جامعه مدرسین در بیانیه خود آورده است: «مدتی است فردی به نام سیدکمال حیدری که یکی از منتسبان حوزههای علمیه است، هر از گاهی درباره محکمات اسلام و تشیع سخنانی ناروا مطرح میکند. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از چند سال پیش وی را زیر نظر دارد و در برابر تحلیلها و مطالب نادرست و ناتمام وی طریق تصبّر و تحلّم را در پیش گرفته است. بررسی سوابق نامبرده نشان میدهد وی انضباط و استقامت لازم را در تحصیل نداشته، فراگیری از استادان را به حد کفایت نرسانده است. نقشآفرینیهای وی در یکی از برنامههای سیمای کوثر نیز به لحاظ توانایی علمی خود وی نبوده بلکه به واسطه اطلاعات و استناداتی بوده که گروهی متخصص در اختیار وی قرار میدادهاند و او تنها آن را اجرا میکرده است. گروهی که اکنون از او فاصله گرفته و رفتار و گفتارهای او را منکر میشمارند».
سه سال پیش نیز گروهی از استادان برجسته حوزه علمیه قم که از شاگردان و نزدیکان آیات عظام صافی گلپایگانی و وحید خراسانی هستند، در بیانیهای نسبت به انحرافات عقیدتی آقای حیدری، به متدینان هشدار دادند.
اما آقای حیدری کیست و چه گفته که چنین مخالفتهایی را برانگیخته است؟ مجله تقریرات در ماه تیر امسال در شماره نهم خود، گزارش مفصلی به قلم علیاشرف فتحی درباره مواضع سید کمال حیدری منتشر کرده که بخشهایی از آن را مرور میکنیم. این گزارش انتقادی کوشیده نشان دهد که آقای حیدری در حال مرزبندی با فقهای شیعه و -بهویژه به گفته خود- مشغول نقد آرای فقیهان نجف است؛ بدون آنکه مرزهای او مشخص و ثابت باشد. این وصف به ابهام در فهم و نقد پروژه او دامن میزند و منجر به سوءتفاهمهای بیحاصل و جدالهای فرسایشی میشود.
آقای سید کمال حیدری؛ متولد 1335 شمسی در شهر مقدس کربلاست. دروس حوزوی را در شهرهای کربلا، نجف و قم فراگرفته و در جلسات درس آیات عظام خویی، شهید صدر، میرزا جواد تبریزی، وحید خراسانی و جوادی آملی شرکت کرده است. خودش میگوید که عمدتا متأثر از شهید صدر و حدود پنج سال شاگرد او بوده است.
مدتی در زمان جوانی درگیر فعالیتهای سیاسی علیه رژیم بعث عراق شده و سه برادرش نیز جزو شهدای دوره صدام حسین هستند. وی از اواخر سال 1359 شمسی به ایران آمده و در قم ساکن شده است. بنابر این بهره عمده وی از دروس خارج قم بوده و فقط سالهای اولیه جوانی را در دروس نجف شرکت کرده است. او در سال 1390 اعلام مرجعیت کرد.
آنگونه که در سایت رسمی وی بیان شده، وی از معدود کسانی است که در حوزههای علمیه معاصر به «مقام جامعیت علمی» در علوم مختلف دینی رسیده و از این نظر در جهان عرب «بینظیر» و در ایران «کمنظیر» خوانده شده است. سایت و کانال رسمی آقای حیدری از وی با عنوان «علامه» و «آیتاللهالعظمی» یاد میکند و در بخش زندگینامه سایت آمده است: «با قاطعیت میتوان گفت ایشان امروزه یکی از مهمترین پرچمداران این نوع تفکّر جامعگرایانه هستند که مخاطبان خود را با تصویری ذوابعاد و کامل از اسلام آشنا میسازند، و نه صرفاً اسلامی که فقط از دریچۀ فقه بدان نگریسته میشود».
نقد فقها و نسبت دادن دید غیر جامع و غیر قرآنی به آنها، مغز کلام و ایده محوری آقای حیدری در سالهای اخیر بوده است.
