داستانهاي تحول آفرين قرآن (3)

«فضيل بن عياض» از راهزنان و دزدان زبردستي بود که در اطراف سرخس، اموال کاروان ها را غارت مي کرد و شنيدن نامش، لرزه بر اندام مردم مي انداخت. روزي چشمش به دختري زيبا افتاد و عاشق و دلباخته ي او شد. پيش رفت و به او گفت: «امشب به خانه ي شما مي آيم (منتظر باشيد) . به پدر و مادر خود بگو اتاقي آماده کنند و نردباني کنار ديوار بگذارند؛ چون من از ديوار بام وارد مي شوم» .
سه‌شنبه، 6 بهمن 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
داستانهاي تحول آفرين قرآن (3)
 داستانهاي تحول آفرين قرآن (3)
داستانهاي تحول آفرين قرآن (3)






فرجام فضيل بن عياض

«فضيل بن عياض» از راهزنان و دزدان زبردستي بود که در اطراف سرخس، اموال کاروان ها را غارت مي کرد و شنيدن نامش، لرزه بر اندام مردم مي انداخت. روزي چشمش به دختري زيبا افتاد و عاشق و دلباخته ي او شد. پيش رفت و به او گفت: «امشب به خانه ي شما مي آيم (منتظر باشيد) . به پدر و مادر خود بگو اتاقي آماده کنند و نردباني کنار ديوار بگذارند؛ چون من از ديوار بام وارد مي شوم» .
وقتي دختر اين خبر را به پدر و مادر خود رساند، آنان از ترس، آن چه را فضيل گفته بود، انجام دادند و با اندوه، از خدا مي خواستند که شر فضيل را از آنان برطرف گرداند.
نيمه هاي شب، صداي پاي فضيل از روي بام به گوش رسيد. ناگهان فضيل در آن دل شب، صداي تلاوت قرآن را شنيد که کسي اين آيه ي کريمه را مي خواند:
ألم يأن للذين امنوا أن تخشع قلوبهم لذکر الله و ما نزل من الحق
آيا گاه آن نرسيده است که دل هاي مؤمنان (ظاهري) در برابر ذکر خدا و آن چه از حق نازل شده است، خاشع گردد و به دل توجه کنند؟ (1)
چون اين آيه به گوش فضيل رسيد، به يک باره پرده ي شهوت و غفلت را کنار زد و ديده ي باطنش باز شد و دانست، آن چه را بايد بداند! آن گاه متوجه درگاه الهي شد و بي اختيار فرياد کرد: اي پروردگار من! آري، گاه آن رسيده است. اکنون وقت آن است که قلب ها خاشع و نرم شوند. همان جا توبه کرد و از وصال دختر چشم پوشيد. فضيل بعد از توبه کردن و توجه به خدا، به مقام والايي در کمال اخلاقي رسيد. او از جمله ي عارفان بزرگ آن عصر به حساب مي آيد و شاگرداني نيز تربيت کرده است. (2) فضيل در پايان عمر، در شهر مکه و در جوار کعبه مي زيست و سرانجام نيز در روز عاشورا در شهر مکه درگذشت.

تفسير آيه

خداوند پس از انذارهاي کوبنده و هشدارهاي بيدارگر در آيات گذشته و بيان سرنوشت دردناک منافقان و کافران در قيامت، در اين آيه مي فرمايد: آيا گاه آن نرسيده است که دل هاي افراد با ايمان در برابر ذکر خدا و آن چه از جانب خدا نازل شده است، خاشع شود و آنان با کنار زدن پرده هاي غفلت، خود را در اختيار معشوق حقيقي قرار دهند.
اين آيه يک سال پس از هجرت، درباره ي منافقان نازل شده است. ماجرا به اين قرار است که منافقان روزي از سلمان فارسي پرسيدند: از آن چه در تورات است، براي ما سخن بگو؛ زيرا در تورات، مسايل شگفت انگيزي است (و به اين وسيله مي خواستند نسبت به قرآن بي اعتنايي کنند) . در اين هنگام، آيات آغازين سوره ي يوسف نازل شد و سلمان به آن ها گفت: اين قرآن «احسن القصص» و بهترين سرگذشت ها است و براي شما از غير آن خاضع تر است. آنان پس از مدتي باز نزد سلمان آمدند و همان تقاضا را تکرار کردند. در اين هنگام اين آيه نازل شد:
الله نزل أحسن الحديث کتابا متشابها مثاني تقشعر منه جلود الذين يخشون ربهم
خداوند بهترين سخن را نازل کرده است؛ کتابي که آياتش (از نظر لطف و زيبايي معنا) همانند يکديگر است، آياتي مکرر دارد (اما تکراري شوق انگيز) که از شنيدن آياتش، بر اندام کساني که در برابر پروردگارشان خاشعند، لرزه مي افتد) (3)
آنان باز مدتي از تکرار اين پرسش خودداري کردند، ولي براي بار سوم پيش سلمان آمدند و همان درخواست را تکرار کردند. در اين هنگام آيه ي مورد بحث نازل شد: «و آنان را مؤاخذه کرده که آيا گاه آن نرسيده است که در برابر نام خدا خشوع کنيد و از اين سخنان دست برداريد» . (4)

