شايستگان از منظر قرآن کريم (قسمت دوم و پاياني)
5. بيمناکان از عذاب الهي
والذين هم من عذاب ربهم مشفقون. ان عذاب ربهم غير مأمون.
و آنها که از عذاب پروردگارشان بيمناکند، بي گمان، عذاب پروردگارشان، عذابي است که نمي توان از آن احساس ايمني کرد.
انسانهاي رشديافته و بيداردل، هيچ گاه خود را از عذاب الهي ايمن نمي دانند و با وجود تلاش و صبرشان در دوري از گناهان و به جا آوردن واجبات، تنها به رحمت و فضل خدا اميدوارند، نه به کارهاي شايسته خويش. بدين ترتيب، همواره از عذاب الهي بيمناکند. رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله در حديثي دلنشين در اين باره مي فرمايد: قسم به آنکه جانم در دست اوست، هيچ کس از مردم به وسيله عملشان داخل بهشت نمي شوند. عرض کردند: يا رسول الله! شما هم به وسيله اعمالتان وارد بهشت نمي شويد؟ فرمود: «من هم با اعمال خود داخل بهشت نمي شوم، مگر اينکه خداوند مرا در رحمت و فضل خود غرق سازد و به فضل و رحمت خود اعمال مرا بپذيرد. (1)
خداوند در قرآن کريم با اشاره به اين حقيقت مهم مي فرمايد:
ولئن شئنا لنذهبن بالذي أوحينا اليک ثم لاتجد لک به علينا وکيلا. الا رحمه من ربک ان فضله کان عليک کبيرا.(اسرا: 76 و 77)
و اگر بخواهيم، آنچه به تو وحي کرده ايم، از ميان مي بريم. آن گاه که در آن براي خويش در برابر ما نگهباني نمي يابي، مگر آنکه رحمت [و فضل] پروردگارت، تو را دريابد. به درستي که فضل پروردگارت بر تو بزرگ است. از علامه طباطبايي در اين باره نقل است:
کساني که از عذاب پروردگارشان ترسانند، هم ترس دروني دارند و هم عملشان، عملي است که از اين ترس خبر مي دهد و لازمه ترسشان از عذاب پروردگار، علاوه بر مداومتشان به اعمال صالحه و مجاهدتشان در راه خدا اين است که به اعمال صالحه خود اعتماد ندارند و از عذاب خدا ايمن نيستند، چرا که اطميناني به نفس و درون آدمي نيست و ما زورمان به هواي نفسمان نمي رسد، مگر آن مقدار توانايي که خداي سبحان به ما داده است. (2)
محنت قرب زبعد افزون است
جگر از هيبت قريش خون است
هست در قرب، همه بيم زوال
نيست در بعد جز اميد وصال
نکته: برخي ثمره هاي ترس از عذاب الهي
آخرت انديشي و توجه به بازتاب کارها در روز قيامت، از مهمترين آموزه هاي همه دين هاي آسماني به شمار مي رود و اين آموزه ها، در رعايت ارزشهاي اخلاقي تأثير بسزايي دارد. براي مثال، «همه ما مي دانيم که خوردن مال يتيم کار بدي است، دين هم صرفا به ما نمي گويد: « مال يتيمان را نخوريد، بلکه مي گويد: « کساني که مال يتيمان را مي خورند، در حقيقت آتش مي خورند.» (نساء 10)
اين، صورت باطني خورن مال يتيمان است که از طريق وحي به انسان آموخته مي شود و انگيزه رواني دين داران را براي خودداري از اين کار، تشديد مي کند .» (3) در نتيجه، ثمره ترس از رويارويي با چنين بازتابي در روز قيامت، آن است که انسان هرگز به خوردن مال يتيم دست نمي يازد. يحيي بن معاذ گويد:
«اين مسکين فرزند آدم، اگر از آتش دوزخ بترسد، چنانکه از فقر مي ترسد، وارد بهشت مي شود .»(4)
«از يکي از صالحان پرسيدند: ايمن ترين خلق در روز رستاخيز کيست؟ گفت: کسي که از همه بيشتر، از عذاب خدا هراسان باشد.»(5)
همچنين نقل است که يکي از بزرگان، پيروان خود را اينگونه نصيحت کرد که:
به خدا سوگند، اگر همنشين گروهي شوي که تو را امروز بترسانندتا در فردا ايمن باشي، بهتر است از اينکه باگروهي همنشين شوي که تو را امروز امنيت دهند تا در فردا ترسان شوي. (6) در حديثي گران بار از حضرت علي عليه السلام مي خوانيم: هفت دسته اند که خداوند سايه لطف خود را بر سرآنها مي افکند، در روزي که به جز سايه رحمت الهي، سايه اي نيست. يک دسته از آنها کساني هستند که در خلوت، ذکر خدا مي گويند و [ازترس عذاب الهي] اشک مي ريزند. (7)
ترس از عذاب الهي، انسان را در انجام دادن درست وظايف موفق مي سازد؛ وظيفه اي که در برابر خدا و مردم دارد.
