعا فىسبيلالله باشد.
فىسبيلالله بودن به چه معناست؟ به اين معناست كه انسان براى حاكميت قانون الهى بجنگد. شما داريد اين كار را مىكنيد و در اين هيچ شكى نيست، برادرانى كه به حاكميت قانون الهى مذعن و معتقد هستند و در اين جزعها، در اين فضاى سخت، زير آتش دشمن و دور از خانواده و با محروميت زندگى مىكنند و مىجنگند، بدون ترديد حركتشان جهاد فىسبيلالله است.
اگر كسى دارد مىجنگد؛ اما نه براى حاكميت "الله " بلكه براى حاكميت طاغوت، اين جهاد نيست. اگر كسى دارد مبارزه مىكند براى هواى نفس تا بگويند كه فلانى عجب آدم دلدار و شجاع و نترسى است، اين جهاد فىسبيلالله نيست. پيامبر فرمود آنكه مىرود براى غنيمت يا سياحت يا زورآزمايى براى نشان دادن مردى و مردانگى، مجاهد فىسبيلالله نيست. الان كسانى در پشت جبههها، در داخل شهرها، دم از مبارزه با امپرياليزم مىزنند. اگر يك ساعت از شرايط شما را بخواهند به آنها بدهند حاضر نيستند قبول كنند. خب، اين دم از مبارزه با امپرياليسم زدن هم دروغ است. در راه خدا كه نيست بماند، بلكه با شيطان و امپرياليسم هم نيست. مجاهد واقعى، مبارز واقعى، ضديت كننده واقعى با امپرياليسم همين كسانى هستند كه دارند در اين جبههها دارند مبارزه مىكنند و مىجنگند. اينها مطالب واضحى است؛ يعنى شما بدون گفتن من هم اينها را مىدانيد. شايد تا آخر صحبت من را همه شما بدانيد، اشكالى هم ندارد، اين از خصوصيات زمان ماست كه فرهنگ انقلابى و فرهنگ سياسى درست ميان همه مردم، كمابيش مشترك است؛ اما من دو - سه مطلب كوتاه را در عين حال عرض مىكنم.
يك مطلب اين است: ما اگر انشاءالله در اين جنگ پيروز بشويم، يك سد بزرگى از سر راه انقلاب اسلامى برداشته مىشود، مثل سد وجود محمد رضاخان كه برداشته شد؛ يعنى يك جنگ معمولى نيست اين جنگ.
اوايل جنگ من در نماز جمعه گفتم كه جنگ ما با رژيم وابسته عراق مثل جنگ احزاب است كه رسول خدا فرمود آن روزى كه شما در جنگ احزاب پيروز بشويد، آن روز ديگر نوبت دفاع سر آمده است؛ چون تا آن تاريخ پيامبر در مدينه بود و نيروهاى دشمن از چپ و راست به پيامبر حمله مىكردند و پيامبر بايد دفاع مىكرد. فرمود بعد از جنگ خندق (كه همان جنگ احزاب باشد) نوبت حمله است. اگر در اين جنگ به فضل الهى نيروهاى ما بتوانند اين مانع را بردارند، ديگر نوبت دفاع جمهورى اسلامى سرآمده است و نوبت حمله است. چرا؟ براى خاطر اين كه دشمن اصلى در منطقه اسرائيل و بعد از اسرائيل هم نيروهاى مرتجع منطقه هستند. عراق وقتى كه دست نيروهاى اسلامى افتاد، اردن قابل مقاومت نيست و نمىتواند مقاومت كند. آن سه كشور هم به دست عناصر اسلامى خواهد افتاد. آن وقت جبههاى كه با اسرائيل مىجنگد در جبهه شرقى (كه همان جبهه اردن باشد) عمقى پيدا خواهد كرد تا انتهاى ايران. سه كشور اردن، عراق و ايران عمق جبههاى خواهد بود كه با اسرائيل از طرف شرقى مىجنگند. اگر يك چنين نيروى عظيمى در مقابل اسرائيل قرار بگيرد و بايستد، اسرائيل تاب مقاومت نخواهد داشت. پس ما اگر در اين جنگ پيروز شديم، مسأله ديگر مسأله حمله است؛ يعنى مىتوانيم انقلاب اسلامى را به معناى واقعى كلمه به صورت يك نيروى مهاجم به پيش ببريم. مطلب بعدى اين است كه آخرين زورى كه آمريكا عليه ما مىتواند به كار ببرد همين جنگ با عراق است. اين آخرين زورش است و بيش از اين ديگر آمريكا نمىتواند يك ضربه قاطعى و صفآرايى تعيينكنندهاى عليه ايران داشته باشد. چرا؟ براى خاطر اين كه كودتا را تجربه كرد، نشد. حمله مداخله مستقيم را تجربه كرد (قضيه طبس) نشد. حمله سياسى سراسر دنيا را تجربه كرد، نشد. محاصره اقتصادى را دهها ماه تجربه كرد، نشد. محاصره تبليغاتى را تجربه كرد (الان اگر شما مطبوعات دنيا را بخوانيد، مىبينيد كه تمام مطبوعات دنيا عليه ايران حرف مىزنند، تمامشان پول مىگيرند از دستگاههاى امپرياليستى براى اينكه با ايران مخالفت تبليغاتى بكنند يا چيزى بنويسند يا در راديوهايشان عليه ايران حرف بزنند، اين كار را آمريكا كرد و حمله تبليغاتى از حمله سياسى و گاهى از حمله نظامى خطرناكتر است و زمينهساز حمله نظامى است) اين كار را هم كرد و موفق نشد. در تنها كارى كه مىتوانست موفق بشود همين جنگ ايران و عراق بود. جنگ ايران و عراق را هم راه انداخت و مىبينيد بعد از گذشت نه ماه از آغاز جنگ الان نيروهاى ما بزرگتر، سنگينتر، از لحاظ روحيه شاداب، از لحاظ قدرت و ميل تعرض از اولشان خيلى بهتر، انسجام بيشتر، هماهنگى بيشتر، كارآيى و كارآزمودگى نظامى بيشتر [است] مگر سپاه امروز مثل همان سپاه اول است؟ سپاه امروز ده برابر سپاه آن روزى كه جنگ شروع شد امتياز و فرق دارد. نه ماه بعد از شروع جنگ ما اين همه پيش رفتهايم و اين برخلاف تمام معادلاتى است كه ممكن است وجود داشته باشد، برخلاف تمام درسهاى جنگ است. برخلاف تمام درسهاى ستادى است، آمريكا در اين هم موفق نشد. بعد از عراق نوبت كجاست كه با ما بجنگد؟ پاكستان؟ تركيه؟ مگر مىتوانند؟ خوشبختانه دولتهايى كه همسايه ما هستند و امكان نفوذ نظامى آنها به مرزهاى ما هست از قبيل تركيه و پاكستان، دولتهايى هستند كه ملتهايشان آنها را قبول ندارند، مثل وضعيت صدام. ملتهايشان با اينها ضديت دارند. اگر امروز پاكستان عليه ما تجاوز و تعرض نظامى بكند ملت پاكستان به كمك شما همان حكومت را سرنگون خواهد كرد. من مىخواهم بگويم باز اگر عراق مىتوانست با تمسك به عربيت و از اين حرفها - كه ما داريم سرزمين عربى را چنين و چنان مىكنيم - مىتوانست چهار تا سادهلوح عراق را با خودش همراه كند، آن ديگرىها كه همين شعارها را هم ندارند. پس حربه آمريكا ديگر كند شد. پس دو تا حرف تا حالا فهميديم، اولى اين است كه اگر ما در اين جنگ پيروز شديم، انشاءالله خواهيم توانست ضربات كوبنده تهاجمىمان را شروع كنيم.
حرف دوممان اين بود كه آمريكا يعنى بزرگترين دشمن ما آخرين تلاش خودش را با اين كار انجام داد.
بيشتر از اين؛ بهتر از اين، بلكه مانند اين تلاشى كه بتواند عليه جمهورى اسلامى به كار ببرد ندارد. خب تكليف ما چيست حالا؟
اصل قضيه اين جاست. ما بهعنوان عناصر مؤمن به اين خط و معتقد به حاكميت اسلام آيا كافى است كه دلمان را خوش كنيم به اين كه آمريكا دندانهايش كشيده شد و ديگر نمىتواند ما را بدرد، آيا كافى است؟ نه! دو چيز را برادران با دقت و وسواس به ياد داشته باشيد و تعقيب كنيد: يكى خودسازى است؛ اگر ما نتوانيم خودمان را بسازيم و استحكامى در روحيه و در ايمان و در بنيه معنوى خودمان بهوجود بياوريم اين پيروزىها به درد ما نخواهد خورد. اين پيروزىها آن وقتى به درد مىخورد كه مال اسلام و مسلمين باشد و اين در صورتى خواهد بود كه من، حضرتعالى از مسلمين باشيم؛ يعنى مسلمان واقعى. اگر پيروزى بهدست آورديم اما خودمان فاسد شديم، خودمان خراب شديم، فرق بين ما و محمدرضا چيست؟ همچنانى كه در فرهنگ ما و از نظر ما پيروزى براى صدام بد است، پيروزى براى محمدرضا بد است، پيروزى براى مايى هم كه آن پيراستگى، آن خلوص، آن تقوا و آن ايمان را نداشته باشد هم بد است. اول خودسازى!
