عناصر تشکيل دهنده ي معماري ایران در دوره اسلامی
هر بناي دوره ي اسلامي چه بناي مذهبي، مانند مسجد و مدرسه و چه غيرمذهبي، مانند کاروانسرا و کاخ از فضاهاي گوناگون تشکيل مي شود و گاهي نيز ممکن است فضاي تازه به صورت الحاقي به بناهاي ديگر اضافه شود؛ مثلاً مناره يا منار در مسجد و مدرسه که جزئي از بناست و به طور مجزا هم کاربرد دارد.
شکل ميانسرا عموماً مربع و مستطيل بود، ولي گاهي از نقشه هاي چند ضلعي و مدور هم استفاده مي شد. ميانسرا راه دسترسي به شبستان و بناهاي وابسته مانند راه پله ها و اتاقها را مشخص مي کرد و داراي ايواني در يک يا دو يا چهار طرف بود.
ايوان که معمولاً از يک طاق آهنگ تشکيل مي شود از سه طرف بسته و به طرف ميانسرا باز مي شود. ايوانها به صورت فضاهاي ورودي و خروجي ساخته مي شوند و در حالي که براي جريان يافتن هوا باز هستند، از تابش آفتاب جلوگيري مي کنند و به عنوان يکي از اجزاي تشکيل دهنده اهميت فوق العاده اي داشته، به بنا، برجستگي و شکوه مي بخشند. ايوان کانوني است براي تزيينات مختلف بنا، چون ايجاد مقرنسها با شيوه ي آجرکاري، گچبري و کاشيکاري.
ايجاد گنبد روي فضاي مربع و يا چند ضلعي داراي چند مرحله بوده است: نخست اتاق چهار گوش با درها و طاقچه ها و سپس بخش انتقالي بين اتاق چهارگوش و گنبد و در پايان گنبد اصلي معماران ايراني روي بناهاي گوناگون، بويژه روي مقبره ها، مساجد و مدارس، زيباترين گنبدها را ساخته اند. گنبدهاي ايراني داراي اشکال مختلفي است که برخي از آنها عبارتند از: گنبد مخروطي يا رک، گنبد يک پوش، گنبد دو پوش و سه پوش، گنبد پيوسته و گسسته (تصوير 7-1).
شکوه و زيبايي معماري ايران در دوره ي اسلامي بستگي زيادي به گنبدهاي آن داردکه اغلب با کاشيکاري معرق تزيين شده اند (مانند مسجد شيخ لطف الله).
اصطلاح چهار صفه را مي توان براي اتاق يا چهار طاق (صليبي شکل) يا تالار مستطيل به کار برد، که با چند طاق پوشيده شده باشد. چهار صفه هاي ساده معمولاً در گوشه هاي عمارتي که در وسط حياط قرار دارد ساخته شده اند (مانند مدرسه ي خرگرد خراسان).
در بعضي موارد حجره ها به صورت دو طبقه ساخته مي شد که رفتن به طبقه بالا از طريق راهروهاي ارتباطي انجام مي گرفت. معمولاً چنين اتاقهايي از حداقل روشنايي برخوردار بودند، سقف آنها کوتاه بود و از نوع طاق آهنگ ساخته مي شد.
قبل از اسلام از منار براي راهنمايي استفاده مي کردند که گاهي نيز معرّف وجود آتشکده و آتشگاههاي بزرگ بود و به آن ميل مي گفتند (مانند ميل نورآباد، ميل فيروزآباد). در دوره ي اسلامي احداث مناره گسترش بيشتري يافت. يکي از قديمترين مناره ها متعلق به مسجد جامع دمشق است. از ديگر مناره هاي باقيمانده اوايل اسلام مي توان به منار مساجد سامره اشاره کرد.
اگرچه معلوم نشده که قديمترين مناره در ايران در کداميک از بناهاي مذهبي ساخته شده، ولي منار مسجد جامع سمنان و دامغان را مي توان از قديمترين مناره هاي ايران دانست.
لازم به يادآوري است که در آغاز مناره ها عموماً به صورت منفرد در مجاورت مساجد ساخته مي شدند، ولي از دوره ي سلجوقي به بعد بتدريج مناره ها به صورت زوجي بر سردر ورودي و يا بر ايوان اصلي احداث گرديد (مانند مسجد جامع اصفهان، مدرسه دو منار گلشن طبي). از نظر معماري مناره ها از سه قسمت اصلي پايه، ساقه يا بدنه و کلاهک يا تاج بخشهاي پلکان و نورگير تشکيل مي شود. مناره ها به اشکال استوانه اي، مخروطي و چند ضلعي ساخته شده اند. مناره ها در آغاز احداث بسيار ساده و عاري از تزيينات بودند، ولي بتدريج همانند ديگر عناصر معماري با تزييناتي چون آجرکاري، کاشيکاري، مقرنس و کتيبه آراسته شدند. مصالح ساختماني مناره ها از آجر و سنگ بوده است. مناره ها براي استحکام بخشيدن و جلوگيري از رانش بنا ساخته مي شدند (تصوير 9-1).
ساليان بس دراز، بادگير يکي از اجزاي مهم بناها در نواحي گرم و خشک ايران بوده است. هر بادگير شامل برجهاي تهويه بر فراز ساختمان است. در بالاي هر برج يک رشته دهانه هاي عمودي وجود دارد که در مقابل بادهاي وزان قرار گرفته و براي گرفتن نسيم و هدايت آن به اتاق همکف يا زيرزمين که رطوبت را از يک حوض آب اخذ مي کند، تعبيه شده است.
در شهرهاي کويري ايران مانند کاشان، يزد و کرمان از بادگير در بناهاي مختلف به نحو مطلوب استفاده شده است. در بعضي بناها حتي چندين بادگير ساخته شده است (مانند آب انبار پنج بادگير يزد).
همچنين پله ها، راههاي ارتباطي مفيد به طبقه دوم يا پشت بام به شمار مي روند. در بعضي از بناها پله ها علاوه بر کاربرد ارتباطي، وسيله ي سبک کردن حجمهاي ساختماني نيز هستند (مانند بناي تايباد خراسان). مدرسه ي غياثيه ي خرگرد داراي هشت دستگاه پله است. همچنين مسجد کبود تبريز پله هايي در شش قسمت دارد که دو دستگاه پله به نماي اصلي متصل است و چهار دستگاه در گوشه هاي گنبدخانه يا شبستان قرار دارد که به طبقه ي دوم متصل مي شود. مصالح ساختماني پله ها اغلب آجر است.
از قرن هشتم هجري به بعد نصب ضريح چوبي در روي مزارها به صورت سمبليک متداول شد. صندوقهاي چوبي منبت کاري شده نام بسياري از درودگران هنرمند را برخود دارد.
برخي محققان بر اين عقيده اند که علت فقدان مطالب سودمند درباره ي معماران دوره ي اسلامي و روشهاي طراحي و ساختماني آنها، اين است که معماران در مقايسه با شاعران، فيلسوفان و مورخان، کمتر مورد توجه بوده اند. البته اين رأي درست به نظر نمي رسد؛ زيرا در ادوار مختلف نياز همگان به معمار و استادکاران ساختماني براي ايجاد محلهاي مسکوني، تجاري و عبادي امري مسلم بوده است.
مورخان اسلامي چون بيهقي، ابن خلدون و خواجه رشيدالدين، مطالب سودمندي درباره ي معماري و معماران نوشته اند؛ از جمله نوشته اند معماران از علوم رياضي و هندسه اطلاع داشتند و در احداث بناها قبل از هر چيز به طراحي و نقشه کشي مبادرت مي ورزيدند. فارابي فيلسوف بزرگ ايران مي گويد معماري مبتني بر علم الحيل است و حيل، مهارت، هنر و فني است که با کار استادانه و هنرمندانه در اشکال هندسي نشان داده مي شود. هندسه مبناي معماري بود و معمار بسيار ماهر و استاد را مهندس مي گفتند که به معناي هندسه دان است. (2)
همچنين متوني در دست است که در آنها از هندسه و طرحهاي هندسي براي معماران بحث مي شود و سراسر اين کتابها داراي توضيحاتي است که به معماري عملي ارتباط پيدا مي کند. بخشي ازکتاب مفتاح الحساب نوشته ي جمشيد کاشي رياضيدان و منجم عصر تيموري، به معماري اختصاص يافته و در آن بخش از روشهاي ساختن طاق و گنبد و مقرنس بحث مي کند، از انواع طاقهايي که او شرح مي دهد برخي را در بناهاي تيموري مي توان ديد.
معماران، استادکاران، بنايان و ديگر گروههاي وابسته به علم معماري، با آگاهي کامل از فن معماري و با ابتکار و ابداعات خاص خود و رعايت کامل اصول هندسه و مهارتهاي سنتي و همچنين الهام از عقايد ديني فضاي معماري ايران را شکوهي جاودانه بخشيدند.
مسئوليت ساخت بنا نيز به عهده ي گروه هاي متعددي بوده است؛ مثلاً گروهي مسئول احداث ساختمان تا مرحله ي سفت کاري، و گروهي مسئول تزيينات بنا مانند آجرکاري، گچبري و کاشيکاري بوده اند. همچنين بين استادکاران، سلسله مراتبي وجود داشته، مانند مهندس، معمار، بنّا، سرکارگر، گچکار، کاشيکار و کارگر ساده که هر يک مسئوليت خاصي داشتند.
لازم به يادآوري است که معماران ايراني به علت فروتني از ثبت کردن نام خود بر بناها خودداري مي کردند؛ به همين علت جز تعدادي از بناها که نام معمار يا سازنده ي آن مشخص شد، بقيه فاقد نام استادکار يا سازنده ي آن است. (3)
آجر. مهمترين مصالح ساختماني در ايران قبل و بعد از اسلام آجر بوده است. آجرهاي به کار رفته در معماري عموماً مربع شکل است که در کارگاههاي آجرپزي در سراسر ايران ساخته مي شد. آجر علاوه بر استفاده در ساختن بدنه ي بنا براي تزيين آن نيز نقش مهمي داشت و از اوايل اسلام تا دوره ي تيموري تزيين بيشتر بناها با آجرکاري است. همچنين از آجرهاي ترشدار و قالبي نيز استفاده مي شد. آجرهاي پخته رنگهاي گوناگوني چون زردکمرنگ، قرمز و قرمزتيره داشته که بيشتر در ابعاد 3 ضربدر 20 ضربدر 20، 5 ضربدر 20 ضربدر 20 و 5 ضربدر 25 ضربدر 25 سانتيمتر ساخته مي شد و در قسمتهاي مختلف بنا مانند ايوانها، طاقنماها، گنبدها، مناره ها و اتاقها به کار مي رفت (برجهاي خرقان، گنبد قابوس، مناره ي مسجد ساوه).
گچ. گچ از ديگر مصالح ساختماني است که در تمامي ادوار، در معماري استفاده شده است. از آنجايي که گچ از مصالح ارزان قيمت بوده و زود سفت مي شده است، کاربردهاي متعدد داشته و مورد توجه معماران بوده است. گچبري براي آراستن سطوح داخلي بناها، نوشتن کتيبه ها، تزيين محرابها، زيرگنبدها و ايوانها به کار مي رفته است. بسياري از بناهاي عصر سلجوقي و ايلخاني با گچبري تزيين شده اند. اهميت گچبري در بناهاي اسلامي به حدي بود که هنرمندان اين رشته به «جصاص» معروف بودند و نام بسياري از اين هنرمندان در کتيبه هاي بناها به يادگار مانده است. علاوه بر اين، هنرمندان گچبر در قرن پنجم تا دهم هجري از شيوه هاي گوناگوني مانند گچبري رنگي، گچکاري وصله اي، گچکاري توپر و توخالي، گچبري مشبک و گچبري مسطح و برجسته استفاده کرده اند (مانند اصفهان: محراب اولجايتو، زنجان: گنبد سلطانيه، همدان: گنبد علويان و اشترجان: محراب اشترجان).
کاشي (1). استفاده از کاشي براي تزيين و همچنين استحکام بخشيدن به بناها از دوره ي سلجوقي آغاز شد و در طي قرون متمادي بويژه در عهد تيموري و صفوي به اوج رسيد. کاشي نقش عمده اي در تزيين بناهاي دوره ي اسلامي داشت و با شيوه هاي متفاوت توسط هنرمندان کاشيکار به کار مي رفت. استفاده از کاشيهاي يکرنگ، کاشي هفت رنگ، کاشي معرق و تلفيق آجر و کاشي در دوره هاي سلجوقي، ايلخاني، تيموري و صفوي در تزيين بنا مرسوم بوده و تا عصرحاضر ادامه يافته است. تزيين بخشهاي گوناگون بنا، از پوشش گنبد و مناره گرفته تا سطح داخلي بنا و زيرگنبد و ديوارها و محراب با کاشيهاي مختلف، بويژه کاشيهاي معرق، به بناهاي مذهبي و غيرمذهبي ايران دوره ي اسلامي زيبايي خاصي بخشيده است (مانند گناباد: مسجد گناباد و غياثيه، خرگرد: مدرسه خرگرد، مشهد: مسجد گوهرشاد، تبريز: مسجد کبود، اصفهان: مسجد شيخ لطف الله و مسجد امام).
خشت. از ديگر مصالح ساختماني معمول در معماري ايران خشت است. در دوره ي اسلامي يا تمامي بنا از خشت بوده يا بخشي از ديوار ها از خشت و بقيه از آجر بوده است. از آنجايي که مقاومت خشت در برابر باد و باران و برف اندک است، بناهاي خشتي زيادي از روزگاران گذشته باقي نمانده است.
سنگ. در معماري اسلامي از سنگ براي کار در شالوده، بدنه، فرش کردن کف و تزيين بنا استفاده مي شد. گرچه به علت موقعيت جغرافيايي و اقليمي استفاده از سنگ در برخي نقاط چون آذربايجان بيشتر ديده مي شود، اما بهره گيري از آن تقريباً در سراسر ايران مرسوم و متداول بوده است. استفاده از سنگ در پي بنا و ديوارها اهميت ويژه اي داشت و براي ساختن کتيبه ها سنگهاي گوناگوني چون سنگ سياه، سنگ آهک، سنگ مرمر- که با دقت تراشيده و گاهي حجاري مي شد- به کار مي رفت (مرند: کاروانسراي مرند، شيراز: مسجد جامع، کاشان: کتيبه هاي مسجد ميدان).
چوب. استفاده از چوب براي ساختن در، پنجره، صندوقهاي ضريح، ستونها و تير سقف و چهارچوب، از ويژگيهاي معماري اسلامي است که در ناحيه ي مازندران و گيلان رواج بيشتري داشته است. درختهاي تبريزي، سپيدار، چنار، کاج و گردو از جمله درختهايي بودند که از چوب آنها براي بخشهاي گوناگون بنا استفاده مي شده است (ورامين: مسجد جامع، تبريز: ارگ عليشاه، ساري: امام زاده صالح).
شيشه. کاوشهاي باستانشناسي سالهاي اخير و همچنين بناهاي باقيمانده از ادوار مختلف اسلامي نشان مي دهد که از شيشه هاي الوان به رنگهاي سرخ، آبي، بنفش و سبز براي تأمين روشنايي و تزيين در و پنجره و قابهاي گنبدخانه ها و شبستانها استفاده مي شده است. همچنين مطالعه ي متون تاريخي و مشاهده ي مينياتورهاي قرن ششم تا دوازدهم هجري نشان مي دهد که شيشه، کاربرد وسيعي داشته است (خرگرد: غياثيه، شاه زند: مقبره ي شيري بکا آقا، اصفهان: عالي قاپو).
/س
ميانسرا
شکل ميانسرا عموماً مربع و مستطيل بود، ولي گاهي از نقشه هاي چند ضلعي و مدور هم استفاده مي شد. ميانسرا راه دسترسي به شبستان و بناهاي وابسته مانند راه پله ها و اتاقها را مشخص مي کرد و داراي ايواني در يک يا دو يا چهار طرف بود.