سید کمال از طریق سیمای جمهوری اسلامی به شهرت فراگیر رسید. وی تا سال 1392شمسی حدود ده سال در شبکه «الکوثر» به عنوان کارشناس دینی برنامه «مطارحات فی العقیده» سخن میگفت و وهابیها را به چالش میکشید. به گفته خود آقای حیدری؛ این برنامه «جایگاهی سترگ و اثرگذار در ساحت عقیدتی و فکری جامعه اسلامی» پیدا کرده بود. مدیران وقت شبکه کوثر نیز از موفقیتهای این برنامه و «تواناییهای زیاد» آقای حیدری سخن میگفتند[1].
جنجالآفرینی سید کمال از ماه رمضان سال 92 آغاز شد؛ زمانی که وی در سخنانی با موضوع «اسلام قرآن، نه اسلام حدیث» جملهای بر زبان آورد که چالش عمیقی در محافل شیعی و حوزوی علیه وی ایجاد کرد. وی گفت: «من ادعا میکنم که بسیاری از میراث روایی شیعه از کعبالاحبارها و یهودیان و نصرانیها و مجوسها به ما رسیده است».
این جمله و بازتابهای گسترده آن، سید کمال را به مسیری انداخت که سایت وی، آن را «حرکت اصلاحی علامه سید کمال حیدری» میخواند و برخی رسانههای عربزبان وهابی از آن به عنوان یک «انتفاضه علیه اعتقادات شیعی» یاد میکنند. از آن پس بود که حضور وی در صدا و سیما و شبکه کوثر پایان یافت و به چهرهای متمایل به جریان تجدیدنظرطلب و نوگرای شیعی بدل شد.
شاگردان وی میکوشند استادشان جای خالی مرحوم آیتالله سید محمدحسین فضلالله را پر کند. سید کمال همچنین از معدود روحانیون تجدیدنظرطلبی است که روابط حسنه خود با مسؤولین جمهوری اسلامی را حفظ کرده و در راهپیماییهای رسمی شرکت میکند. نمونه اخیر آن، تعطیلی دروس وی برای شرکت در راهپیمایی 9 دی 97 بود.
شهرت وی مدیون رسانه رسمی جمهوری اسلامی بوده و او نیز آنگونه که خود ادعا کرده است، از نظر مبانی فقهی به امام خمینی نزدیک است و نه استادش آیتاللهالعظمی خویی. حتی برخی حامیان وی معتقدند که دلیل حملات سنگین به وی، حمایتش از مرجعیت آیتالله خامنهای در سال 73 و روابط حسنه وی با رهبر جمهوری اسلامی است. به هر حال اکنون فعالیتهای مرجعیتی دفاتر سید کمال در ایران و عراق گسترش یافته و جنجالها و شایعات چند سال اخیر، از وی شخصیتی مطرح در کشورهای عربی ساخته است.
اما آیا آنگونه که خود در سایت رسمیاش در گفتاری تحت عنوان «اصلاحات دینی را چگونه شروع کنیم؟» آورده است، آیا قصد اصلاحات لوتری در جوامع شیعی را در سر دارد؟ بعید به نظر میرسد که از ماهیت و کیفیت اصلاحات مارتین لوتر در دنیای مسیحیت بیاطلاع باشد. شالوده این رفرمیسم مذهبی بر اساس نفی مرجعیت انحصاری کلیسا در فهم کتاب مقدس و مقابله با سنن و فرامین کلیسایی بود که به دو پاره شدن جهان مسیحیت منجر شد. بخشی از کارنامه چند سال اخیر سید کمال در زیر سؤال بردن فهم فقهای شاخص از دین و تأکید مبهم و غیر روشمند بر قرآن شاید بیشباهت به پروژه اصلاحات لوتر نباشد. البته وی اصرار دارد که در تبیین حرکت لوتر بگوید اصلاح فهم دینی بر اصلاح فلسفی تقدم دارد.
