درنگى در واژه «تَنَقَّبَتْ» در زيارت عاشورا (2)
قاعده اى مهم در تفسير عبارات
آية الله والد مى فرمودند كه من اين مطلب را براى مرحوم آية الله حاج ميرزا عبدالله مجتهدى تبريزى نقل كردم. ايشان ضمن تأييد آن , افزودند: «در چنين مواردى, چون ما علم اجمالى به خطا داريم, نمى توان اصالت عدم الخطا را جارى ساخت; چون آوردن عبارت دشوار كه تفسير آن بدون تكلّفْ امكان ندارد, در محاورات معمولى كه بنابر معمّا گويى نيست, اشتباهى معنوى است; زيرا با غرض محاوره كه تفهيم و تفاهم است, سازگار نيست. بنابراين, اصل خطا مسلّم است: يا خطاى لفظى از سوى ناسخان يا خطاى معنوى از سوى گوينده. البته تتبّع در اين گونه موارد, علم اجمالى ما را منحل مى كند و احتمال خطاى لفظى را متعيّن مى سازد; چون در غالب آنها, پس از مراجعه به نسخه هاى معتبر, غلط بودن نسخه آشكار مى گردد».
در اين جا اين بحث مطرح است كه آيا اين قاعده و اين بحث ها, بر احاديث, قابل تطبيق است؟ به نظر بدوى چنين مى رسد كه با توجه به اين كه ائمه(علیهم السّلام) معصوم بوده اند, طبيعتاً احتمال خطاى معنوى در گوينده, منتفى است; بلكه مى توان گفت كه صرف نظر از عصمت, با عنايت به اين كه امامان ما همگى از افصحِ متكلّمان و سخنوران بوده اند, احتمال صدور سخن متكلّفانه از ايشان, بسيار مستبعد مى نمايد, به گونه اى كه اطمينان به عدم آن داريم. بنابراين, اگر عصمت امامان(علیهم السّلام) را هم در نظر نگيريم, باز بايد تنها احتمال خطاى ناسخان را مطرح ساخت; ولى با عنايت به جواز نقل به معنا, نمى توانيم مطمئن باشيم كه لفظ نقل شده, عين لفظ صادر شده از امام (علیه السّلام) است و اين جاست كه احتمال وجود خطاى معنوى در نقل به معنا مطرح مى گردد.
البته در ارزيابى اين احتمال, قوّت فقهى ـ حديثى راوى و ميزان آشنايى وى به قواعد ادب, مؤثّر است. لذا بين روايت عمّار ساباطى (كه بسيار با اِعضال و دشوارى معنوى همراه است), با روايت امثال ابان بن تَغلِب (كه از درجه علمى و ادبى و فقهى والايى برخوردار است), بايد تفاوت قائل شد.
بحث بيشتر در اين زمينه , در حوصله اين مقال نيست; ولى آنچه در اين بحث مفيد است, اين كه نقل به معنا در روايات عادى انجام مى گرفته است; ولى در دو دسته روايات, نقل به معنا يا مجاز نيست و يا خارجاً انجام نمى گرفته است: دسته اوّل: ادعيه و زيارات, باتوجه به نهى از تصرّف در دعاها24 كه ظاهراً زيارات مأثوره را هم دربر مى گيرد. دسته دوم, در خطب و رسايلى كه جنبه لفظى در آنها, از اهميّت ويژه اى برخوردار است.
بارى, در عبارات زيارت ها, اگر تفسير ظاهرى روايت با تكلّفْ همراه باشد, بايد به تحريف نسخه حكم كرد; چون احتمال تصرّف عمدى در عبارت متن و ناديده انگاشتن نهى از تصرّف در دعا و زيارت, معمولاً بسيار ضعيف است.
كلام علاّمه اصفهانى و توضيح آن
در تاج العروس آمده است:
قنبوا نحو العدو تقنيباً , وأقنبوا إقناباً , وكذلك تقنّبوا إذا تجمّعوا و صاروا مِقْنباً.
نظير اين تفسير , در أساس البلاغة, براى تقنيب و تقنّب ذكر شده است. براى فهم اين تفسير بايد مراد از «مِقْنَب» را دانست. در تاج العروس آمده است:
المقنّب من الخيل: جماعة منه و من الفرسان.25
وى سپس به اقوال ديگرى كه در «مقنّب» , تعداد خاصى (بين سى و چهل يا حدود سيصد يا كمتر از يكصد نفر) را معتبر دانسته اند, اشاره مى كند و نيز مى گويد: الِمقْنَب: جماعة من الخيل تجتمع للغارة.
