وحدت موضوعي سوره ها...(2)
نويسنده:سيدحسين هاشمي(مدرس و پژوهشگر حوزه)
ج) سورههاي بيموضوع و چندموضوعي
1. سورههاي مكي مدني
«سياق سوره،بيانگر آن است ك روز قيامت و عذاب دردناك فراهم شده بري كافران در آن روز را توصيف ميكند؛ چه، سوره با پرسش از عذاب كافران آغاز ميشود، آنگاه به عذاب حتمي،نزديك و نه دور (آنگونه كه كافران ميپنداشتهاند) اشاره ميكند كه براي كافران در آن روز مهيّا شده است و از اين ميان،مؤمناني را كه به وظيفه اعتقاد به حق و عمل صالح به پا خاستهاند،جدا ميكند. اين سياق، شباهت به سياق سورههاي مكي دارد.» (همان، 6/20)
وي سپس ميافزايد:
«غير إن المنقول عن بعضهم أن قوله: «والّذين في أموالهم حقٌّ معلوم» مدني، و الإعتبار يؤيده لأن ظاهره الزكات وقد شرّعت بالمدينهًْ بعد الهجرهًْ و كون هذه الآيه مدنيهًْ يستتبع كون الآيات الحافّهًْ بها الواقعهًْ تحت الإستثناء و هي اربع عشرهًْ آيهًْ (قوله: «إلا المصلّين» إلي قوله: «في جنّاتٍ مكرومون») مدنيه لما في
سياقها من الإتحاد و استلزام البعض للبعض و مدنيهًْ هذه الآيات الواقعهًْ تحت الإستثناء تستدعي ما استثنيت منه و هو علي الاقل ثلاث آيات (قوله: «إنَّ الإنسان خلق هلوعًا» إلي قوله: «منوعاً») علي إنّ قوله: «فمال الَّذين كفروا قبلك مهطعين» متفرع علي ما قبله تفرعاً ظاهراً و هو و ما بعده إلي آخر السورهًْ ذو سياق واحد فتكون هذه الآيات ايضاً مدنيهًْ.» (همان)
«جز آنكه گفته شده،آيه «والّذين في أموارلهم حقٌّ معلوم» مدني است. اعتبار نيز اين نظر را تأييد ميكند، زيرا مراد از «حقٌّ معلوم»، ظاهراً زكات واجب است كه در مدينه و پس از هجرت تشريع شد. پيآيند مدني بودن اين آيه، مدني بودن آيات چهاردهگانه ديگري است كه ازنظر معنا با اين آيه در هم تنيده است (از آيه «إلا المصلّين» تا «في جنّاتٍ مكرمون») زيرا، سياق اينآيات، پيوسته و برخي مستلزم برخي ديگر است.
اگر اين گروه از آيات كه در قلمرو استثناء قرار گرفتهاند، مدني باشند،ميبايد آيات سهگانه مستثني منه (إنّ الإنسان خلق هلوعًا» تا «منوعا») نيز مدني باشند. افزون بر اين، آيه «فمال الّذين كفروا قبلك مهطعين» به طور آشكار و پيدا، متفرع بر آيات پيش از خود است و با آيات پس از خود نيز تا پايان سوره، وحدت سياق دارد. بدينسان، اين آيان نيز مدني هستند.»
وي آنگاه دليل ديگري را براي مدني بودن اين گروه از آيات برميشمارد؛
«مضامين اين دسته از آيات، منتاسب حال منافقان پيرامون پيامبر«ص» است كه از چپ و راست پراكنده ميشدند و پارهاي از احكام خداوند را مردود ميشمردند. به ويژه سخن الهي «أيطمع كلّ امرئٍ منهم...» و سخن خداوند: «علي أن نبدّل خيراً منهم...» و ازسوي ديگر،خاستگاه انديشه نفاق مدينه بود، نه مكه.» (همان)
چنانكه پيداست،علامه، چون بخش نخست اين سوره را مكي و بخش دوم را مدني ميشناسد، دو محور جداگانه براي هريك از دو بخش باور دارد كه كاملاً بريده از ديگري است. با آنكه هر دو بخش،اجزاي يك سوره هستند. بدينسان ميتوان نتيجه گرفت كه قرار گرفتن مجموعهاي از آيات در قلمرو يك واحد به نام سوره،الزاماً پيوست مفهومي ايجاد نميكند.