ارکان پروژه اصلاح فهم دینی
مهمترین پروژهای که سید کمال طی پنج سال گذشته در پیش گرفته و کوشش کرده که با آن، شناخته شود، طرح «اصلاح فهم دینی» است که در سایت خود باب عنوان «حرکت بزرگ اصلاحی» از آن یاد میکند[2]. او بدین نتیجه رسیده که همچون غرب، ما نیز برای پیشرفت جامعه، باید از «اصلاحات دینی» به سبک مارتین لوتر آغاز کنیم. اواخر زمستان 94 در سایت وی ذیل مطلبی با عنوان «اصلاحات دینی را چگونه شروع کنیم؟» چنین آمده است:«همه اصلاحاتى که در چند قرن اخیر در کشورهاى غربى و خصوصاً کشورهاى اروپایى رخ داده است، اصلاحات دینى بوده است ... اگر شما برگردید این سه یا چهار قرن اخیر را نگاهی بیندازید خواهید دید که همه اصلاحاتى که انجام شده است و همه پیشرفتهایى که رخ داده است زیر بنای آن اصلاحات دینى بوده است و مبنای آن اصلاحات «لوترى» یا به تعبیر عربى «لوثری» بوده است. که اگر به آن مبانی خوب دقت کنید خواهید یافت که اصلاح فلسفى نبوده بلکه اصلاح دینى بوده و بر اساس اصلاح دینى همه اصلاحات دیگر شروع شده است. پس هیچ راهی نداریم که در جوامع خودمان اگر مىخواهیم اصلاحى، پیشرفتى، تقدمى، نموّى رخ دهد، اوّل باید از اصلاحات دینى شروع کنیم. این را که مىگویم اصلاحات دین، این تعبیر امکان دارد که یک مقدار در آن مسامحه باشد، بنده هیچ وقت نمىگویم دین را اصلاح کنیم دین وقتى نازل شد – به اعتقاد ما از خداوند متعال نازل شده- معنى ندارد که دین را اصلاح کنیم، باید تعبیری دقیقتر استفاده کنیم و آن اینکه فهم خودمان را از دین، قرائت خودمان را از دین باید اصلاح کنیم نه اینکه دین را اصلاح کنیم».
بدین ترتیب وی از نقد وهابیت به سمت نقد میراث روایی و فقهی شیعه تغییر مسیر داد و تدریجا به سمت نقد صریح اغلب فقهای شیعه و متهم کردن آنها به بسترسازی برای «سلفیگری شیعی» پیش رفت.
همچنین در کتاب «اسلام القرآن و اسلام الحدیث» بر وجود سلفیگری نوظهور شیعی تأکید کرده که در بسیاری از سطوح علمی و رسمی حوزههای علمیه شیعه دیده میشود[3]. این در حالی است که تابستان 1392 در آغاز علنی «حرکت اصلاحی» گفته بود:
«ما تاکنون خدا را شکر، سلفیگری کُشتاری نداریم که افرادی از شیعیان بیایند و دیگران را ذبح نمایند، این اکنون به عنوان یک پدیده وجود ندارد، اما سلفیگری تکفیری و حذفی و اتهامی و لعنی دیگران، این در برخی از شبکههای فتنه وجود دارد. با اینکه خدا را شکر تعدادشان محدود است»[4].
درباره عصمت نیز وی اگرچه از باور خود به عصمت ائمه شیعه سخن میگفت، اما امسال اعلام کرد که اعتقاد به عصمت را شرط شیعه بودن نمیداند، بلکه شرط «شیعه کامل بودن» میداند.
به هر حال سید کمال حیدری برای ادامه مسیر موسوم به حرکت اصلاحی ناچار بود مرز و تفاوت خود با سایر فعالان و متفکران جریان «اصلاحگرای دینی» را مشخص کند. وی بهتازگی مرز میان خود و «قرآنیون» و قرآنگرایان را اینگونه مشخص کرده است:
«نظریۀ آیتالله حیدری تفاوت بنیادین با نظریۀ قرآنیون دارد که روایات را از اساس و به طور مطلق انکار میکنند[5]».
سید کمال میکوشد میان خود و قرآنگرایانی چون شریعت سنگلجی و طیف او در ایران اینگونه تمایز ایجاد کند که او رویکرد قرآنی محض را مخالف حدیث ثقلین تلقی کرده و قرآن را مهمترین وسیله سنجش روایات میداند و بس. طبق مبنای وی میشود سند روایتی ضعیف باشد ولی چون موافق قرآن است محتوای آن پذیرفته شود. با این مبنا میشود هر سخن ضعیفی را که مطابق تفسیر خود از قرآن بدانیم، بپذیریم، در حالی که قرار بوده اهل بیت(ع) مفسر قرآن باشند و نه مؤید تفسیر ما. این همان تفاوت مبنای سید کمال با بسیاری از فقهای شیعه است. آنها اهل بیت(ع) را مفسر قرآن میدانند و ابهامات و کاستیها را به کمک ثقل دوم یعنی سنت معصومین جبران میکنند، ولی سید کمال بر این باور است که ثقل دوم در طول ثقل اول است و نه مفسر آن. بر این اساس، حتی مضمون و محتوای برخی روایات ضعیفی که فقهای دیگر نمیپذیرند، بر مبنای سید کمال پذیرفته میشود، هرچند استناد آن به معصوم قابل اثبات نباشد[6].
