آرامش دل با ياد خدا
يكي از بزرگترين مشكلات بشر امروزي، اضطراب و فشارهاي رواني است، كه پيامدهاي منفي فرواني هم به دنبال داشته است. انسان در راه رسيدن به آرامش كوششهاي فراواني را به كار برده است، اما چون راه صحيح آن را نيافته است، تلاشش بيثمر مانده است. پيشرفت علم و تكنولوژي نيز با همهي غوغايش، بيش از پيش او را در گرداب ناآرامي و اضطراب و ترديد غوطهور ساخته است.
اضطراب و دلهره از راههاي گوناگوني ممكن است به وجود آيد:
انسان هنگامي كه كارهاي خود را با تفكر و تعقل انجام دهد و به اين بينديشد كه كارهايش براي سعادت اخروي سودمند است، اين كارِ فكري با آرامش خاطر وبدون هيچگونه تزلزل و اضطرابي صورت ميگيرد؛ اما اگر تنها زندگي مادي را ببيند و از هوي و هوس پيروي كند، وهم و خيال به سراغ او آمده و او را از راه راست منحرف ميسازد و اورا در تصميم خود مضطرب و در اقدام به كارهاي مهم سست ميگرداند.
آرامش دل و اطمينان خاطر مقدمهاي است براي نشاط. كسي داراي روحيه شادابي است كه از فشار رواني و دلهره در در امان باشد. خداوند در آيهي بيست و هشت سورهي رعد مهمترين عامل آرامش را ياد خود ميداند:
الَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (رعد/28) كساني كه ايمان آوردهاند و دلهايشان به ياد خدا آرام ميگيرد، آگاه باش كه (تنها) با ياد خدا دلها آرامش مييابد.
مقصود از اينكه ياد حق آرامش دهندهي قلبهاست، تنها ذكر زباني نيست. هر چند ذكر لفظي (يك واژه را چند بار تكرار كردن) در انسان تأثير دارد و موجب تلقين مفهوم آن واژه به دل ميشود، بلكه علاوه بر ذكر زباني، ذكر قلبي نيز نياز است تا با تمام وجود متوجه عظمت خداوند شده، حضور خدا را در همه جا و تمام حالات درك كند، تا اگر صحنهي گناهي برايش پيش آمد، بتواند يوسفوار از آن چشم پوشي كند. چرا كه حضرت علي( عليهالسلام ) ميفرمايد: ذكر بر دو نوع است، ياد خداوند در هنگام مصيبت و از آن بالاتر، ياد خداوند است در هنگامي كه حرامي پيش بيايد و از آن چشم بپوشي.(1)
هيچ كُنجي بيدد و بيدام نيست
جز به خلوتگاه حق آرام نيست
گر گريزي بر اميد راحتي
زان طرف هم پيشت آيد آفتي
(مولوي)
نام خدا بر لب، همانند آبياري شاخهي درخت است كه تنها گرد گيري از آن ميكند، ولي ياد خدا در دل مثل آبياري ريشهي درخت است كه مايهي بالندگي و ثمر بخشي آن خواهد بود. اثر چنين يادي اين است كه انسان را با شور و نشاط به توليد، كار، اشتغال و تأمين نيازهاي جامعه واميدارد تا از هر گونه تنبلي و تنپروري بپرهيزد و نيز هيچ كار سود آوري او را از ياد خدا غافل نسازد تا از كار حلال دست بردارد و يا به كار حرام روي آورد. چنانچه خداوند ميفرمايد:
«مرداني كه نه تجارت و نه داد و ستدي آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زكات به خود مشغول نميدارد و از روزي كه دلها و ديدهها در آن زيرورو ميشود، ميهراسند.»(نور/37)
اين مردان الهي در اثر ياد خدا، نه تنها از عبادتهاي بدني امتناعي ندارند، بلكه از زكات و انفاق به مستمندان نيز غافل نيستند.
