چگونه برخورد مناسبی با تغییرات روحی و جسمی فرزندانمان در دوره نوجوانی داشته باشیم؟

یکی از علل تعارض بین والدین و نوجوان این است که والدین توانایی های نوجوان را دست کم گرفته و او را دو سه سال کوچکتر می پندارند؛ درحالی که خود نوجوان توانایی هایش را بیشتر برآورد کرده و خودش را بزرگ تر از آنچه هست پنداشته و همین مورد، شکاف میان آن ها را بیشتر می کند.
پنجشنبه، 16 ارديبهشت 1400
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چگونه برخورد مناسبی با تغییرات روحی و جسمی فرزندانمان در دوره نوجوانی داشته باشیم؟

مقدمه

نوجوانی دوره ای است با شروع و مدت متغیر که پایان کودکی و آغاز بزرگسالی را معین می کند. تا چند نسل قبل، چیزی به نام دوره ی نوجوانی وجود نداشت و کودکان یکباره پا به دنیای بزرگسالان می گذاشتند. اما امروز، با افزایش مدت دوران تحصیلات تخصصی و کاهش نیاز به کارگران ساده، فاصله ی بین بلوغ جسمی و نیل به آستانه ی بزرگسالی بیشتر شده است. بسیاری از بزرگسالان، نوجوانی را دوران تعارض ها، هیجان های غیرقابل کنترل، افکار غیرواقع بینانه و خودخواهی میدانند. اما آنچه گفته شد، همه ی ماجرا نیست؛ زیرا نوجوان واجد ویژگی های مثبت بسیاری نیز می باشد. استقلال خواهی، عدالت طلبی، آرمان خواهی، حقیقت جویی، انسان دوستی، معنویت گرایی و ... همه و همه ارمغان این دوره است. چنانچه اشاره شد، تعارض بین نوجوان والدین و مراجع قدرت از نمودهای بارز این دوران است. این تعارض تا حدودی ناشی از ماهیت دوران نوجوانی است. به این معنا که چون نوجوانی مرز بین کودکی و بزرگسالی است، نوجوان با انتظارات متناقض هر دو دوره روبروست و همین امر، او را با مشکل مواجه می سازد.
 
یکی از علل تعارض بین والدین و نوجوان این است که والدین توانایی های نوجوان را دست کم گرفته و او را دو سه سال کوچکتر می پندارند؛ درحالی که خود نوجوان توانایی هایش را بیشتر برآورد کرده و خودش را بزرگ تر از آنچه هست پنداشته و همین مورد، شکاف میان آن ها را بیشتر می کند.
 
یکی دیگر از ویژگی های این دوران، شک و تردید نوجوان نسبت به همه چیز و همه کس است. این حالت که از سوی والدین منفی تلقی شده، به این خاطر است که نوجوان می خواهد باورها، اعتقادات، دیدگاه ها و همه ی چیزهایی را که زمانی کورکورانه پذیرفته بود، مورد کنکاش و بررسی مجدد قرارداده و این بار براساس عقل و منطق آن ها را پذیرفته یا رد کند. بنابراین، این شک و تردید مثبت است. چرا که به فرموده ی امام علی (علیه السلام)«شک در مسائل، نشانه ی عقل انسان است.». اما این واقعیت نیز قابل توجه است که شک معبر خوبی است، اما منزلگاه خوبی نیست. بنابراین والدین و مربیان باید با آگاهی از ویژگی های این دوران و با یادآوری دوران نوجوانی خویش و با اتخاذ شیوه هایی مثبت و سازنده در عبور نوجوان از این مرحله، در کنار و همراه وی باشند. در این مقاله، ضمن فشردگی، سعی کرده که آگاهی ها و راهکارهای لازم جهت تعامل درست با فرزندان نوجوان را به والدین و مربیان ارائه کند و به خوبی نیز از عهده ی این مهم برآمده است.
 

سخن آغاز

کمتر خانواده ای را می توان یافت که نوجوان با جوان داشته باشد و از دغدغه های بسیار و برخوردهای متعدد با او شکوه نکند، شاید هم نتوان معلم یا استادی پیدا کرد که از درگیری با این دو گروه گله مند نباشد. آری، اکثر بزرگسالان معتقدند که نوجوانان امروزی حد و مرز نمی شناسند، به تحصیل علم علاقه نشان نمی دهند، احترام و حرمت بزرگترها را رعایت نمی کنند، به دنبال خوش گذرانی هستند، س طح سوادشان پایین است و ..
 
این نوع داوری ها، در واقع، یک طرفه به قاضی رفتن و راضی برگشتن است؛ زیرا بزرگترها معمولا فراموش می کنند در نوجوانی و جوانیشان چه بی تجربگی ها کرده اند، چه بی احترامی ها به بزرگترها روا داشته اند و چقدر آن ها را به ستوه آورده اند. ۲۵۰۰ سال پیش، ارسطو در توصیف نوجوانی گفته: «نوجوانان، افکار پرشور و انقلابی دارند، خیلی خوشبین هستند، خیال می کنند توانایی تغییر دنیا و انجام کارهای خارق العاده را دارند. جوانان اکثر امور جاری را نفی می کنند، آن ها را کهنه، فرسوده و کنار گذاشتنی میدانند. آن ها می خواهند دنیای کاملا تازه ای بسازند؛ زیرا هنوز سرد و گرم روزگار را نچشیده اند و از جانب آن تحقیر نشده اند، نوجوانان معمولا دنیای بزرگسالان را ریاکارانه، رو به زوال و فاسد میدانند؛ احساس وظیفه می کنند که باید دنیا را بر اساس معیارهای خود تغییر دهند.
 
سؤالی که از والدین، معلمان، استادان و همه ی بزرگسالان ناراضی از نسل نوجوان و جوان امروز می توان پرسید، این است که اگر نوجوانان و امروزی انگیزه ای برای زندگی ندارند، اگر هنجارهای اجتماعی را رعایت نمی کنند و بسیاری اگرهای دیگر، پس چرا جهان روز به روز پیشرفت می کند و هر روز اختراعات جدیدی به وجود می آید؟!
 
به نظر می رسد مشکلات و دغدغه ها تنها در وجود نوجوانان نیست. باید بپذیریم که بزرگترها هم، گاه در این رابطه دچار مشکل هستند. بزرگترها گاهی نوجوان را درک نمی کنند، به او مجال خودشکوفایی نمیدهند و در مقابل خواسته هایشان مثل سدی محکم می ایستند. به نظر می رسد که نسل نوجوان و جوان امروزی از نظر توان و انرژی جهت ساختن و پیشرفت، چیزی از نسل گذشته کم نداشته باشد. اما لازم است این نیروهای بالقوه شناخته شوند و در مسیر درست خودشان هدایت گردند. پس بهتر است برای شناخت صحیح و نگاهی منصفانه تر به فرزندان جوان و نوجوانمان دیوارهای سر به فلک کشیده ی بین خود و این نسل سرشار از استعداد و نیروی سازندگی و نوآوری را برداریم که این امر تنها با شناخت ویژگی های نوجوانان در این مرحله ی حساس از زندگیشان میسر می شود.
 
از سوی دیگر، با در نظر گرفتن اینکه بیش از ۱۵ میلیون نفر از جمعیت کشورمان را جمعیت نوجوان و جوان تشکیل میدهد و این نسل نیروی محرکه و پویای جامعه محسوب می شوند، لازم است به شناخت نگرش ها، مشکلات و خواسته های آنان توجه شود. برای رسیدن به چنین اهدافی، شناخت زبان ارتباطی، خصایص رفتاری و آشنایی با ویژگی های مربوط به این دوره ی سنی قابل توجه و مهم است.

چگونه برخورد مناسبی با تغییرات روحی و جسمی فرزندانمان در دوره نوجوانی داشته باشیم؟


چرا باید به دوره ی نوجوانی توجه خاصی داشته باشیم؟

گرچه همه ی دوران عمر مهم است، ولی دوره ی نوجوانی مهم تر از سایر دوره هاست. زیرا تأثیر عمده ای بر رفتار و دیدگاه فرد دارد. سایر دوره های زندگی به دلیل تأثیرات درازمدتشان قابل توجه هستند، ولی دورهی نوجوانی یکی از دوره هایی است که از هر دو جنبه ی تأثیرات ناگهانی و درازمدت برخوردار است. بنابراین مستلزم توجه بیشتری می باشد. برخی از دوران زندگی به دلیل تأثیرات فیزیکی و بدنی با اهمیت هستند و برخی دیگر از لحاظ تأثیرات روانی. نوجوانی از هر دو جهت مهم است. با در نظر گرفتن این حساسیت های دورهی نوجوانی، بدیهی است این دوره نیازمند توجه ویژه ای باشد. این دوره را باید یک مرحله ی بسیار مهم از زندگی تلقی کرد. دورهای که با ویژگی های حساسش، از سایر دوران زندگی متمایز میشود. از جمله ی این ویژگی ها میتوان به این موارد اشاره کرد:
 

١- نوجوانی، دوره ی انتقال است.