اساس پروژه «اصلاح فهم دینی» مورد نظر سید کمال بر نفی و نقد دو محور میچرخد: عقلانیت روایی و فقهی شیعه.
وی 16 آذر 92 در درس خارح خود گفته بود: «به کرّات گفتهام و باز هم تکرار خواهم کرد که تفکر حاکم بر اندیشۀ شیعى در حال حاضر –به استثناى فقه اصغر – تفکر اخبارى است. در تفسیر، عقائد، تاریخ، تعامل با دیگران و کلیۀ بخشهاى معرفت دینى، مکتب اخبارى به شکلهای گوناگون همچنان حاکم است»[7].
به باور سید کمال، وجود تعداد زیادی از روایات جعلی در میراث روایی شیعه و سنی سبب شد که عقلانیت موجود در جهان اسلام، نه عقلانیت قرآنی، بلکه عقلانیت روایی باشد[8]. از نگاه وی اسلام در اثر این عقلانیت روایی، تبدیل به یک افیون ضد عقلانیت و سبب عقبماندگی مسلمین شده است[9].
سید کمال معتقد است فرهنگ دینی حاکم بر اهل سنت متأثر از صحیح مسلم و بخاری و فرهنگ حاکم بر شیعیان متأثر از بحارالانوار است و ما باید تأثیرات بحارالانوار و نحوه دسترسی علامه مجلسی به منابع بحار را بررسی کنیم[10]. وی از «وهابیت شیعی» سخن میگوید و همه را از رشد افراطگرایی شیعی برحذر میدارد.
در همان برنامه جنجالی شبکه کوثر در سال 92 وی تصریح کرده بود که تمسک به روایات، دلیل اصلی اختلاف میان مسلمین است:
«به نظر بنده بسیاری از اختلافاتی که میان مسلمانان به وجود آمده است، منشأ حدیثی دارد و نه قرآنی»[11].
وی البته در کتاب «منطق فهم القرآن» که سال 1390 منتشر شده، گفته است تنها مفسر قرآن را خود آیات قرآن میداند و چنین شأنی برای روایات قائل نیست. از نظر وی، روایات در فرایند تفسیر قرآن به قرآن، کارکرد آموزشی، تطبیقی یا تأکیدی دارند و ذیل همین فرایند تعریف میشوند[12].
وی در جای دیگری نیز به غلبه تفکر اخباری و به حاشیه رفتن قرآن در فقه شیعه اشاره کرده و این مثال را زده است:
«در مکاسب شیخ(ره) میبینیم که اساس بحث بیع، بر پایۀ چهار روایت بنا شده است، در حالی که صحیح آن است که ابتدا چارچوب و مبانی کلّی بحث بیع، بر اساس آیات قرآنی تنظیم و طرحریزی شود و در ادامه به روایات رجوع شود تا اینکه مشخص شود آیا آن روایات با مبانی قرآنی مذکور هماهنگی دارند یا نه؛ یعنی شایسته است اوّل روی آیاتی همچون "أَحَلَّ اَللّهُ اَلْبَیْعَ وَ حَرَّمَ اَلرِّبا"، "تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْکُمْ" و غیره به طور دقیق و تفصیلی، کار علمی و اجتهادی انجام شود، بعد در گام دوم روایات مربوطه مورد بررسی قرار گیرند، نه بالعکس!»[13].
این ایراد یکی از معدود مواردی است که به صورت تفصیلی مورد اشاره انتقادی آقای حیدری قرار گرفته است و به نظر میرسد بیشتر از موضع جدلی بیان شده، چراکه در اغلب کتب فقهی مرسوم است که ابتدا به دلایل قرآنی و سپس روایی پرداخته شود. ضمن اینکه خود ایشان نیز اذعان کرده که مباحث بیع حتی روایات چندانی هم ندارد، چه برسد به دلایل قرآنی. چندان علمی نیست که از نحوه پرداخت شیخ انصاری نتیجه بگیریم که وی به قرآن بها نداده است.