2.سورههاي به تدريج نازل شده
«لما كانت السورهًْ نازلهًْ نجوماً لم يجمعها غرض واحد.» (همان، 43/1)
«از آن روي كه سوره بقره به تدريج نازل شده، وحدت در موضوع و غرض ندارد.»
چنانكه در آغاز تفسير سوره مباركه نساء نيز به همين موضوع اشاره ميكند و ميگويد:
«و مضامين آياتها تشهد إنّها مدنيهًْ نزلت بعد الهجرهًْ و ظاهرها إنّها نزلت نجوما لا دفعهًْ واحدهًْ و إن كانت اغلب آياتها غير فاقدهًْ للإرتباط.» (همان، 134/4)
«مضامينآيات سوره نساء، بيانگر آن است كه اين سوره پس از هجرت و در مدينه نازل شده است، چنانكه از ظاهر آيات اين مطلب نيز بدست ميآيد كه سوره به تدريج و نه يكباره نازل شده است،اگرچه بيشتر آيات آن بيارتباط باهم نيستند.»
نمونه و شاهد سوم بر اين ديدگاه علامه طباطبايي، تفسير و ديدگاه ايشان در سوره نحل است. سوره نحل به نظر علامه، از دو بخش مكي و مدني، سامان يافته است، بدينترتيب كه آيه اول تا چهلم در مكه و در آستانه زمان هجرت، و هشتاد و هشت آيه بعدي در مدينه نازل شده است. از همين رهگذر، سوره نحل دو موضوعي است؛ محور آيات بخش اول، برشماري نعمتهاي آسماني و زميني خداوند است كه مايه قوام حيات انساني به شمار ميرود. اما بخش دوم كه از آيه «والّذين هاجروا في الله من بعد ما ظلموا» (نحل/41) آغاز و تا پايان،با سياق و ساختار منسجم ادامه مييابد و غرض آن، امر به صبر و پاداش نيكو براي صابران در راه خداست، در مدينه نازل شده است، زيرا در خلال اين بخش، آياتي وجود دارد كه جز بر رويدادهاي پس از هجرت تطبيق نميكند، مانند آيه «والّذين هاجروا في الله» (نحل/41) و آيه «ولقد نعلم أنّهم يقولون إنّما يعلّمه بشر» (نحل/103) كه براساس يك نظر درباره سلمان نازل شده است و سلمان، بيترديد در مدينه ايمان آورد. و نيز آيه «من كفربالله من بعد إيمانه إلا من أكره و قلبه مطمئن...» (نحل/106) كه درباره عمارنازل شده است و نيز آيات مربوط به احكام و آياتي كه درباره يهوديان است. (همان، 204/12)
باور داري علامه به فقدان وحدت موضوعي در سورههاي تدريجي النزول را از راه ديگري نيز ميتوان به مشاهده نشست و آن اينكه علامه در جايجاي «الميزان» به سياق پيوسته آيات يك سوره تمسك جسته و گفته است وحدت سياق و يگانگي موضوع و غرض سوره،نشانگر نزول دفعي و يكجاي آن است، مانند سوره شريفه آلعمران كه وي در آغاز تفسير آن، غرض و موضوع سوره شريفه را چنين تصوير ميكند:
«دعوت مؤمنان به توحيد كلمه در دين و صبر و ثبات در حمايت از آن و هشدارمسلمانان به دقت در موضعگيري در برابر دشمنان اسلام، مانند يهوديان و نصرانيان و مشركان، كه دست يكديگر نهاده و بر نابودي و خاموش كردن اسلام، عزم خود را جزم كرده بودند.»
آنگاه ميافزايد:
«و يشبهه أن تكون هذه السورهًْ نازلهًْ دفعهًْ واحدهًْ فإن آياتها- و هي مأتها آيهًْ- ظاهرهًْ الإتساق و الإنتظام من اولها إلي آخرها مناسبهًْ آياتها مرتبطهًْ اغراضها.» (همان، 5/3)
«اين سوره،بدان ميماند كه يك دفعه نازل شده باشد، زيرا آيات آن-كه دويست آيه است- داراي انسجام و سياق يگانه و از اول تا آخر با يكديگر متناسب و درغرض، پيوست آشكار دارند.»
