درباره سريال فاکتور 8
سريال فاکتور 8 ساخته رضا کريمي در بستر يک درام جنايي جاسوسي به مناسبات ناهنجار عدهاي سودجو در زمينه سلامت بيماران هموفيلي ميپرداخت. سريال از همان اولين سکانسها، با ايجاد فضاهايي پر تعليق و کشمکشهاي دراماتيک با روايت قصهاي نو و آشنا که اقشار مختلف اجتماع در موارد مشابه آن را با پوست و گوشت خود لمس کردهاند، به چگونگي توليد داروي فاکتور 8 که يکي از داروهاي مهم بيماريهاي خاص است ميپردازد. توليدي که در داخل و خارج از کشور، سودجويان خونآشام را در جهت منافع اقتصادي و اجتماعيشان تهديد ميکند و آنان را وا ميدارد تا با دست زدن به فجايع انساني با يک «پروژه ملي» سرشاخ شوند.
بازيگران تيم حرفهاي کريمي، در صدر آن دکتر قطبالدين صادقي و ايرج راد ميدرخشند با آن که تئاتر ميآيند اما بازي قابل قبول و حتي فراتر از حد رسانهي ملي را ارائه ميدهند و کار کريمي را راحت تر ميکنند. شخصيتهاي پردازششده، در وجود مثبت و منفي، گاه بيننده را دچار آن چنان سردرگمي حساب شدهاي ميکند که در شناسايي خوب يا بد بودن کاراکتر دچار اشتباه شده و گاهي از حدس زدن پايان ماجرا در هر قسمت ناتوان ميشود. نقش ها عمدتاً از تيپ دورند و کمتر ميبينيم که پاي شخصيت پردازي بلنگدالا درورد ايران منش پدر و دکتر کامران که زود هم از قصه فيد ميشوند. سايه سنگين بالا دستي ها که هرگز ديده شدند در جاي جاي فيلم به خوبي درک شده و قصه را به وضعيتي مطلوب ميرساند. اما آنچه فاکتور 8 و فيلمنامه را دچار آفت و نقصان ميکند حضور کم رنگ نيروهاي انتظامي - امنيتي در سريال است. پروژهاي در قد و قامت يک ملت که قطبهاي علمي جهان به عنوان رقبايي قدر قدرت پشت آن ايستادهاند و با توطئه چينيهاي ديپلماتيک کار را پيش ميبرند چگونه ميتواند با لجبازي ايران منش، سادگيهاي کاشفي، تغييرموضعهاي سهيل کامياب و خودسريهاي ايران منش پدر و ... حمايت شود؟ مگر ميشود طرحي به اين عظمت که وزارتخانه اي را درگير کرده است بدون اطلاع و حضور نيروهاي امنيتي اجرا شده و محافظت نشود؟ بسامد بالاي قتل و مرگ، آدم ربايي، توطئه و دسيسه در سريال با جاي خالي نيروهاي انتظامي باورپذير و پذيرفتني نيست. حضور منفعل پليس مگر به عنوان مشارکت در صحنهسازي قتل ايران منش بدون هيچ منطق دراماتيک، در برابر عظيم و نيروهاي تعيب کننده آنقدر کمرنگ است که نه تنهايي بيپناهي ايران منش را تداعي نميکند بلکه به نوعي، بلاهت طراحان را به رخ ميکشد.
منبع: سي نما رسانه،شماره414
/س
نوشتار:
بازيگران تيم حرفهاي کريمي، در صدر آن دکتر قطبالدين صادقي و ايرج راد ميدرخشند با آن که تئاتر ميآيند اما بازي قابل قبول و حتي فراتر از حد رسانهي ملي را ارائه ميدهند و کار کريمي را راحت تر ميکنند. شخصيتهاي پردازششده، در وجود مثبت و منفي، گاه بيننده را دچار آن چنان سردرگمي حساب شدهاي ميکند که در شناسايي خوب يا بد بودن کاراکتر دچار اشتباه شده و گاهي از حدس زدن پايان ماجرا در هر قسمت ناتوان ميشود. نقش ها عمدتاً از تيپ دورند و کمتر ميبينيم که پاي شخصيت پردازي بلنگدالا درورد ايران منش پدر و دکتر کامران که زود هم از قصه فيد ميشوند. سايه سنگين بالا دستي ها که هرگز ديده شدند در جاي جاي فيلم به خوبي درک شده و قصه را به وضعيتي مطلوب ميرساند. اما آنچه فاکتور 8 و فيلمنامه را دچار آفت و نقصان ميکند حضور کم رنگ نيروهاي انتظامي - امنيتي در سريال است. پروژهاي در قد و قامت يک ملت که قطبهاي علمي جهان به عنوان رقبايي قدر قدرت پشت آن ايستادهاند و با توطئه چينيهاي ديپلماتيک کار را پيش ميبرند چگونه ميتواند با لجبازي ايران منش، سادگيهاي کاشفي، تغييرموضعهاي سهيل کامياب و خودسريهاي ايران منش پدر و ... حمايت شود؟ مگر ميشود طرحي به اين عظمت که وزارتخانه اي را درگير کرده است بدون اطلاع و حضور نيروهاي امنيتي اجرا شده و محافظت نشود؟ بسامد بالاي قتل و مرگ، آدم ربايي، توطئه و دسيسه در سريال با جاي خالي نيروهاي انتظامي باورپذير و پذيرفتني نيست. حضور منفعل پليس مگر به عنوان مشارکت در صحنهسازي قتل ايران منش بدون هيچ منطق دراماتيک، در برابر عظيم و نيروهاي تعيب کننده آنقدر کمرنگ است که نه تنهايي بيپناهي ايران منش را تداعي نميکند بلکه به نوعي، بلاهت طراحان را به رخ ميکشد.
ريختار:
ساختار:
نواختار:
منبع: سي نما رسانه،شماره414
/س