وی در مطلبی که در کانال رسمیاش منتشر شده، از «حاکمیت عقل و قرآن به جای میدانداری حدیث و اجماع» سخن گفته است. او از «احکام قطعی عقل» سخن میگوید، ولی عمق بساطت موجود در این سخن آقای حیدری را میشود از اکتفای ایشان به «احکام قطعی عقل» فهمید. چراکه این در کتب اصولی به این مسأله پرداخته شده و اساسا بحث جدیدی نیست و قرنهاست مسلمین اتفاق دارند که عقل قادر به درک اغلب جزئیات مناسک و قواعد دینی نیست و در آنچه که قدرت دارد نیز فقها طی قرنها اجتهاد و نظریهپردازی کرده و میکنند و موضوع جدیدی نیست.
دوگانهای که آقای حیدری در این چند سال اخیر بر آن پای فشرده؛ یعنی دوگانه اسلام قرآن و اسلام حدیث، بیگمان ریشه در عقاید سلفیها در قرن اخیر دارد که در ایران نیز پیروانی در میان نوگرایان و تجدیدنظرطلبان شیعه داشته است. بنابر این نه آقای حیدری نخستین منادی این دوگانهسازی و تقابل است و نه تئوریسین اصلی و مهم آن. وی در کتاب «اسلام القرآن و اسلام الحدیث» گفته است: «اصحاب اسلام حدیث – چه در میان اهل سنت و چه شیعیان- بارزترین مصداق کسانی هستند که به فرموده آیه 30 فرقان، قرآن را مهجور ساختند. پیامبر آنها را به اسلام قرآنی فرامیخواند و آنها منادی اسلام حدیث هستند. آن هم چه حدیثی؟! حدیثی که در طول تاریخ به تحریف و تغییر مبتلا شده است»[14].
در ادامه این نوشته، آقای حیدری بر اهمیت حدیث ثقلین و التزام به آن تأکید میکند، ولی میگوید که این حدیث حاکی از کارکرد تبیینی سنت است و نه کارکرد تأسیسی به موازات قرآن. سپس از دوگانه «نگاه قرآنی» و «نگاه علمای دین» سخن میگوید و توضیح میدهد که برخی علما اغراض شخصی خود را به کمک همین روایات، نظر دین جلوه دادهاند و امروز هیچ تکلیفی بالاتر از مقابله با این نگاه و قربانی شدن در این مسیر نیست[15].
آقای حیدری همچنین در یکی از کتب جدید خود که سال 95 منتشر شده، میگوید:
«فهم عالمان از دین، لزوما عین دین نیست. نقد و ابطال دیدگاه علما، به معنای نقد و ابطال خود دین نمیباشد. اگر فهم علما از دین عین دین باشد، پس باید به تعداد آراء علما دین داشته باشیم!»[16].
واضح است که این نیز سخن جدیدی نیست و اساسا فقه شیعه بر مبنای «تخطئه» و رد «تصویب» بنا شده و هیچ فقیهی خود را مصون از خطا نمیتواند بداند. با این حال ایرادی که به خود آقای حیدری بر مبنای همین سخن وارد میشود این است که برداشتهای خود وی نیز مساوی و عین دین نیست و لذا دلیلی وجود ندارد که وی بیمحابا به برداشتهای اغلب فقها بتازد و آنها را غیر دینی، غیر قرآنی و غیر عقلی جلوه دهد.
با این حال آقای حیدری ترجیح میدهد خود را «تنها قربانی خودمحوری فقها» و «اولین نجاتبخش قرآن و دین از سیطره فقیهان» جلوه دهد و به مهمترین لازمه سخن خود توجه ندارد که اگر سخن و قرائت بشری هیچ حجیتی ندارد، این عدم حجیت شامل ادعاهای ثقیل خود وی درباره دین و فقه و فقها و حتی جامعه ما و جهان غرب نیز میشود و دیگر بیمعنی است که از فقدان تکثر در حوزهها سخن گفته شود. هرچند کسی هم منکر وجود برخی تنشها و چالشها میان متفکران مختلف علوم اسلامی نیست و این چالشها میان متفکران سایر علوم انسانی نیز به وفور دیده میشود.