پيام ها

1- زنان و دختران مسلمان بايد خود را از نامحرم بپوشانند و در معرض ديد آنان قرار نگيرند؛ چون در غير اين صورت افراد سست ايمان سوء استفاده خواهند کرد.
2- بايد در برابر منکر و ستم ايستاد و دست کم، حالت نهي کننده از منکر و ستم را حفظ کرد، اگر چه به صورت شکايت از ظالم به درگاه الهي و طلب دفع شر او از باري تعالي باشد.
3- تدبر و تفکر در اين آيه و هماهنگ کردن اعمال خود با دستورهاي قرآن، بهترين راه اصلاح براي همه ي انسان ها است، هر چند آدمي در نهايت فساد و تباهي باشد.
4- از هدايت، اصلاح و ياري خداوند مهربان نااميد شد؛ زيرا هم چنان که فضيل بن عياض هدايت شد، ديگران نيز با وجود همه ي کژي هاي رفتاري، با توجه خواهند توانست به طريق راستي برگردند .

زندگي گناه کاران در قيامت

فضيل بن عياض فرزندي به نام علي داشت که در زهد و عبادت و تلاوت قرآن مشهور بود. اگر پدر با شنيدن يک آيه منقلب مي شود و از کارهاي زشت و ناپسند دست برمي دارد و توبه مي کند، فرزندش با شنيدن يک آيه جان مي دهد و عظمت همان يک آيه را نيز تاب نمي آورد. نقل است که علي در يکي از سال ها به زيارت خانه ي خدا مشرف شد. روزي در کنار چاه زمزم ايستاده بود که ناگهان صداي تلاوت قرآن را شنيد. وقتي علي بن فضيل اين آيه را شنيد:
و تري المجرمين يومئذ مقرنين في الأصفاد، سرابيلهم من قطران و تغشي وجوههم النار.
و در آن روز (قيامت) مجرمان را با هم در غل و زنجير مي بيني (که دست ها و گردن هايشان را به هم بسته است) لباس هايشان از قطران (ماده ي چسبنده، بدبو قابل اشتعال) است و صورت هايشان را آتش مي پوشاند. (5)
فريادي کشيد و بر روي زمين افتاد. هنگامي که مردم بر گرد او جمع شدند، دريافتند که جان به جان آفرين تسليم کرده است. (6)
آري، اينان کساني هستند که تن خاکي خود را قفس جان مي دانند و هر گاه فرصتي بيابند، از قفس تن رها مي شوند.