خودسازى با توجه به خدا، با نماز، با دعا، با ذكر، با كتابخوانى. با مواسات با برادران. همه چيز را براى ديگران خواستن. شما كه از جانتان داريد مىگذريد، شما كه حاضريد موجودى خودتان را كف دست بگذاريد، بايستى اخلاق برادرى را (كه بحمدالله مراعات هم مىكنيد) هر چه بيشتر در خودتان تقويت كنيد. خودسازى اولين توصيهاى است كه ما براى صحت و ادامه اين پيروزىها بهش نياز داريم. توصيه دوم حفظ خط سياسى مملكت است. ما اگر قرار باشد پيروزى بهدست بياوريم و بدهيم بدست آقايان غيرمعتقد به اسلام و به فقاهت، اين پيروزى به درد نمىخورد. اگر قرار باشد جوان ما كه معتقد به لزوم اطاعت از ولى فقيه است، بجنگد به فرمان ولى فقيه و براى قرآن و بعد قرار باشد كسانى از اين پيروزىها بهرهبردارى كنند كه اينها به فرمان قرآن تسليم نيستند، اين پيروزى نيست؛ بلكه شكست است. پس ما همچنانى كه در جبهه مىجنگيم (البته شما مىجنگيد، ما كه تماشاچى جنگ شما هستيم) آن كسانى كه در جبههها مىجنگند بايد در دل و در عمق نيت خودشان عازم و جازم باشند كه در آينده (امروز كه بحمدالله آنچنان خطى در حاكميت ايران نيست) اگر خطوط انحرافى و ضدالهى و ضدفقاهت و ضدقرآن يا بىتفاوت به قرآن بخواهد حكومت كند بايد براى حفظ دستآوردهاى اين جنگ در مقابل آن خطوط بايستند. (تكبير حضار)
بنابراين كار سياسى و مبارزه و تلاش سياسى جزئى از جهاد فى سبيلالهى است كه انجام مىدهيد. شاخص هم دارد، كلىگويى نمىكنيم. براى اين كه بدانيم كدام حركت امروز بر طبق اسلام است بايد نگاه كنيم و ببينيم در جامعه كدام جريانها هستند كه با قوانين اساسى مملكت و با قانون اساسى مملكت موافقند و كدام با آنها مخالفند. هر جريانى كه با قانون اساسى موافقت داشت آن جريان در خط انقلاب است و هر جريانى كه با قانون اساسى مخالفت كرد برخلاف خط انقلاب است و برخلاف انقلاب اسلامى هم برخلاف اسلام است. اين ضابطه است كه به آن معتقديم. البته بنده نه توصيه مىكنم و نه مايلم كه شما در صحنه جنگ و هنگامى كه اينجا هستيد ذهنتان را مشغول كنيد به مسائل سياسى. ابدا، ذهنتان را به مسائل سياسى در تهران كه آدمهاى بيكار دارند تعقيب مىكنند منعطف نكنيد. يك عدهاى واقعا نشستهاند دارند شب و روزشان را صرف اين مىكنند كه كجا بتوانند يك برد سياسى بكنند. در جبهه چه مىگذرد، در اقتصاد مملكت چه مىگذرد، در ارگانهاى دولتى چه مىگذرد، چه مشكلاتى در مملكت هست يا چه كسانى دارند زحمت مىكشند و... اصلاً برايشان مطرح نيست. شب و روز دارند فكر مىكنند كه خودشان و دستيارانشان كدام حرف و كلمه را مىتوانند بزنند كه با آن بشود يك بهره سياسى برد. شما كه اين جا در جبهه داريد مىجنگيد من توصيه نمىكنم و راضى نيستم كه ذهنتان را بفرستيد تهران و پشت جبهه و جاى آدمهاى راحت و بىخيال و كارهاى سياسى آنها [را] تعقيب كنيد. ابدا و اصلاً. اين جا فقط به جنگ بينديشيد، جنگ در راه خدا البته. اما براى آينده مىگويم، وقتى كه شما از جبهه جنگ انشاءالله، انشاءالله، انشاءالله به سلامت برگرديد به خانهها و سرزمين خودتان بعد از پيروزى، وقتى برگشتيد بايد تبديل به عناصرى بشويد كه با ذره ذره وجود و احساس و انگيزه خودشان از خط اصيل انقلاب دفاع مىكنند و اجازه نمىدهند افرادى سياسى كار بيايند تمايل به قدرتها و شرق و غرب را در روشها و شگردهاى سياسىشان اعمال كنند (تكبير حضار)
انشاءالله اميدواريم كه برادرها از لحاظ روح و جسم سلامتى و شادابى را داشته باشيد و حفظ كنيد و قدم به قدم به مقاصد خودتان نزديك بشويد. يك توصيه هم اين جا در بين برادران سپاهى من لازم مىدانم كه عرض كنم. پيش برادران ارتشى هم كه مىروم آن طرف قضيه را مىگويم. برادران سپاه انشاءالله كوشش كنند كه حركات و فعاليت و تلاشهايشان با برادران ارتشى هماهنگ و توام با نهايت صميميت و مهربانى انجام بگيرد. همانطور كه ملاحظه كرديد امام سعىشان در اين است كه حتى در تعبيرات، اين دو برادر را در كنار هم هميشه ذكر كنند. اين نكتهاى است كه امام به آن توجه دارند و بايد كوشش شود در سطح فرماندهان و رهبران و هم در سطح پرسنل در گفتهها، اظهارات و برخوردهايتان [رعايت كنيد] و در روابطتان سعى كنيد هر چه بيشتر به هماهنگى و صميميت انشاءالله برسيد.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته
منبع:http://www.farsnews.net
/س