غیر علمیتر از همه، ادعای مبارزه روحانیون اهل سنت با خرافات عوامانه و سکوت علمای شیعه در برابر آن است که میتوان آن را ناشی از بیدقتی علمی و روحیه جدلی گوینده دانست. البته وی دچار ناسازگاریهایی در ادعاهای خود علیه فقها بوده که از همان سال 1391 بروز مییافت و بیارتباط به قلت دقت علمی و کثرت روحیه جدلی نبود. در یکی از برنامههای شبکه کوثر که اکنون با عنوان «مرجعیت و چشمانداز پیش رو (اختیارات و وظایف رجعیت)» در سایت وی منتشر شده[17] و در ماه رمضان سال 91 پخش شده بود، با مخاطب قرار دادن شیعیان عراق گفت که بهتر است به سراغ فقهایی بروند که مثل آیتالله خویی نباشند و وظیفه خود را منحصر در نوشتن رساله توضیحالمسائل و نهایتا قضاوت در نزاعهای اجتماعی نکنند و متکفل تمام امور دینی باشند. به باور سید کمال، آقای خویی معتقد بوده که وظیفه مراجع دینی در عصر غیبت کبری این است که فقط رساله عملیّه بنویسند و وظیفه دیگری ندارند.
علاقه ویژه سید کمال به دوگانهسازی در موضوعات مختلف مورد اشاره قرار گرفت؛ دوگانه اسلام قرآن و اسلام حدیث، دوگانه دین و فهم دینی، دوگانه فقه فردی و فقه اجتماعی، دوگانه نگاه قرآنی و نگاه علمایی، دوگانه فقهای شیعه و سید کمال حیدری، دوگانه امام خمینی و آیتالله خویی.
این مفهومپردازیها و دوگانهسازیها – البته اگر همهشان ابداعی وابتکاری باشد که نیست- تا جایی که بتواند به تعریف و تبیین بهتر یک نظریه کمک کند و مواد خام و اطلاعات پراکنده را منضبط و منسجم کرده و به شکل یک نظام معرفتی و نظریه علمی درآورد، امری مرسوم و مقبول است. اما آنجا که به عنوان ابزاری برای تخطئه محض یک طرف ماجرا و دشمنتراشی غیر واقعی منجر میشود، چندان با آداب علمی و پژوهشی سازگار نیست.
علاوه بر این، پیشتر نیز اشاره کردیم که آقای حیدری در موارد متعدد از آرایی سخن گفته که پیش از وی در لسان نوگرایان و تجدیدنظرطلبان دیگر مطرح شده و ایشان بدون اشاره به آنها کوشیده خود را نخستین مبتکر و مبدع معرفی کند. در حالی که یکی از اصول بدیهی پژوهش و نظریهپردازی آن است که به ادبیات و پیشینه پژوهش پرداخته شود و در زمینه قرآنگرایی، نقد غلو و اخباریگری، افراد متعددی در قرن اخیر پیشگام بودهاند که پیشتر به پیشگامی شهید مطهری اشاره کردیم. درباره غلو و قرآنگرایی نیز به موارد متعددی همچون آثار مرحوم صالحی نجفآبادی و مرحوم سید محمدجواد غروی اشاره کرد که آقای حیدری کموبیش راهی مشابه آنها را در پیش گرفته، ولی از اشاره به آنها خودداری کرده است که به دور از روش علمی تحقیق و پژوهش است.
ایراد سومی که در سایتهای مختلف نیز بدان پرداخته شده، بحث سرقت علمی در آثار آقای حیدری است که موارد متعددی از آن را منتقدین ایشان کشف و منتشر کردهاند. از جمله سرقت از آثار و آرای ملاصدرا، آیتاللهالعظمی خویی، علامه طباطبایی، آیتالله عبدالاعلی سبزواری، آیتالله سید مصطفی خمینی، شهید آیتالله حکیم، رشید رضا، شیخ حسن مصطفوی ابن عاشور و دیگر نویسندگان و علما از مواردی است که حتی در کتابی با عنوان «أزمة التوثیقات فی مؤلفات السید الحیدری» به طور مفصل بحث و بررسی شده و اعتبار آثار و آرای آقای حیدری را به شدت مخدوش میکند.