انتقال به معنی یک وقفه یا تغییر از آنچه که قبلا انجام شده نیست؛ بلکه منظور، عبور از مرحله ای از رشد به مرحله ی دیگر است. این بدان معناست که آنچه قبلا رخ داده، تأثیرات خود را روی آنچه که در زمان حال و آینده اتفاق می افتد، باقی می گذارد. کودکان طی دوران عبور از خردسالی به بزرگسالی، باید جنبه های کودکانه را کنار بگذارند. همچنین باید الگوهای جدید رفتاری و نگرشی را بیاموزند تا جانشین آن چیزهایی شود که لازم است کنار گذاشته شوند. نوجوانی همان دوره ی عبور است. طی این مرحله ی انتقالی، وضع و جایگاه نوجوان مبهم است. او در این زمان نه کودک است و نه بزرگسال. اگر مانند کودکان رفتار کند، به او گفته می شود که به اقتضای سن خودش عمل کند و اگر سعی کند نظیر بزرگسالان باشد، اغلب متهم می شود که پا در کفش بزرگترها کرده است. در نتیجه، برای تلاشی که انجام میدهد تا مثل بزرگترها رفتار کند، مورد سرزنش واقع می شود. از طرف دیگر، موقعیت مبهم نوجوانان، این منفعت را برایش دربردارد که فرصتی را به منظور آزمودن شیوه های مختلف زندگی بدست آورد تا او تصمیم بگیرد که چه الگوهای رفتاری، ارزشی و نگرشی، بهتر می توانند نیازهایش را تأمین کنند.
 

۲- نوجوانی، دوره ی تغییر است.

تغییر در نگرش ها، رفتار، خلقیات و وضعیت روانشناختی دورهی نوجوانی، در راستای تغییر در وضعیت بدنی رخ می دهد و طی سال های اولیه ی نوجوانی، زمانی که تغییرات بدنی با سرعت انجام میشود، تغییراتی در نگرش ها و رفتار نیز به وجود می آید و همچنان که تغییرات بدنی آرام به پیش می رود، به همان نسبت، نگرش ها، رفتار و خلقیات او نیز تغییر می یابند.
 
تقریبا پنج نوع تغییر وجود دارد که در دوره ی نوجوانی واقع می شود:
نخست آن که، احساسات و عواطف توسعه می یابد. شدت آن به سرعت و میزان تغییرات بدنی و روانی بستگی دارد که در این زمان واقع میشود. زیرا این تغییرات، معمولا در اوایل نوجوانی سریع تر اتفاق می افتند. توسعه ی حیات عاطفی معمولا در آغاز نوجوانی بیشتر از پایان آن مطرح می شود.
 
دوم این که، سرعت تغییراتی که با رشد جنسی همراه است، نوجوان را از خودش، استعدادها و علایقش نامطمئن می سازد، و نوجوان به شدت احساس بی ثباتی می کند. احساسی که اغلب با تدابیر مبهمی که او از سوی معلمان و والدین دریافت می کند، تشدید می شود.
 
سوم، تغییراتی در بدن، علایق و نقش های مورد انتظار در گروه های اجتماعی به وجود می آید که خود مسائل جدیدی را می آفریند. برای نوجوان کم سن و سال، این تغییرات بسیار زیاد است و کمتر از آنچه که قبلا تصور می کرده، قابل حل به نظر می رسد. تا زمانی که نوجوان ی این مسائل را حل نکرده و به رضایت نرسد، با خود و محیطش درگیر خواهد بود.
 
چهارم، همچنان که الگوهای علائق و رفتار تغییر می یابند، ارزش ها نیز متغیر خواهند بود. آنچه که در زمان کودکی برای وی مهم بود، اکنون که در آستانه ی بزرگسالی قرار دارد، کمتر اهمیت پیدا می کند. به عنوان مثال، برای بیشتر نوجوانانمان، مسئله ی دوستانی که از همسالان هم تیپ و جذاب باشند، مهم تر از تعداد زیادی دوست است که سنخیت روحی با او نداشته باشند. آن ها اکنون به مسئله ی کیفیت، بیشتر از کمیت اهمیت می دهند.
 
پنجم این که، بیشتر نوجوانان در مورد تغییرات، حالتی متغیر دارند. زمانی درخواست و تقاضای استقلال دارند؛ ولی اغلب از مسئولیت هایی که همراه با استقلال و ارزیابی آن هاست، هراس دارند.

چگونه برخورد مناسبی با تغییرات روحی و جسمی فرزندانمان در دوره نوجوانی داشته باشیم؟


3- نوجوانی، دورهای مسئله آفرین است

گرچه هر سنی مسائل خاص خودش را دارد، با این حال، مشکلات نوجوانان اغلب برای پسران و دختران به گونه ای است که آن ها به سختی از عهده ی حلش برمی آیند. دو دلیل برای این مسئله وجود دارد: اول این که، در سرتاسر دورهی کودکی، مشکلات کودک بالاخره توسط والدین و معلمان حل می شود؛ در حالی که در نوجوانی از سویی آگاهی نداشتن صحیح والدین از این دوره و ارائه ی پیشنهادهای اشتباه و توقعات نادرست از نوجوانان جهت حل مسائل پیش روی، رخ میدهد و از سوی دیگر بسیاری از نوجوانان به دلیل بی تجربگی، به تنهایی از عهده ی حل مسائلشان برنمی آیند. دوم این که، نوجوانان دوست دارند احساس کنند که افرادی مستقل و آزاداند؛ زیرا آن ها درخواست ارائه ی راهی را دارند که خودشان بتوانند از عهده ی حل مسائل برآیند و کوشش هایی را که از جانب والدین و معلمان برای کمک به آن ها ارائه می شود، نمی پذیرند.
 

۴- نوجوانی، دوران جستجوی هویت است.

در اواخر دوران کودکی، انطباق با معیارهای گروه و دوستان، به مراتب بسیار مهم تر از فردگرایی است. کودکان در لباس، گفتار و رفتار علاقه منداند که در حد امکان شبیه افراد گروه باشند. هرگونه انحراف از معیار گروه، تهدیدی علیه عضویت در گروه است. در حالی که در سال های اولیه ی نوجوانی، تطابق با گروه، هنوز برای دختران و پسران حائز اهمیت است. به تدریج آن ها درصدد جستجوی هویت برمی آیند و تمایل چندانی به این که شبیه همسالان خود در گروه باشند، ندارند. نوجوانی دوران بحران هویت است. زیرا نوجوان در اوج کشمکش ها و دغدغه هایش جهت رسیدن به یک سری اهداف مشخص، اعتقادات و ارزش های روشن و شناخت خود و محیطش قرار دارد. این بحران لازم است تا نوجوان به بزرگسالی هویت یافته تبدیل شود. به گونه ای که در عین پیوستگی به محیط خود، حسی از استقلال و آزادی آرا و افکار در خود پیدا کند.
 

۵- نوجوانی، دوره ی آرمان گرایی است

نوجوانان تمایل دارند که به زندگی، از ورای عینک سایه و روشن نگاه کنند. آن ها در نگاه به خود و سایرین دوست دارند بهتر از آنچه که هستند، خود و توانایی هایشان را باور کنند. این مطلب به ویژه در مورد آرزوهای نوجوان صادق است. این آرزوها در اوایل نوجوانی با توسعه ی عواطف همراه هستند. به گونه ای که نوجوانان زمانی که احساس کنند دیگران آن ها را دست کم می گیرند و یا به اهدافشان دست نمی یابند، حالات غیرواقعی مثل لجبازی، قهر، رنجش زیاد، و ناکامی را از خود نشان میدهند. با توسعه تجارب اجتماعی شخصی و با افزایش قدرت تفکر منطقی، نوجوانان رشد یافته تر میشوند و به خود، خانواده، دوستان و زندگی به طور واقع بینانه تری می نگرند. در نتیجه آن ها کمتر از ناامیدی و برداشت های غلط رنج می برند و نسبت به سال هایی که جوان تر بودند، واقع بین تر می شوند.
 

۶- نوجوانی، آستانه ی بزرگسالی است.

نوجوان امروز، بزرگسال فرداست. بنابراین باید جهت ورود به این دوره کاملا آماده شود. به عنوان مثال باید آماده ی پذیرش شغل در آینده، ورود به اجتماع، ارتباط بهینه با محیط، پذیرش مسئولیت و تشکیل خانواده در آینده گردد. به همین دلیل گفته می شود نوجوان در آستانه ی بزرگسالی قرار می گیرد. از سویی می خواهد به بزرگترها نزدیک تر شود و از سویی دیگر هنوز آنقدر پختگی ندارد تا از عهده ی این وزنه ی سنگین تر از توانایی اش برآید. نوجوانی دوره ی خوبی است برای حرکت گام به گام در راستای این هدف.
 
همچنان که نوجوانان به بلوغ قانونی می رسند و می خواهند این باور را پیدا کنند که نزدیک بزرگسالان هستند، مثل آن ها لباس می پوشند و مانند آن ها عمل می کنند، ولی با این حال تصور می کنند که اینها کافی نیست. بنابراین، روی رفتارهایشان متمرکز می شوند تا بتوانند با بزرگسالان معاشرت کنند. نوجوانان معتقدند که این رفتارها تصویری دلخواه از آنان را به وجود می آورد.