بنابراين, اگر «مِقْْنَب» را مطلق جماعت (كه در مقام, جماعت اسب سوار مراد است) بگيريم, معناى عبارت زيارت, روشن است; ولى اگر آن را به معناى گروهى با تعداد خاص بدانيم, بايد عبارت زيارت را چنين معنا كنيم كه كوفيان, در گروه هاى سى ـ چهل نفرى, مثلاً به سوى كربلا حركت مى كرده اند كه البته اثبات تاريخى آن, خالى از دشوارى نيست.
در مورد «تقنّب», معناى ديگرى هم ذكر شده است. اَزهرى در تهذيب اللغة, در تفسير مصراع «وأصحاب قيس يوم ساروا وأقنبوا» گويد: أى باعدوا فى السير و كذلك تقنّبوا.
يعنى تقنّب, به معناى مسافت دورى را پيمودن است. اين معنا مبتنى بر اين است كه ما مسافت كوفه و كربلا را دور (بعيد) به شمار آوريم كه چندان صحيح به نظر نمى آيد.
به هر حال, احتمال علامه مسجد شاهى با مشكل لغت سازى روبه رو نيست; ولى تناسب معنايى «تقنّبت» با «أسرجت و ألجمت» چندان مطبوع نيست, خواه عبارت به معناى «تجمّع» معنا شود يا به معناى «باعد فى السير».
احتمالى ديگر در تحريف عبارت
قُبّه, به معناى چيزى شبيه هودَج است كه بر روى مَركبى همچون شتر قرار مى گيرد. بنابراين, «تقبّبت», اشاره به آغاز مسافرت است. شايد تناسب معنايى اين معنا در عبارت زيارت, از احتمال علامه مسجد شاهى (رحمت الله علیه) بيشتر باشد.
تصحيف شنيدارى عبارت
إنتكب الرجل كنانته و قوسه, و تنكبها: ألقاها على منكبه. (لسان العرب)
هر دو معنا در اين عبارتْ محتمل است; بويژه معناى دوم كه با جملات قبل زيارت, سازگارى كامل دارد و معناى جمله چنين مى شود: «زين بستند و لگام زدند و (تير و كمان) بر دوش افكندند». تمام اين فقرات, آمادگى براى سفرِ جنگى را مى رسانند.
در توضيح اين گونه تحريف مى گوييم كه دو حرف «قاف» و «كاف», قريب المخرج و در هنگام تلفّظ, شبيه هم اند. لذا كلمات فارسى داراى «ك», معمولاً در عربى با قاف تلفّظ مى شده اند, همچون كاشان(قاسان), كبك (قبج), كومش (قومس), كرميشان [صورت اصلى كرمانشاه] (قرميسان /قرميسين), كاووس(قابوس). نيز در تعريب كلمات وارده شده از زبان هاى ديگر به عربى, چنين تغييراتى رخ مى دهد, مانند كشيش(قسّيس), كنستانتين (قسطنطين) و «قطن» عربى كه در انگليسى به صورت cotton تلفّظ مى شود و على القاعده, ريشه واحدى دارند.26درلسان العرب, ذيل مادّه «نقب» آمده: نقبته النكبة تنقبه نقباً:أصابته فبلغت منه, كنكبته.
پس (نقب) و (نكب), دو گونه مختلف يك واژه اند كه به جهت نزديكى لفظى, يكى به ديگرى تبديل شده است.
احتمالات ديگر در عبارت
احتمال اوّل: اصل عبارت , «تقبّبت» باشد , به معناى نوعى لجام بستن, و اين كلمه از «القَبّ» گرفته شده باشد كه درباره آن آمده است :
القبّ: ضرب من اللُّجُم أصعبها و أعظمها. (العين; لسان العرب)
احتمال دوم: اصل عبارت , «تقبّبت» باشد , همچون احتمال نخست; ولى معناى آن , آماده كردن اسبان خود براى مسابقه (پيكار با اولياء الله) باشد و اين واژه , از «قُبَّ: ضُمّر للسباق» (لسان العرب) مأخوذ باشد.
احتمال سوم: اصل عبارت , «تَقَبَّنَتْ» باشد, به معناى حركت كردن, يا به سرعت حركت كردنِ ايمنانه, برگرفته از «قَبَنَ الرجل يقبن قبوناً: ذهب فى الأرض» (لسان العرب) يا از «أقبَنَ: أسرع عدواً فى أمان».