در اینکه آقای حیدری آیا به تبعات اجتماعی و عقیدتی مواضع نه چندان علمی خود آگاهی دارد یا خیر، میشود به سخنان اخیر وی در حاشیه جلسه 124 بحث «فقه المرأة» اشاره کرد که گفته است:
«در نامههای فراوانی که به دست من رسیده، آمده است که این بحثهای فقه المرأة و غیر آن باعث شده برخی در عقاید خود شک کنند و بعضی از خواهران حجابشان را بردارند. برای همین از من توضیح خواستهاند. باید صریح بگویم که عزیزانم این بحثهای تخصصی علمی، فتوای اعتقادی و فقهی نیستند که بشود به آنها ترتیب اثر داد و عمل کرد. اگر کسی قدرت فهم بالایی ندارد نباید به این بحثها گوش کند. اینکه ما اینها را منتشر میکنیم برای استفاده هزاران و بلکه دهها هزار نفری است که از این مباحث سود میبرند».
همچنین پروژه تبلیغ گسترده «نظریۀ جواز تعبّد به جمیع ادیان و مذاهب الهی و غیر الهی» در صدر برنامههای آقای حیدری قرار گرفته است. سید کمال حیدری ابتدا این موضوع را با فتوای جواز تعبد به همه مذاهب اسلامی آغاز کرد و هدف از آن را تقریب مذاهب اسلامی دانست. واضح است که کوشش او در راستای فتوای مشهور شیخ شلتوت بود. با این حال به تدریج در مباحث خود که در سطح وسیعی به صورت صوت، تصویر و متن منتشر میشد، گفت که میشود به همه مذاهب الهی و غیر الهی تعبد داشت و در آخرت رستگار شد. به گفته سایت فارسی وی:
«یکی از مهمترین و چالشبرانگیزترین مبانی دینشناختی آیتالله حیدری که بیشتر به حوزۀ فلسفۀ دین مربوط میشود، نظریهای است که بر اساس آن، پیروان همۀ ادیان و مذاهب، اعم از الهی و بشری بنا به شروطی مُجاز بلکه واجب است بر همان اعتقادات خود باقی بمانند و در آخرت نیز رستگار شوند»[18].
آقای حیدری سال 1392 در کتاب «الثابت و المتغیر فی المعرفة الدینیة» در واکنش به دو اثر مشهور سروش؛ «فربهتر از ایدئولوژی»[19] و «قبض و بسط تئوریک شریعت» پذیرفته بود که اصل دین ثابت است ولی فهم دینی متغیر است و چون اکنون ما فهمهای دینی سر و کار داریم پس به این معنی، ثبات نداریم. اکنون در نظریه جواز تعبد به همه ملل و نحل نیز گفته ما به نفسالامر و عالم واقع دسترسی نداریم، پس نمیشود گفت که فقط یک مذهب و نحله حقیقت مطلق است.
از نظر آقای حیدری در روز قیامت معلوم خواهد شد که حق با چه کسی است، پس در این دنیا هر کس برای رسیدن به حقیقت تلاش کرد و به دلیلی رسید، در روز قیامت معذور و مأجور است[20].
در جلسه 26 آذر 1397 مقصود از «دلیل» را نیز مختلف به اختلاف اجتهاد مجتهدین ملل و نحل دانسته و طبعا با این ملاک، هرکس هرچه را دلیل بداند، طبق آن معذور خواهد بود. حتی تصریح میکند که چون برخی غربیها فقط دلیل حسی و تجربی را معتبر میدانند پس طبق آن معذورند. در جلسه 19 آذر همین سال نیز تصریح کرده که «نحلههای بشری مندرآوردی و منکرین خداوند» نیز اگر بر عقیده خودشان دلیل داشته باشند معذورند و مستحق ثواب اخروی، و از عذاب جهنم نجات مییابند.
مهمترین مستند وی آیات شریفه 98 و 99 سوره نساء است و البته از برخی روایات و کلمات فقها از جمله عبارات امام خمینی در مکاسب محرمه[21] نیز مدد گرفته تا نشان دهد که عموم مردم غیر مسلمان، مستضعف فکری محسوب میشوند و خدا هم با آنها معامله سختی نخواهد کرد. همین را میتوان چشم اسفندیار نظریه او دانست؛ چرا که مسامحه و لطف الهی در حق مستضعفان فکری نمیتواند به معنای جواز تعبد به آیین و روش آنان باشد. همانگونه که فیالمثل تخفیف مالیاتی در حق نیازمندان به معنای تأیید فقر و تشویق سرمایهداران به فقیر شدن نیست.