ايوان
ايوان که معمولاً از يک طاق آهنگ تشکيل مي شود از سه طرف بسته و به طرف ميانسرا باز مي شود. ايوانها به صورت فضاهاي ورودي و خروجي ساخته مي شوند و در حالي که براي جريان يافتن هوا باز هستند، از تابش آفتاب جلوگيري مي کنند و به عنوان يکي از اجزاي تشکيل دهنده اهميت فوق العاده اي داشته، به بنا، برجستگي و شکوه مي بخشند. ايوان کانوني است براي تزيينات مختلف بنا، چون ايجاد مقرنسها با شيوه ي آجرکاري، گچبري و کاشيکاري.
رواق
گنبد
ايجاد گنبد روي فضاي مربع و يا چند ضلعي داراي چند مرحله بوده است: نخست اتاق چهار گوش با درها و طاقچه ها و سپس بخش انتقالي بين اتاق چهارگوش و گنبد و در پايان گنبد اصلي معماران ايراني روي بناهاي گوناگون، بويژه روي مقبره ها، مساجد و مدارس، زيباترين گنبدها را ساخته اند. گنبدهاي ايراني داراي اشکال مختلفي است که برخي از آنها عبارتند از: گنبد مخروطي يا رک، گنبد يک پوش، گنبد دو پوش و سه پوش، گنبد پيوسته و گسسته (تصوير 7-1).
شکوه و زيبايي معماري ايران در دوره ي اسلامي بستگي زيادي به گنبدهاي آن داردکه اغلب با کاشيکاري معرق تزيين شده اند (مانند مسجد شيخ لطف الله).
شبستان ستوندار
چهارصفه
اصطلاح چهار صفه را مي توان براي اتاق يا چهار طاق (صليبي شکل) يا تالار مستطيل به کار برد، که با چند طاق پوشيده شده باشد. چهار صفه هاي ساده معمولاً در گوشه هاي عمارتي که در وسط حياط قرار دارد ساخته شده اند (مانند مدرسه ي خرگرد خراسان).
حجره
در بعضي موارد حجره ها به صورت دو طبقه ساخته مي شد که رفتن به طبقه بالا از طريق راهروهاي ارتباطي انجام مي گرفت. معمولاً چنين اتاقهايي از حداقل روشنايي برخوردار بودند، سقف آنها کوتاه بود و از نوع طاق آهنگ ساخته مي شد.
مناره
قبل از اسلام از منار براي راهنمايي استفاده مي کردند که گاهي نيز معرّف وجود آتشکده و آتشگاههاي بزرگ بود و به آن ميل مي گفتند (مانند ميل نورآباد، ميل فيروزآباد). در دوره ي اسلامي احداث مناره گسترش بيشتري يافت. يکي از قديمترين مناره ها متعلق به مسجد جامع دمشق است. از ديگر مناره هاي باقيمانده اوايل اسلام مي توان به منار مساجد سامره اشاره کرد.
اگرچه معلوم نشده که قديمترين مناره در ايران در کداميک از بناهاي مذهبي ساخته شده، ولي منار مسجد جامع سمنان و دامغان را مي توان از قديمترين مناره هاي ايران دانست.
لازم به يادآوري است که در آغاز مناره ها عموماً به صورت منفرد در مجاورت مساجد ساخته مي شدند، ولي از دوره ي سلجوقي به بعد بتدريج مناره ها به صورت زوجي بر سردر ورودي و يا بر ايوان اصلي احداث گرديد (مانند مسجد جامع اصفهان، مدرسه دو منار گلشن طبي). از نظر معماري مناره ها از سه قسمت اصلي پايه، ساقه يا بدنه و کلاهک يا تاج بخشهاي پلکان و نورگير تشکيل مي شود. مناره ها به اشکال استوانه اي، مخروطي و چند ضلعي ساخته شده اند. مناره ها در آغاز احداث بسيار ساده و عاري از تزيينات بودند، ولي بتدريج همانند ديگر عناصر معماري با تزييناتي چون آجرکاري، کاشيکاري، مقرنس و کتيبه آراسته شدند. مصالح ساختماني مناره ها از آجر و سنگ بوده است. مناره ها براي استحکام بخشيدن و جلوگيري از رانش بنا ساخته مي شدند (تصوير 9-1).