6. پاکدامنان
همانا اهل ايمان رستگار شدند... آنها که دامن خويش را از شهوت ناروا بازمي دارند.
همچنين خداوند در آيه اي ديگر از سوره معارج بيان مي کند که: « انسان، ناشکيب آفريده شده است؛ به هنگام تنگنا، بي قرار و به گاه رفاه، خودگراست ». (8) و جمله افرادي را که از اين گروه مستثني مي داند، پاک دامنانند:
والذين هم لفروجهم حافظون. الا علي ازواجهم او ما ملکت ايمانهم غيرملومين. فمن ابتغي وراء ذلک فاولئک هم العادون.(معارج 29 -31)
و کساني که پاکدامني ورزند، مگر درباره زنان و کنيزانشان که در اين صورت، نکوهيده نيستند. پس کساني که از اين فراتر روند، تجاوزکارانند.
ويل دورانت مي نويسد:
سروسامان بخشيدن به روابط جنسي، هميشه مهمترين وظيفه اخلاق به شمار مي رفته است؛ زيرا غريزه توليد مثل، نه تنها در حين ازدواج، بلکه قبل و بعد از آن نيز مشکلاتي فراهم مي آورد و در نتيجه شدت و حدت همين غريزه و نافرمان بودن آن در برابر قانون و انحرافاتي که از جاده طبيعي پيدا مي کند، در سازمانهاي اجتماعي بي نظمي و اغتشاش توليد مي شد. حيات جنسي ميان حيوانات نيز آزاد و محدود نيست. (9)
«شک نيست که غريزه جنسي، يکي از قواي طبيعي آدمي است که بايد مانند هر قوه طبيعي ديگر به آن توجه شود، ولي جامعه بشري از ديرباز گرفتار سرکشي و طغيان اين غريزه بوده است. در روزگار ما نيز به ويژه در جامعه هايي که ايمان و تربيت ديني در آنها ضعيف است، بي عفتي و بي بندوباري و طغيان غريزه جنسي، به صورت وحشتناکي زندگي سالم اجتماعي را در معرض خطر قرار داده است. البته اسلام، غريزه جنسي را به خودي خود پست و پليد ندانسته است، ولي بر حفظ عفت و پرهيز از حرام در امور جنسي، به شدت تأکيد کرده و پاکدامني و کنترل غريزه جنسي و اکتفا کردن به همسر حلال و مشروع را در رديف نماز و انفاق و اعتقاد به قيامت ذکر کرده است.»(10)
ارضاي حلال و به موقع غريزه جنسي، ضامن سلامتي و رستگاري فرد و جامعه است.
نکته: مبارزه اسلام با بي بندوباري جنسي
دين مقدس اسلام، نه با بي بندوباري جنسي موافق است و نه با سرکوب غريزه جنسي. اسلام آنجا که دعوت به پاکدامني مي کند، در کنار آن، راه را براي ازدواج سالم و موفق مي گشايد و بدين گونه با تعديل غريزه جنسي مي پردازد.