احتمال چهارم: اصل عبارت , «تقتّبت» باشد از «القتب: أُكاف البعير; گليم و پلاس ضخيمى كه زيرِ پالان مى نهند; عرقگير». مؤلف الصحاح مى گويد:
أقتبت البعير إقتاباً , إذا شددت عليه القتب. 27
نظير آن در ساير كتب لغوى , همچون لسان العرب و تاج العروس ديده مى شود.
اين گونه احتمالات , از اكثر احتمالاتى كه در كلام صاحب شفاء الصدور آمده , ضعيف تر نيستند; ولى تمامى آنها با مشكل لغت سازى بى دليل روبه رو هستند. احتمالات قابل توجّه در اين بحث , تنها احتمال علاّمه مسجد شاهى و نيز دو احتمالى است كه ما مطرح ساختيم(اصل عبارت, «تقبّبت» باشد و بر گرفته از «قُبّه», يا «تنكّبت» باشد و برگرفته از «نَكَبَ»); ولى اين احتمالات نيز شاهد روايى قابل توجّهى ندارند و صرفاً به جهت حلّ مشكل, مطرح شده اند.
وجه صحيح در عبارت
پيش از توضيح اين وجه, گفتنى است كه كتب زيارات و نسخه هاى خطّى آنها در اين قسمت از زيارت, اختلافات چندى دارند. عبارتى كه در آغاز سخن آورديم, برگرفته از نسخه هاى معتبر مصباح المتهجّد است: «تنقّبت لقتالك». البته در اين كتاب, نسخه «وتهيّأت» هم ديده مى شود كه چندان معتبر نيست.28 در بحارالأنوار(ج 101, ص 293) اين زيارات , بدين گونه از مصباح المتهجّد نقل شده :
تنقّبت و تهيّأت لقتالك.
در كتاب المزار شهيد اوّل(ص204) نيز زيارت عاشورا با همين عبارت, نقل گرديده است.
در البلد الأمين (ص 269) , اين قطعه زيارت , چنين روايت شده است :
تهيأت و تنقّبت لقتالك.
در كامل الزيارات , كلمه «تنقّبت» در زيارت نيامده و به جاى آن , تنها «تهيّأت» به كار رفته است.29
بنابراين, چهار شكل گوناگون در اين قطعه از روايت, نقل شده است: فقط «تنقبت», فقط «تهيّأت», هر دو عبارت با تقديم «تنقّبت» و برعكس.اين گونه اختلاف ها چه توجيهى دارد؟ منطقى ترين توجيه در اين زمينه اين است كه تنها يكى از اين دو واژه صحيح است و واژه ديگر , به عنوان نسخه بدل در حاشيه واژه اوّل ذكر شده (چنانچه در برخى نسخ مصباح المتهجّد چنين است). سپس گمان رفته كه اين واژه , از متن افتاده است. لذا در نسخه هاى مختلف, آن را در متن , جاى داده اند. لذا نسخه صحيح و نسخه محرّف , هر دو در متن قرار گرفته اند. گاه نسخه صحيحْ مقدّم شده و گاه نسخه محرّف. اين گونه دگرگونى ها در نسخه هاى خطّى بسيار رخ مى نمايد و اثبات آن, به شرح و توضيح بيشترى نياز ندارد.
حال با توجه به معناى روان و سرراست نسخه كامل الزيارات, به نظر مى رسد كه عبارت همين نسخه (يعنى «تهيّأت»), درست بوده است. اين عبارت, تناسب روشنى با جمله هاى پيشين زيارت: «أسْرَجَت وألجَمَت» دارد و چون به صورت: «تهيئت» نگاشته شود, با «تنقّبت» شباهت مى يابد. لذا بدان تبديل شده و سپس دو نسخه صحيح و مصحّف, در برخى مصادر, به دو شكل مختلف باهم جمع شده اند.
شواهد روايى مصحّف بودن نسخه «مصباح المتهجّد»
قطعه مورد نظر, در چند زيارت ديگر از زيارات حضرت سيد الشهدا(علیه السّلام) هم ديده مى شود, در تمام اين زيارات ـ كه شباهت هايى با زيارت عاشورا دارند ـ , به جاى «تنقّبت», «تهيّأت» آمده است و در هيچ يك, اختلاف نسخه ديده نمى شود.