يكي از مصاديق ياد خداوند، ياد پيامبر اكرم و امامان معصوم - صلوات الله عليهم - است؛ زيرا امام صادق( عليهالسلام ) در مورد آيهي «الابذكرالله...» ميفرمايند:
«به محمد عليه و آله السلام تطمئن القلوب و هو ذكر الله» (منظور از آيه اين است كه با ياد پيامبر دلها آرام ميگيرد كه او ياد خداست)(2)
رسول خدا( صلياللهعليهوآله ) - فرمودند: «مراد از» «الَّذِينَ آمَنُواْ» شيعيان است و مراد از «ذِكْرِ اللّهُِ» اميرالمؤمنين و ائمه - صلوات الله عليهم - است.(3)
كه ياد آن حضرات مايهي آرامش است، اينكه ما شيعيان در شادي آنان خوشحال و در غم آنان اندوهگين هستيم، گذشته از آرامش به نشاط ميرسيم، كه بارها آن را آزمودهايم.
پيامبران و امامان معصوم( عليهمالسلام ) بالاترين مرحلهي آرامش را دارا بودند. به يك نمونه در اين زمينه نگاه ميكنيم:
امام سجاد( عليهالسلام ) ميفرمايند: «هنگامي كه كار جنگ در نبرد كربلا سخت شد، پدرم حسين بن علي( عليهالسلام ) در آرامش كامل بود و هر لحظه رنگ چهرهي او روشنتر و بشّاشتر ميگشت، برخي بر خلاف پدرم رنگشان زرد شده و ترس بر اندامشان افتاده بود و دلهاشان ميلرزيد، حسين بن علي( عليهالسلام ) به آنان فرمود: اي بزرگزادگان صبر كنيد، مرگ جز پلي بيش نيست كه شما را از اين سختيها به بهشت وسيع عبور ميدهد. ...»(4)
«فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُواْ لِي وَلاَ تَكْفُرُونِ»(بقره/152)
مرا ياد كنيد، تا شما را ياد كنم، و شكر مرا بهجا آوريد و كفران نعمتهاي من نكنيد. شما از طريق بندگي خداوند و با تمام وجود و دل وجان به ياد او باشيد، تا خداوند هم به ياد شما باشد و نعمتهايش را بر شما افزون كند.
امام صادق( عليهالسلام ) ميفرمايند: «بدانيد هر كس از مؤمنان خدا را ياد كند، خداوند او را بهخوبي ياد ميكند، پس در اطاعت خداوند بكوشيد.» (5)
توجه به خدا در ايجاد آرامش قلبي بدين جهت است كه: 1- خداوند، هدف نهاييِ فطرت انسان است و انسان ناخودآگاه در طلب اين مطلوب نهايي در حركت است و تا به او نرسد، آرام نميگيرد. 2- كسي كه توجه به خدا ندارد در واقع به غير او كه همان دنيا و مظاهر آن باشد، دل بسته است. اين فرد هر مقدار از نعمتها و بهرههاي دنيا برخوردار گردد در هراس و دلهرهي بيشتري قرار ميگيرد؛ زيرا دايم در حسرت امري است كه نصيب او نشده و در اضطراب است كه آنچه دارد از دست ندهد. بنابراين گرفتار رنج و اندوه دايمي ميشود و با كوچكترين سختي و مصيبتي تعادل روحي خود را از دست داده، زندگي سخت و محنت باري را خواهد داشت. ترسيم قرآن از اين بحران روحي چنين است:
«وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَي»(طه/124) و هر كس از ياد من روي (و دل) بگرداند، در حقيقت زندگي تنگ (و سختي) خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور ميكنيم.
روي گرداني از ياد خدا دو ثمرهي بسيار تلخ دارد: 1) داشتن زندگي ناگوار و تنگ 2) دوست شدن با شيطان همانگونه كه قرآن ميگويد:
«وَمَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ»(زخرف/36) و هر كس از ياد (خداي) رحمان دل بگرداند، بر او شيطاني ميگماريم تا براي وي دمسازي باشد.
