یکی از هنجارهای خانوادگی و اجتماعی در فرهنگ اسلامی، که کارکرد روانی و رفتاری دارد، حجاب اسلامی است که حدود مشخصی از پوشش را برای مسلمانان و خصوصاً بانوان تعریف می نماید. این هنجار الزامی از یک سو ناظر به حراست از نظام خانواده تعریف شده و از سوی دیگر به هدف حفظ امنیت روانی و امنیت جنسی در عرصه اجتماع الزامی گردیده است. البته بسیاری از ملتهای غیر مسلمان تا حدودا یک سده اخیر، پوشش هایی نزدیک به پوشش مسلمانان داشتند و تفاوت چندانی در حجم پوشش میان عموم ملتها وجود نداشته است. اما در دوران معاصر که فرهنگ برهنگی در سراسر جهان ترویج گردید، شرایطی پدید آمد که ملتهای مسلمان در این موضوع متمایز شدند. این در حالی است که هنوز هم ادیانی مانند یهودیت همسان با مسلمانان، پوشش کاملی داشته و بدان باور دارند.
در ایران که مردم مسلمان قرنها است با اسلام خو گرفته اند نیز، جریان برهنگی و زدایش عفت عمومی از دوران پهلوی اشاعه گردید و طیفی از جامعه را از این هنجار فرهنگ اسلامی جدا نمود. اما پس از انقلاب اسلامی که قوانین اسلامی در جامعه تثبیت گردید، حجاب نیز مشمول همان الزام کلی در میان سایر الزامات دینی قرار گرفت. اما دقت در سیر پوشش بانوان در دو دهه اخیر، بیانگر آن است که در میان بخشی از جامعه، این هنجار روز به روز کم رنگ تر شده و جایگاه خود را به نحو کامل از دست داده است.
اما آن چه اینک در صدد بررسی آن هستیم طیف خاصی از خانواده های به اصطلاح مذهبی در جامعه اسلامی هستند که در این مسئله دچار شکاف بین نسلی بوده و نوع پوشش نسل قبلی با نسل بعدی متفاوت است و در اختلافی فاحش، یک نسل مقید به حجاب کامل و نسل بعدی بد حجاب یا بی حجاب شناخته می شود. این موضوع نشان دهنده عدم همسانی و عدم هماهنگی دو نسل در بعد فرهنگی بوده و آشکار می سازد که نسل قبلی نتوانسته ارزشهای اسلامی را به درستی به فرزندان خود منتقل سازد. یا این که این مسئله ارتباطی با تربیت والدین نداشته و معلول عوامل دیگری در محیط و جامعه است. به هر حال این موضوعی پرسش برانگیز است که در علت یابی آن، می توان به نکات ذیل توجه نمود:
1 . ضعف تربیتی والدین
مهم ترین عنصری که در تدین نونهال و نوجوان اثرگذار است، نقش تربیتی والدین است. کودک دوران کودکی و نوجوانی خود را در کنار والدین سپری می کند و بخش مهمی از وقت خود را همراه آنان می گذراند. لذا والدین از دو بعد در شکل گیری شخصیت او مؤثر هستند: نخست گونه رفتاری که در مقابل دیدگان فرزند از خود بروز می دهند. منش و عملکرد والدین و خصوصاً مادر در برابر کودک، تابلوی نمایشی است که بخش وسیعی از انگاره های ذهنی فرزند را ایجاد می نماید. او با مشاهده رفتار والدین، از آنان اثر پذیرفته و در منش خود از ایشان الگو می پذیرد. بعد دوم آموزه ها، بایدها و نبایدها، امر و نهی هایی است که کودک در گفتار والدین می شنود. والدین رفتارهای کودک را در گفتار خود ارزشگذاری می کنند؛ از یک رفتار او تعریف می کنند و رفتاری را تقبیح می کنند. برای یک رفتار تشویق در نظر می گیرند و برای رفتاری دیگر تنبیه لحاظ می کنند و کودک در این فرایند می آموزد که چه کند تا نزد والدین محبوب تر باشد و چه رفتاری انجام دهد تا مورد تشویق قرار گیرد و یا بتواند امتیازات بیشتری بگیرد.