چگونه برخورد مناسبی با تغییرات روحی و جسمی فرزندانمان در دوره نوجوانی داشته باشیم؟


خطرها و فرصت های نوجوانان در قرن ۲۱

مطالعات جامع انجام گرفته توسط سازمان های خدمات اجتماعی دنیا در مورد نوجوانان نشان داده است که میلیون ها جوان حداقل ۵ ساعت از اوقات روز خود را بیهوده و حتی در معرض خطرهای جدی سپری می کنند.
 
در قرن حاضر، سازمان های موجود برای رسیدگی به نوجوانان کافی نیستند. نیاز به رفتن به اماکن امن، احساس تعلق داشتن به یک گروه ارزشمند و فعالیت هایی که باعث گسترش مهارت های فردی و اجتماعی شود و احساس مسئولیت اجتماعی، از نیازهای عمده ی نوجوانان امروز است. در این میان این سؤال مطرح می شود که وجه تمایز افرادی که در چنین شرایط سختی از چنگال مشکلات می دهند و آن هایی که در آن غرق شده و عواقب منفی را متحمل می شوند در چیست؟ اینجاست که بحث عوامل خطرزا و عوامل محافظت کننده برای نوجوانان مطرح میشود.
 
الف: عوامل خطرزا
این عوامل شامل کمبودهایی در مورد شرایط فردی، مثل شرایط فیزیولوژیک (جسمی و شناختی و یا در مورد شرایط زندگی مثل تاثیر فیزیکی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی محیط است. برای نمونه از جمله عوامل خطر آفرین در اجتماع می توان به قابل دسترس بودن مواد مخدر و اسلحه، قوانین و هنجارهای نادرست جامعه، انعکاس خشونت در رسانه ها، وابستگی جامعه به فرهنگ های بیگانه و تطبیق و نداشتن فرد با هنجارهای جامعه اشاره کرد و یا به عوامل خطر آفرین در خانواده مثل سابقه ی مشکل رفتاری در خانواده، مدیریت نامناسب در خانواده، آگاهی نداشتن و دانش تربیت صحیح، تضاد، درگیری و مناقشه، نگرش های نادرست والدین، پرداخت. همچنین عوامل خطرزا در مدرسه، رفتار ضداجتماعی مداوم، آغاز مردودیت های آموزشی بسیار در سال های اولیه ی مدرسه و نبود تعهد و اموزش درست مربیان، را نام برد. و در نهایت به عوامل فردی و همسالان شامل دوستانی دارای مشکل رفتاری، نگرش مساعد به مشکل اخلاقی و رفتاری، شروع زود هنگام مشکلات رفتاری، بیگانگی و تعارض با خود، دوستان، خانواده اشاره نمود.
 
ب: عوامل محافظت کننده
اما عوامل محافظت کننده ای هم هست که باعث می شود برخی جوانان به رغم قرار داشتن در معرض عوامل متعدد خطر، تسلیم مشکلات نشوند. از جمله ی این عوامل می توان به موارد زیر اشاره کرد:
 
1- خصوصیات فردی
 مثل خلق و خوی انعطاف پذیر، جهت گیری مثبت اجتماعی، هوش و ذکاوت (البته این عوامل درونی هستند و تغییر آن ها مشکل است.)
 
۲- قید و بندهای محبت
شامل روابط مثبت با والدین، سرپرست و سایر بزرگسالان، ارتباط با یک گروه اجتماعی سالم، داشتن فرصت اشتغال و فعالیت مفید در روابط، داشتن مهارت و توانایی های بودن با گروه.
 
۳- عقاید سالم و ارزش های روشن
 مانند گسترش روابط اجتماعی و ارزش ها با درنظر گرفتن رفتارهای منطبق با اصول اخلاقی و سالم، شایستگی ها و باور برای موفقیت در مدرسه و اجتناب از اعتیاد و رفتارهای ضداجتماعی، توانایی پذیرش هنجارها و قوانین ثابت و عمل بر اساس آن ها.
 
۴- کارگروهی به عنوان عاملی محافظت کننده
نوجوان برای تبدیل به فردی مفید و سازنده باید بتواند جایگاه ارزشمندی در یک گروه سالم بیابد، شیوه ی ایجاد روابط انسانی نزدیک و ثابت و بادوام را بیاموزد، احساس ارزشمند بودن به عنوان یک انسان را داشته باشد، به اصول قابل اطمینانی برای تصمیم گیری صحیح دسترسی داشته باشد، طرز استفاده از حمایت های بیرونی قابل دسترسی اش را بداند، رفتارهای کنجکاوی و اکتشافی از خود نشان دهد، راهی برای مفید بودن در جامعه بیابد و به آیندهای امیدوارکننده با فرصت هایی خوب، مطمئن باشد. اینها همگی با یک گروه سالم و فعالیت مفید در آن محقق می شود. مسئولین و والدین باید اطلاعات کافی در مورد عوامل خطر آفرین و محافظت کننده در نوجوانان داشته باشند تا قادر به تشخیص سلامت و یا احیانا مشکلات نوجوانان و تربیت درست آن ها شوند.

چگونه برخورد مناسبی با تغییرات روحی و جسمی فرزندانمان در دوره نوجوانی داشته باشیم؟


شناخت نوجوانی

با توجه به این ویژگی ها، آنچه ضروری تر از هر اقدامی به نظر می رسد، شناخت درست این دوران و به دنبال آن ارائه ی راهکارهایی مناسب جهت عبور سالم از آن است. پس اگر علاقمند به سلامت فرزند نوجوان خود هستید، گام اول را با ما بردارید؛ بیایید نوجوان خود را بهتر بشناسیم: نوجوانی به دوره ای از رشد که بین کودکی و بزرگسالی است، اطلاق میشود. به همین دلیل، به نوجوانی غالبا یک دوره ی بینابینی و برزخی گفته می شود. این دوره همراه با تغییرات عمده ی جسمی، شناختی، اخلاقی و اجتماعی است و غالبا از حدود ۱۲ - ۱۱ سالگی شروع شده و در بسیاری از کشورهای صنعتی جهان در سن ۲۰ سالگی پایان می یابد. نظریه پردازان مختلف، گاهی نوجوانی را به عنوان دورانی طوفانی و پرتنش، منفی و در مواردی آن را دوره ای آرام و بی بحران، دورهی نشاط و شادابی، دورهی هدایت و هویت یابی و دورهی مسئولیت پذیری تلقی کرده اند. با توجه به یافته های اخیر، اکثر روانشناسان معاصر، نوجوانی را لزوما دورانی طوفانی و پرتنش در نظر نمی گیرند. بسیاری از آن ها معتقدند که عناصر بحران زای این دوره تا حد زیادی به نوع خانواده، جامعه و فرهنگ بستگی دارد.
 
قطع نظر از مسائل یاد شده، تمام نوجوانان جهان تجربه ای کم و بیش مشترک دارند و آن عبارت است از تغییراتی که همزمان به رشد سریع قد و وزن و قیافه ظاهری و در نهایت بلوغ جنسی منجر می شود.
 
تغییر در بدن و افزایش قد و وزن از مهم ترین و چشمگیرترین تغییرات در این دوره است. در این زمان یک جهش یا خیز رشدی اتفاق می افتد؛ به طوری که در مدت یک سال، میزان رشد ۲ برابر می شود و قد حدود ۱۱ - ۶ سانتی متر بلندتر می گردد . نوجوان تغییراتی را در جسم و روح خود احساس می کند. سؤالاتی برای او مطرح می شود و دچار اضطراب می گردد. این علائم چیست که در من رخ می دهد؟ آیا این تغییرات طبیعی است؟ آیا در همه اتفاق می افتد؟ چه تغییراتی طبیعی هستند؟
 
در یک تقسیم بندی، نوجوانی را به سه مرحله تقسیم می کنند: اوایل نوجوانی، اواسط نوجوانی و اواخر نوجوانی در اوایل نوجوانی، آموزش در مورد تغییرات بدنی و ارائه ی راهنمایی و اطلاعات لازم به منظور کسب آمادگی رویارویی منطقی با حوادث آینده برای نوجوانان و والدین آن ها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در اواخر نوجوانی، احتمالا حل شدن تمامی درگیری های مربوط به تصور از بدن و پذیرش بیشتر مسئولیت فردی و خانوادگی پیش می آید.
 

ویژگی های نوجوانی

سرعت رشد جسمی و نزدیک شدن به بلوغ، رشد و تکامل ذهنی، تفکر منطقی و مستدل، نوجویی، هیجانات روحی، افسردگی، خوشحالی، امیدواری و ناامیدی، همگی از دگرگونی های این دوره از زندگی است.
 