همه مشتاق پروازند از اين دام
کجا در دام تن گيرند آرام؟

همه غمگين زهجران حبيبند
همه از وصل دلبر بي شکيبند

همه ايام و سال و مه شمارند
که روز و ميل جانان جان سپارند

منم زان بلبلان باغ و گلزار
که در خاکي قفس درمانده ام زار

تفسير آيه

آيه اول:
اين آيه در بيان حال مجرمان در عالم آخرت مي فرمايد:
در روز قيامت مجرمان را مي بيني که در حالي با غل و زنجير در يک سلسله ي طولاني به هم بسته شده اند، در عرصه ي محشر ظاهر مي شوند. اين غل و زنجير، تجسم پيوندهاي فکري و عملي اين گناه کاران در دنياست؛ زيرا آنان در دنيا دست به دست هم مي دادند و همديگر را در گسترش ظلم و فساد ياري مي کردند. اين ارتباط در قيامت به صورت زنجيرهايي مجسم مي شوند که آنان را به يکديگر مرتبط مي کند.
آيه دوم:
اين آيه مي گويد که به جاي لباس، بدن هاي گناه کاران را از نوعي ماده ي سياه رنگ، بدبو و قابل اشتعال مي پوشانند؛ لباسي که هم زشت و بدمنظر است و هم بدبو و قابل سوختن و شعله ور شدن نيز است. بدين ترتيب، اين لباس بدترين تن پوش محسوب مي شود؛ زيرا لباس را براي آن مي پوشند که زينت باشد و انسان را از گرما و سرما حفظ کند، در حالي که اين لباس به عکس همه ي لباس ها زشت، سوزاننده و متعفن است. آدمي با پوشيدن لباس گناه، خويشتن را در پيشگاه خداوند روسياه مي کند تعفن گناه او، جامعه را آلوده مي سازد. در حقيقت، کردارهاي ناپسند، آتشي است که فرد و جامعه را در کام خود مي کشاند و در آخرت نيز به صورت واقعي، مجسم مي شود.

پيام ها

1- اگر پدر، عمري اهل گناه و فساد باشد ولي سرانجام واقعا توبه کند و اعمال گذشته را جبران کرد. در مابقي عمر در مسير بندگي خدا قدم بردارد، مي تواند فرزند صالحي چون فرزند فضيل تربيت کند.
2- انسان در هنگام خواندن يا شنيدن آياتي که عذاب روز قيامت را يادآوري مي کنند، بايد در آن ها انديشه کند و با بازنگري در کردار خويش، اعمال ناصواب گذشته را جبران کند.
3- گناه کاران در آخرت به عذابي بسيار سخت و تحمل ناپذير گرفتار خواهد شد. در قيامت، دست و پاي گناهکاران را با غل و زنجير مي بندند و لباس آنان به جاي اين که آنان را بپوشاند، ماده اي سياه، بدبو و سوزاننده است.

پيوند دل ها

از «صفوان جمال» نقل شده است که امام صادق عليه السلام و عبدالله بن حسن با هم گفت و گو مي کردند، ولي ناگاه گفت و گوي آنان به جنجال و هياهو تبديل شد و مردم بر گرد آن دو جمع شدند. پس از اين پيش آمد، آنان از هم جدا شدند، و هر کسي به خانه ي خود رفت. گويا عبدالله بن حسن مي خواسته از امام صادق عليه السلام براي پسرش محمد بن عبدالله جهت قيام بر ضد طاغوت زمان بيعت بگيرد، ولي امام صادق عليه السلام براي رعايت برخي مسايل، حاضر نبوده است بيعت کند. صفوان مي گويد: صبح گاه در پي کار بيرون رفتم. ديدم حضرت صادق عليه السلام بر در خانه ي عبدالله ايستاده و به کنيز او فرمود: اي بنده ي خدا! به عبدالله بن حسن بگو بيايد. وقتي عبدالله از خانه بيرون آمد و امام صادق عليه السلام را ديد، گفت: يابن رسول الله! شما را چه چيزي واداشت که صبحگاه از منزل خارج شويد؟
حضرت فرمود: ديشب هنگامي که قرآن تلاوت مي کردم، آيه اي را خواندم که مرا مضطرب ساخت. عبدالله پرسيد: آن آيه کدام است؟ فرمود:
و الذين يصلون مآ امرالله به أن يوصل و يخشون ربهم و يخافون سؤء الحساب.
و آنان که پيوندهايي را که خدا به برقراري آن فرمان داده، (مانند صله رحم) برقرار مي کنند، و از پروردگارشان مي ترسند، و از بدي حساب (روز قيامت) بيم دارند ... (پايان نيک سراي ديگر، از آن ايشان) . (7)
عبدالله بن حسن تکاني خورد و گفت: راست مي گوييد. گويا تاکنون اين آيه را نشنيده بودم. در اين هنگام يکديگر را در آغوش گرفتند و گريستند و با هم آشتي کردند. (8)
بدين ترتيب، امام صادق عليه السلام به آيه ي قرآن و دستور آن احترام گذاشت و با خواندن آن، پسرعموي خود عبدالله بن حسن را از خواب غفلت بيدار ساخت و هر دو آشتي کردند.

