قرآن و مبارزه با اسراف (1)
نويسنده:حجت الاسلام و المسلمين دکتر محمد سبحاني يامچي**
چکيده
براي اسراف و تبذير درقرآن و روايات آثار دنيوي دربعد فردي و اجتماعي نيز اخروي ذکر شده است که لازم است ضمن آسيب شناسي و شناخت عوامل و ريشه هاي آن، به مبارزه با اين پديده اقدام نمود.
با عنايت به اين که قرآن کريم کتاب تعليم و تربيت است و پيامبراعظم (ص) بزرگترين هنرخود را تزکيه و تربيت نفوس معرفي کرده اند،به مدد آيات و روايات و بهره مندي از روش هاي تربيت شناختي،رفتاري و عاطفي مي توان با معظل اسراف و تبذير مبارزه کرده،از بروز آن پيشگيري نمود. بي شک فاصله گرفتن از اسراف و تبذير در زندگي فردي و اجتماعي آثار و برکات شيريني را ارزاني خانواده ها و جوامع خواهد کرد.
کليد واژه ها:اسراف،تبذير، ريخت و پاش، مسرف، فساد اخلاقي،اسلام، قرآن.
مقدمه
اسراف و تبذيريکي از مذموم ترين اعمال از ديدگاه قرآن و آموزه هاي ديني است به گونه اي که قرآن کريم ضمن وعده عذاب به مسرفين،به شدت ازآن نهي کرده و آن را يک برنامه فرعوني دانسته است:«... و أنّ المسرفين هم أصحاب النّار»؛(غافر، 43) «... و أنّ فرعون لعالٍ في الأرض و أنّه لمن المسرفين»؛(يونس، 83) با عنايت به کمبود منابع زميني نسبت به افزايش و تراکم جمعيت، هرنوع اسراف کاري موجب محروميت از نعمت هاي الهي خواهد بود،بدين منظور ضروري است راه هايي جهت پيشگيري و درمان آن اتخاذ کرده. متأسفانه امروزه اسراف و تبذير به صورت يک عرف و عادت و گاه يک ارزش درخانواده ها درآمده است. جهت مبارزه و درمان اين بليه لازم است مباني عرفي،اخلاقي و فرهنگي جامعه، تغيير يافته و درک صحيحي ازاين مشکل به خانواده ها داده شود.
ازآنجا که قرآن مجيد و آموزه هاي ديني گره گشاي بسياري از مسائل علمي،فرهنگي و اجتماعي است،دراين نوشته ازديدگاه قران و سخنان حضرات معصومين عليهم السلام که به فرمايش پيامبراکرم دو ثقلي هستند که با تمسک به آنها انسان از گمراهي درامان است؛ ضمن ريشه يابي علل و عوامل اسراف،راه هاي مبارزه و پيش گيري و درمان آن،بيان مي شود.
تعريف اسراف
درانفاق ما بيشتراست. (راغب اصفهاني، 1416،ماده سرف) گاهي به خروج از اعتدال درمقدارخرج مال و زماني هم به چگونگي بذل ما اطلاق مي شود. ابن فارس نيز آن را به معني تجاوزکردن از حد معني کرده است. (ابن فارس،بي تا، ص 513) کلمه «اسراف» نيزدرلغت به معاني «گزاف کاري کردن، در گذشتن ازحد ميانه، تلف کردن مال، ولخرجي کردن و تبذير» آمده است. (معين، 1362، ج1، ص 266)
ازموارد استعمال کلمه ي اسراف در قرآن به دست مي آيد که واژه ي اسراف برخلاف تبذير،تنها يک واژه ي اقتصادي نبود و کاربرد آن منحصر به امورمالي نيست،بلکه اين واژه قبل ازآنکه نشانه جرمي دراموراقتصادي باشد، بيانگروضعيت نامناسب اخلاقي و فرهنگي شخص و يا جامعه اسراف کاراست و آن حالت تجاوزگري و بي اعتنايي به قوانين و حدود شناخته شده ي شرعي و انساني است. براين اساس،اين واژه در قرآن کريم داراي معاني گسترده اي درحوزه هاي مختلفي چون مسائل ساده اي مانند خوردن و آشاميدن (اعراف، 31) انتقام گيري و قصاص بيش از حد، (اسراء، 33) داوري و قضاوت منجر به کذب و دروغ، (غافر، 28) اعتقاداتي منتهي به شک و ترديد،(غافر، 34) برتري جويي و استکبار و استثمار،(دخان، 31) هرگونه گناه و معصيت( زمر، 53) تجاوزاز مرزحق و خروج از حد اعتدال (شعراء، 151) و تجاوز و انحراف از قانون فطرت (اعراف، 81) به کار رفته است. البته به کارگيري اين واژه در قرآن و ادعيه مأثوره در خصوص تجاوز از مرز شرع و خصلت هاي انساني و گام نهادن در وادي گناه و معصيت بسياراست. (1)