اگر انسان غرق در لذات دنيا شود به صورتي كه او را از ياد خداي مهربان ـ كه رحمت وسيعش همهي موجودات را شامل ميشود ـ باز دارد، خداوند شيطاني را بر او مسلط ميسازد تا همواره با او همنشين باشد، رشتههايي در گردن او افكنده، هر جا كه خاطرخواهش باشد، او را ببرد.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ وَاذْكُرُواْ اللّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلَحُونَ» (انفال/45)
اي گروه مؤمنان هنگامي كه دستهايي از دشمنان را در ميدان نبرد در برابر خود ديديد، ثابت قدم باشيد و خدا را فراوان ياد كنيد، باشد كه رستگار و پيروز شويد. هنگامي كه سرباز مجاهد، به ياد قدرت بيپايان و رحمت گستردهي الهي باشد، احساس ميكند در ميدان مبارزه تنها نيست. اين امر ميتواند در تمام صحنههاي زندگي او در برابر ناملايمات مقاوم سازد.
خداوند براي دلداري رسول اكرم( صلياللهعليهوآله ) در برابر سختيها، خطاب به او ميفرمايد:
«وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَكُن مِّنَ السَّاجِدِينَ»(حجر/97 و 98)
ما ميدانيم كه سخنان مشركان سينهي تو را تنگ و ناراحت ميسازد، روح لطيف و قلب حساس تو نميتواند در برابر بدگوييهاي آنان ساكت بنشيند و سخنان كفر آميز آنان را تحمل كند، به همين دليل اندوهگين ميشوي. براي برطرف شدن اين ناراحتي به تسبيح پروردگارت بپرداز و در برابر ذات پاكش سجده بهجاي آور. ذكر خداوند اثرات بد گفتار آنان از بين برده، به تو نيرو و توان تحمل بيشتر ميبخشد.
هر چند خطاب آيه به پيامبر اكرم( صلياللهعليهوآله ) است، ولي در نهايت آن شامل همهي افراد ميشود. هر كس ميخواهد در برابر سختيها مقاوم باشد و هميشه به ياد خدا باشد و او را حاضر و ناظر بر كردار خويش بداند.
قرآن آرامش اولياي الهي را چنين بيان ميكند:
«أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتقون»(يونس/62 و 63) آگاه باشيد كه بر دوستان خدا نه بيمي است و نه آنان اندوهگين ميشوند؛ همانان كه ايمان آورده و پرهيزگاري ورزيدهاند.
ترس و اندوه، دو حالت رواني و برهم زنندهي آرامشند. نفي آن دو از سوي اولياي خدا، مساوي با حصول آرامش و برطرف شدن اضطراب دوستان راستين خدا آنقدر به خدا نزديك شدهاند كه ميان آنان و خدا فاصلهاي نيست، آنان از هر گونه وابستگي به جهان ماده آزادند، نه با از دست دادن امكانات مادي فريادشان بلند ميشود، و نه ترس از آينده افكارشان را به خود مشغول ميسازد. اولياي خدا، كساني هستند كه حوادث ناگوار روزگار در ديدگاه آنان زشت و ناخوشايند جلوه نميكند، هر چه از دست بدهند غمي به دل راه نداده و اندوه بر چهرهشان نمينشيند، اينان برخوردار از اطمينان و آرامش نفس هستند.
آرامش اولياي خدا بشارتي از سوي خداوند به آنان است، كه از راه ايمان وتقواپيشگي به اين مقام رسيدهاند كه نه در دنيا و نه در آخرت از هيچ نترسند و بر هيچ امري نگران نباشند؛ جز مواردي كه خدا خواهد، و خداوند خواسته تا از پروردگار خويش و از دست رفتن كرامت الهي، ناراحت باشند كه اين ترس و حزن، تسليم در برابر خداست.(6)
در آيات و روايات متعددي ياد خداوند را از جنبههايي چون تشويق به آن، فوايد دنيوي و اخروي آن، زمان ومكان آن و كيفيت ذكر، را تأكيد كردهاند؛ كه بسياري ازخطاهايي كه بشر انجام ميدهد به سبب غفلت او از خداست؛ بيشك اگر انسان همواره به ياد خدا باشد و خود را در پيشگاه الهي حاضر ببيند، از كردارهاي ناپسند خودداري ميكند.