تفسير آيه

آيه ي شريفه در مقام بيان ويژگي صاحبان انديشه و هواداران حق مي فرمايد: آنان کساني هستند که پيوندهايي را که خداوند به حفظ آن امر کرده است، برپا مي دارند؛ زيرا انسان علاوه بر اين که با خدا، پيامبران، پيشوايان دين و ديگر انسان ها اعم از دوست، همسايه، خويشاوند و هم کيشان خود ارتباط دارد، با خود نيز ارتباطي دروني دارد. اين آيه مي گويد که بايد همه ي اين پيوندها را محترم شمرد و با اداي حق همگان، از کاري که يکي از اين پيوندها را بگسلد، پرهيز کرد.
نقل است که از امام صادق عليه السلام درباره ي مصاديق اين آيه سؤال شد. ايشان در جواب فرمود:
نزلت في رحم آل محمد و قد يکون في قرابتک فلا تکونن ممن يقول للشيء انه في شيء واحد.
اين جمله در آيه درباره ي پيوند با آل محمد صلي الله عليه و آله نازل شده است و گاهي درباره ي خويشاوندان و بستگان تو نيز هست. از کساني نباش که معني آيه را به مصداق معيني منحصر بداني. (9)

پيام ها

1- کسي که قرآن مي خواند و با پيام هاي آن آشنا مي شود، بايد به آن پيام ها عمل کند، همان گونه که امام صادق عليه السلام رفتار کرد. در اين صورت، قرآن هدايت گر آدمي خواهد بود.
2- پيش قدم شدن براي آشتي کردن، نشانه ي بزرگواري است.
3- انسان بايد از مباني ارزشي و حق و حقيقت دست برندارد، ولي رابطه ي حسنه ي خود را نيز با خويشاوندان حفظ کند و استمرار بخشد.
4- خداوند بر حفظ ارتباط انسان ها با خداوند، پيامبران، پيشوايان دين، خويشاوندان، همسايگان و دوستان را واجب کرده است. بنابراين گسستن اين پيوندها، عقوبتي اخروي را در پي دارد.

بت شکني

روزي مريدان «خير نساج» براي تفريح به کليسايي رفته بودند. چون برگشتند، شيخ پرسيد: کجا بوديد؟ در جواب گفتند: اي استاد! به تماشاي کليسا رفته بوديم. گفت: از کليسا چه هديه اي به همراه آورديد؟ گفتند: اي استاد! مگر از کليسا چه مي آورند؟ (ما فقط براي تماشا رفته بوديم) . استاد گفت: با من بياييد تا رفتن به کليسا و شيوه ي هديه آوردن از آن جا را به شما نشان دهم. مريدان پذيرفتند و با استاد خود به کليسا رفتند. شيخ به عکس عيسي و عکس هاي ديگري که بر ديوار کليسا نصب شده بود، نگاه کرد و بانگ داشت: اي عيسي!
ءأنت قلت للناس اتخذوني و أمي الهين من دون الله.
آيا تو به مردم گفتي که من و مادرم را به عنوان دو معبود غير از خدا برگزينند؟ !(10)
از هيبت اين خطاب، صورت و عکس عيسي از ديوار فروريخت و از هر ذره اي از خاک آن ديوار فرياد برآمد:
وحده لا شريک له.
مسيحياني که آن جا حاضر بودند، با ديدن کرامت شيخ و معجزه ي اين آيه، زنارها (صليب ها) از گردن درآوردند و همه فرياد مي زدند: وحده لا شريک له. شيخ به شاگردان خود گفت: بايد از کليسا چنين تحفه و هديه اي را به همراه خود آورده باشيد. (11)