بادگير
ساليان بس دراز، بادگير يکي از اجزاي مهم بناها در نواحي گرم و خشک ايران بوده است. هر بادگير شامل برجهاي تهويه بر فراز ساختمان است. در بالاي هر برج يک رشته دهانه هاي عمودي وجود دارد که در مقابل بادهاي وزان قرار گرفته و براي گرفتن نسيم و هدايت آن به اتاق همکف يا زيرزمين که رطوبت را از يک حوض آب اخذ مي کند، تعبيه شده است.
در شهرهاي کويري ايران مانند کاشان، يزد و کرمان از بادگير در بناهاي مختلف به نحو مطلوب استفاده شده است. در بعضي بناها حتي چندين بادگير ساخته شده است (مانند آب انبار پنج بادگير يزد).
پله
همچنين پله ها، راههاي ارتباطي مفيد به طبقه دوم يا پشت بام به شمار مي روند. در بعضي از بناها پله ها علاوه بر کاربرد ارتباطي، وسيله ي سبک کردن حجمهاي ساختماني نيز هستند (مانند بناي تايباد خراسان). مدرسه ي غياثيه ي خرگرد داراي هشت دستگاه پله است. همچنين مسجد کبود تبريز پله هايي در شش قسمت دارد که دو دستگاه پله به نماي اصلي متصل است و چهار دستگاه در گوشه هاي گنبدخانه يا شبستان قرار دارد که به طبقه ي دوم متصل مي شود. مصالح ساختماني پله ها اغلب آجر است.
سردابه
از قرن هشتم هجري به بعد نصب ضريح چوبي در روي مزارها به صورت سمبليک متداول شد. صندوقهاي چوبي منبت کاري شده نام بسياري از درودگران هنرمند را برخود دارد.
روشهاي ساخت و تزيين (1)
برخي محققان بر اين عقيده اند که علت فقدان مطالب سودمند درباره ي معماران دوره ي اسلامي و روشهاي طراحي و ساختماني آنها، اين است که معماران در مقايسه با شاعران، فيلسوفان و مورخان، کمتر مورد توجه بوده اند. البته اين رأي درست به نظر نمي رسد؛ زيرا در ادوار مختلف نياز همگان به معمار و استادکاران ساختماني براي ايجاد محلهاي مسکوني، تجاري و عبادي امري مسلم بوده است.
مورخان اسلامي چون بيهقي، ابن خلدون و خواجه رشيدالدين، مطالب سودمندي درباره ي معماري و معماران نوشته اند؛ از جمله نوشته اند معماران از علوم رياضي و هندسه اطلاع داشتند و در احداث بناها قبل از هر چيز به طراحي و نقشه کشي مبادرت مي ورزيدند. فارابي فيلسوف بزرگ ايران مي گويد معماري مبتني بر علم الحيل است و حيل، مهارت، هنر و فني است که با کار استادانه و هنرمندانه در اشکال هندسي نشان داده مي شود. هندسه مبناي معماري بود و معمار بسيار ماهر و استاد را مهندس مي گفتند که به معناي هندسه دان است. (2)
همچنين متوني در دست است که در آنها از هندسه و طرحهاي هندسي براي معماران بحث مي شود و سراسر اين کتابها داراي توضيحاتي است که به معماري عملي ارتباط پيدا مي کند. بخشي ازکتاب مفتاح الحساب نوشته ي جمشيد کاشي رياضيدان و منجم عصر تيموري، به معماري اختصاص يافته و در آن بخش از روشهاي ساختن طاق و گنبد و مقرنس بحث مي کند، از انواع طاقهايي که او شرح مي دهد برخي را در بناهاي تيموري مي توان ديد.
