مفهوم شناسی بصیرت در اندیشه اسلامی
برخی افراد کلید واژه بصیرت را مساوی با آگاهی و شناخت قلمداد کرده اند. گویی هر کسی که دارای شناخت و آگاهی است از قوه بصیرت برخوردار است. این در حالی است که اگر سرگذشت نگون بختان عالم را مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم متوجه خواهیم شد بسیاری از آنها در زمره ی افراد آگاهی بوده اند که از بسیاری از مطالب مهم و راهبردی اطلاع داشته اند، ولی با این وجود این شناخت و آگاهی زمینه ساز هدایت و رشد آنها نشده است، بلکه در مواردی نیز علم و آگاهی آنها همچون حجابی تاریک مانع فهم و درک صحیح آنها از مباحث و موضوعات شده است. برخی از لغت شناسان معنای لغوی کلید واژه بصیرت را این چنین معنا کرده اند: بصیرت در لغت به معنای عقیده قلبی، شناخت، یقین، زیرکی و عبرت آمده است.[۱] برخی از محققین نیز معنای اصطلاحی این کلید واژه را این چنین تبیین کرده اند: بصیرت در اصطلاح عبارت است از قوه ای در قلب شخص، که به نور قدسی منوّر بوده، به وسیله آن حقایق اشیا و امور را درک می کند؛ همانگونه که شخص به وسیله چشم، صُوَر و ظواهر اشیا را می بیند.[۲]مفهوم تقوا به معناى سرکوب کردن انگیزه هاى فطرى نیست، بلکه تنها به معناى مهار کردن و تسلط یافتن بر آنها و ارضایشان در حدود اجازه شرع است.
راهکارهای قرآنی برای تقویت قوه بصیرت
سؤال کلیدی که در ادامه به دنبال پاسخ آن هستیم این است که با چه ابزار و اهرم های دینی و قرآنی می توان قوه بصیرت را در وجود خود و دیگران تقویت کرد؟
عنصر ذکر و یاد خدا
در اندیشه و منظومه اسلامی ارتباط مستمر با خدای متعال و یاد او در تمام مراحل زندگی انسان را از مواقف خطرناک و گمراه کننده باز می دارد. انسان در طول حیات و زندگی مادی خود در معرض تهدیدات ویرانگر هوای نفس و شیطان رجیم قرار دارد. در این بین اگر همیشه به توان و نیروی خود تکیه کند، چه بسا به نتیجه مطلوب دست پیدا نکند، از این رو بر اساس تعالیم قرآنی و دینی اکسیر ارتباط با خدای متعال چنان نیرو و قوه تشخیصی به او می دهد که سیاه نمایی های شیاطین و هوای نفس را برطرف می نماید و راه صحیح را برای او نمایان می سازد. «إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ؛[3] پرهیزگاران هنگامى که گرفتار وسوسه هاى شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) مى افتند؛ و (در پرتو یاد او، راه حق را مى بینند و) ناگهان بینا مى گردند».
تقوا و پارسایی
یکی از مهم ترین و کارآمد ترین ابزار و عناصر کلیدی که تأثیر مستقیمی در تقویت و بهبود عنصر بصیرت در زندگی انسان دارد صفت تقوا و پارسایی است. تقوا نوعی خداترسی هوشمندانه و ضابطه مند و همچنین خویشتن داری و خود کنترلی دینی است که انسان را از وارد شدن در مواقف گناه آلود باز می دارد. و اجازه نمی دهد که انسان وارد در مناطق ممنوعه شود. در تعریف و تبیین این ملکه اخلاقی علمای علوم تربیتی این چنین بیان داشته اند: «مفهوم تقوا دربردارنده این معناست که انسان، بر انگیزهها و انفعالها و تمایلات و خواسته هاى خود حاکمیت و تسلط دارد و تنها در حدودى که شرع مقدس اجازه مى دهد به ارضاى آنها مى پردازد. مفهوم تقوا به معناى سرکوب کردن انگیزه هاى فطرى نیست، بلکه تنها به معناى مهار کردن و تسلط یافتن بر آنها و ارضایشان در حدود اجازه شرع است».[5]خدای متعال ارتباط راز گونه ای میان ملکه تقوا و دست یابی به قوه بصیرت بیان کرده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا وَیُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ۗ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ؛[6] اى کسانى که ایمان آوردهاید، اگر از خدا پروا دارید، براى شما [نیروى] تشخیص [حق از باطل] قرار مى دهد؛ و گناهانتان را از شما مى زداید؛ و شما را مى آمرزد؛ و خدا داراى بخشش بزرگ است». «فرقان» صیغه مبالغه است از ریشه «فرق» است که گویای نوعی توانایی تشخیص حق از باطل می باشد. در واقع بصیرت از همین جنس است، نیرو و توانایی که موجب می شود انسان حق را از باطل تشخیص دهد و خود را آلوده باطل ننماید.
