داستانهاي تحول آفرين قرآن (8)

نقل شده است که عمروليث در فصل زمستان با لشکريانش به شهر نيشابور وارد شد و به سربازان خود دستور داد که در خانه هاي مردم سکونت گزينند. پيرزني در شهر بود که پنج خانه داشت. سربازان، خانه هاي او را اشغال کردند. پيرزن نزد عمروليث آمد و از رفتار سربازان او شکايت کرد. عمرو گفت: «اي پيرزن! مي گويي لشکريان در زير سرماي زمستان باشند؟ ! آيا قرآن مي داني؟ »
سه‌شنبه، 6 بهمن 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
داستانهاي تحول آفرين قرآن (8)
داستانهاي تحول آفرين قرآن (8)
داستانهاي تحول آفرين قرآن (8)




خانه ي ستم کار ويران است

نقل شده است که عمروليث در فصل زمستان با لشکريانش به شهر نيشابور وارد شد و به سربازان خود دستور داد که در خانه هاي مردم سکونت گزينند. پيرزني در شهر بود که پنج خانه داشت. سربازان، خانه هاي او را اشغال کردند.
پيرزن نزد عمروليث آمد و از رفتار سربازان او شکايت کرد. عمرو گفت: «اي پيرزن! مي گويي لشکريان در زير سرماي زمستان باشند؟ ! آيا قرآن مي داني؟ » پيرزن گفت: «آري» . عمرو گفت: خداوند در قرآن مي فرمايد:
اين الملوک اذا دخلوا قريه افسدوها و جعلوا اعزه اهلها اذله و کذلک يفعلون
پادشاهان وقتي وارد شهري شوند، آن را تباه و ويران مي سازند و عزيزان آن ديار را خوار و ذليل مي کنند و اين شيوه ي ايشان است. (1)
پيرزن قرآن خوان، فوري پاسخ او را داد و گفت: «آري، اين آيه درست است اما گويا امير اين آيه را نخوانده يا فراموش کرده است که خداوند در همان قرآن فرموده است:
فتلک بيوتهم خاويه بما ظلموا ان في ذلک لايه لقوم يعلمون
اين خانه هاي آنان است که بر اثر ستم کاري به ويراني تبديل شده است. به راستي که در اين هلاکت و ويراني براي مردم دانا عبرت است. (2)
وقتي زن اين آيه را خواند، در عمرو اثر عجيبي گذاشت و به فکر فرورفت. سپس دستور داد لشکريانش خانه هاي مردم را تخليه کنند و در باغي بيرون از شهر خيمه زنند. (3)

تفسير آيه

قرآن درباره ي سرانجام و هلاکت قوم ثمود مي فرمايد: «ببين اين خانه هاي آنان است که به خاطر ظلم و ستم شان خالي مانده است. » نه صدايي از آن ها به گوش مي رسد. جنب و جوشي در آن جا وجود ندارد و از آن همه زرق و برق ها و ناز و نعمت ها و مجالس پرگناه، اثري باقي نمانده است.
آري، آتش ظلم و ستم در آن ها افتاد و همه را سوزاند و ويران کرد. «در اين ماجرا درس عبرت و نشانه هاي روشني است از پايان کار ستم کاران و قدرت پروردگار براي کساني که مي دانند. »

پيام ها

1- آيات قرآن بهترين وسيله هدايت ستم کاران و گناه کاران است. هم چنان که يک پيرزن حافظ قرآن توانست با خواندن آيه اي، شر ستم کاري را از مردم شهري دفع کند.
2- به شهادت تاريخ و قرآن، هيچ ظلمي پايدار نخواهد بود، و پس از مدت زماني، ظلم ظالم، تمام قدرت خانه و کاشانه ي او را ويران خواهد کرد.

يادآوري عذاب آخرت

نقل است که سلمان فارسي رحمه الله روزي از بازار آهنگران عبور مي کرد. ديد گروهي بر گرد جواني که بي هوش روي زمين افتاده بود، جمع شده اند. هنگامي که مردم سلمان را ديدند، جلو آمدند و گفتند: «اي سلمان! اين جوان جن زده است (شما از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله هستيد) به بالين او تشريف بياوريد و دعايي بفرماييد تا به برکت دعاي شما شفا يابد. » هنگامي که سلمان بر بالين جوان آمد، او فوري چشم خود را باز کرد و گفت: «اي سلمان! من جن زده و ديوانه نيستم؟ بلکه از بازار آهنگران عبور کردم، صداي پتک آنان را شنيدم که محکم بر آهن مي زنند. به خاطرم آمد قول خداوند متعال، که در قرآن مي فرمايد:
و لهم مقامع من حديد
براي کفار گرزهايي گران و سنگين و عمودهاي آهنين است که هميشه بر سر آنان مي کوبند. (4)
به فکر فرورفتم که چگونه ملايکه ي غضب الهي، گرزهاي آهنين را بر فرق مجرمان فرود مي آورند؟ از اين جهت بي هوش شدم. حضرت سلمان به آن جوان علاقه پيدا کرد و در حق او دعا فرمود و گفت: «اين جوان شخص عاقل و دانايي است؛ زيرا مي تواند از ديدني ها و شنيدني هاي دنيا که براي عبرت گرفتن خلق شده است، عبرت بگيرد. فکر صحيح او در مغز سالمش، مشغول فعاليت است. (5) در نقل ديگر آمده است که سلمان هميشه با آن جوان بود تا اين که وي بيمار شد و بيماريش شدت يافت. سلمان به نزد او آمد و بالاي سرش نشست. جوان در حالت احتضار و مشرف به مرگ بود. سلمان (با ديده ي بصير خود، ملک الموت را مي ديد) . از اين رو گفت: «اي ملک الموت! با برادر من (اين جوان) مهرباني کن. » ملک الموت پاسخ داد: «اي سلمان! من با هر شخص با ايماني مهربانم. » (6)

تفسير آيه

خداوند براي کافران که حق را آگاهانه انکار مي کنند، چهار مجازات سخت بيان مي فرمايد. از جمله ي آن ها اين است که گرزهايي از آهن سوزان، براي آنان آماده است که بر سرشان مي زنند.

پيام ها

بايد به دنيا و آن چه در دنياست، با ديده ي عبرت نگريست، مانند اين جوان که با ديدن پتک آهنگري به ياد گرزهاي آهنين سوزان عالم آخرت افتاد و منقلب شد.
2- از يک سو بايد دانست عذاب آخرت و سختي هاي منکران حق و حقيقت و خطاکاران، يقيني و حتمي است. از سوي ديگر آدمي هم نمي داند که با ايمان و عمل صالح از اين دنيا خواهد رفت. پس بايد مانند اين جوان از ابتداي زندگي مراقب اعمال و افکار خود باشد و لغزش را کوچک نشمارد.

نگاهباني از نفس و خانواده در برابر آتش دوزخ

منصور بن عمار مي گويد: روزي وارد مسجد شدم. جواني در نهايت خضوع و خشوع با حالت گريان نماز مي خواند. با خود گفتم: از اين جوان بوي آشنايي مي آيد. توقف کردم تا سلام نمازش را داد سپس گفتم: «اي جوان! مي داني خدا را وادي است در جهنم که آن را «لظي» مي گويند؟ بعد اين آيه را تلاوت کردم:
کلا انها لظي نزاعه للشوي
(روز قيامت اگر مجرمان تمام آن چه را متعلق به ايشان است، براي نجات از آتش فدا کنند) هرگز نجات نيابند؛ زيرا آتش دوزخ بر آنان شعله ور است و تمام سر و صورت و اندام شان را مي سوزاند. (7)
آن جوان از شنيدن اين آيه فريادي زد و بي هوش شد. وقتي به هوش آمد گفت: (اي بنده ي خدا! ) بيشتر بخوان. گفتم:
يا ايها الذين امنوا قوا أنفسکم و اهليکم نارا وقودها الناس و الحجاره عليها ملائکه غلاظ شداد لا يعصون الله ما أمرهم و يفعلون ما يؤمرون.
اي کساني که به خدا ايمان آورده ايد! (در طاعت او بکوشيد) خود و خانواده ي خويش را از آتشي که هيزم آن، انسان ها و سنگ ها است، نگاهداريد؛ آتشي که فرشتگاني بر آن گمارده شده اند که خشن و سخت گيرند و هرگز از فرمان خدا سرپيچي نمي کنند و دستورات او را به دقت اجرا مي کنند. (8)
آن جوان دو مرتبه فريادي زد و جان به جان آفرين تسليم کرد. هنگامي که براي غسل دادن، جامه از تن او بيرون آورديم، به خط سبز بر سينه ي وي نوشته شده بود:
فهو في عيشه راضيه في جنه عاليه قطوفها دانيه
اين شخص (نيکوکار و مؤمن) در عيش و زندگاني خوش خواهد بود. در بهشت عالي رتبه و ابدي که ميوه هاي آن هميشه در دسترس است، جاودان مي باشد. (9)

تفسير آيه

آيه هاي سوره ي معارج

عذاب خدا در روز قيامت به قدري هولناک است که انسان مي خواهد عزيزترين عزيزان خود مانند همسر، فرزندان، برادران و فاميل نزديک خود که يار و ياور او هستند، فدا کند. حتي حاضر است براي رهايي خود از عذاب، تمام مردم روي زمين را فدا کند، ولي در جواب همه ي اين آرزوها، اين دو آيه ي شريفه مي فرمايد: «هرگز چنين نيست. هيچ فدايي پذيرفته نمي شود و آن شعله هاي سوزان آتش است که پيوسته زبانه مي کشد، و هر چيز را در کنار و مسير خود مي يابد، مي سوزاند، و پوست دست و پا و سر را مي کند و با خود مي برد.