اما با وجود همه ی این حالات، نوجوان سعی دارد خود را مستقل و انا متکی به نفس نشان دهد. تلاش میکند شخصیت خود را به نحو ارزشمندی کامل و برجسته کند. پیوسته به دنبال الگو و هویت یابی است. تمایل دارد همه چیز را با دلیل و مدرک قانع کننده بپذیرد. بسیار کنجکاو و حادثه جو است؛ اما در عین حال صفت بارز او گرایش به انزوا طلبی است، اگر چه بیشتر وقت خود را با همسالان می گذراند. از نظر شناختی، نوجوانان برخلاف کودکان در برخورد با مسائل، ابتدا با احتمال شروع می کنند. ممکن است مسئله را به دقت وارسی کنند تا همه ی راه حل ها و حالات احتمالی آن ها را دریابند، سپس می کوشند تا واقعی بودن یکی از آن ها را بشناسند. به همین دلیل است که فراگیری های دوره ی نوجوانی، مستحکم و با ثبات است. زیرا نوجوانان آگاهی های پراکنده ای در حیطه ی دانش های متعدد دارند و این ویژگی، آن ها را مستعد عملکرد شناختی بالاتر می سازد. این مسئله می تواند تأثیر بسیاری در حل مشکلات این دوره از زندگی داشته باشد. دورهی نوجوانی، دوره ای است آکنده از تعارض و نوسان بین وابستگی و استقلال. دوره ای شبیه به رویا که در آن هر حادثه و اتفاقی ممکن است رخ دهد. در این دوره اضطراب ها، کابوس ها، ترس ها و خیال پردازی ها امری عادی تلقی میشود. رابطه ی نوجوان با خودش، خانواده اش، دوستانش و به طور کلی با همه، دچار تنش و برخوردهایی است. کم حوصلگی، حساس بودن، حادثه جویی، بهانه جویی و مواردی از این قبیل، نوجوان را ناآرام جلوه می دهد. اما این جلوه های گوناگون نوجوانی هیچ کدام بیهوده و و بیمارگونه نیستند و هر کدام برای خود پایه های روانشناختی دارند. مثلا:
 
* اگر نوجوان ستیزه جوست، در ستیزه جویی هایش میل به مهم جلوه کردن دارد. دوست دارد مورد توجه اطرافیان قرار بگیرد، در گروه خود موقعیت خاصی داشته باشد و همه او را به عنوان یک فرد با ارزش بشناسند.
 
* مدپرستی و قهرمان جویی نوجوان، حاکی از نیاز او به مدل، راهنما و الگوست.
 
* نوجوان اگر خرده گیر و عیب جوست، برای این است که حس داوری و تشخیص او رو به توسعه است، می خواهد معنا و مفهوم درست زندگی کردن را دریابد، می خواهد حقایق دینی و مذهبی را بهتر بشناسد، او می خواهد بهترین نوع حکومت ها را دریابد و راجع به جامعه ی خود اظهارنظر کند.
 
* نوجوان اگر بی انضباط و گریزان از اطاعت و مقررات است، دلیل آن میل به استقلال و کسب شخصیت است.
 
* اگر نوجوان لجباز و سرکش است، علت آن می تواند شوق به آزادی و خود مختاری باشد. او، دوست دارد بزرگسالان در کارهایش دخالت نکنند، دوست دارد اتاق مخصوص به خود داشته باشد و با سلیقه ی خودش آن را تزئین کند.
 
* نوجوان در رؤیاسازی ها و خیال پردازی هایش، در جستجوی آینده ای نامعلوم و کشف استعدادها و آرمان های نهایی خویش است. اگر جلوه های نوجوانی به درستی شناخته شوند، زندگی با نوجوانان کار دشواری نخواهد بود و اگر میل های طبیعی نوجوان به اندازه ی صحیح ارضاء شوند و در مسیر خود به حرکت درآیند، نوجوان می تواند به آسانی خود را با جامعه تطبیق دهد.
 
از دیگر ویژگی های دوره ی نوجوانی آن است که معیار دوستی های آنان بیشتر بر مبنای عواطف شکل می گیرد. به جنس مخالف، گرایش و تمایل به ارتباط پیدا می کند. هیجان های دوره ی نوجوانی بسیار متغیر و متناقض هستند. نوجوان دارای خلق وخوی متفاوت است. در مورد خشم، رفتارظاهری خویش را نمی تواند کنترل کند و دارای حالت بی تعادلی عاطفی و هیجانی است. در این دوران، توجه آن ها به حفظ ظاهر و تناسب اندام بیشتر جلب می شود و این عوامل، رفتارهای غذایی نوجوانان را به شدت تغییر میدهد. حذف بعضی از وعده های غذایی، مصرف تنقلات، غذاخوردن خارج از منزل و علاقه به مصرف غذاهای غیر خانگی از ویژگی ها و عادات غذایی دوران نوجوانی است که متأثر از خانواده، دوستان و رسانه های جمعی است.

چگونه برخورد مناسبی با تغییرات روحی و جسمی فرزندانمان در دوره نوجوانی داشته باشیم؟


بلوغ، تولدی دوباره

همزمانی دوره ی نوجوانی با پدیده ی بلوغ، سبب می شود که این دوره از زندگی انسان از اهمیت و حساسیتی ویژه برخوردار باشد. بلوغ مانند زمین لرزه ی شدیدی است که با تکانی شدید، سرتاسر وجود نوجوان را به حرکت درآورده و ذخایر پنهان وجودش را بیرون می ریزد و او را در شرایطی جدید و ناآشنا قرار میدهد.
 
بلوغ نه تنها انگیزه های غریزی و در رأس آن ها میل جنسی را در وجود نوجوان بیدار می کند، بلکه گرایش های عاطفی و روانی او را نیز به ظهور می رساند. از سوی دیگر، نوجوان از جهت فکری، قدرت و توانی بیشتر می یابد و می تواند در بسیاری از مسائل زندگی بیندیشد. با اندکی دقت می توان دریافت که در درون نوجوان چه طوفانی برپاست. از یک سو انگیزه های غریزی و عاطفی هر لحظه او را به سویی می کشاند و تعادل روانی او را به هم می زند؛ از سوی دیگر، انواع تردیدها و دودلی ها، او را با بلاتکلیفی دردآوری روبرو می سازد. در این میان آنچه بیش از همه برای نوجوان محسوس است، ابهام و سردرگمی است. او برای اولین بار چنین وضعی را تجربه می کند و توانایی لازم را برای مقابله با این کشمکش درونی در خود نمی یابد. علاوه براین، او نسبت به آینده ی خود نگران است و نمی داند چه سرنوشتی پیش روی او قرار دارد. همین نگرانی از آینده نیز بر فشارهای درونی او می افزاید. از این رو، با کوچکترین عاملی، تعادل روانی خود را از دست میدهد و هیجانی می شود. گویی فشارهای مداوم درونی از قدرت روحی او کاسته، او را به شدت حساس و شکننده کرده است. عواطف او بر یک حال ثابت نیست؛ زود خوشحال میشود و به سرعت در غم و اندوه فرو می رود. نگران نظر دیگران و به ویژه اطرافیان و همسالان درباره ی خویش است و برخورد و قضاوت آن ها، حالات روحی او را به اسانی تغییر می دهد. همین تغییرات مداوم و گاه عمیق، او را خسته و رنجور می کند و صبر و شکیبایی را از او می گیرد. گویی طاقت و تحمل این همه فشار را ندارد. از این رو به اندک ناملایماتی آشفته میشود و آن را وسیله ای برای خالی کردن عقده های دل خسته ی خود می بیند. بر این اساس، سرکشی، ناسازگاری و برآشفتگی از پدیده های رایج این دوران است.
 
در این دوران، کشمکشی جدی بین تمایلات نفسانی از یک سو و گرایش های متعالی و روحانی نوجوان از سوی دیگر در می گیرد. او گاه به سوی هوس ها و نفسانیات خود کشیده می شود و گاه به سوی احساس های معنوی میل میکند و لذت معنوی را به ذائقه ی دل پاک خویش می چشد. زمانی که هوسی او را مغلوب می کند، بعد از فروکش کردن آن، دستخوش اندوه و پشیمانی شده و احساس گناه می کند. زیرا : وجدان اخلاقی نوجوان زنده و فعال است و نمی تواند در برابر کجروی های خود بی تفاوت باشد. همراه با تحولات بلوغ، خوداگاهی نوجوان نیز افزایش یافته و توجه او به خود بیشتر میشود. به همین جهت در برابر هر چیز یا هر برخوردی که به او مربوط شود، حساس تر و اثرپذیرتر می شود و آن بی تفاوتی با | بی خیالی دوران کودکیش از بین می رود.
 
تحولات دوران بلوغ که همراه با جهش عاطفی و رشد سریع جسمی نوجوان است، حدود سه سال به طول می انجامد، که در پسران حدود و سنی ۱۶ - ۱۳ سال و در دختران یک یا دو سال کمتر را شامل میشود. این مقطع سنی بحرانی ترین مرحله از زندگی انسان است. در این مرحله، نوجوان به علت رشد سریع، به کالری و انرژی بیشتری نیاز دارد و رعایت و مراقبت جسمی و روحی بیشتری را می طلبد تا از این مرحله ی حساس و خطرناک به سلامت عبور کند.
 