حال این پرسش مطرح می شود که در خانواده ای که بر اساس هنجارهای دینی شکل گرفته و به طور خاص، حجاب ارزش انگاشته می شود، والدین چه نقشی در بدحجابی دختر دارند؟ در شرایطی که مادر خودش به این ارزش پایبند بوده، آیا می توان او را در بی حجابی فرزندش مقصر شمرد؟ در پاسخ باید به چند نکته توجه نمود: نخست آن که ممکن است والدین در سیستم تربیتی خود غافل از این بوده اند که فرزندشان، تنها از آنان اثرپذیر نیست. آنان اگر نظارت درستی بر معاشرت او با دوستان یا استفاده او از فضای مجازی یا رسانه های دیگر نداشته باشند و فرزند، تحت تاثیر این عوامل بی حجاب شود، آنان مقصر شناخته می شوند. در حقیقت این غفلت مادر در ترتبیت دختر است که باعث می شود او به جای اثرپذیری از او، از عوامل دیگر اثر گرفته و بدحجاب گردد. نکته دوم آن که ممکن است دختر در سیستم ادراکی خود نوعی دوگانگی در رفتار مادر دیده و عفت ورزی و حجاب او را رفتاری متناقض ببیند. برای مثال ببیند که مادر در برخی شرایط با حجاب کامل ظاهر می شود و در برخی شرایط نیز تقید کاملی به حجاب ندارد و این مسئله، باعث می شود که این رفتار را از سر تظاهر بیانگارد و بدان باورمند نگردد.
2 . اثرپذیری از دوستان
هر نوجوانی در یک سیر مشخص ارتباط و وابستگی خود را از والدین کاهش داده و به سمت ارتباط گیری، صمیمیت و معاشرت بیشتر با هم سالان و دوستان خود می رود. این دوستان ممکن است در محیط آموزشی و مدرسه باشند و ممکن است در فضای خانوادگی، بستگان و یا بخش های دیگر باشند. او در این سن احساس می کند که آنان درک بهتری از او دارند و او راحت تر و صمیمی تر می تواند با آنان صحبت کند. از این رو ارتباطش با والدین کمرنگ شده و به سمت آنان گرایش پیدا می کند. در چنین شرایطی اگر دوستان دختر، از خانواده هایی باشند که تقیدی به حجاب نداشته و سبک زندگی متفاوتی دارند، دختر دو وضعیت پیدا می کند: یا این که او در محیط خانوادگی خود، استحکام باور نسبت به هنجارها پیدا کرده و اندیشه وی در قبال نوع پوشش خود نیز دچار خلل نیست، در این صورت او در عین معاشرت با دوست بی حجاب خود، رفتارش را تغییر نمی دهد و یا در وضعیتی بهتر و شخصیتی قوی تر، باعث بهبود پوشش دوستانش نیز می گردد. اما در شرایطی که خانواده شخصیت محکمی برای وی ایجاد نکرده باشد و یا اینکه شخصیت دیگران برای او جذاب تر از آن چه در خانواده بوده، بیاید در این صورت او به تدریج اثر پذیرفته و باور خویش را به این هنجار از دست می دهد. آن گاه یا از سر تظاهر محجبه می شود و یا در صورتی که جسارت بیشتری داشته باشد، در مقابل والدین ایستاده و پوشش خود را تغییر می دهد.3 . اثرپذیری از فضای مجازی