د) وحدت حداقلي موضوع سورههاي تدريجي النزول
و همچنين،در پيوست مفهومي و وحدت موضوعي سوره نساء ميآورد:
«و إن كانت اغلب آياتها غير فاقدهًْ للإرتباط فيما بينها.» (همان، 134/4)
«اگرچه بيشتر آيات اين سوره، بدون ارتباط دروني با يكديگر نيستند.»
آنگاه،محور ارتباط آيات سوره را بيان احكام (ازدواج، تعدد همسران، محرمات نكاح، ارث، نماز، جهاد، شهادات، تجارت و...) و احوال اهل كتاب ميشمارد كه تنها ميتواند خط كمرنگي از ارتباط،آن هم بين بيشتر و نه تمامي آيات را بنماياند. (همان)
هـ) سورههاي بيموضوع
بدينسان،آيا ميتوان علامه را در شمار كساني دانست كه وحدت موضوعي سورهها را باور دارد؟ مگرآنكه بگوييم علامه طباطبايي در تئوري و نظر دغدغه آن را داشته است كه براي سورههاي قرآن، نوعي وحدت موضوعي سراغ دهد و در اين راه، تلاش افزون و بسيار كرده است، ازجمله اينكه حتي در سورههاي تدريجي النزول،غرض و موضوع يگانه براي بيشتر آيات آن و نه تمام سوره سراغ داده است، اما در عرصه عمل به طوركامل و تمام سويه از پس اين كار بر نيامده است.
وحدت موضوعي سورهها در «المنار»
الف) «المنار» و پيوست ارگانيك سورهها
نمونه زير،گواه اثبات اين روش تفسيري رشيد رضاست.
او در آغاز تفسير سوره آلعمران، پيوند و ارتباط آن با سوره بقره را چنين باز ميگويد:
«بين اين سوره و سوره پيش از آن، از چندين ناحيه ارتباط و مناسبت وجود دارد:
1.هر دو با يادكرد قرآن و شيوه برخورد مردم با آن آغاز يافته است، جز آنكه در سوره بقره از دو گروه مؤمنان و غيرمؤمنان به قرآن سخن گفته است. ازنظر ترتيب اين موضوع شايسته پيشداشت است،چون مربوط به اصل دعوت است، اما در سوره دوم از گروه «زايغان» و كساني كه به انگيزه فساد و تأويل قرآن به سراغ آيات متشابه ميروند و نيز كساني كه به محكم و متشابه قرآن ايمان دارند و تمامي اين كتاب را ازسوي خداوند ميدانند،سخن به ميان آمده است. محلّ مناسب اين موضوع، در مرحله پسينتر از موضوع نخست است.
2.درهر دو سوره با اهل كتاب احتجاج شده، لكن در سوره بقره،روي سخن، بيشتر با يهوديان است. سرّ اين مطلب در آن است كه نصارا نسبت به يهود، هم ازلحاظ پيدايي و هم از منظر دعوت به اسلام، در مرتبه پسيني قرار دارند و اين ميطلبد كه در سوره اول، بيشتر با يهود و در سوره دوم بيشتر با نصارا احتجاج شود.
3.در سوره نخست،آفرينش آدم و در دومي، آفرينش عيسي«ع» تصوير، و آفرينش عيسي به خلقت آدم، همانند شده است. ميسزد كه موضوع اول در سوره نخست و دومي در سوره بعدي طرح شود.
4.در هر دو سوره، شماري از احكام مشترك همچون جنگ بيان شده است،هرگاه كسي شيوه طرح اين موضوع در هر دو سوره را مقايسه و سنجش كند، خواهد پذيرفت كه محلّ مناسب آن، همان سورهاي است كه اين احكام درآن آمده است و احكام بيان شده در سوره بقره نميبايد در سوره آلعمران و برعكس آورده شود.
5.هر دو سوره با دعا پايان يافته، لكن دعا در سوره بقره، متناسب و سازگار با آغاز رويكرد ديني است؛ زيرا بخش بيشتر دعاوي سوره بقره ناظر به تكليف و طلب ياري عليه منكران دعوت اسلامي و محاربان با مسلمانان است،حالآنكه دعاي سوره دوم، مشتمل بر پذيرش دعوت، تقاضا و درخواست پاداش براي دينداران است.