تعقل و خردورزی در امور زندگی
یکی دیگر از ابزارهای بسیار کارآمد و اثربخشی که تأثیر مستقیمی در تقویت قوه بصیرت دارد، تعقل و خردورزی است. در موارد بسیاری ریشه و علت اینکه بسیاری از افرادی که در مصاف با حق و باطل فاقد قدرت تشخیص صحیح هستند، فقدان تعقل گرایی و خرد ورزی است. خدای متعال در قرآن کریم نیز سخن از گروهی به میان آورده که علت شقاوت و نگون بختی خود را فقدان تعقل گرایی و خرد ورزی معرفی کرده اند، از این رو در آیات متعددی خدای متعال همواره جامعه بشری را به استفاده بهینه از نیرو و توان خرد ورزی دعوت کرده است: «وَقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ؛[7] و گویند: «اگر شنیده [و پذیرفته] بودیم یا تعقل کرده بودیم در [میان] دوزخیان نبودیم». رابطه تعقل و اندیشه ورزی و تفکر و تقویت قوه بصیرت به خوبی در فرهنگ روایات مورد توجه اهل بیت(علیهم السلام) قرار داشته است؛ کما اینکه در منابع روایی از امام علی(علیه السلام) این چنین نقل شده است: «إنَّمَا البَصیرُ مَن سَمِعَ وتَفَکَّرَ، ونَظَرَ وأَبصَرَ، وَانتَفَعَ بِالعِبَرِ، وسَلَکَ جَدَداً واضِحاً، یَتَجَنَّبُ فیهِ الصَّرعَةَ فِی المَهوى؛[8] بینا، کسى است که بشنود و بیندیشد، بنگرد و بینا شود و از عبرتها بهره گیرد و راه هموار و آشکار را بپوید و از فرو افتادن در پرتگاه ها، بپرهیزد».
عنصر و ابزار عبرت گیری
خدای متعال در آیات متعددی انسان را به عبرت گرفتن از حوادث و رخ دادهای طبیعی و تاریخی دعوت کرده است. چه بسیار کاخ های مجلل و با شکویی که جز تله خاکی از آن باقی نمانده است و چه اقوام و قبیله های پرقدرتی که در اثر ناسپاسی و فراموشی فرامین الهی دستخوش عذاب الهی شده اند. چه افرادی که به واسطه مقلوب شدن در برابر شیطان و هوای نفس بوی سعادت و شادکامی را به خود ندیده اند، داستان های درس آموز و عبرت انگیز فراوانی از اشخاص مثبت و منفی که در فرهنگ قرآن کریم مورد توجه و بیان قرار گرفته است اگر انسان در طول حیات خود به خوبی قوه و ملکه عبرت گیری را تقویت می کرد. به بصیرت و آگاهی آنها اضافه می شد در فرهنگ قرآن نیز رابطه مستقیمی میان عبرت و بصیرت بیان شده است: «فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ؛[9] پس عبرت بگیرید ای صاحبان چشم!» باری به هر جهت توجه به حافظه تاریخی در زندگی و عبرت گیری از رخ دادهای گذشته می تواند پیام ها و درس های بزرگی برای افراد داشته باشد. از امام علی(علیه السلام) نیز در خصوص عبرت گیری و تقویت قوه بصیرت این چنین نقل شده است: «فی کُلِّ اعتِبارٍ استِبصارٌ؛[10] در هر عبرتآموختنى، بیناشدنى است».پی نوشت ها:
[1]. ابنمنظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۴، ص۶۵، واژه «بصر».
[2]. هاشمی رفسنجانی، اکبر، فرهنگ قرآن، ج۶، ص۲۶۳.
[3]. سوره مبارکه اعراف، آیه 201.
[4]. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، 28جلد، دار الکتب الإسلامیة - ایران - تهران، چاپ: 10، 1371 ه.ش ج7، ص67.
[5]. عباسنژاد، محسن، قرآن، روانشناسى و علوم تربیتى، 1جلد، بنیاد پژوهشهاى قرآنى حوزه و دانشگاه - ایران - مشهد مقدس، چاپ: 1، 1384 ه.ش، ص366.
[6]. سوره مبارکه انفال، آیه 29.
[7]. سوره مبارکه ملک آیه 10.
[8]. تحف العقول: ص 155، بحار الأنوار: ج 77 ص 407 ح 38.
[9]. سوره مبارکه حشر، آیه2.
[10]. عیون الحکم والمواعظ: ص 353 ح 5962.