/خ
اضطراب و دلهره از راههاي گوناگوني ممكن است به وجود آيد:
الف- ترسيم آيندههاي تاريك؛
ب- ضعف و ناتواني؛
ج- احساس پوچي در زندگي؛
د- دنيا پرستي و ترس از مرگ.
انسان هنگامي كه كارهاي خود را با تفكر و تعقل انجام دهد و به اين بينديشد كه كارهايش براي سعادت اخروي سودمند است، اين كارِ فكري با آرامش خاطر وبدون هيچگونه تزلزل و اضطرابي صورت ميگيرد؛ اما اگر تنها زندگي مادي را ببيند و از هوي و هوس پيروي كند، وهم و خيال به سراغ او آمده و او را از راه راست منحرف ميسازد و اورا در تصميم خود مضطرب و در اقدام به كارهاي مهم سست ميگرداند.
آرامش دل و اطمينان خاطر مقدمهاي است براي نشاط. كسي داراي روحيه شادابي است كه از فشار رواني و دلهره در در امان باشد. خداوند در آيهي بيست و هشت سورهي رعد مهمترين عامل آرامش را ياد خود ميداند:
الَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (رعد/28) كساني كه ايمان آوردهاند و دلهايشان به ياد خدا آرام ميگيرد، آگاه باش كه (تنها) با ياد خدا دلها آرامش مييابد.
مقصود از اينكه ياد حق آرامش دهندهي قلبهاست، تنها ذكر زباني نيست. هر چند ذكر لفظي (يك واژه را چند بار تكرار كردن) در انسان تأثير دارد و موجب تلقين مفهوم آن واژه به دل ميشود، بلكه علاوه بر ذكر زباني، ذكر قلبي نيز نياز است تا با تمام وجود متوجه عظمت خداوند شده، حضور خدا را در همه جا و تمام حالات درك كند، تا اگر صحنهي گناهي برايش پيش آمد، بتواند يوسفوار از آن چشم پوشي كند. چرا كه حضرت علي( عليهالسلام ) ميفرمايد: ذكر بر دو نوع است، ياد خداوند در هنگام مصيبت و از آن بالاتر، ياد خداوند است در هنگامي كه حرامي پيش بيايد و از آن چشم بپوشي.(1)
هيچ كُنجي بيدد و بيدام نيست
جز به خلوتگاه حق آرام نيست
گر گريزي بر اميد راحتي
زان طرف هم پيشت آيد آفتي
(مولوي)
نام خدا بر لب، همانند آبياري شاخهي درخت است كه تنها گرد گيري از آن ميكند، ولي ياد خدا در دل مثل آبياري ريشهي درخت است كه مايهي بالندگي و ثمر بخشي آن خواهد بود. اثر چنين يادي اين است كه انسان را با شور و نشاط به توليد، كار، اشتغال و تأمين نيازهاي جامعه واميدارد تا از هر گونه تنبلي و تنپروري بپرهيزد و نيز هيچ كار سود آوري او را از ياد خدا غافل نسازد تا از كار حلال دست بردارد و يا به كار حرام روي آورد. چنانچه خداوند ميفرمايد:
«مرداني كه نه تجارت و نه داد و ستدي آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زكات به خود مشغول نميدارد و از روزي كه دلها و ديدهها در آن زيرورو ميشود، ميهراسند.»(نور/37)
اين مردان الهي در اثر ياد خدا، نه تنها از عبادتهاي بدني امتناعي ندارند، بلكه از زكات و انفاق به مستمندان نيز غافل نيستند.
يكي از مصاديق ياد خداوند، ياد پيامبر اكرم و امامان معصوم - صلوات الله عليهم - است؛ زيرا امام صادق( عليهالسلام ) در مورد آيهي «الابذكرالله...» ميفرمايند:
«به محمد عليه و آله السلام تطمئن القلوب و هو ذكر الله» (منظور از آيه اين است كه با ياد پيامبر دلها آرام ميگيرد كه او ياد خداست)(2)
رسول خدا( صلياللهعليهوآله ) - فرمودند: «مراد از» «الَّذِينَ آمَنُواْ» شيعيان است و مراد از «ذِكْرِ اللّهُِ» اميرالمؤمنين و ائمه - صلوات الله عليهم - است.(3)
كه ياد آن حضرات مايهي آرامش است، اينكه ما شيعيان در شادي آنان خوشحال و در غم آنان اندوهگين هستيم، گذشته از آرامش به نشاط ميرسيم، كه بارها آن را آزمودهايم.