تعريف تبذير
تبذيربرخلاف اسراف تنها واژه اي اقتصادي است ودرغير آن کاربردي ندارد و در قرآن کريم فقط در دو آيه متوالي از آن نام برده شده است. (2)
انواع اسراف و تبذير
اسراف درمال
1. اسراف در مصارف شخصي
ريخت و پاش و اسرافي که در بعد اقتصادي بيشترمورد توجه است و موجب تضعيف بنيه مالي محرومان و لذت طلبي مسرفان مي شود همين نوع اسراف است. همان که کريمه «... وکلوا واشربوا و لا تسرفوا أنّه لا يحب المسرفين» (اعراف، 31) به آن اشاره دارد. ولخرجي در مصارف شخصي يکي از بلاهاي بزرگ اجتماعي است که به صورت اسراف در خوردن و آشاميدن و زياده روي در حرام شمردن نعمت هاي الهي فقر و محروميت را به انسان ارزاني مي کند.
خداوند متعال درکريمه 141سوره انعام مي فرمايد: «... کلوا من ثمره إذا أثمر و ءاتوا حقه يوم حصاده و لا تسرفوا أنّه لا يحب المسرفين» از ميوه آن ـ چون ثمر داردـ بخوريد و حق (بينوايان از) آن را روز بهره برداي ازآن بدهيد،و[لي] زياده روي مکنيد که او اسراف کاران را دوست ندارد.
علامه طباطبايي مي فرمايد: «لاتسرفوا» معنايش اين است که دراستفاده از اين ميوه ها و غلات ازآن حدي که براي معاش شما صالح و مفيد است تجاوز مکنيد، درست است که شما صاحب آن هستيد و ليکن نمي توانيد در خوردن آن و بذل و بخشش از آن زياده روي کنيد و يا در غيرآن مصرفي که خدا معين نموده به کار بريد.(طباطبايي، 1363، ج 7، ص 501)
اسراف در مصارف شخصي، باعث محروميت انسان از محبت الهي مي شود. اين محروميت به خاطرتضييع و اتلاف نعمت هاي الهي، مصرف بيش از ميزان درآمد،مصرف بيش از حد و افزون بر نياز و بدون استفاده گذاشتن سرمايه به انسان تعلق مي گيرد،که لازم است هرانساني با عنايت به مسئوليت خود در قبال خداوند و اجتماعي که درآن زندگي مي کند، در مخارج زندگي خويش اعم از خوراک،پوشاک و وسيله نقليه اعتدال را مراعات نمود و از اسراف دوري کند.
1. 2. اسراف درانفاق
رسيدگي به وضع مسلمانان در دين مبين اسلام مورد تأکيد است،تا جايي که از بي توجهي به حال همسايه مذمت شده است. درمقابل اين وظيفه انساني گاه مشاهده مي شود، برخي با دستاويز قرار دادن اين امراقدام به ولخرجي و ريخت و پاش هايي درقالب انفاق و دستگيري ازنيازمندان و غيره مي کنند، که اين نوع دستگيري نيزمذمت شده است. (4) چون وقتي انفاق و بخشش ازحد تعادل خارج شود نسبت به انفاق شونده و انفاق کننده هر دو عوارض سوء و زيانباري را به همراه خواهد داشت.
قرآن کريم در شمار ويژگي هاي مؤمنان و بندگان واقعي خداوند،يکي ديگر از ويژگي هاي عباد الرحمن را چنين بيان مي کند: «والذين إذا أنفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و کان بين ذلک قواماً» و کساني اند که چون انفاق کنند، نه ولخرجي مي کنند و نه تنگ مي گيرند و ميان اين دو (روش) حدوسط را برمي گزينند. (فرقان، 76)
کلمه «انفاق» به معناي بذل مال و صرف آن در رفع حوايج خويش و يا ديگران است و کلمه «اسراف» به معناي بيرون شدن ازحد اعتدال به طرف زياده روي و تجاوز از حدي است که رعايت آن حد سزاوار و پسنديده است. بندگان رحمان انفاق مي کنند و انفاقشان همواره در حد وسط و ميان اسراف و اقتار است. (طباطبايي، 1363، ج 15، ص 332)
اسراف درانفاق که عباد الرحمن از آن به دور هستند،گاه انفاق درراه معصيت و گناه، گاه انفاق از روي ريا و فخرفروشي، و زماني انفاق بيش ازحد است به گونه اي که موجب ناتواني انفاق کننده درانجام واجب ديگري است.