معماران، استادکاران، بنايان و ديگر گروههاي وابسته به علم معماري، با آگاهي کامل از فن معماري و با ابتکار و ابداعات خاص خود و رعايت کامل اصول هندسه و مهارتهاي سنتي و همچنين الهام از عقايد ديني فضاي معماري ايران را شکوهي جاودانه بخشيدند.
مسئوليت ساخت بنا نيز به عهده ي گروه هاي متعددي بوده است؛ مثلاً گروهي مسئول احداث ساختمان تا مرحله ي سفت کاري، و گروهي مسئول تزيينات بنا مانند آجرکاري، گچبري و کاشيکاري بوده اند. همچنين بين استادکاران، سلسله مراتبي وجود داشته، مانند مهندس، معمار، بنّا، سرکارگر، گچکار، کاشيکار و کارگر ساده که هر يک مسئوليت خاصي داشتند.
لازم به يادآوري است که معماران ايراني به علت فروتني از ثبت کردن نام خود بر بناها خودداري مي کردند؛ به همين علت جز تعدادي از بناها که نام معمار يا سازنده ي آن مشخص شد، بقيه فاقد نام استادکار يا سازنده ي آن است. (3)
مصالح ساختماني
آجر. مهمترين مصالح ساختماني در ايران قبل و بعد از اسلام آجر بوده است. آجرهاي به کار رفته در معماري عموماً مربع شکل است که در کارگاههاي آجرپزي در سراسر ايران ساخته مي شد. آجر علاوه بر استفاده در ساختن بدنه ي بنا براي تزيين آن نيز نقش مهمي داشت و از اوايل اسلام تا دوره ي تيموري تزيين بيشتر بناها با آجرکاري است. همچنين از آجرهاي ترشدار و قالبي نيز استفاده مي شد. آجرهاي پخته رنگهاي گوناگوني چون زردکمرنگ، قرمز و قرمزتيره داشته که بيشتر در ابعاد 3 ضربدر 20 ضربدر 20، 5 ضربدر 20 ضربدر 20 و 5 ضربدر 25 ضربدر 25 سانتيمتر ساخته مي شد و در قسمتهاي مختلف بنا مانند ايوانها، طاقنماها، گنبدها، مناره ها و اتاقها به کار مي رفت (برجهاي خرقان، گنبد قابوس، مناره ي مسجد ساوه).
گچ. گچ از ديگر مصالح ساختماني است که در تمامي ادوار، در معماري استفاده شده است. از آنجايي که گچ از مصالح ارزان قيمت بوده و زود سفت مي شده است، کاربردهاي متعدد داشته و مورد توجه معماران بوده است. گچبري براي آراستن سطوح داخلي بناها، نوشتن کتيبه ها، تزيين محرابها، زيرگنبدها و ايوانها به کار مي رفته است. بسياري از بناهاي عصر سلجوقي و ايلخاني با گچبري تزيين شده اند. اهميت گچبري در بناهاي اسلامي به حدي بود که هنرمندان اين رشته به «جصاص» معروف بودند و نام بسياري از اين هنرمندان در کتيبه هاي بناها به يادگار مانده است. علاوه بر اين، هنرمندان گچبر در قرن پنجم تا دهم هجري از شيوه هاي گوناگوني مانند گچبري رنگي، گچکاري وصله اي، گچکاري توپر و توخالي، گچبري مشبک و گچبري مسطح و برجسته استفاده کرده اند (مانند اصفهان: محراب اولجايتو، زنجان: گنبد سلطانيه، همدان: گنبد علويان و اشترجان: محراب اشترجان).
کاشي (1). استفاده از کاشي براي تزيين و همچنين استحکام بخشيدن به بناها از دوره ي سلجوقي آغاز شد و در طي قرون متمادي بويژه در عهد تيموري و صفوي به اوج رسيد. کاشي نقش عمده اي در تزيين بناهاي دوره ي اسلامي داشت و با شيوه هاي متفاوت توسط هنرمندان کاشيکار به کار مي رفت. استفاده از کاشيهاي يکرنگ، کاشي هفت رنگ، کاشي معرق و تلفيق آجر و کاشي در دوره هاي سلجوقي، ايلخاني، تيموري و صفوي در تزيين بنا مرسوم بوده و تا عصرحاضر ادامه يافته است. تزيين بخشهاي گوناگون بنا، از پوشش گنبد و مناره گرفته تا سطح داخلي بنا و زيرگنبد و ديوارها و محراب با کاشيهاي مختلف، بويژه کاشيهاي معرق، به بناهاي مذهبي و غيرمذهبي ايران دوره ي اسلامي زيبايي خاصي بخشيده است (مانند گناباد: مسجد گناباد و غياثيه، خرگرد: مدرسه خرگرد، مشهد: مسجد گوهرشاد، تبريز: مسجد کبود، اصفهان: مسجد شيخ لطف الله و مسجد امام).
