غذا هم نتيجه جنگ را رقم ميزند!
نويسنده: مهدي سعيدي
مسجد محل، نذري ميداد. يك بار گرفته بود، ديدم دوباره صف ايستاد و گرفت. كسي كه غذا ميداد گفت: مگر غذا نگرفتي؟ اگر گرفتي برو بذار بقيه بگيرن. گفت: اي بابا، حاجي من كجا غذا گرفتم؟ نوكرتم، غذا رو بده برم. غذا كه گرفت، داشت ميرفت كه رفتم طرفش. باتعجب گفتم: تو كه غذا گرفتهاي؟ چرا دروغ گفتي؟ گفت: اولاً چه دروغي؟ مصلحتي بود. اگر دوبار ديگه هم بگيرم، غذا اضافه ميآد؛ ثانياً، غذاي نذري كه ديگه اين حرفها رو نداره، مفتكيه، ميبرم خونه.
خيلي ناراحت شدم. خيلي راحت كار خودش را توجيه كرد و دروغ خودش را توجيه كرد. البته، واقعاً آن قدر غذا بود كه دوباره بگيرد، ولي با دروغ؟
گفتم: همين جواب منفي ندادن و بردن غذا، يك دروغ بود كه البته مصلحتي هم نبود. حق نداري از گناهي به اين بزرگي بگذري و توجيه هم بكني. خواست حرف بزند كه انگشتم را به حالت سكوت روي بيني گذاشتم و خاطرهاي از آنهايي كه دوست داشت مثل آنها باشد، برايش گفتم...
«زمانيكه تازه به رياست ستاد منصوب شده بودم، در اولين جلسه، مقدمهاي درباره راستگويي و صداقت بيان كرد. پس از آن، اهميت آمار صحيح را تذكر داد و تأكيد كرد: اگر آمار، درست و صحيح باشد، مسئولين براي طرحريزي و برنامههاي آينده، بهتر تصميم ميگيرند. هنوز نميدانستم چرا اين صحبتها را ميكند، تا اينكه ادامه داد: «اگر غذايي كه به برادران ميدهند، كم است و سير نميشوند، به دروغ، آمار اضافه ندهند، راست بگويند. نبايد سرباز امامزمان(عج) غذاي شبههناك بخورد و به جنگ بروند و باعث شكست بشود. من پيگيري ميكنم به حدّي غذا بدهند كه همه سير شوند.»
تعجب كردم؛ چون اين مرسوم ما بود و فكر نميكردم دروغ محسوب شود يا گناه داشته باشد. از اتفاق، پيگيري اين كارها را به عهده من گذاشت. وقتي نظر او تحقق يافت، گفت: «همين افتخار براي من بس است كه در بين دوستان باشم و باعث شوم يك رزمنده، حتي يك دروغ، آن هم مصلحتي نگويد.»
منبع:نشريه امتداد - ش 44
خيلي ناراحت شدم. خيلي راحت كار خودش را توجيه كرد و دروغ خودش را توجيه كرد. البته، واقعاً آن قدر غذا بود كه دوباره بگيرد، ولي با دروغ؟
گفتم: همين جواب منفي ندادن و بردن غذا، يك دروغ بود كه البته مصلحتي هم نبود. حق نداري از گناهي به اين بزرگي بگذري و توجيه هم بكني. خواست حرف بزند كه انگشتم را به حالت سكوت روي بيني گذاشتم و خاطرهاي از آنهايي كه دوست داشت مثل آنها باشد، برايش گفتم...
«زمانيكه تازه به رياست ستاد منصوب شده بودم، در اولين جلسه، مقدمهاي درباره راستگويي و صداقت بيان كرد. پس از آن، اهميت آمار صحيح را تذكر داد و تأكيد كرد: اگر آمار، درست و صحيح باشد، مسئولين براي طرحريزي و برنامههاي آينده، بهتر تصميم ميگيرند. هنوز نميدانستم چرا اين صحبتها را ميكند، تا اينكه ادامه داد: «اگر غذايي كه به برادران ميدهند، كم است و سير نميشوند، به دروغ، آمار اضافه ندهند، راست بگويند. نبايد سرباز امامزمان(عج) غذاي شبههناك بخورد و به جنگ بروند و باعث شكست بشود. من پيگيري ميكنم به حدّي غذا بدهند كه همه سير شوند.»
تعجب كردم؛ چون اين مرسوم ما بود و فكر نميكردم دروغ محسوب شود يا گناه داشته باشد. از اتفاق، پيگيري اين كارها را به عهده من گذاشت. وقتي نظر او تحقق يافت، گفت: «همين افتخار براي من بس است كه در بين دوستان باشم و باعث شوم يك رزمنده، حتي يك دروغ، آن هم مصلحتي نگويد.»
منبع:نشريه امتداد - ش 44