پيامبران و امامان معصوم( عليهمالسلام ) بالاترين مرحلهي آرامش را دارا بودند. به يك نمونه در اين زمينه نگاه ميكنيم:
امام سجاد( عليهالسلام ) ميفرمايند: «هنگامي كه كار جنگ در نبرد كربلا سخت شد، پدرم حسين بن علي( عليهالسلام ) در آرامش كامل بود و هر لحظه رنگ چهرهي او روشنتر و بشّاشتر ميگشت، برخي بر خلاف پدرم رنگشان زرد شده و ترس بر اندامشان افتاده بود و دلهاشان ميلرزيد، حسين بن علي( عليهالسلام ) به آنان فرمود: اي بزرگزادگان صبر كنيد، مرگ جز پلي بيش نيست كه شما را از اين سختيها به بهشت وسيع عبور ميدهد. ...»(4)
چگونگيِ آرامش دل با ياد خدا:
«فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُواْ لِي وَلاَ تَكْفُرُونِ»(بقره/152)
مرا ياد كنيد، تا شما را ياد كنم، و شكر مرا بهجا آوريد و كفران نعمتهاي من نكنيد. شما از طريق بندگي خداوند و با تمام وجود و دل وجان به ياد او باشيد، تا خداوند هم به ياد شما باشد و نعمتهايش را بر شما افزون كند.
امام صادق( عليهالسلام ) ميفرمايند: «بدانيد هر كس از مؤمنان خدا را ياد كند، خداوند او را بهخوبي ياد ميكند، پس در اطاعت خداوند بكوشيد.» (5)
توجه به خدا در ايجاد آرامش قلبي بدين جهت است كه: 1- خداوند، هدف نهاييِ فطرت انسان است و انسان ناخودآگاه در طلب اين مطلوب نهايي در حركت است و تا به او نرسد، آرام نميگيرد. 2- كسي كه توجه به خدا ندارد در واقع به غير او كه همان دنيا و مظاهر آن باشد، دل بسته است. اين فرد هر مقدار از نعمتها و بهرههاي دنيا برخوردار گردد در هراس و دلهرهي بيشتري قرار ميگيرد؛ زيرا دايم در حسرت امري است كه نصيب او نشده و در اضطراب است كه آنچه دارد از دست ندهد. بنابراين گرفتار رنج و اندوه دايمي ميشود و با كوچكترين سختي و مصيبتي تعادل روحي خود را از دست داده، زندگي سخت و محنت باري را خواهد داشت. ترسيم قرآن از اين بحران روحي چنين است:
«وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَي»(طه/124) و هر كس از ياد من روي (و دل) بگرداند، در حقيقت زندگي تنگ (و سختي) خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور ميكنيم.
روي گرداني از ياد خدا دو ثمرهي بسيار تلخ دارد: 1) داشتن زندگي ناگوار و تنگ 2) دوست شدن با شيطان همانگونه كه قرآن ميگويد:
«وَمَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ»(زخرف/36) و هر كس از ياد (خداي) رحمان دل بگرداند، بر او شيطاني ميگماريم تا براي وي دمسازي باشد.
اگر انسان غرق در لذات دنيا شود به صورتي كه او را از ياد خداي مهربان ـ كه رحمت وسيعش همهي موجودات را شامل ميشود ـ باز دارد، خداوند شيطاني را بر او مسلط ميسازد تا همواره با او همنشين باشد، رشتههايي در گردن او افكنده، هر جا كه خاطرخواهش باشد، او را ببرد.
ياد خدا و بقاي نشاط
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ وَاذْكُرُواْ اللّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلَحُونَ» (انفال/45)
اي گروه مؤمنان هنگامي كه دستهايي از دشمنان را در ميدان نبرد در برابر خود ديديد، ثابت قدم باشيد و خدا را فراوان ياد كنيد، باشد كه رستگار و پيروز شويد. هنگامي كه سرباز مجاهد، به ياد قدرت بيپايان و رحمت گستردهي الهي باشد، احساس ميكند در ميدان مبارزه تنها نيست. اين امر ميتواند در تمام صحنههاي زندگي او در برابر ناملايمات مقاوم سازد.