6.پايان سوره دوم- چنانكه برخي گفتهاند- متناسب با آغاز سوره اول و گويي متمم آن است، چه اينكه سوره اول با اثبات فلاح براي متقيان آغاز، و سوره دوم با جمله «واتّقوا الله لعلّكم تفلحون» (آلعمران/200) پايان يافته است.» (رشيد رضا، 152/3)
چنانكه در تبيين اتصال و مناسبت ميان دو سوره نساء و مائده مينويسد:
«آنچه آشكارا ديده ميشود، اين است كه بخش بيشتر سوره مائده، درباره احتجاج با يهود و نصاراست و اندك سخني كه درباره منافقان و مشركان آمده است، و اين همان است كه در آخر سوره نساء تكرار شده است و اين، قويترين مناسبت بين دو سوره و بارزترين وجه اتصال ميان آن دو به شمار ميرود، چندان كه گويي آنچه از موضوعات در سوره مائده بيان شده، مكمل و تماميت بخش مسائل مطرح شده در سوره نساء است.» (همان، 117/6)
رشيد رضا هرچند ميكوشد ميان آيات يك سوره پيوند و ارتباط برقرار كند،اما گاه از عهده اين كار برنميآيد، مانند آنچه كه در سوره نساء اتفاق افتاده است. مطلع اين سوره تا پايان آيه 35 مربوط به احكام زنان است و از آيه 36 تا آيه 126 احكام عمومي چون اهل كتاب، منافقان و جهاد با آنان بيان شده است. سپس از آيه 127 بازگشت دوباره به احكام زنان، صورت گرفته است. رشيد رضا بيآنكه در پي كشف ارتباط آيات مياني سوره (126-36) با آيات پس و پيش از آنها برآيد و سخني بگويد،حكمت تأخير گروه دوم از آيات مربوط به زنان را تأخير زمان نزول آنها ميشمارد؛
«و قد جائت هذه الآيات بعد ذلك (آيات126-36) في احكام النساء فهي من جنس الأحكام الّتي في أول السورهًْ و لعل الحكمهًْ في وضعها هنا تأخير نزولها أن شعرالناس بعدالعمل بتلك الآيات بالحاجهًْ إلي زيادهًْ البيان في تلك الأحكام.» (همان، 442/5)
«اين آيات (176-127) كه درباره زنان است، پس از آيات 126-36 قرار گرفته و نوعي بازگشت به احكام مربوط به اول سوره است كه آن هم درباره زنان است. حكمت اين تأخير و فاصله بين هر دو فرازشايد اين باشد كه گروه دوم پس از آيات نخست و زماني كه مردم نسبت به اين دسته از احكام احساس نياز كردند، نازل شده باشد.»
ب) وحدت موضوعي سورهها، برآيند تناسب سورهها
ج) تناسب دروني آيات سورهها
1. آيه نود و هشتم سوره مباركه آلعمران به كفر اهل كتاب و نيزدليل كفر آنان به آيات الهي ميپردازد و آنان را تهديد و سرزنش ميكند و در آيه صد همان سوره، خطاب به مؤمنان و مسلمانان، ايشان را از پيروي و اطاعت اهل كتاب باز ميدارد.
رشيد رضا، گويي ميان اين دو آيه مناسبت روشني نميبيند، از اينرو، درصدد مناسبت برميآيد و ميگويد:
«فإنّه بعد ما وبخ اهل الكتاب علي كفرهم و صدهم عن سبيلالله و هو الإسلام اثر اقامهًْ الحجج عليهم و ازالهًْ شبهاتهم، ناسب أن يخاطب المؤمنين مبيناً لهم أن من كان هذا شأنهم في الكفر و هذا شأن ما دعوا إليه في ظهور حقيقهًْ، لا ينبغي أن يطاعوا و لا أن يسمع لهم قول فإنّهم دعاهًْ الفتنهًْ و رواد الكفر.» (همان، 18/4)
«پس از آنكه خداوند،اهل كتاب را بر كفر و بازدارندگي از راه خدا كه همان ايجاد مانع بر سر راه اسلام است، آن هم پس از ارائه دليل و برهان و زدايش شبهههايي كه فرا رويشان قرار داشت، توبيخ ميكند، بايسته است كه مؤمنان را مورد خطاب قرار دهد و به آنان توضيح دهد كه هركس در جايگاه كافران اهل كتاب قرار داشته باشد،درحاليكه چهره حق براي آنان آشكاراست، نميسزد كه از آنان پيروي و فرمانبري كرد، زيرا آنان دعوتكنندگان به فتنه و پيش قراولان كفرند.»