دیگر مخرب هنجار حجاب در شخصیت نوجوانان و جوانان، فضای مجازی است که از دو بعد نقش منفی در باورمندی به حجاب اسلامی به جای می گذارد: نخست ترویج سنگین و همه جانبه بی حجابی در فضای مجازی که به گونه های مختلفی در حال انجام است. ترویج برهنگی، ترویج روابط آزاد و بی قید میان پسر و دختر؛ تمسخر و توهین به حجاب و بانوان محجبه و مواردی از این دست همگی محتوایی هستند که در فضای مجازی به وفور یافت می شوند و ذهن و فکر نوجوان در برابر این حجم از محتوای ضدارزشی قرار دارد. البته نمی توان نادیده انگاشت که فعالیت های ارزشی نیز در فضای مجازی وجود داشته و مدت ها است برخی فعالان مجازی با رویکرد ارزشی به این موضوع اقدام به تأمین محتوا می نمایند و سعی دارند که امتیازات، زیبایی ها، و آثار مثبت حجاب در خانواده و جامعه را ترویج دهند؛ اما متاسفانه گفتمان غالب در این عرصه، رویکرد ولنگاری و برهنگی است که آشکارا افزایش برهنگی را خصوصاً نسبت به نوجوانانی که شخصیت آنها در حال شکل گیری است رقم می زند.4 . اثرپذیری از سینما و تلویزیون
دیگر نقطه ای که شکاف نسلی در موضوع حجاب را باعث می شود، تاثیری است که نوجوان و جوان، از محتوای دیداری و شنیداری رسانه ها می پذیرد. بسیاری از فرزندانی که در خانواده های مذهبی رشد نموده اند، تحت تاثیر آن چه رسانه به آنها منتقل ساخته، ارزشهای فکری و رفتاری خود را می سازند و در واقع این رسانه است که مرجع تصمیم گیری های آنان خواهد بود. در چنین وضعیتی، اگر ارزش دینی حجاب در فضای رسانه ای، ارزش انگاشته نشود، بر مخاطب نیز اثر گذاشته و باعث ولنگاری او خواهد گردید. البته امروزه در رسانه ملی التزام دقیقتری به حجاب نسبت به سینما وجود دارد. با این وجود از آن جا که بسیاری از شخصیتهای رسانه ملی در حیات مجازی و اجتماعی خود التزامی به حجاب اسلامی ندارند، اثرات منفی آن بر جامعه ثابت است.جوانان در زندگی خود افرادی را به عنوان شخصیت شاخص زندگی خود در نظر می گیرند که نقش قهرمان را در زندگی آنان ایفا کرده و آرزو می کنند زندگی شان مانند زندگی وی گردد. چنین شخصیتی اگر از چهره های سینمایی یا تلویزیونی باشد، طبیعتاً سبک زندگی او در منش نوجوان اثر گذارده و پوشش او نیز منطبق با پوشش وی خواهد گردید.
5 . بازخوردهای اجتماعی و محیطی
آخرین عامل مخرب ذهن در گرایش به حجاب، نوع برخوردی است که دختران محجبه، از سایرین مشاهده می کنند. اگر فرهنگ جامعه به سمت و سویی رفت که افراد بی حجاب و بد حجاب، در فضای عمومی مورد توجه بیشتری قرار گرفتند و یا افراد با حجاب مورد بی توجهی و یا احیاناً توهین و تحقیر قرار گرفتند، انگیزه محجبه بودن برای بسیاری از نوجوانانی که در خانواده مذهبی رشد کردند، تضعیف شده و به بی حجابی گرایش پیدا می کنند.این که متاسفانه امروز مشاهده می شود در بسیاری شرکتها، فروشگاهها، مراکز خرید و غیره، دختران و بانوانی با ظاهر غیر اسلامی برای اشتغال گزینش شده و به کار گرفته می شوند، خود عامل فرهنگ سازی بر ضد حجاب شناخته می شود و اثر منفی خود را بر عفت عمومی جامعه وارد می سازد.
پینوشت:
[1] . مجید محمدی، درآمدی بر جامعه شناسی و اقتصاد فرهنگ در ایران امروز، ص 21.