از دیدگاه روانشناسان، وجود مشکلات خانوادگی و اجتماعی از یک سو و فشارهای روانی دوران بلوغ از سوی دیگر، نوعی اضطراب، نگرانی و بی ثباتی روانی در نوجوان ایجاد می کند که باعث بروز مشکلات رفتاری میشود. از مهم ترین این مشکلات، سرکشی و عصیان ناشی از تضادهای درونی و درک نکردن بزرگسالان است. این حالت در نوجوان بیش از هر چیز علیه خانواده است و به شکل سرپیچی از والدین و بی توجهی نسبت به وظایف محوله به او و نحوه ی ارتباطش با افراد خانواده پدیدار میشود. پرخاشگری نمونه ای از ناسازگاری است. این عمل در واقع نوعی مکانیسم روانی فرد است در برابر فشارهای ناشی از محرومیت ها، ناکامی ها، مشکلات و موانعی که در مقابل خود می بیند. شایع ترین و بیشترین میزان پرخاشگری به صورت کلامی و فیزیکی به شکل های آزار دیگران، تخریب، صدمه زدن به اشیاء و افراد و ... ظاهر می شود.
 
از دیگر موضوع های قابل توجه در دوران نوجوانی که عامل مهم ناسازگاری نیز به شمار می رود، «هویت یابی یا بحران هویت» است. به عقیده ی اریکسون (یکی از روان شناسان و نظریه پردازان در حوزه ی روانشناسی رشد که بخش عمده ای از نوشته های او به بحث درباره ی تلاش نوجوان برای کسب هویت و بحران ناشی از آن اختصاص دارد.)، اگر هویت شخصی نوجوان براساس تجربیات صحیح اجتماعی، به تدریج و در طی زمان حاصل شود و نوجوان قادر به شناخت خویش شود و شخصیت خود را از دیگران مستقل سازد، تعادل روانی او حاصل میشود. اما اگر سرخوردگی و بی اعتمادی جایگزین اعتماد شود و به جای اجتماعی بودن و داشتن فعالیت، گوشه گیر و انزوا طلب شود و به جای جنبش و تحرک، به رکود گرایش یابد، نه تنها به خودآگاهی و هویت مثبت نمیرسد، بلکه دچار نوعی ابهام و سردرگمی در هدف خود می شود و تعادل و هماهنگی روانیش به هم خورده و در نتیجه به بحران هویت دچار می گردد.

چگونه برخورد مناسبی با تغییرات روحی و جسمی فرزندانمان در دوره نوجوانی داشته باشیم؟


چرا نوجوانان یکباره گوشه گیر می شوند؟

در شرایط عادی بسیار دیده شده نوجوانانی که به مرحله ی رشد می رسند، یکباره خود را از مصاحبت والدین و بزرگترها کنار کشیده و عزلت و تنهایی برمی گزینند، درست مثل کرم ابریشمی که در نهایت صبر و حوصله و آرامش به دور خود تار میتند تا به پروانه ای تبدیل شده و به پرواز درآید.
 
خیلی از پدر و مادرها متوجه این موقعیت و ضرورت رشد فرزندان خود نشده، غالبا با دلسوزی های بسیار و پرسش های مکرر و سؤالاتی مثل: چه شده، چه اتفاقی افتاده، چرا این قدر ساکتی؟ چرا حرف نمی زنی؟ (که البته جنبه ی خیرخواهانه دارد)، نوجوان را تحت فشار قرار میدهند. گاهی هم با عکس العمل های تلخی از طرف نوجوان خود روبرو می شوند که در نهایت منجر به تشکیل یک حلقه ی معیوب و کشمکش در ارتباط خانواده و فرزندان می شود. در این مواقع گاهی فرصتی پیش می آید که بزرگترها می توانند با دخالت های حساب شده وارد معرکه شده و از بحران روحی نوجوانان بکاهند. واقعیت این است که این دوران، یکی از شگفت انگیزترین و طوفانی ترین دوره های حیات فرد است. نوجوان در این دوره، شکافی عمیق و پرتگاهی ناپیدا در درون خود احساس می کند. یعنی از یک طرف آرامش و بی خبری دوران کودکی را پشت سر گذاشته و از طرفی دیگر هنوز به اعتماد به نفس کامل و استحکام روحی لازم نرسیده است. یک روز رفتار و حرکات بچه گانه دارد و از هر مسئولیتی شانه خالی می کند و روزی دیگر آن چنان احساس بزرگی می کند که می خواهد دنیا را اصلاح کند. در این حال گاهی ساعت ها به سکوت و انزوا پناه می برد و گاهی به اجتماعات شلوغ و پر سر و صدایی روی می آورد که حتی بلندترین صدای موسیقی هم او را راضی نمی کند.
 

دیدگاه نوجوانان نسبت به والدین

می گویند فرزند هر چقدر هم که بزرگ شود باز هم برای پدر و مادر کودک است. شاید به همین دلیل باشد که پدیده ی نوجوانی، والدین را در برابر موقعیتی قرار میدهد که با آن را نمی پذیرند و یا گمان می کنند که این واقعه مربوط به زمان حال نیست و بلوغ پدیده ای است که در آینده برای فرزند آن ها اتفاق خواهد افتاد!
 
به منظور پیشگیری از جدایی افکار، احساسات و اندیشه های والدین و نوجوانان، لازم است همزمان با تغییرات جسمی و روانی او، تغییراتی نیز در والدین رخ دهد تا بتوانند بپذیرند که فرزند نوجوانشان همان کودک خردسال دیروز نیست. چرا که انتقال از دوره ی کودکی به نوجوانی، نیازمند حمایت اطرافیان، به خصوص والدین است. والدین فهیم و آگاه با برخوردهای درست و منطقی می توانند نقش مؤثری را در ایجاد هویت صحیح نوجوانانشان و سازگاری آن ها با محیط داشته باشند. معمولا نوجوانان نیز شکایت دارند که والدین و دیگر بزرگسالان «ما را درک نمی کنند، به شخصیت ما احترام نمی گذارند، عقاید خود را به ما تحمیل می کنند و ....». نوجوانان می گویند «آن ها متعلق به نسل دیگری هستند و روحیه ی نسل جدید و نوجوان را درک نمی کنند، دنیایی متفاوت بین عقاید و دیدگاه های ما با والدینمان وجود دارد و ...». آن ها حتی س طح سواد و تحصیلات والدین خود را قبول ندارند؛ چرا که در بسیاری از موارد، نوجوانان میزان اطلاعات و تحصیلات خود را امروزی تر و کارآمدتر از والدین خود می دانند. این درحالی است که بزرگسالان و نیز رفتارها و عقاید فرزندانشان را نمی پذیرند. پای صحبت هر کدام که می نشینی، میشنوی: نوجوانان امروزی گستاخ شده اند؛ احترام بزرگتر و کوچکتری معنی خود را از دست داده؛ فکر می کنند قد کشیده اند، عقل کل شده اند و در طرف مقابل هنوز خوب و بد را از هم تشخیص نمیدهند؛ حرف، حرف خودشان است؛ هر چه که بگویی انگار برای دیوار حرف میزنی و ... از این رو خشک و مستبدانه رفتار می کنند و گاه نسبت به واکنش های فرزندان خود بی توجه هستند.
 
گرچه نوجوان، دیگر فرزند خردسالی نیست که تحت فرمان و تملک والدین باشد، اما این بدان معنا نیست که او را در انجام هر عملی آزاد بگذاریم. ضرر آزادی بیش از حد، به اندازه ی مراقبت های افراطی و محدودیت های بی مورد و غیرمنطقی است که به هر حال همچون زخمی چرکی، زمانی سرباز خواهد کرد. اگر خانواده از ترس این که مبادا فرزندش مرتکب اشتباهی شود، امکان هر تجربه ای را از او گرفته و همچون کودکی خردسال با نوجوان خود رفتار کنند، اعتماد به نفس را برای او بی معنی می کنند. نوجوانی که همیشه با محدودیت رفتاری مواجه بوده و فرصتی برای رشد اجتماعی بدست نیاورده، تنها متکی بودن را آموخته و نمیداند در صورت مواجه شدن با وضعیتی چون شکست یا موفق نشدن در کارها چه واکنشی از خود نشان دهد. زیرا تحت هیچ شرایطی تصمیم گیری و برخورد با مشکلات را تجربه نکرده و طبیعی است که نه تنها در زمان حال بلکه در زمان آینده نیز به جای تجربه اندوزی و قرار گرفتن در جریان امواج زندگی، به دنبال یک حامی، یک نقطه ی اتکاء و ساحلی امن و آرام باشد. چنین افرادی تغییر را به ندرت می پذیرند و همیشه سعی در حفظ وضعیت باثبات دارند. آیا چنین کسی در دنیای سراسر تغییر و تحول امروزی که دگرگونی های کلی یا جزئی را س بب می شود، جایی برای موفقیت و کامیابی خواهد داشت؟

چگونه برخورد مناسبی با تغییرات روحی و جسمی فرزندانمان در دوره نوجوانی داشته باشیم؟


علل تعارض های نوجوانان با والدین

در دنیای معاصر، وقتی از نوجوان و خانواده ی او صحبت می شود، تصویر به خصوصی در ذهن اکثر مردم تداعی می گردد. به طور مثال نوجوان بیشتر اوقات خود را با دوستان سپری می کند، در مقابل خواسته های والدین مقاومت می ورزد و هر نوع مداخله ی والدین در امور زندگی را تهدیدی به استقلال خود می بیند. به همین دلیل بسیاری از والدین که فرزندان نوجوان دارند، برای آینده ی آن ها به شدت نگرانند. آن ها احساس می کنند که با فرزندان نوجوان خود فاصله ی ارتباطی عمیقی داشته و رابطه ی مطلوب گذشته ی آن ها خدشه دار شده است.
 