زيارت اوّل , زيارت طولانى صفوان جمّال , منقول در مصباح المتهجّد است كه در قطعات زير , مشابه زيارت عاشورا است:
1. السلام عليك يا أبا عبدالله! السلام عليك يا ابن رسول الله! السلام عليك يا ابن أميرالمؤمنين!
2. السلام عليك يا ثارالله و ابن ثاره والوتر الموتور!
3. السلام عليكم منى أبداً ما بقيت و بقى الّليل والنهار! (كه در اين زيارت , قبل از قطعه نخست آمده است).
4. بأبى أنت وأمّى يا ابن رسول الله! بأبى أنت و أمّى يا أبا عبدالله! لقد عظمت الرزيّة و جلّت المصيبة بك علينا و على جميع أهل السماوات والأرض (كه با اندك تفاوتى در زيارت عاشورا وارد شده است).
پس از اين قطعه , قطعه مورد نظر ما به اين شكل آمده است:
فلعن الله أمةً أسرجت وَ ألجمت و تهيّأت لِقتالك , يا مولاى يا أبا عبدالله!30
شايان ذكر است كه راوى اين روايت, همان صفوان جمّال است كه نام وى در دعاى بعد از زيارت عاشورا ديده مى شود.
زيارت دوم , زيارتى است كه مرحوم سيد ابن طاووس نقل كرده و در آن هم قطعات دوم تا چهارم, با اندك تفاوت, و قطعه مورد نظر بدون تفاوت با زيارت قبلى آمده است.31
زيارت سوم, زيارت روز عرفه است كه با دو زيارت قبل, شباهت زيادى دارد. در اين زيارت, قطعه اوّل با كمى تفاوت, و قطعه سوم و چهارم و نيز قطعه مورد نظر, همانند زيارت اوّل نقل شده است.32
زيارت چهارم, زيارت امام حسين (علیه السّلام) در ذى قعده است كه در آن , قطعه چهارم با اندك تفاوت و قطعه مورد نظر , بدون تفاوت نقل شده است.33
زيارت ديگرى در المصباح كفعمى (ص 502) نقل شده كه در البلد الأمين وى بدان اشاره رفته است.34 متن اين زيارت كه به عنوان زيارت ماه ذى حجه , يا زيارت ماه ذى حجه در شب عرفه و روز آن و شب عيد قربان و روز آن آمده, دقيقاً مشابه زيارت روز عرفه است و ظاهراً زيارت ديگرى نيست.
بنابراين , باتوجه به اتّفاق تمامى اين زيارات بر عبارت «تهيّأت» به جاى «تنقّبت», با اطمينان مى توان گفت كه نسخه صحيح در عبارت زيارت عاشورا, همان نسخه كامل الزيارات: «لعن الله أمة أسرجت و ألجمت و تهيّأت لقتالك» بوده و نيازى به توجيهات متكلّفانه درباره «تنقّبت» نيست.
و آخر دعوانا أن الحمدلله ربّ العالمين!
ضميمه يكم: قياسى يا سماعى بودن ابواب ثلاثى مزيد
وقيل: النقل بالهمزة كله سماعى, و قيل: قياسى فى القاصر والمتعدى الى واحد, و الحق أنّه قياسى فى القاصر, سماعى فى غيره, و هو ظاهر مذهب سيبويه.
وى شبيه همين بحث را در تعديه به تضعيف عين (يعنى باب تفعيل) مطرح ساخته و در اين جا مى گويد:
وظاهر قول سيبويه أنّه سماعى مطلقاً.
مرحوم سيد رضى در شرح الشافية (ج 1, ص 84), اين نظر را اختيار كرده كه ابواب مزيد و معانى آنها قياسى نيستند; بلكه در هر باب به سماع استعمال لفظ معيّن و نيز به سماع استعمال در معناى معيّن نيازمنديم.
مصحّحان اين كتاب, در حاشيه, عباراتى را از سيبويه در الكتاب (ج 2, ص 233 و 237) نقل كرده اند كه از آنها برمى آيد كه به عقيده سيبويه, معناى تعديه در باب اِفعال و معناى تكثير در باب تفعيل, قياسى است.
ايشان پس از اشاره به كلام ابن هشام مى افزايند:
به نظر ما در هر صيغه اى اگر موارد بسيارى از آن در معناى خاصى به كار رود, اين امر, دليل بر آن است كه مى توان از اين صيغه براى افاده آن معنا بهره گرفت. هرچند اين لفظ را بعينه نشنيده باشيم.