گمان میکنم که نظریه جواز تعبد به همه ادیان و مذاهب الهی و غیر الهی، نشانهای از شکست پروژه قرآنمحوری آقای حیدری در استنباطات دینی باشد. او اگرچه مدعی است که توجه سایر فقها به قرآن صوری و ظاهری و محدود بوده و او درصدد توجه واقعی و افزایش ظرفیت استفاده از دلیل عقل است، ولی با این نظریه اخیر نشان میدهد که نتوانسته راه جایگزینی به عنوان «اسلام قرآنی» عرضه کند و عملا به حیرت مخاطبان خود دامن زده است. پیامد چنین نظریهای حتی به سود افزایش مدارا و تساهل و صلح جهانی نیست، چون وقتی دلیل هر کسی برای او عذرآور باشد، عملا به رفتارهای گروههای خشونتگرا و تروریستی نیز که صبغه و ماهیت اعتقادی و اندیشهای دارند، مشروعیت بخشیدهایم.
آقای حیدری در بهمن سال 97 حاضر به شرکت در مناظره با حجتالاسلاموالمسلمین محمدتقی سبحانی درباره این نظریه خود نشد و آقای سبحانی، بدون حضور نظریهپرداز به نقد آن پرداخت. به نظر میرسد که فعالیت تبلیغی و عمومی برای آقای حیدری از فعالیت علمی و تخصصی مهمتر است. گفتیم که وی صریحا پاسخ داده که دههزار نفر خواهان انتشار فیلم و صوت جلسات وی هستند و نمیتواند به خاطر تشکیک در اعتقادات عدهای، از درخواستهای طرفداران و مشتاقان خود چشم بپوشد
پی نوشت:
[1] - گفتگوی خبرگزاری فارس با علی خندقآبادی؛ مدیر وقت شبکه کوثر، 29 مرداد 1392، کد خبر: 13920529000562
[2] - سایت سید کمال حیدری، هدف و مبانی حرکت اصلاحی آیتالله سید کمال حیدری در حوزه معرفت دینی، کد مطلب: 6312/06/2018
[3] - سید کمال الحیدری، اسلام القرآن و اسلام الحدیث، ص 109
[4] - سایت سید کمال حیدری، اهداف حرکت اصلاحی علامه سید کمال حیدری، کد مطلب: 2395/07/2014
[5] - همان، کد مطلب: 7048/12/2018
[6] - سید کمال الحیدری، اسلام القرآن و اسلام الحدیث، ص 94. البته میشود این نظر آقای حیدری را مطابق نظر فقهایی دانست که وثوق خبری را بر وثوق مخبری ترجیح داده و روایات ضعیفالسند را با توجه به قرائن و شواهد موجود میپذیرند. ولی بیان آقای حیدری به گونهای مبهم است که عملا به «تفسیر به رأی» منجر میشود.
[7] - همان، آثار حاکمیت مکتب اخباری بر اندیشۀ شیعی، کد مطلب: 5464/10/2017
[8] - سید کمال الحیدری، الموروث الروائی بین النشأة و التأثیر، ص 287
[9] - همان، ص 288
[10] - همان، ص 293
[11] - سایت سید کمال حیدری، از اسلام حدیث تا اسلام قرآن، کد مطلب: 886/08/2013
[12] - سید کمال حیدری، منطق فهم القرآن، مؤسسه امام جواد(ع)، 1390، ج 1، ص 55
[13] - سایت سید کمال حیدری ، رویکرد غالب حوزههای علمیۀ ما اصولی است یا اخباری؟، کد مطلب: 4881/04/2017
[14] - سید کمال حیدری، اسلام القرآن و اسلام الحدیث، ص 17
[15] - همان، ص 24
[16] - سید کمال حیدری، مفاصل اصلاح الفکر الشیعی، بقلم الدکتور طلال الحسن، قم: مؤسسه امام جواد(ع)، 1438، ص 356
[17] - سایت سید کمال حیدری، مرجعیت و چشم انداز پیش رو (اختیارات و وظایف مرجعیت)، کد مطلب: 1228/11/2013
[18] - همان
[19] - آقای حیدری در این کتابش از «فربهتر از ایدئولوژی» بارها به غلط با عنوان «فراتر از ایدئولوجی» نام میبرد.
[20] - سایت فارسی سید کمال حیدری، کد مطلب: 7831/01/2019
[21] - امام خمینی، مکاسب محرمه، ج 1، ص 133