« از نظر اسلام، محدوديت کاميابي هاي جنسي به محيط خانوادگي، از جنبه رواني به بهداشت رواني اجتماع کمک مي کند و از جنبه خانوادگي، سبب تحکيم روابط افراد خانواده و برقراري صميميت کامل بين زوجين مي گردد و از جنبه اجتماعي، موجب حفظ و استيفاي نيروي کار و فعاليت اجتماع مي گردد و از نظر وضع زن در برابر مرد سبب مي گردد که ارزش زن در برابر مرد بالا رود. نبودن حريم ميان زن و مرد و آزادي معاشرت هاي بي بندوبار، هيجان ها و التهاب هاي جنسي را فزوني مي بخشد و تقاضاي سکس را به صورت يک عطش روحي درمي آورد، همان طور که محروميت ها، سبب طغيان و شعله ور شدن شهوات مي گردد. پيروي و اطاعت و تسليم مطلق نيز سبب طغيان و شعله ور شدن آتش شهوات مي گردد. » ناصحان و عارفان ما کاملاً بدين نکته پي برده بودند. سعدي مي گويد:
مراد هر که برآري، مطيع امر تو گشت
خلاف نفس، که فرمان دهد چو يافت مراد
ديگري گفته است: هر چه موجبات رغبت نفس را فراهم کني، بر رغبت مي افزايد، ولي اگر او را به کم عادت دهي، قناعت پيشه مي کند. به عقيده ما براي آرامش غريزه جنسي، دو چيز لازم است: يکي ارضاي غريزه در حد حاجت طبيعي و ديگر، جلوگيري از تهييج و تحريک آن».(11)
اگر در اسلام، برخي حقوق شخصي مثل بي بندوباري جنسي از انسان سلب شده است، به دليل ملاحظاتي است که در مذهب، کسب خير و هدف از حيات انسان و دليل حقوق انساني محسوب مي شود. از ديدگاه مذهبي، حقوق، نه تنها بايد از الزام ها و بايدهايي حاصل شود، بلکه در خود اين حقوق، بايد شرطهايي توسط جملاتي مثل «نبايدها» وجود داشته باشد تا رعايت حقوق ديگران و محافظت حق روح لايزال انساني در برابر گرايش آن به شر که در نهاد هر يک ماست، تضمين شود.» (12)
1. هم سرکوبي غريزه جنسي، انسان را از رسيدن به رشد و کمال بازمي دارد، هم بي بند و باري جنسي.
2. غريزه جنسي در صورتي چون مرکبي راهوار، انسان را به مقصد مي رساند که به اندازه نياز و از راه درست به آن توجه شود.
پي نوشتها:
1- تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 706 .
2- علامه محمدحسين طباطبايي، تفسير الميزان، ترجمه: محمدباقر موسوي همداني، تهران: نشر بنياد علمي و فکري علامه طباطبايي، 1366، چ2، ج20، صص 143و144.
3- ابوالقاسم فنايي، دين در ترازوي اعمال، تهران، مؤسسه فرهنگي صراط، 1384، صص 170و171.
4- ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، تحقيق، محمد ابوالفضل ابراهيم، دار احياء الثراث العربي، ج 10، ص146.
5- همان.
6- همان.
7- همان، ص 147.
8- نک: معارج: 19-21.
9- ويل دورانت، تاريخ تمدن، ترجمه: احمد آرام، ع. پاشائي و اميرحسين آريان پور، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1376، چ 5، ج 1، ص 56.
10 - درسهايي از قرآن، ص 348.
11- نک: مرتضي مطهري، مسئله حجاب، تهران، صدرا، 1381، چ 56، صص 76، 77، 108، 109.
12- سيدحسين نصر، قلب اسلام، نشر ني، 1385، چ1، ص 266.
/خ