مفهوم «شکاف نسل» برای مدتی توجه بسیاری از متخصصان رشد را به خود جلب کرد. شکاف نسل، یعنی اختلاف عمیق میان ارزش ها و نگرش های دو نسل مختلف. هنوز عده ای معتقدند که بخش عمدهای از تعارض میان والدین و نوجوانان، ناشی از همین پدیده است. بدیهی است که نوجوان و والدین میانسال، ارزش های مشابهی ندارند. تفاوت میان دو نظام ارزشی تا حدود زیادی به سن آن ها مربوط می شود. طبیعی است که یک نوجوان بیشتر به آینده ی خود فکر کند، در حالی که والدین میانسال درگیر حل وفصل مشکلات جاری و ملموس تر زندگی هستند. نوجوانان آینده ای آرمانی را تجسم می کنند، در حالی که والدین با مشکلات واقعی زندگی دست به گریبانند. با توجه به پدیده ی شکاف نسل، می توان تفاوت میان افکار و نگرش های والدین و نوجوانان را به عنوان پدیده ای کم و بیش طبیعی و اجتناب ناپذیر دانست.
 
گفته میشود که اکثر نوجوانان مایل نیستند وقت خود را در کنار والدین سپری کنند و تمایل شدیدی به معاشرت با همسالان خود دارند. به همین دلیل آن ها به تدریج از والدین فاصله گرفته و برای آن ها ارزش و احترام لازم را قائل نیستند. یافته های اخیر نشان میدهد که این نوع طرز تلقی تا حدودی غیرمنصفانه و حتی غیرمنطقی است. چرا که برخلاف باور بعضى، بسیاری از نوجوانان به والدین خود وابستگی عمیقی دارند.
 
از آن جا که یکی از اهداف عمده ی نوجوان کسب استقلال است، پاره ای از رفتارهای خاص او را که به تعبیر اطرافیان، نوعی عصیان یا اختلاف سلیقه تلقی می شود، می توان نشانه ای از عملکرد طبیعی او برای رسیدن به خودمختاری قلمداد کرد. در مورد اختلاف بین والدین و فرزندان نوجوان ممکن است این سؤال مطرح شود که سرانجام تعارض های موجود به کجا می انجامد؟ یعنی آیا بالاخره حل و فصل می شوند یا مدت  تداوم خواهند داشت؟ تردیدی نیست با افزایش سن و نیاز نوجوان به استقلال بیشتر، والدین به فرزندان نوجوان خود آزادی بیشتری می دهند. این روند آن قدر ادامه می یابد تا آن ها نیز در محیط خانواده از حقوقی کم و بیش یکسان بهره مند شوند. بدین ترتیب، می توان گفت که کشمکش میان والدین و نوجوانان به منزله ی خدشه دار شدن رابطه عاطفی یا جدایی بین آنان نیست؛ بلکه تا حدودی لازمه ی تحول و کسب استقلال است.
 
 در کل اگر والدین مقررات موردنظر خود را همراه با استدلال های منطقی با نوجوانان در میان بگذارند، دربارهی انتظارات و خواسته های خود توضیحات قانع کننده ای ارائه دهند و در عین حال با آنان رابطه ای صمیمی و حمایت کننده داشته باشند، نوجوانان نیز استقلال مورد نیاز و خود را با سهولت بیشتری کسب می کنند. در جریان فرزندپروری، خانواده هایی توفیق می یابند که با داشتن قاطعیت لازم، به تدریج بتوانند فرزندان خود را به کسب استقلال بیشتر هدایت کنند.

چگونه برخورد مناسبی با تغییرات روحی و جسمی فرزندانمان در دوره نوجوانی داشته باشیم؟


مشکلات دوره ی نوجوانی

پس از شناخت همه جانبه ی دوره ی نوجوانی، ضروری است که با مشکلات نوجوانی و راهکارهای عملی در تربیت نوجوان نیز آشنا شویم:
 
١- کشمکش بین استقلال و وابستگی
 با توجه به این که این دوره حدفاصل دوران کودکی و بزرگسالی است، از دست دادن حمایت های بی قید و شرط والدین برای کسب احساس استقلال از یک طرف و لذت مورد حمایت و پشتیبانی آن ها بودن و همان طور کودک ماندن و بدون زحمت و دردسر همیشه مورد حمایت و محبت قرار گرفتن از طرف دیگر، در نوجوان کشمکش درونی ایجاد کرده و جنگ روانی عمیقی در ذهن او به وجود می آورد. گاهی خانواده، مدرسه و جامعه نیز از او توقعات متناقض دارند. گاهی او را به چشم یک کودک نگاه کرده و برخوردی تحقیر آمیز دارند و گاهی هم توقعات از او بیش از حد توان اوست و به چشم بزرگسالان به او می نگرند که این خود به کشمکش های درونی نوجوان دامن زده و او را با مشکل روبرو می سازد.
 
۲ - طغیان علیه مراجع قدرت
نوجوان برای کسب استقلال علیه همه ی مراجع قدرت از جمله والدین و کادر مدرسه طغیان می کند. گاهی اوقات رفتارهایی علیه آن ها از خود نشان داده، درگیری هایی ایجاد می کند و به اعمالی دست میزند که روابط او را با آن ها و سایر مراجع قدرت به شدت تیره می کند. مثلا و بگومگو می کند، سیگار می کشد و حتی ممکن است دست به اعمال بزهکارانه هم بزند. این موارد در خانواده های با محدودیت زیاد و یا مدارسی که مقررات سخت و خشک را بدون نظرخواهی و مشورت با نوجوان اجرا می کنند، از شدت بالاتری برخوردار است.
 
3- هویت فردی
 یکی دیگر از مشکلات مهمی که نوجوان با آن روبرو می شود، مسئله ی تشکیل «هویت فردی» اوست. بدان معنی که سؤال های متعددی درباره ی مفهوم زندگی، نقش او در زندگی، مفهوم مرگ و زندگی پس از مرگ، ارزش ها و اعتقادات و به طور کلی سؤال هایی نظیر، من کیستم؟ و به کجا میروم؟ چه می خواهم؟ اهداف زندگیم کدام است؟ و ذهن او را به خود مشغول می کند، که باید به آن ها پاسخ دهد. احساس هویت شخصی در نوجوانان، کم کم براساس همانندسازی های مختلف گذشته ی آن ها تکوین می یابد. گاهی یک نوجوان برای هویت یابی خود با فرد دیگری پیوند نزدیک برقرار می کند، یعنی فردی در افکار، احساسات و عواطف، با او سهیم می شود. بدین ترتیب، با یافتن انعکاسی از هویت خود در وجود فرد دیگر و کنش متقابل او، هویت خود را محک می زند. در این بین، با ورود به دورهی نوجوانی، ارزش های گروه همسالان و همچنین ارزیابی های معلمان و سایر بزرگسالان نیز مطرح می شود. هر اندازه ارزش هایی که از طرف دوستان و همسالان ابراز می شود با ارزش های والدین و معلمان همخوانی بیشتری داشته باشد، به همان نسبت کار هویت یابی نوجوان آسان تر پیش می رود.
 
۴- چگونگی ارضاء نیازهای جدید (جنسی) نوجوان
رشد و نمو غدد داخلی و ترشحات هورمون های جنسی به نوجوان امکان و برقراری روابط جنسی را داده و انگیزه و کشش جنسی نسبت به غیر هم جنس در او ایجاد می شود. از طرفی نخستین برخورد نوجوان با جنس مخالف، اغلب با ترس و پریشانی خاطر همراه است. جوان تازه بالغ، نیاز جدید، مبهم و تمایلات قوی و نامعلومی را احساس می کند که او را از جلدش خارج کرده و به سوی جنس مخالف می کشاند. جهش های شدید محبت، عقب نشینی های توضیح ناپذیر و حرکات بدون دلیلی که او را آشفته می سازد. نوجوان می خواهد این همه انرژی را که به وجود آمده و موجب هیجان او شده، در جایی آزمایش کند، اما در عین حال نگران عواقب آن است. او بیداری و رشد تمایلات جنسی را دارد، ولی هدف ندارد. غریزه ی جنسی کاملا زیرزمینی است، جهت یابی آن آرام و کورمال کورمال انجام میشود و در افراد محجوب و کم رو نوعی اضطراب و گیجی ایجاد می کند. در جوامعی که ارضاء صحیح غریزه ی جنسی و راه های کنترل آن برای نوجوان آموزش داده نمی شود، این مشکل مضاعف است و در این جاست که متأسفانه لغزش و سقوط در پرتگاه، در کمین است.
 
۵- کنترل نداشتن بر رفتار و هیجانات ناشی از تغییرات جسمی و روانی دوران بلوغ
به دلیل رشد سریع جسمی و تغییرات مشهود در اندام های بدن نوجوان در دوران بلوغ، بعضی از رفتارهای هیجانی و کنترل نداشتن او طبیعی است. مثلا جلو آمدن سر نوجوان به دلیل احساس بلندتر شدن گردنش و یا بزرگ شدن بینی و یا کنترل نداشتن در دست هایش برای جابه جایی اشیاء ظریف از طرفی، و ناآگاهی و آموزش صحیح او در مقابله با این مسائل از طرفی دیگر، او را از نظر روحی تحت تأثیر قرار میدهد؛ به طوری که در خود، احساس بی کفایتی و حقارت می کند. این امر اسباب اضطراب را در وی فراهم می آورد.
 