خداي متعال براي اينکه تصوير ذهني مناسبي براي مخاطبين درخصوص اسراف و اقتار ارائه کند خطاب به پيامبر گراميش (ع) مي فرمايد: «ولا نجعل يدک مغلوله إلي عنقک و لا تبسطها کل البسط فتقعد ملوماٌ محسورا» و دستت را به گردنت زنجير مکن و بسيار (هم) گشاده دستي منما تا ملامت شده و حسرت زده برجاي ماني. (اسراء، 29) دست به گردن بستن کنايه از خرج نکردن و خودداري از بخشش نمودن درمقابل بسط يد که کنايه از بذل و بخشش مي باشد. و اينکه هر چه به دستش آيد از دست خود فرو بريزد.
اين تعبير به فرمايش علامه طباطبايي بليغ ترين و رساترين تعبيردر مورد نهي از افراط و تفريط درانفاق است. (طباطبايي، 1363، ج 13، ص 114) توجه به اين نکته ضروري است که اين بيانات نشانگر آن نيست که در کارهاي خيرنبايد پيش قدم شد. بلکه به عکس ضمن تشويق به اين کار رعايت حد اعتدال و ميانه روي را لازم مي شمارد. چنانکه پيامبر اعظم فرمودند: «لا سرف في الخير» در کارهاي خيراسراف نيست. (محدث نوري، 1409، ج 15، ص 264، باب 20، ح 2)
2. اسراف درحقوق ديگران
2. 1. حقوق عمومي
در دو آيه متوالي که واژه تبذير به کار رفته است،اشاره اي به اسراف و تبذير اقتصادي در حقوق عمومي شده است. «و ءات ذا القربي حقه و المسکين و ابن السبيل و لا تبذر تبذيرا أنّ المبذرين کانوا أخوان الشياطين و کان الشيطان لربه کفورا» و حق خويشاوند را به او بده و مستمند و در راه مانده را [دستگيري کن] و ولخرجي و اسراف مکن، چرا که اسرافکاران برادران شيطان هايند، و شيطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است. (اسراء، 26-27) خداي منان دراين آيات به
اعطاي بخشي ازاموال عمومي به نزديکان پيامبر،بيچارگان و در راه ماندگان دستور داده است،سپس از تبذير يعني صرف مال درغير مصرف عقلايي و مصارف شخصي (طيب، 1378، ج 8، ص 241) نهي کرده و مبذرين را برادران شيطان خوانده و ناسپاسي شيطان را يادآورشده است.
2. 2. حقوق خصوصي
نوع ديگراسراف در قرآن به آن اشاره شده، اسراف درحقوق خصوصي است و آن زماني که انسان در مال يتيم تعدي و تجاوز کند. در آيه کريمه «وابتلوا اليتمي ... فادفعوا إليهم أموالهم و لا تأکلوها أسرافاً و بداراً أن يکبروا و من کان غنياً فليستعفف و من کان فقيراً فليأکل بالمعروف فإذا دفعتم أليهم أموالهم فاشهدوا عليهم و کفي بالله حسيباً»؛ (5) (نساء، 6) خداوند دراين آيه از تصرف نامشروع دراموال يتيم، به اسراف تعبير کرده است. به تعبير علامه طباطبايي در آيه شريفه بين خوردن با اسراف و خوردن بعد از کبير شدن يتيم مقابله افتاده و اين مقاله مي فهماند که بين آن دو فرق هست، اولي (أکل و خوردن با اسراف) تعدي به اموال ايتام است بدون اينکه حاجتي به خوردن آن باشد و بدون اينکه ولي يتيم خود را مستحق آن مال بداند،بلکه فقط ازباب اجحاف و بي مبالاتي مال يتيم را مي خورد.(طباطبايي، 1363، ج 4، ص 267)
اسراف درغيرمال
1. اسراف درنفس
2. اسراف عقيدتي