2. درپيوست آيه هجدهم سوره مباركه نساء با آيه پيش از آن ميآورد:
«قالوا في وجه اتصال آيهًْ الأولي من هذه الآيات بما قبلها من أول سورهًْ لما نهي سبحانه هما تقدم من عادات الجاهليهًْ في امر اليتمي و الأموال عقبه بالنهي عن نوع من استنان بسنتهم في النساء النفسهن و اموالهن.» (همان، /453)
«در پيوند نخستين آيه از اين مجموعه آيات گفتهاند: آنگاه كه خداوند،مسلمانان را از عادتهاي دوره جاهليت در مورد يتيمان و اموال آنان نهي فرمود، در پي آن، ايشان را نسبت به پيروي از سنت جاهليت درباره زنان و اموال آنها برحذر داشت.»
ساحتهاي اختلاف علامه طباطبايي و رشيد رضا
1.تفاوتهاي موضوع شناختي در تصوير محور و موضوع
2.ساختاربنديهاي متفاوت
اماعلامه طباطبايي، وحدت موضوع سورهها را با عنوان «غرض» سوره در نخستين مراحل تفسير سورهها و پس از تعيين مكي و يا مدني بودن سوره يادآور ميشود. مبناي تفاوت اين دو رويكرد را- چنانكه گفتهايم- شايد بتوان توقيفي بودن ترتيب سورهها از منظر رشيد رضا و ناباوري علامه طباطبايي به اين موضوع برشمرد.
3. پيوست و گسست مفهومي سورههاي پياپي
آيا افزون براين، حكمت ديگري چون تناسب معنايي سورهها نيز در اين چيدمان دخالت داشته است يا خير؟ چگونگي رهيافت به پاسخ اين پرسش رهآوردهايي دارد كه ازجمله آنها كشف نقاط ارتباط و مناسبت ميان سورههاست. علامه طباطبايي به بيان تناسب و ارتباط سورههاي قرآن، اعتنا نكرده است،جز در موارد اندك، مانند دو سوره مباركه فيل و قريش، آنهم نه بدان سبب كه وي درپي كشف ارتباط معنايي به دليل پي هم آمدن آن دو باشد، بل بدان سبب كه در باور برخي از مفسران و قرآنپژوهان، آن دو، يك سوره هستند. شاهد بر اين مدعا، پيوست تنگاتنگ معنايي آن دو است.
اين درحالي است كه رشيد رضا به مثابه روش و سيره تفسيري،كوشيده است، مناسبت ميان سورهها را با سوره پيش از آن جستجو كند. علّت اين تفاوت را شايد بتوان در تفاوت پاسخ ايشان به پرسش پيش گفته سراغ گرفت؛ بدينمعنا كه علامه طباطبايي، چيدمان سورهها به ترتيب كنوني را كاري از اصحاب ميداند و بر آن است كه ترتيب سورهها در جمع نخست،و دوم از ناحيه اصحاب، صورت گرفته است (طباطبايي، الميزان، 126/12) كه بدون درنظر داشت تناسب معنايي، بل به تناسب طول و كوتاهي سورهها، اين ترتيب را برگزيدهاند و يا اينكه استنباط اصحاب از تناسب و پيوست معنايي سورهها چنان اعتبار و استحكامي ندارد كه الزامآور باشد.