خشت. از ديگر مصالح ساختماني معمول در معماري ايران خشت است. در دوره ي اسلامي يا تمامي بنا از خشت بوده يا بخشي از ديوار ها از خشت و بقيه از آجر بوده است. از آنجايي که مقاومت خشت در برابر باد و باران و برف اندک است، بناهاي خشتي زيادي از روزگاران گذشته باقي نمانده است.
سنگ. در معماري اسلامي از سنگ براي کار در شالوده، بدنه، فرش کردن کف و تزيين بنا استفاده مي شد. گرچه به علت موقعيت جغرافيايي و اقليمي استفاده از سنگ در برخي نقاط چون آذربايجان بيشتر ديده مي شود، اما بهره گيري از آن تقريباً در سراسر ايران مرسوم و متداول بوده است. استفاده از سنگ در پي بنا و ديوارها اهميت ويژه اي داشت و براي ساختن کتيبه ها سنگهاي گوناگوني چون سنگ سياه، سنگ آهک، سنگ مرمر- که با دقت تراشيده و گاهي حجاري مي شد- به کار مي رفت (مرند: کاروانسراي مرند، شيراز: مسجد جامع، کاشان: کتيبه هاي مسجد ميدان).
چوب. استفاده از چوب براي ساختن در، پنجره، صندوقهاي ضريح، ستونها و تير سقف و چهارچوب، از ويژگيهاي معماري اسلامي است که در ناحيه ي مازندران و گيلان رواج بيشتري داشته است. درختهاي تبريزي، سپيدار، چنار، کاج و گردو از جمله درختهايي بودند که از چوب آنها براي بخشهاي گوناگون بنا استفاده مي شده است (ورامين: مسجد جامع، تبريز: ارگ عليشاه، ساري: امام زاده صالح).
شيشه. کاوشهاي باستانشناسي سالهاي اخير و همچنين بناهاي باقيمانده از ادوار مختلف اسلامي نشان مي دهد که از شيشه هاي الوان به رنگهاي سرخ، آبي، بنفش و سبز براي تأمين روشنايي و تزيين در و پنجره و قابهاي گنبدخانه ها و شبستانها استفاده مي شده است. همچنين مطالعه ي متون تاريخي و مشاهده ي مينياتورهاي قرن ششم تا دوازدهم هجري نشان مي دهد که شيشه، کاربرد وسيعي داشته است (خرگرد: غياثيه، شاه زند: مقبره ي شيري بکا آقا، اصفهان: عالي قاپو).
پي نوشت :
1. براي آشنايي بيشتر به روشهاي ساخت و تزيين و کاربرد بناها رجوع کنيد به: ويلبر، دونالد و ليزاگلمبک؛ معماري تيموري در ايران و توران؛ ترجمه محمديوس ف کياني و کرامت الله افسر، سازمان ميراث فرهنگي کشور، 1373.
2. براي آشنايي با معماران، بنايان و استادکاران دوره ي اسلامي رجوع کنيد به: کياني، محمد يوسف، معماري ايران، دوره ي اسلامي؛ جهاد دانشگاهي، 1368.
3. در اين باره رجوع کنيد به: کياني، محمد يوسف؛ معماري اسلامي؛ ص 415-456.
4. براي آشنايي بيشتر درباره ي هنر کاشيکاري مراجعه کنيد به: ماهر النقش، محمود؛ کاشيکاري ايران؛ انتشارات موزه ي رضا عباسي، 1363.
/س