اين نظر, صائب مى نمايد و با ساختار طبيعى زبان و گسترش قهرى آن, سازگار است.
ضميمه دوم: توصيف نسخه عكسى «مصباح المتهجّد»
به هر حال, امتياز عمده اين نسخه, مقابله آن با نسخه معتبر مصباح المتهجد است. آية الله والد ـ حفظه الله ـ, در وصف اين نسخه مرقوم داشته اند:
باسمه تعالى
نسخه اى كه مصباح المتهجّد از روى آن عكس برداشته شده, با نسخه ملاّ احمد بشرويِه اى تونى, محشّى شرح لمعه (روضه بهيّه) و برادر ملاّ عبدالله تونى معروف به فاضل تونى, مقابله شده و ملاّ احمد در سال 1068 [قمرى] با نسخه اى از مصباحْ مقابله كرده و نسخه مزبور مصباح ـ يعنى نسخه اى كه تونى نسخه خود را با آن مقابله كرده ـ را حسن بن راشد در سال 830 با نسخه على بن احمد رميلى ـ كه از روى نسخه ابن السكون نوشته و با آن مقابله كرده [بود] ـ , مقابله كرده. همچنين نسخه مزبور را در سال 973 عماد الدين على قارى اِسترآبادى, با چند نسخه صحيح و مورد اعتماد, مقابله نموده كه از جمله نسخه ها, نسخه اى است كه ابن ادريس در سال 573 با نسخه خطّ مصنّف, مقابله نموده است. بنابراين, نسخه ما با سه واسطه با نسخه شيخ (مصنّف كتاب) مقابله شده است.
عماد الدين قارى, علاوه بر نسخه هاى كتاب, نسخه مزبور را با مختصر المصباح به خط ابن السكون (م ح 606ق) مقابله كرده و هر جا «بخطّهما» در حاشيه نوشته [است], مقصود[ش], خط ابن السكون و ابن ادريس مى باشد.
پي نوشت :
24 . بويژه, ر.ك: بحارالأنوار, ج95, ص32(به نقل از: كمال الدين, ص351).
25 . در كتب لغت, «قنيب» را به «جماعة من الناس» معنا كرده اند (العين; لسان العرب).
26 . درياچه خزر, در زبان عربى به نام «بحر قزوين» و در زبان فرانسه به صورت كاسپين(CAspien) خوانده مى شود. گويا قزوين و كاسپين, ريشه مشترك دارند(ر.ك: فرهنگ فارسى, محمد معين, بخش اعلام, واژه(كاسيان).
27 . در الصحاح در تفسير «قتب» آمده است: «رحل صغير على قدر السنام».
28 . آية الله والد, نسخه مصباح المتهجّد خود را با نسخه اى از آن مقابله كرده اند كه به خطّ عبدالجبّار بن على رازى به تاريخ 502ق, نگارش يافته (كتاب خانه آستان قدس رضوى, ش 882). در اين نسخه هم كلمه «و تهيّأت» نيامده و تنها «تنقِّبت لقتالك» ثبت شده است. همچنين در متن نسخه اى از مصباح المتهجّد كه به صورت عكسى به چاپ رسيده, در حاشيه آمده است: «و تهيأت صح نسخه», و در زير آن نوشته شده: «ليس فى المقابل». نسخه اى كه اين نسخه با آن مقابله شده, بسيار معتبر بوده است كه توصيف آن در ضميمه دوم مقاله خواهد آمد.
29 . بحارالأنوار, ج 101, ص 292(به نقل از: كامل الزيارات, ب 71, ح 8).
30 . بحارالأنوار, ج 101, ص 199 و 120 (به نقل از: مصباح المتهجّد, ص 719).
31 . همان, ص 224 (به نقل از: مصباح الزائر, ص 245 ـ 247).
32 . مصباح الزائر, ص 348 ـ 350, المزار, شهيد اوّل, ص …; الإقبال, ص 332 ـ 334; بحارالأنوار, ج 101, ص 359 ـ 361 (به نقل از شيخ مفيد, ابن طاووس و شهيد اوّل).
33 . البلد الأمين, ص 289.
34 .مؤلّف البلد الأمين, قطعه مورد نظر ما را نياورده; ولى تصريح كرده است كه قسمتى كه قطعه مورد نظر در آن قرار دارد, همچون زيارت ذى قعده است.
/س