حالآنكه در باور رشيد رضا، هرچند چيدمان كنوني براساس بلندي، مياني و كوتاه بودن سورههاي قرآن صورت پذيرفته است، اما همين خود نيز بر پايبست دو حكمت، استوار بوده است؛
«من نظر ترتيب السور كلها في المصحف يري انه قد روعي في ترتيبها الطول و التوسط و القصر في الجملهًْ و من حكمته أن في ذلك عونا علي تلاوته و حفظه... و قد روعي التناسب في معاني السور مع التناسب في الصور اي مقدار الطول والقصر.» (رشيد رضا، 287/7)
«هركس كه به ترتيب سورههاي مصحف بنگرد، ميبيند كه در چينش آنها، بلندي، ميانه بودن و كوتاهي سورهها، بالجمله رعايت شده است،ازجمله حكمتهاي اين ترتيب، آن است كه اين چينش بر تلاوت و حفظ قرآن ياري ميرساند. افزون بر اين، تناسب معاني سورهها نيز رعايت شده و بدينترتيب، هر دو مناسبت صوري (بلندي و كوتاهي) و معنايي در ترتيب سورهها لحاظ شده است.»
كاستيهاي تئوري وحدت موضوعي سورهها
الف) ابهام سورههاي مكي يا مدني
ب) درهم آميزي لايههاي وحدت موضوعي
ج) ميزان تأثير تناسب در چيدمان سورهها
دراين چيدمان، اثرگذار ميدانند و افزون بر آن، بر فرض كه اصحاب در ترتيب آيات مصحف، چنان ملاحظه و معياري را در چشماندازخويش داشتهاند، تا چه حد ميتوان به درستي فهم و رهيافت آنان از اتصال و پيوست معارف اين آيات، اعتبار قائل شده و آن را اساس و مبناي جستجوي موضوع يگانه قلمداد كرد؟
بدينسان، تلاش براي جستجوي غرض واحد براي هر سوره از سوي علامه طباطبايي و ديگر كساني كه با او در مبناي پيشگفته همنظرند، جاي درنگ و تأمّل دارد.
د) پيوست موضوعي افقهاي ناهمسان
«والّذي اتفقوا عليه من المدنيهًْ، البقره و آلعمران و...» (طباطبايي، 9/18)
«سورههايي كه بر مدني بودن آنها اتفاق دارند، عبارت است از بقره،آلعمران و... .»
بدينترتيب،آيا يك سوره همزمان ميتواند با دو افق ناهمسان و دو مجموعه معنايي نسبتاً گسسته (مكي مدني)، پيوست موضوعي داشته باشد؟ اگر مراد از وحدت موضوعي، كمترين ارتباط معنايي باشد، در آنصورت، تمامي سورههاي قرآن، متحدالموضوعند و براي هر سوره، قلمرو جداي معنايي نميتوان سراغ داد.
منابع و مأخذ
1.ابن عاشور، محمد طاهر؛ التحرير و التنوير، چاپ دوم، بيروت، دارالكتب العربي، بيتا.
2.اوسي، علي؛ روش علامه طباطبايي در الميزان، ترجمه سيد حسين ميرجليلي، چاپ اول، تهران، چاپ و نشر بينالملل، 1381ش.
3.بقاعي، ابراهيمبن عمر؛ نظمالدرر في تناسبالآيات والسور، چاپ دوم، قاهره، بينا، بيتا.
4.رشيد رضا؛ تفسير القرآن الحكيم(تفسير المنار)، چاپ سوم، بيروت، داراحياء التراث العربي، بيتا.
5.راميار، محمود؛ تاريخ قرآن، تهران، انتشارات اميركبير، 1362ش.
6. سيوطي،عبدالرحمن؛ الإتقان في علوم القرآن، تحقيق: محمد ابوالفضل ابراهيم، چاپ دوم، قم، منشورات رضي، 1376ش.
7. طباطبايي، سيد محمد حسين؛ الميزان في تفسير القرآن، چاپ دوم، قم،مؤسسه انتشاراتي اسماعيليان، 1390.
8. ...............؛ قرآن در اسلام، قم؛ بوستان كتاب، 1386ش.
9. فضلي، عباس؛ علوم قرآن در تفسير الميزان، چاپ اول، تهران، نشرخرمشهر، 1380ش.
10. قمي نيشابوري، حسنبن محمد؛غرائب القرآن و رغائب الفرقان، مطبعهًْ مصطفي البابي الحلبي، بيتا.
11. مركز فرهنگ و معارف قرآن؛علوم القرآن عند المفسرين، چاپ اول، قم، مكتب الإعلام الإسلامي، 1376
منبع:نشريه پژوهشهاي قرآني،شماره 57.