۶- ترس از آینده
با پیدایش نیازهای جدید در نوجوان، کشش به سوی ارضاء نیازهای آنی و مقطعی، آینده را در ذهن نوجوان مبهم و دور از دسترس می کند. به طوری که حتی چگونگی تأمین اقتصادی و تشکیل خانواده برای خود در آینده، ازدواج و تحصیلات عالی و... را قله هایی دور از دسترس می پندارد که دستیابی به آن ها برای او بسیار دشوار و در بسیاری از موارد از محالات است. البته نقائص تربیتی و آموزشی در درون خانواده، مدرسه، جامعه و محرومیت های شدید مالی خانواده نیز به شدت و عمق این مشکل می افزاید.
 
۷- دغدغه ی اقتصادی
یکی از مهم ترین مشکلات نوجوانی این است که فرد قبل از این که به بلوغ اقتصادی برسد، به بلوغ جنسی می رسد؛ از طرفی چون به دنبال استقلال و کسب هویت جدید برای خود نیز می باشد، همیشه به فکر دستیابی زودتر به منافع اقتصادی است. بنابراین نوجوانان بسیاری را می بینیم که مدرسه و تحصیل را رها کرده و به دنبال شغل و کسب و درآمد هستند. این امر خصوصا در جوامعی که ارزش های انسانی و معنوی، جای خود را به ارزش های مادی داده و شخصیت افراد برحسب درآمد و پول آن ها مورد ارزیابی قرار گرفته، بسیار مشهودتر است. اوضاع و احوال اقتصادی - اجتماعی و بی ثباتی جامعه، جنگ، بیکاری، کمبود امکانات و فقر مالی خانواده از عوامل تشدید کننده ی این مشکل محسوب می شوند.
 
۸- تعارض بین خواسته های والدین و گروه همسالان
چون در این دوران نوجوان بیشتر تحت تأثیر گروه همسالان است و والدین را مرتبط به نسل گذشته میداند که نیازها و خواسته های عصر حاضر او را درک نمی کنند، پس خود را در این میان کاملا گیج احساس می کند. نوجوان چون نمی خواهد محبت والدین را هم از دست بدهد، ها بعضا همانند هنرپیشه ها نقش بازی می کند تا از مقبولیت هردو گروه والدین و همسالان، برخوردار شود.
 
9- ترس و اضطراب
ناتوانی در سازگاری با موقعیت های جدید، موجب تشدید ترس و اضطراب در نوجوان میشود. مانند ترس از موفق نشدن در امتحان یا مورد سرزنش قرار گرفتن در خانه و مدرسه، ترس از پذیرش مسئولیت و ارتباط با جنس مخالف یا مورد پذیرش دوستان واقع نشدن.
 
۱۰- به هم ریختگی ارتباط با دیگران
 فشارهای روانی، عاطفی و اجتماعی در این دوران موجب می شود که نوجوان در رابطه اش با خود، خانواده، دوستان و تقریبا با همه دچار مشکلاتی شده و احساس حقارت کند و حالت عصبی در او افزایش یابد.

چگونه برخورد مناسبی با تغییرات روحی و جسمی فرزندانمان در دوره نوجوانی داشته باشیم؟


راهکارهایی به والدین جهت کاهش مشکلات نوجوانان

۱- شناخت شخصیت نوجوان
خوب است والدین با شناخت ویژگی های دورهی نوجوانی، بسیاری از رفتارهای ناخوشایند فرزندشان را غیرطبیعی نپندارند، تا موجب بروز عکس العمل های منفی در آن ها و فرزندان نشده و به تیرگی روابط با نوجوان نیانجامد.
 
۲- استفاده از روش تغافل (نادیده گرفتن)
از مؤثرترین روش های تربیتی در این دوره، «روش تغافل» است. یعنی مسائل و مشکلات نوجوان را بزرگ نشان ندهیم که در او ایجاد وحشت کند و یا به لحاظ رفتارهایش دائم او را بازخواست نکنیم، بلکه نوجوان باید همواره در حالت خوف و رجاء باشد. از سویی به محبت و یاری والدین مطمئن باشد، و از سویی دیگر بداند در صورت هرگونه انحراف از اصول، مورد بازخواست قرار خواهد گرفت.
 
٣- ایفای نقش راهنمایی به جای دستوری
در برخورد با مسائل نوجوان، بهتر است از خودش کمک بگیریم تا این واقعیت را بداند که نخستین مسئول حل مشکل، خود اوست. برای حل آن باید خود اقدام کند و ما والدین فقط وظیفه ی راهنمایی او را داریم که از عواقب تصمیم خودش مطلع شود.
 
۴- آموزش
مهم ترین دلیل ترس و اضطراب از هر موضوعی، جهل و ناآگاهی نسبت به آن موضوع است. ضروری است برای کاهش ترس و اضطراب های نوجوانی، آموزش های لازم در مورد بلوغ، دوست یابی، حل مسئله، گذراندن اوقات فراغت، برنامه ریزی درسی و مواردی از این قبیل به و نوجوان آموزش داده شود.
 
۵- برقراری روابط دوستانه و عاقلانه
والدین با مراقبت دوستانه و عاقلانه ی خود، احساس ایمنی و اطمینان را در وجود نوجوانانشان ایجاد می کنند.
 
6- اعتمادسازی
باید بیاموزیم که چگونه حس اعتماد نوجوان را نسبت به خودمان جلب و جذب کنیم. چنانچه اعتماد میان نوجوان و والدین کمرنگ شود، او برای حل مسائل خود به دیگران مراجعه می کند.
 
7- ارتباط کلامی، مقدمه ی ارتباط عاطفی
با تنظیم ساعات کار خود و بسترسازی مناسب در منزل، باید فرصت کافی برای «ارتباط های کلامی» با اعضاء خانواده به ویژه نوجوان را فراهم آوریم. ارتباط کلامی خود مقدمه ی «ارتباط عاطفی» است که نوجوان سخت به آن نیازمند است.
 
۸- تأکید بر محبت و پرهیز از خشونت
ارتباط با نوجوان اگر بر اساس عشق، علاقه و صمیمیت استوار باشد، اعتماد به نفس را در او تأمین و تضمین می کند و اگر با فشار و خشونت همراه باشد، ممکن است موجب اختلالات عصبی و دشواری های روانی در او شود.
 
9- الگوهای رفتاری والدین
نوجوان علاقه مند است که والدینش شخصیتی مستحکم، باثبات و پایدار داشته باشند. چون به اتکاء شخصیت و همانندسازی آنان نیازمند است و توجه والدین به الگوهای رفتاری خود مورد تأکید است.
 
10- پرهیز از مناقشات خانوادگی
خانه باید محل آرام، امن و مستحکمی برای اعضاء خانواده به ویژه نوجوانان باشد و مناقشات، جر و بحث ها و دعواهای علنی والدین به آن ها لطمه نزند و بهانه ی گریز آنان از خانواده را فراهم نیاورد.
 
۱۱- گوش دادن
با نوجوان صحبت کنیم و به سخنان او با علاقه گوش داده و بدانیم که خوب گوش کردن به حرف های نوجوان، رمز ارتباط مؤثر با اوست.
 
۱۲- تکیه بر نقاط قوت
با مشاهده ی برخی ضعف ها، نوجوان را تحقیر و سرزنش نکنیم و یا با و دیگران مقایسه اش ننمائیم. بلکه بیشتر سعی کنیم برای رفع و جبران ضعف هایش، نقاط قوتش را تجلی بخشیم. از مقایسه و سرزنش فرزند خود جدا پرهیز کنیم.
 
13- انتظار به اندازه
 با کسب شناخت همه جانبه از نوجوان، به اندازه ی توان و ظرفیت وجودیش از وی انتظار داشته باشیم.
 
۱۴- اجازه ی خطا کردن به نوجوان بدهیم
نوجوان باید بیاموزد که از مشکلات گریزان نباشد، بلکه برای حل مشکلاتش به دنبال کشف راه حل باشد. این زمانی است که اجازه ی خطا کردن را به او بدهیم تا از خطا کردن احساس گناه نکند و بتواند فرصت یافتن راه حل را بیابد.
 
 ۱۵- مشورت با نوجوان نوجوان
در اندیشه ی مستقل شدن است. بنابراین نباید عقاید خود را بر او تحمیل کنیم؛ بلکه باید با او همراه شده و با مشورت گرفتن از او در امور خانه، در کسب استقلال پاری اش نمائیم.
 
مشورت با نوجوانان چند مزیت دارد
اول این که او به دنیای بزرگسالان راه می یابد و دوم این که به وسیله ی برخورد اندیشه های نوجوان و والدین، کم کم نگرش صحیح در او شکل می گیرد و متوجه می شود که قوانین وضع شده تنها به جهت سعادت و تأمین آسایش او وضع شده اند و اگر اعتراضی به برخی مفاد این قوانین داشته باشد، می تواند به وسیله ی بحث و گفتگو در مورد آن صحبت کرده و به تعادلی نسبی دست یابد.
 
۱۶- فعال بودن نقش پدر در تربیت نوجوان
همان گونه که «مادر» نخستین گذرگاه کودک و نوجوان به زندگی اجتماعی است، آنچه که بسیار مورد نیاز یک نوجوان است، وجود«پدری» است که خانواده بتواند بر او تکیه کند. «پدری» که مهربان و پرشور باشد.
 
۱۷- پذیرش بدون قیدوشرط نوجوان
گام مهم برای ایجاد و تحکیم یک رابطه ی دوستانه و صمیمی با نوجوان این است که او را با همه ی کمی و کاستی هایش قبول داشته باشیم. کاستی های رفتاری او را همچون نقاط قوت و توانایی هایش بپذیریم و او را به عنوان فردی که دارای استقلال، سلیقه های خاص و عقاید قابل ارائه است، نگاه کنیم. احساساتش را درک کنیم و اعتماد به نفس او را با کم اهمیت جلوه دادن اشتباهاتش و تقدیر از کارهای پسندیده اش، بالا ببریم.
 
۱۸- درک نوجوان
درک و برداشت ما از زندگی و مسائل آن، متفاوت از برداشتی است که نوجوان دارد. او زندگی را بر ساده ترین وجه ممکن می نگرد؛ به طوری که عقایدش برای والدین پوچ و مسخره است. نسبت به عقایدش بی اهمیت نباشیم. وی را مورد تمسخر قرار ندهیم؛ چرا که استهزاء، به تداوم رابطه عاطفی با فرزندان لطمه می زند.
 
۱۹- برقراری ارتباط دو طرفه
در بسیاری از اوقات و نیز به دلایل گوناگون ممکن است ما والدین و مربیان به نوجوان بگوییم که چه بکند و چه نکند و از او توقع حرف شنوی نیز داشته باشیم. این برخورد با نوجوان که حاکی از ارتباط یک طرفه، معیوب و غیرقابل دوام است، منجر به سرکشی و عصیان نوجوان در برابر دستورات والدین میشود و به رابطه ی عاطفی و صمیمانه ای بین ما و او لطمه می زند. در این مواقع بهتر است در برخورد با نوجوان، هر زمان که سخنی را گفتیم، از او نیز سخنی بشنویم و نظر او را نسبت به وظایف محوله اش جویا شویم.
 
۲۰- خودداری از ارائه ی مستقیم پند و اندرز
نوجوان از شنیدن نصیحت و اندرز مستقیم و اینکه آن ها را یک جا ارائه کنیم و اشکالات رفتاری و گفتاریشان را تذکر بدهیم، گریزان است. او اعمال خود را بی نقص میداند و تحمل شنیدن پند و اندرز از جانب والدین را ندارد. جهت اصلاح رفتار، او را به طور غیرمستقیم نسبت به اعمال و رفتار نادرستش آگاه کرده و خودمان الگویی برای او باشیم تا با پیروی از رفتار و گفتار ما والدین، روش صحیح برخورد را فرا گیرد. آزادی عمل به نوجوان بدهیم، همان طور که به کودک نوپا اجازه میدهیم تا گاهی خود به تنهایی راه رفتن را امتحان کنند و دفعاتی هم به زمین بیفتد، باید به نوجوان هم اجازه داد که تا حدودی پیامدهای رفتارهایش را تجربه کند و طعم برخی سختی ها را بچشد تا در زندگی مقاوم شود.
 
۲۱- کمک به تخلیه ی انرژی سرشار نوجوان
در این سنین، نوجوان دارای انرژی فراوان جسمی است؛ بخشی از و این انرژی در غریزه ی جنسی نهفته است که در شروع دوران نوجوانی از راه مقبول اجتماع، قابلیت بروز ندارد. نوجوان مقادیر دیگری از انرژی جسمی خود را به صورت رفتارهای پرخاشگرانه، مبارزه طلبی، حادثه جویی و ... تخلیه می کند. تشویق نوجوان به انجام ورزش های مختلف، شرکت در فعالیت های الگوسازی برای آنان و تحریکشان بر همانندسازی با آن الگوها باعث میشود تا آن ها انرژی خود را به طریق منطقی تخلیه کنند.
 
۲۲- آموزش مهارت های برقراری روابط اجتماعی
نوجوان در دورهای بحران بلوغ، نسبت به تعلق داشتن خود در گروه کودکان و یا بزرگسالان سردرگم می شود و ممکن است که در میان جمع خانواده، دوستان و آشنایان، رفتارهای بزرگ تر از سن و یا گاهی کودکانه از خود بروز دهد و روابط اجتماعی پسندیده ای برقرار نکند. ما می توانیم با شرکت دادن فرزند نوجوانمان در جمع دوستان و آشنایان، مهارت روابط اجتماعی او را افزایش دهیم؛ مثلا با فرزند نوجوان خود به گردش های دو نفره برویم و در بسیاری از روابط اجتماعی نظیر آشنا شدن با دیگران، خرید کردن از مغازه، پیدا کردن نشانی یک مؤسسه و درخواست انجام کاری از یک اداره را با وی به صورت عملی تمرین کنیم.
 
۲۳-کمک به استقلال طلبی نوجوان
نوجوان می خواهد از قیدوبندهای دوران کودکی که او را به خانواده اش متصل کرده است، جدا شود و الگوهای جدیدی را جایگزین آنان کند. از طرفی نیز به شدت به خانواده وابسته است و دوست دارد که توقعاتش را برآورده کنند. بنابراین حس استقلال طلبی خود را با مخالفت، مقاومت کردن ولجبازی با والدین و مربیان نشان می دهد و این نیاز نوجوان برای والدین مشکل آفرین می شود. برای برخورد با این رفتار نوجوان، بهتر است همیشه با او به لحنی صحبت کنیم که احساس نکند برایش تصمیم گیری می کنیم. آزادی را به تدریج و متناسب با سنی که دارد به او عطا کرده و نظارت غیرمستقیم بر او داشته باشیم و اگر زمانی دریافتیم که از این آزادی، سوء استفاده کرده، به او تذکر داده و وی را متوجه اعمالش بکنیم. بدانیم که حذف آزادی، برای یک مدت کوتاه، می تواند برایش آموزنده باشد.
 

سخن آخر

در یک کلام فرزند نوجوان خود را بشناسیم، در کنارش باشیم و یاری اش کنیم؛ برای عبور از این دوران پراسترس و در عین حال سرشار از استعداد، جهت رسیدن به فردایی سالم و سازنده، یاریش کنیم. در جمع بندی نهایی از مطالب و عناوین مطرح در این مقاله، باز هم توجه شما را به شناخت دنیای فرزند نوجوانتان جلب می کنیم. برای این منظور، چند نکته ی کلی را در نظر داشته باشید: و ساختار خانواده و روابط خانوادگی خود را به درستی شکل دهید.
 
آگاهی و اطلاعات خود را پیرامون مراحل و چگونگی رشد و تحول کودکان افزایش دهید. و به ویژه به دوران نوجوانی رشد فرزندتان توجه خاصی داشته باشید. و تمام دانش و تلاش خود را جهت گذر سالم فرزندتان از این مرحله ی حساس رشد به کارگیرید. به این ترتیب خواهید دید دوران نوجوانی فرزندتان، درعین تحولات و سختی های پیش رو، یکی از شیرین ترین و سازنده ترین مراحل رشد او خواهد بود.
 
منابع:
1. احدی، حسن و جمهری، فرهاد (۱۳۷۸). روانشناسی رشد ۲ نوجوانی، جوانی، میانسالی، پیری. تهران: نشر بنیاد. چاپ اول.
2. حسینی، سیدمهدی (۱۳۸۲).مشاور والدین در مسائل تربیتی، تحصیلی فرزندان با هشدارهای تربیتی. تهران: انتشارات اساطیر. چاپ اول.
3. جینیسون، لسی (۱۳۸۳). نقش اولیاء در پیروزی تحصیلی فرزندان ترجمه ی نعمت کدیور. تهران: انتشارات انجمن اولیاء و مربیان.
4. سادات، محمدعلی (۱۳۸۴). راهنمای پدران و مادران، شیوه های برخورد با نوجوانان. تهران: نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهاردهم.
5. شهر آرای، مهرناز (۱۳۸۴). روانشناسی رشد نوجوان، دیدگاهی تحولی. تهران: نشر علم، چاپ اول.
6. فونتنال، دن (۱۳۸۵).کلیدهای رفتار با نوجوانان. ترجمه ی مسعود حاجی زاده و اکرم قیطاسی. تهران: انتشارات صابرین. چاپ یازدهم.
7. هاشمیان، کیانوش و ابوحمزه، الهام (۱۳۸۱). روانشناسی رشد. تهران: انتشارات سنجش. چاپ اول.
8. هنری ماسن، پاول و همکاران (۱۳۸۰).رشد و جمعیت کودک. ترجمه ی مهشید یاسایی. تهران: نشر مرکز. چاپ هفدهم.
 
منبع: نوجوانانمان را دریابیم، نویسندگان: دکتر حامد اختیاری و مریم پائیزی، چاپ ششم، انتشارات مهرسا، تهران، 1395ش، صص 63-4


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.