آيه ي سوره ي تحريم

به دنبال اخطار و سرزنش نسبت به برخي همسران پيامبر صلي الله عليه و آله، خداوند در آيات مورد بحث، به همه ي مؤمنان مي فرمايد: «اي کساني که ايمان آورده ايد! خود و خانواده ي خويش را از آتشي که هيزم آن، انسان ها و سنگ ها هستند، نگاهداريد. » نگهداري خويشتن به ترک معاصي و تسليم نشدن در برابر شهوات سرکش است. نگهداري خانواده نيز با تعليم و تربيت و امر به معروف و نهي از منکر و فراهم ساختن محيطي پاک و خالي از هر گونه آلودگي در فضاي خانه و خانواده ممکن است.
بايد اين برنامه سنگ بناي خانواده باشد؛ يعني از ابتداي ازدواج آغاز و در همه ي مراحل با دقت و سلامت تعقيب شود.
بايد دانست تعبير به «قوا» (نگاهداري) ، اشاره به اين است که اگر آنان را به حال خود رهاکنيد، خواه ناخواه به سوي آتش دوزخ پيش مي روند. بر شما بايسته است که آنان را از سقوط در آتش دوزخ حفظ کنيد.
«وقود» به معني «آتش گيرنده» يعني ماده ي قابل اشتعال مانند هيزم است. بدين ترتيب، آتش دوزخ مانند آتش هاي اين دنيا نيست، بلکه شعله هاي آن از درون وجود خود انسان ها و از درون سنگ ها زبانه مي کشد.
سپس مي افزايد: فرشتگاني بر اين آتش گمارده شده اند که خشن و سخت گيرند. هرگز در برابر فرمان خدا عصيان نمي کنند و هر دستوري به آنان بدهد، بي چون و چرا اجرا مي کنند. به اين ترتيب، راه گريزي وجود ندارد و گريه و التماس و جزع و فزع بي اثر است.
آشکار است هر مأموري که براي کاري گمارده مي شود، بايد روحيه اي متناسب با آن کار، داشته باشد. مأموران عذاب نيز بالطبع بايد خشن باشند؛ زيرا جهنم کانون رحمت نيست، بلکه کانون خشم و غضب الهي است. التبه اين مأموران هرگز از مرز عدالت خارج نمي شوند و فرمان خدا را بي کم و کاست اجرا مي کنند.
هنگامي که آيه ي ياد شده نازل شد، يکي از ياران پيامبر صلي الله عليه و آله پرسيد: «چگونه خانواده ي خود را از آتش دوزخ حفظ کنيم؟ » حضرت صلي الله عليه و آله فرمود:
تأمرهم بما امرالله و تنهاهم عما نهاهم الله، ان اطاعوک کنت قد وقيتهم، و ان عصوک کنت قد قضيت ما عليک
آنان را امر به معروف و نهي از منکر مي کني، اگر از تو پذيرفتند، ايشان را از آتش دوزخ نگاه داشته اي و اگر نپذيرفتند، وظيفه ي خود را انجام داده اي. (10)

پي نوشت :

1- نمل، 34.
بگفتا چو شاهان هجوم آورند
همه کشور و ملک از هم درند
کسي کاو عزيزست و باشد جليل
بگيرند و سازند او را ذليل
چو در چنگ دشمن فتد سرزمين
بدين شيوه پويند راهي چنين
2- نمل، 52.
کنون خانه هايي به جا مانده است
که خالي در اين گونه افتاده است
بنا را نهادند چون بر ستم
بناهايشان گشت ويرانه هم
در اين کار پنهان بود آيتي
بگيرند اهل، خود عبرتي
3- تأثير قرآن در جسم و جان، ص 247 به نقل از : نمونه هايي از تأثير و نفوذ قرآن، صص 122 تا 124.
4- حج، 21.
بکوبندشان خود به گرزي گران
زفولاد و آهن بود جنس آن
5- تأثير قرآن در جسم و جان، ص 229؛ خزنيه الجواهر، ص508؛ جلوه هاي تقوا، ص 207.
6- تأثير قرآن در جسم و جان، ص 229، امالي شيخ مفيد، ص 87.
7- معارج، 15 و 16.
بر او نيست راهي به سوي فرار
بر اطراف او شعله ور گشته نار
سر و صورتش پاک سوزد در آن
بخواند به خود دوزخ آن کافران
8- تحريم، 6.
الا مؤمنان به يکتا خدا
چه خود را و چه اهل بيت و سرا
بداريد از آتش و نار دور
مبادا بياييد آن جا حضور
9- الحاقه، 20.
چنان آتشي تا همه کافران
«چو هيزم بخواهند بودن در آن»
بر آن سنگ خاراست آتش فروز
کند روشن آن آتش قهر و سوز
که هستند مأمور در آن محل
گروهي ملايک همه سنگدل
که هرگز زفرمان پروردگار
نتابند رخ اندر انجام کار
فقط هر چه هستند مأمور آن
عمل کرده تنها به دستور آن
10- تفسير نمونه، ج24، ص 293.

منبع: مجله ي نور هدايت




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.