تفسير آيه

خداوند در روز قيامت به حضرت عيسي عليه السلام مي فرمايد: «آيا تو به مردم گفتي که من و مادرم را علاوه بر خداوند معبود خويش قرار دهيد و پرستش کنيد» ، شک نيست که عيسي مسيح عليه السلام چنين چيزي نگفته و مردم را فقط به توحيد و عبادت خدا دعوت کرده است، ولي منظور از اين پرسش استفهامي، پاسخ گرفتن از او در برابر امتش و بيان محکوميت آنان است. حضرت مسيح عليه السلام در جواب چند جمله مي گويد:
1- خداوندا! از هر گونه شريک پاک و منزهي؛ يعني او را از هر شريکي منزه مي داند.
2- «چگونه ممکن است چيزي را که شايسته من نيست، بگويم» ، يعني علاوه بر نفي اين سخن از خود، مي گويد من اصلا چنين حقي ندارم.
3- سپس با استناد به علم بي پايان خداوند، مي گويد: «گواه من اين است که اگر چنين مي گفتم، مي دانستي؛ زيرا تو از آن چه در درون روح و جان من هست، آگاهي، در حالي که من از آنچه در ذات پاک تو است بي خبرم؛ زيرا تو علام الغيوبي و از همه ي رازها و پنهاني ها باخبري» .

پيام ها

1- انسان مي تواند به درجه اي از علم و معرفت و عرفان قرآني برسد که با خواندن آيه اي، چنين اثر عملي و شگفت انگيزي را در جهان خارج به نمايش بگذارد و با تسخير عقل آدميان، حقانيت قرآن و معارف دين اسلام را به آنان نشان دهد و زمينه ساز هدايت آنان گردد.
2- حضرت مسيح عليه السلام هيچ گاه در ابلاغ دين خود به مردم نفرمود که او را به عنوان معبود پرستش کنند، بلکه همواره مانند ديگر پيامبران، آنان را به پرستش خداي يکتا دعوت مي کرد. البته بعدها احکام دين مسيحيت به تحريف و تغيير دچار شد.
3- صاحبان انديشه هاي باطل در روز قيامت بازخواست و به عذاب الهي گرفتار خواهند شد.
4- گاهي براي بيان و فهماندن مطلب دقيقي، بايد آن را به طور غير مستقيم ابلاغ کرد؛ يعني «به در بگويند تا ديوار بشنود» . از اين رو، گاهي سؤال و توبيخ يک بي گناه براي هشدار ديگران است. بنابراين، خداوند در اين آيه مي فرمايد: «آيا تو (عيسي) چنين گفتي» ! در حالي که معلوم است که پيامبر خدا هيچ گاه چنين دستوري نمي دهد.

پی نوشت ها :

1- حديد، 16.
مگر نيست اکنون زمان آن زمان
که افراد مؤمن به رب جهان
شود نرم دلهايشان با صفا
از آن وحي منزل زياد خدا
2- تأثير قرآن در جسم و جان، به نقل از سفينه البحار، ج2، ص 369 و جلوه هاي تقوا، ص 26.
3- زمر، 23.
4- تفسير نمونه، ج 23، ص 339؛ مجمع البيان، ج 9، ص 237.
5- ابراهيم، 49 و 50.
ببيني در آن روز اين مجرمان
به زنجير قهرند در آن مکان
خود از آتشين مس بسي پيرهن
ببيني نمايند آنان به تن
در آتش نهفته است خود رويشان
نظر چون نمايي تو بر سويشان
6- تأثير قرآن بر جسم و جان، ص 261 به نقل از : سفينه البحار، ج 2، ص 361.
7- رعد، 21.
اطاعت نمايند زآنچه خدا
بخواندست پيوند آن را روا
بترسند همواره از کردگار
حسابي که سخت است روز شمار
8- جلوه هاي تقوا، به نقل از بحارالانوار، ج16، ص 37. بنابر نقل تأثير قرآن بر جسم و جان، ص 262.
9- نورالثقلين، ج2، ص 494، به نقل از: نمونه ج 10، ص 185.
10- مائده، 116.
که آيا تو بر امت خويشتن
بدين گونه راندي کلام و سخن
که اکنون من و مادرم را شما
بخوانيد دو رب، سواي خدا؟ !
11- معارج النبوه، به نقل از: تأثير قرآن در جسم و جان، ص 267.

منبع: مجله ي نور هدايت




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط