شجاعت چیزی نیست که با آن متولد شده باشید، اگرچه چیزی هم نیست که بتوانید یک شبه آن را کسب کنید. مانند همهی خصوصیات اخلاقی مطلوب، برای پرورش شجاعت نیز باید تلاش کنید. جوئل رانیون (Joel Runyon) عضو ستاد مرکزی ایمپاسیبل (Impossible) روند رشد و توسعهی شجاعت را خیلی ساده توضیح داده است. اگر میخواهید شجاع شوید باید:
از چیزی بترسید.
هر طور که شده با آن روبهرو شوید.
نسبت به اولین باری که با آن روبهرو شدید، کمتر بترسید.
آن را تکرار کنید.
در غیر این صورت تنها یک راه دیگر وجود دارد:
از چیزی بترسید.
هیچ کاری انجام ندهید.
همچنان از آن بترسید!
البته همیشه هم اینطور نیست که بگوییم: «هر طور شده با آن روبهرو شوید!» (شاید شما از شیر و گرگ و پلنگ بترسید. در این صورت من اصلا توصیه نمیکنم که بروید و با آنها روبهرو شوید!) باید توجه کرد که شجاعت همانقدر که در مورد درک خطرهاست، در مورد پذیرفتن آنها نیز هست. اینکه بیمقدمه بپریم وسط ماجرا، لزوما شجاعت محسوب نمیشود، بلکه میتواند کاملا احمقانه باشد. شجاعت به معنای آن است که چطور بتوانیم به دفعات، حس عدم اطمینانی را که در اغلب موارد باعث شکلگیری ترس میشود، به یک ریسک محاسبهشده و قابلپذیرش تبدیل کنیم.متأسفانه، خیلی سخت است که در برابر چیزی شجاع باشید که هیچوقت تاکنون آن را تجربه نکردهاید. با انجام دادن کاری که از آن واهمه دارید، ذرهذره و نرمنرمک، تمام حس عدم اطمینانی را که نسبت به آن دارید، از بین میبرید. اگر از ارتفاع میترسید، به یک جای بلند و مرتفع بروید. البته لازم نیست همان ابتدا به جاهای خیلی بلند بروید، بلکه در همان حدی که همچنان باعث ترس شما شود کافی است. آن را تجربه کنید. حس کنید. دفعهی بعد به جایی که کمی بلندتر است بروید. وقتی این کار را میکنید، میبینید که واقعا آنقدر هم که به نظر میرسید، ترسناک نبود. هر بار که این کار را تکرار میکنید، شجاعتر میشوید. فضانوردان نیز با استفاده از چنین تکنیکی برای رفتن به فضا آماده میشوند. آنها یاد میگیرند چگونه کمکم از پس چالشها برآیند، از چیزهایی که یاد گرفتهاند استفاده میکنند تا بیش از پیش آماده شوند و سپس آنها را اعمال میکنند. زمانی که آنها به فضا پرتاب میشوند، تنها چیزی که باقی میماند شجاعت است.1
قدر لحظههایی را که احساس شجاعت کردهاید، بدانید
هنگامی که کار شجاعانهای انجام میدهید، سعی کنید احساسی را که در آن لحظه داشتهاید، در یک بطری فرضی ذخیره کنید. یا حداقل تلاش کنید تا جایی که میتوانید آن را خوب به خاطر بیاورید. به خاطرش جشن بگیرید، عکس بگیرید، یک یادبود از آن تجربه تهیه کنید، خلاصه هر چیزی که به شما یادآوری کند که در آن برههی زمانی، چقدر شگفتانگیز و فوقالعاده عمل کردید.مهم نیست مسئله چه بوده است، کوچک بود یا بزرگ، مهم این است که شما با شجاعت عمل کردید. برای مثال فرض کنید که در محل کارتان مرتکب یک اشتباه شدهاید و از اینکه به کسی چیزی بگویید وحشت داشتید، ولی کاری بود که میبایست صورت میگرفت. زمانی که فکرهایتان را کردید و به خودتان گفتید: «بریم ببینیم چی میشه!» گای نورتن ادلمن (Gay Norton Edelman) از مجلهی فَمیلی سیرکِل (Family Circle) نام این لحظات را، «لحظات قدرت» گذاشته است.
سعی کنید متوجه لحظاتی باشید که در آن قدرت و لیاقت را احساس میکنید. لحظهای درنگ کنید، چند نفس عمیق و آرام بکشید و به خود بگویید: «من همچین آدمی هستم.» هرچقدر بیشتر لحظاتی را که احساس قدرت میکنید، متمایز و پُررنگ کنید، بیباکتر خواهید شد.
کوچک یا بزرگ، لحظاتی که احساس شجاعت میکنید، به منزلهی سوخت برای کارهای شجاعانهی آینده عمل میکنند. سوختی که هر زمان به آن نیاز داشته باشید، در دسترس است. زمانی که از چیزی میترسید، کافی است به خود یادآوری کنید: «چون تونستم اون کار رو انجام بدم، از پس این هم برمیام.»2
از احساسات خود به عنوان ابزار استفاده کنید
کنترل احساسات ممکن است سخت باشد، اما یکی از بهترین روش ها برای غلبه بر ترس است. تمرکز کردن، باعث تشدید احساسات می شود و حتی می تواند تاثیر مثبت روی دیگران بگذارد. مثلا اگر خیلی عصبانی شوید، هیچ چیز قادر نخواهد بود جلو دار شما شود.شما ممکن است همیشه عصبانی نباشید، اما این مسئله گاه به گاه برایتان پیش خواهد آمد. رابرت بیسویس دی ینر، در یکی از کتاب هایش راه هایی برای به کار گیری خشم در جهت شجاع تر شدن پیشنهاد می کند:
… با فکر کردن به مسائلی که ارزش های ویژهی شما را لگدمال کرده اند، می توانید خودتان را به لحاظ ذهنی و فکری، شجاع تر کنید.
به طور معمول، ممکن است دوست نداشته باشید به دنبال دلیلی برای عصبانی شدن باشید، اما عصبانیت می تواند ابزاری مهم باشد. در هر موقعیتی که هستید به دنبال چیزی باشید که احساسات شما را برانگیزد. برای مثال، وقتی از صدا زدن کسی که منتظرش هستید، می ترسید. می توانید در مورد این که چطور زمان شما را هدر می دهند، بی ملاحظه هستند، و یا این که قدرنشناس هستند، فکر کنید. گاهی نیاز به شجاعت مهم تر از نیاز به حفظ خونسردی ست. فقط حواستان باشد که زیادی مسئله را بزرگ نکنید.
با خودتان بگویید اگر نمی ترسیدید چه می شد
بعضی اوقات، شجاع بودن به معنی نگاه کردن به مسائل از بیرون است. اگر نمی ترسید، آیا واقعا قادر به انجام کاری که باید انجام دهید بودید؟ شاید! اگر نمی ترسیدید، ممکن بود فرد بهتری باشید؟ به احتمال زیاد! اگر به وضعیت خود از دید متفاوتی نگاه کنید، ممکن است متوجه شوید که واقعاً با تمام وجود و بدون ترس قادر به انجام هر کاری هستید.اگر نمی توانید در لحظه دلیلی برای شجاعت پیدا کنید، کافی ست وانمود کنید که نترسیده اید. ممکن است دیگران شما را شجاع ببینند، و چه کسی می داند، ممکن است خودتان هم باور کنید که واقعیت همین است. جعل کنید تا وقتی که بتوانید واقعی اش را بسازید. علاوه بر این، هر چه بیشتر طولش دهید، رسیدن به شجاعت سخت تر می شود. تصور کنید اگر نمی ترسیدید و در عوض شجاع بودید، چه کارهایی که می توانستید انجام دهید.3
پی نوشت:
1.www.chetor.com
2.www.vista.ir
3.www.howcanu.com