خداوند براي دلداري رسول اكرم( صلياللهعليهوآله ) در برابر سختيها، خطاب به او ميفرمايد:
«وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَكُن مِّنَ السَّاجِدِينَ»(حجر/97 و 98)
ما ميدانيم كه سخنان مشركان سينهي تو را تنگ و ناراحت ميسازد، روح لطيف و قلب حساس تو نميتواند در برابر بدگوييهاي آنان ساكت بنشيند و سخنان كفر آميز آنان را تحمل كند، به همين دليل اندوهگين ميشوي. براي برطرف شدن اين ناراحتي به تسبيح پروردگارت بپرداز و در برابر ذات پاكش سجده بهجاي آور. ذكر خداوند اثرات بد گفتار آنان از بين برده، به تو نيرو و توان تحمل بيشتر ميبخشد.
هر چند خطاب آيه به پيامبر اكرم( صلياللهعليهوآله ) است، ولي در نهايت آن شامل همهي افراد ميشود. هر كس ميخواهد در برابر سختيها مقاوم باشد و هميشه به ياد خدا باشد و او را حاضر و ناظر بر كردار خويش بداند.
قرآن آرامش اولياي الهي را چنين بيان ميكند:
«أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتقون»(يونس/62 و 63) آگاه باشيد كه بر دوستان خدا نه بيمي است و نه آنان اندوهگين ميشوند؛ همانان كه ايمان آورده و پرهيزگاري ورزيدهاند.
ترس و اندوه، دو حالت رواني و برهم زنندهي آرامشند. نفي آن دو از سوي اولياي خدا، مساوي با حصول آرامش و برطرف شدن اضطراب دوستان راستين خدا آنقدر به خدا نزديك شدهاند كه ميان آنان و خدا فاصلهاي نيست، آنان از هر گونه وابستگي به جهان ماده آزادند، نه با از دست دادن امكانات مادي فريادشان بلند ميشود، و نه ترس از آينده افكارشان را به خود مشغول ميسازد. اولياي خدا، كساني هستند كه حوادث ناگوار روزگار در ديدگاه آنان زشت و ناخوشايند جلوه نميكند، هر چه از دست بدهند غمي به دل راه نداده و اندوه بر چهرهشان نمينشيند، اينان برخوردار از اطمينان و آرامش نفس هستند.
آرامش اولياي خدا بشارتي از سوي خداوند به آنان است، كه از راه ايمان وتقواپيشگي به اين مقام رسيدهاند كه نه در دنيا و نه در آخرت از هيچ نترسند و بر هيچ امري نگران نباشند؛ جز مواردي كه خدا خواهد، و خداوند خواسته تا از پروردگار خويش و از دست رفتن كرامت الهي، ناراحت باشند كه اين ترس و حزن، تسليم در برابر خداست.(6)
در آيات و روايات متعددي ياد خداوند را از جنبههايي چون تشويق به آن، فوايد دنيوي و اخروي آن، زمان ومكان آن و كيفيت ذكر، را تأكيد كردهاند؛ كه بسياري ازخطاهايي كه بشر انجام ميدهد به سبب غفلت او از خداست؛ بيشك اگر انسان همواره به ياد خدا باشد و خود را در پيشگاه الهي حاضر ببيند، از كردارهاي ناپسند خودداري ميكند.
پي نوشت ها:
1. مجلسي، محمد باقر؛ بحار الانوار؛ )چاپ ايران( ج71، ص93، ح48. و نيز همان، ج77، ص51 ح3
2. تفسير العياشي، ج2، ص227
3. تفسير كنز الدقايق، ج6، ص447
4. صدوق؛ معاني الاخبار؛ ص288
5. تفسير كنز الدقايق، ج2، ص194
6.- ر.ك: الميزان، ج10، ص88 . تفسير نمونه، ج8، ص332
/خ