حدود الهي به صورت انکارخداوند،انبياء، عدم ايمان به آيات قرآن و عدم تصديق سفراي الهي خود را نشان مي دهد. «وکذلک نجزي من أسرف و لم يؤمن بآيات ربه و لعذاب الآخره أشد و أبقي» و اينگونه هرکه را به افراط گراييده و به نشانه هاي پروردگارش نگرويده است،سزا مي دهيم و قطعاً شکنجه آخرت سخت تر و پايدارتراست. (طه، 127)اسرافي که درآيه شريفه به آن اشاره شده است عبارت است ازاسراف درکفر و تجاوز نمودن ازحد خود، ايمان نياوردن به آيات تکويني و تشريعي،انجام دادن معاصي، ترک محرمات،عدم تصديق آيات و حجج الهي. (امين اصفهاني، 1361، ج 8، ص 222؛ طوسي، ج 7، ص 221؛طبرسي، 1379، ج 7، ص 58) در کريمه «...کذلک يضلّ الله من هو مسرف مرتاب» (غافر، 34) و آيات اوليه سوره انبياء نيزاشاره اي به اسراف عقيدتي مردم شهرها درطول تاريخ نسبت به مسأله نبوت شده است،چنانکه آيه 19سوره يس اشاره به مخالفت مردم با رسولان انطاکيه دارد.
2. 1. اسراف دراخلاق و رفتار فردي
اسراف درنوع اخلاق و رفتار فردي زماني است که انسان با فاصله گرفتن از معنويات .خداي خويش به طرف ماديات گرايش پيدا کرده،درنتيجه با دورشدن از سرچشمه زلال رحمت لايزال الهي، گرفتار انواع گناه و معاصي مي شود.
فردي که ازنظام اعتدال خارج شده و با ارتکاب معاصي از حريم انساني خود تجاوز مي کند اسراف کاراست. اما اسراف کاري که مي تواند مشمول پيام رحمت اميد الهي قرارگيرد،چنانکه مي فرمايد: «قل يعبادي الذين أسرفوا علي أنفسهم لا تقنطوا من رحمه الله إنّ الله يغفرالذنوب جميعاً أنّه هو الغفور الرحيم»؛بگو:اين بندگان من ـ که برخويشتن زياده روي روا داشته ايدـ از رحمت خدا نوميد مشويد. در حقيقت،خدا همه گناهان را مي آمرزد،که او خود آمرزنده و مهربان است. (زمر، 53) چتر رحمت الهي درآيه شريفه علاوه برمؤمنين گناهکار و مسرف به نفس، کساني که درباره نفس خويش اسراف نموده، يعني درحقوق دنيوي نفس افراط کرده و در حقوق اخروي آن تفريط،(گنابادي، 1408، ج 4، ص 12) شامل مشرکين نيز مي شود. چنانکه علامه طباطبايي ذيل آيه مي فرمايد که شمول لفط «يا عبادي» در آيه شريفه در مورد مشرکين، جاي هيچ ترديد نيست، بلکه مي توان
گفت اين نظريه که کلمه «يا عبادي» در آيه مورد بحث به خاطر سياقي که دارد مختص به مشرکين است قابل قبول تراست ازاينکه بگوييم مختص به مؤمنين است. (طباطبايي، 1363، ج 17، ص 423)
همچنين گاه براثر افراط و تفريط هايي که انسان در زندگي انجام مي دهد،از حدود الهي خارج شده و در وادي اسراف قدم مي گذارد. درقرآن کريم مردان الهي از اين نوع خروج ازحدود الهي،تعبيربه اسراف مي کند و از اسراف برنفسشان طلب مغفرت دارند. «... ربنااغفرلنا ذنوبنا و أسرافنا في أمرنا...». (آل عمران، 147) منشأ اسراف،علاقه پيدا کردن به دنيا وزينت هاي دنيوي است،که روي اين تعلق به حد اعتدال راضي نشده و از هر جهت (غذا، لباس، مسکن، ساير مشتهيات نفساني) ازحد لازم بيرون رفته و در نتيجه از توجه و گرايش به معنويات محروم مي شود. (مصطفوي، 1380، ج 5، ص 71)
ازديگر مصاديق اسراف در زمينه اخلاق و رفتار فردي،که مصداق روشن آن در قرآن کريم قوم حضر لوط (ع)بيان شده، انحراف جنسي است. خداي منان وقتي وارد داستان حضرت لوط مي شود، قوم آن حضرت را به جهت اسرافي که درقانون فطرت انجام داده اند مذمت مي کند که «... بل أنتم قوم مسرفون»؛ (اعراف، 81) و در سوره ذاريات نيز سرانجام چنين اسرافي را جهت عبرت گيري به همگان گوشزد مي کند که «لنرسل عليهم حجاره من طين مسومه عن ربک للمسرفين» تا سنگ هايي از گل رس بر [سر] آنان فرو فرستيم. [که] نزد پروردگارت براي مسرفان نشان گذاري شده است. (ذاريات، 33-34)
2. 2. اسراف دراخلاق و رفتار اجتماعي
قرآن کريم پس از بيان نزاع بين فرزندان حضرت آدم (ع)که سرانجام آن نخستين فساد درروي زمين بود،بني اسرائيل را از ريختن خون بي گناهان و فساد در روي زمين نهي کرده (6) و آنها را از فسادهاي اجتماعي که قرآن از آن تعبير به اسراف مي کند بر حذر مي دارد. «...ثمّ إنّ کثيراً منهم بعد ذلک في الأرض لمسرفون»؛ (مائده، 32) مصداق بارز مسرف اجتماعي که به صورت استبداد، استکبار،استثمار و هرگونه فساد در قرآن خود را نشان داده،فرعون است. او که ادعاي «أناربکم الاعلي» دست خود را به انواع فساد و تباهي که شاخصه حاکمان
ظالم است، آلوده کرد. »... و أنّ فرعون لعالٌ في الأرض و أنّه لمن المسرفين» درحقيقت، فرعون درآن سرزمين برتري جوي و از اسرافکاران بود. (يونس، 83) «... و أنّه کان عالياً من المسرفين»؛فرعون که متکبري از افراط کاران بود. (دخان، 31)
وظيفه انبيا اين بود که مردم را از پيروي مسرفان اجتماعي برحذردارند؛زيرا که اين گروه درپي آن بودند که اجتماع را به فساد و تباهي بکشانند و هرگونه نداي اصلاح گري را درسينه هاخفه کنند. گروهي که در زندگي وجلب منافع خود حدي براي آن تصور مي نمايند جز قدرت و توان و هرچه برآن قدرت دارند ازمنافع جلب مي نمايند،بدون توجه به اينکه سبب تضيع حق ديگران و زيردستان مي شود و با آنکه برحسب قدرت مي توانند زندگي خود را برپايه اصلاح گذرانند و حقوق ديگران را رعايت نمايند؛ولي به علت خودستايي حقي براي ديگران قايل نيستند.آيين آنان فساد و فتنه انگيزي در جامعه بشري است. (حسيني همداني، 1404، ج 12، ص 67) «و لا تطيعوا أمرالمسرفين الذين يفسدون في الأرض و لايصلحون» و فرمان افراط گران را پيروي مکنيد، آنان که در زمين فساد مي کنند و اصلاح نمي کنند. (شعراء، 151-152)
3. اسراف قضايي وکيفري
کشتن همه انسان ها معرفي مي کند. (7) قرآن کريم ضمن نکوهش اين خصلت جاهلي،تجاوز و انتقام جويي را مردود دانسته مي فرمايد: «.. فلا يسرف في القتل إنّه کان منصورا»؛ پس [او] نبايد درقتل زياده روي کند،زيرا او [از طرف شرع] ياري شده است. (اسراء، 33) يعني براي قتل يک نفرولي مقتول نمي تواند غيرقاتل را قصاص کندو يا او را مثله کند. (قمي، 1368، ج 7، ص 403)
خداي منان،درجريان مؤمن آل فرعون پيش ازبيان اسراف اعتقادي فرعونيان، به قضاوت ناعادلانه آنان اشاره مي کند و ازآن به عنوان اسراف ياد مي کند. مؤمن آل فرعون خطاب به فرعونيان مي گويد: «آيا مردي را مي کشيد که مي گويد: پروردگار من خداست؟ و مسلماً براي شما از جانب پروردگارتان دلايل آشکاري آورده و اگر دروغگو باشد دروغش به زيان اوست و اگر راستگو باشد برخي ازآنچه به شما وعده مي دهد به شما خواهد رسيد،چرا که خدا کسي را که افراط کار دروغ زن باشد هدايت نمي کند. «... أنّ الله لايهدي من هو مسرف کذاب».
عوامل و ريشه هاي اسراف و تبذير
1. فساد اخلاقي
2. تکبرو سيطره جويي
دراين دو آيه شريفه،فرعون با صفت «مسرف»،آن هم بعد از استکبارورزي و برتري طلبي معرفي شده است که خود،گوياي ارتباط تنگاتنگ اسراف با استکبار و سيطره جويي است.
3. ضعف ايمان
فضل بن شاذان از امام رضا (ع) نقل مي کند که حضرت درنامه اي به مأمون ضمن بيان مسائل مهمي از شريعت فرمود: «الايمان هو اداءالامانه و اجتناب جميع الکبائر» بعد به شمارش گناهان کبيره پرداختند و از جمله آنها فرمود:
«والاسراف والتبذير» اسراف و تبذير هم ازجمله گناهان بزرگ است. (حر عاملي، 1409، ج 15، ص 329، باب 49، ح 20660)
قرآن کريم در سوره فرقانت ضمن بيان ويژگي هاي بندگان خدا، اسراف و ولخرجي نکردن را از صفات مؤمنان بيان مي کند. (8) همچنان که امام صادق(ع) يکي از صفات بارز مؤمن را دوري از اسراف و تبذير مي دانند: «صفه المؤمن لايبذر و لا يسرف بل يقتصد»؛ انسان مؤمن اسراف و زياده روي نمي کند، بلکه ميانه روي را پيشه خود مي گيرد. (صدوق، 1403، ج 2، ص 572، ح 2)
4. جهل و بي خبري
اميرمؤمنان علي (ع) در اين زمينه مي فرمايند: «لاجهل کالتبذير» هيچ جهلي همچون تبذير و بيهوده خرجي نيست. (آمدي، 1366، ح 8144) زيرا جهل است که انسان ها را واداربه اسراف ونابود کردن اموال و نعمت هاي خدادادي و ضايع کردن سرمايه ها و امکانات مي کند.
گاه زمينه پيدايش جهل و ناداني انسان غفلت از ياد خداست. انسان غافل از نام و ياد خدا با تبعيت از هوي و هوس،به جاي اينکه با عقلانيت راه اعتدال را در پيش گيرد،با افراط کاري،از تبهکاراني که بهره اي از عقلانيت نبرده اند همراهي مي کند. (کهف، 28) به ديگرسخن،اسراف کار از روي جهالت و ناداني،حکم بديهي و ضروري عقل و شرع را مبني براعتدال در مصرف زير پا گذارده و با حيف و ميل کردن نسنجيده نعمت هاي الهي، ازخط قرمزشرع گذشته و خود را در صف لشکريان جهل مجهزکرده، عليه لشکرعقل صف آرايي مي کند. امام کاظم به هشام فرمود:«يا هشام جنودالعقل و الجهل .. القصد، الاسراف»؛اي هشام! براي عقل و جهل لشکرياني است که ازجمله لشکريان عقل ميانه روي است. همانطور که اسراف و زياده روي از لشکريان جهل است. (حراني، 1404، ص 402)
5. عامل خانوادگي
6. عامل مکتبي
7. عامل اجتماعي
خلق را تقليدشان بر باد داد
اي دو صد لعنت براين تقليد باد
به مصداق «الناس علي دين ملوکهم»؛ (مجلسي، 1404، ج 102، ص 7) مردم پيرو راه و روش فرمانروايان و رهبران خود هستند و آنها را الگوي خويش جهت رسيدن به آرمان ها مي دانند. از دير زمان سعي استعمارگران بر اين بوده تا اين غريزه ميل به تقليد موجود در مردم را به وسيله حاکمان و رهبران فکري جامعه ارضا کنند. ابتدا بزرگان اجتماع را مصرف کننده اجناس تجملي خويش به بار مي آورند، و بعد ازآن ازطريق رسانه هاي عمومي همچون تلويزيون و جرايد به تبليغ آن مي پردازند تا خود به خود روح اسراف گري از کانال تقليد و از طريق شخصيت هاي محبوب در ميان ملت رواج يابد. درچنين اوضاع و شرايطي جامعه مصرفي در سراشيبي سقوط اقتصادي و اخلاقي قرار مي گيرد و انواع قتل ها و جنايت ها و دزدي ها و... درآن به وقوع مي پيوندد.
8. عامل اقتصادي
يکي از عواملي که موجب تعدي و تجاوزانسان به حقوق ديگران مي شود، غوطه ورشدن در نعمت وفراواني و ثروت است. چرا که آدمي در هنگام بي نيازي و فراهم شدن اسباب و وسايل رفاه و آسايش دست به هراسراف و ولخرجي مي زند. اين مسأله درجوامعي که تربيت هاي اصيل اخلاقي و اسلامي درآن جايگاهي نداشته و افراد آن جامعه خودساخته و مهذب نباشند، بيشتر خودنمايي مي کند.قرآن کريم درتبيين اين مسأله انگشت روي نکته حساسي مي گذارد و مي فرمايد: «کلا أنّ الأنسان ليطغي أن رءاه الستغني»؛حق که انسان سرکشي مي کند،همين که خود را بي نيازپندارد. (علق، 7-6)
خانواده اي که درآمدهاي مالي و سرمايه اندوخته آنها تنها به اندازه ي ضرورت و نيازهاي کفاف زندگي است، به ناچار براي پاسخگويي به ضرورت هاي موجود، اقتصاد خانواده را مديريت کرده شعار «هر چه بهينه تر،مطلوب تر» را سرلوحه ي هزينه هاي خود قرارمي دهد. اما خانواده هايي که درآمد آنها افزون برمقداراحتياجات و نيازهاي واقعي است،چنانکه اعضاي خانواده بويژه مديريت خانواده ازتربيت اخلاقي و فرهنگ صحيح مصرف بي بهره باشد،به خيال اينکه زياده روي و
ولخرجي به بنيه مالي آنها خللي نمي رساند، خود به خود به وادي اسراف و تبذيرکشيده خواهد شد.درحالي که ازاين عمل در سيره ي پيشوايان نهي شده است. (10)
9. خودنمايي
10.بي مبالاتي درمصرف
کساني که درجشن ها و ميهماني هاي خود گرفتار وسواس در تهيه غذاها هستند و يا جهت شرکت درچنين مجالسي در نوع پوشش خود اعم از کفش و لباس و غيره به اين بليه گرفتارند و همواره با چشم و هم چشمي دنبال تجملات و مدپرستي و تعويض و تبديل اجناس و پوشاک و... خود به نحو احسن هستند و به ساده گي به داشتن نوع معيني از لباس و يا وسيله زندگي راضي نمي شوند،چنين انسان هايي قدم در سراشيبي خطرناکي گذارده اند که انتهاي اين مسيرجز به پرتگاه اسراف و تبذير ختم نمي شود و عاقبتي جز دشمني با خدا را به همراه نمي آورد.
افرادي که درنوع خود،به اين بلا گرفتارند و يا درخصوص وضو و غسل و طهارت و... دچاراين بيماري اند،حتماً توجه دارند که اين عمل آنها بر
خلاف سيره ي پيامبراکرم (ص) و ائمه طاهرين عليهم السلام است. مرحوم طبرسي درخصوص سيره ي پيامبراعظم (ص) مي گويد:پيامبر اکرم (ص) از راهي عبور مي کردند،يکي از يارانش به نام سعد مشغول وضو گرفتن بودو آب زيادي مي ريخت. پيامبر (ص) فرمودند:«ما هذا السرف يا سعد؟ قال: أفي الوضوء سرف؟ قال (ص):نعم و ان کنت علي نهرجار»؛ چرا اسراف مي کني اي سعد؟ عرض کرد:آيا در آب وضو نيز اسراف است؟ حضرت فرمودند: آري هرچند در کنار نهر جاري باشد. (طبرسي،1418، ج 2، ص 370) بدين خاطر است که امام صادق (ع) فرمودند: «أنّ لله ملکاً يکتب سرف الوضوء کما يکتب عدوانه»؛ براي خداوند فرشته اي است که اسراف در وضو را مانند دشمني با خدا ثبت مي کند. (حر عاملي،1409، ج 1، ص 485، باب 52، ح 1283)
آثاراسراف و تبذير
آثار فردي
1.کم برکتي
2. زوال نعمت
همچنين امام صادق (ع) فرمودند: «من قدر معيشته رزقه الله و من بذر معيشته حرمه الله» هرکس در معيشت و زندگي اندازه نگه دارد، خدايش روزي مي دهد و هرکه اسراف کند خداوند او را از رزق و نعمت محروم مي سازد.(مجلسي، 1404، ج 75، ص 402، باب 23، ح 41) ازامام کاظم (ع) نيز نقل شده که فرمودند:«من اقتصد و قنع بقيت عليه النعمه و من بذر و اسرف زالت عنه النعمه»؛ کسي که در زندگي ميانه روي وقناعت ورزد درنعمت باقي مي ماند و آنکه با اسراف کاري و ريخت و پاش زندگي کند نعمتش زوال مي پذيرد.(حراني، 1404، ص 403)
3. ورشکستگي
اگراين اسراف کاري و ولخرجي از حد اعتدال و ميانه روي تجاوز کند و فرد مسرف به اين ريخت و پاش که انجام مي دهد مغرورانه افتخار کند، طولي
نمي کشد که استخوانهاي فقرات او زير ضربات سهمگين ورشکستگي مالي خرد شده ، به خاک مذلت کشيده مي شود. همچين آن حضرت فرمودند:«من افتخر بالتبذير احتقر الأفلاس» هر کس به ولخرجي و ريخت و پاش افتخارکند، با تهيدستي (ورشکستگي مال) خرد و خوار مي شود. (آمدي، 1366، ح 8141)
4. فقر
علي (ع) که خود هم شهروند و هم حاکم جامعه اسلامي است، مي فرمايند: «سب الفقر السراف»؛زياده روي و اسراف سبب تهيدستي و فقراست. (آمدي، 1366، ح 8126)
5. نابودي امکانات
6. بخل
است. رفتاري که به جهت آن خداي منان سوره ي انسان را جهت نشان دادن ارزش و اهميت بخشش خانواده اميرالمؤمنين (ع) به خاطر رضاي الهي،نازل کرد. پيامبراکرم (ع) ولخرجي وافراط کاري در مصرف را يکي از آفات اين فضيلت اخلاقي بيان کردند و فرمودند: «آفه الجود اسرف»؛ اسراف کاري آفت جود و بخشش است. (آمدي، 1366، ح 8226) يعني اسراف و تبذيرباعث مي شود که افراد نتوانند خود را به اين فضيلت اخلاقي آراسته کنند و درجامعه جود و بخشش داشته باشند.
7. بيماري جسمي
بي جهت نيست که علي بن حسين واقد در جواب طبيب مسيحي که پرسيد: در کتاب شما ازعلم طب چيزي نيست. درحالي که علم دوتاست،علم پزشکي و علم اديان. گفت: خداوند تمام پزشکي را در نصف آيه جمع کرده است.آنجا که مي فرمايد: «کلوا و اشربوا و لا تسرفوا»؛(اعراف، 31) و پيامبر ما (ص) تمام پزشک را در يک جمله خلاصه کردند و فرمودند: «المعده بيت کل الداء و الحميه رأس کل دواء»؛«معده خانه هر بيماري و پرهيز اصل هر داروست. طبيب مسيحي گفت: قرآن و پيامبر شما از پزشکي براي جالينوس چيزي باقي نگذاشته اند.(طبرسي، 1379، ج 2، ص 412)
8. محروميت ازهدايت
9. بي مروتي
10.محروميت از بزرگ منشي
و تبذير گرفتار شود به دست خويش اسباب شرافت و بزرگواري را از بين خواهد برد.
11. سلب توفيق
رسول گرامي اسلام (ص) درحديثي ضمن بيان نشانه هاي افراد اسراف کار به اين مطلب اشاره مي کنند.که :«امّا علامه المسرف فأربعه:الفخر بالباطل و يأکل ما ليس عنده و يزهد في اصطناع المعروف و ينکر من لا ينتفع بشئ منه»؛نشانه اسراف کارچهارچيز است: به کارهاي باطل مي نازد،آنچه را فراخور حالش نيست مي خورد،درکارهاي خير بي رغبت است و هرکس را که به او سودي نرساندانکارمي کند.(حراني، 1404، ص 21)
12.عدم استجابت دعا
هستند که دعايشان مستجاب نمي شود...و مردي که مالي داشته آن را ضايع کرده مي گويد:خدايا به من روزي بده،گفته مي شود: آيا تو را به اقتصاد و ميانه روي و اعتدال در خرج امر نکرديم؟ آيا به تو دستوراصلاح درمال را نداديم؟ (کليني، 1356، ج 2، ص 511، ح 2)
13. هلاکت
**استاديار و عضو هيات علمي دانشکده علوم قرآني مراغه
منبع:نشريه مجموعه مقالات (قرآن و اخلاق )ج2