آيت الله بروجردى (ره) در بروجرد (2)

من ازابتداى شروع به درس در بروجرد به دو نكته توجه نمودم و آن اين كه : در كتاب وسائل كه يكى ازابزاراوليه براى هر فقيه است روايات چه از نظر موضوع بندى و بتويب و چه از نظر تعطيعات و چه از نظراشاراتى كه در پايان هر باب به روايات مذكور درابواب ديگر شده است و چه از نظر سند مورد دقت و تنقيح لازم قرار نگرفته است .البته در مساله سند كار مرحوم شيخ حرعاملى نقل از كتب اربعه و غيره است واشكال به خود كتابهاى اصلى باز مى گردد زيرا تشيخص اسامى در
پنجشنبه، 6 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آيت الله بروجردى (ره) در بروجرد (2)
آيت الله بروجردى (ره) در بروجرد (2)
آيت الله بروجردى (ره) در بروجرد (2)






3. كارهاى تحقيقى

ايشان ازابتداى شروع به درس و بحث در بروجرد چند كار تحقيقى را در كنار كار منظم رسى در دست گرفتند. در تمام مدت توقفشان دراين شهر از آن دست نكشيدند.
خودايشان فرموده بودند:
من ازابتداى شروع به درس در بروجرد به دو نكته توجه نمودم و آن اين كه : در كتاب وسائل كه يكى ازابزاراوليه براى هر فقيه است روايات چه از نظر موضوع بندى و بتويب و چه از نظر تعطيعات و چه از نظراشاراتى كه در پايان هر باب به روايات مذكور درابواب ديگر شده است و چه از نظر سند مورد دقت و تنقيح لازم قرار نگرفته است .البته در مساله سند كار مرحوم شيخ حرعاملى نقل از كتب اربعه و غيره است واشكال به خود كتابهاى اصلى باز مى گردد زيرا تشيخص اسامى در موارداشتراك اسماء مشكلات بسيارى ايجاد مى كند و در بسيارى از موارد تصحيف قلب و زياده و نقص در آن ها چه از ناحيه ناسخين و چه از ناحيه مولفين محتاج رسيدگى كامل و بررسى تام است .
امااز تبويب و تقطيع روايات مرحوم صاحب وسائل اگر چه زحمات بسيارى براى تدوين اين جامع حديثى عظيم كشيده است و كاراو در زمان خودش از جمله بهترين ها بوده ولى از نظر يك جامع حديثى كامل و باب سليقه فقيه داراى اشكالات چندى است از جمله : عدم دقت در تبويب و موضوع بندى روايات تكرار بعضى ازابواب تقطيع روايات درابواب مختلفه با آن كه در بسيارى از موارد به اخلال در مقصود مى انجامد و نيز عدم اشاره دقيق به رواياتى كه در بيان مقصوداز باب دخيل است ولى از نظر موضوع بندى جاى آن دراين باب نيست ... و در هر دو مورد شروع به كار كردم.
در مورداخير حاصل كارايشان بعدها در قم به وسيله فضلا تكميل و تجديد و به صورت كتاب جامع احاديث الشيعه به زيور طبع طبع آراسته و دراختيارارباب فضل قرار گرفته است .ازاين كتاب تاكنون نوزده جلد به وسيله علامه محقق محدث عالى مقام حاج شيخ اسماعيل ملايرى تدوين و طبع شده است .اميداست موجبات طبع ديگر مجلدات آن (كه ظاهرا شش جلد ديگراست ) فراهم گردد.
اين مجموعه كه بااشراف مرحوم آيه الله بروجردى در قم تدوين يافت تبلور زحمات بسيار زيادايشان در حديث است كه با معمارى دقيق واستوارايشان شكل گرفته است .اين يكى از بزرگترين آرزوهاى ايشان بود كه روزى يك جامع حديثى كامل و جامع چه از نظر تبويب و موضوع بندى و سهولت مراجعه چه از نظر جامعيت آن به حدى كه فقيه را از مراجعه به هر جامع ديگرى مستغنى كند در ميان شيعه تدوين شود. خصوصا آن كه تنها فقهاى شيعه نيستند كه در مقام استنباط احكام محتاج به اين جوامع حديثى مى باشند بلكه فقهاى عامه نيز براى دست يافتن به كلمات نبى اكرم (ص ) (جدااز مساله اعتقاد هب امامت ائمه هداه معصومين ) ناگزيراز مراجعه به جوامع حديثى ما مى باشند. براين مدعى اين گونه استدلال داشتند:
محدثين عامه به واسطه نهى عمر به الخطاب تااواسط قرن دوم اقدام به تدوين و نوشتن احاديث نبى اكرم (ص ) ننموده اند. زمان عمر بن عبدالعزيز (درابتداى قرن دوم )اين دستور ملغى شد. وى طى فرمانى به همه خكام خود نوشت :
[به منظور جلوگيرى از دروس علم و ذهاب علماء اقدام به جمع آورى احاديث پيامبر و كتابت آنها وارسال به مدينه نمايند]. و نيز به افرادى چون :ابوبكر بن محمد بن عمر و بن حزم وابن شهاب زهرى دستوراتى دراين زمينه داد.
صدوراين حكم دراواخرعصر تابعين بود.
آثارى كه پس ازاين دستور تدوين شده تاكنون باقى مانده به وسيله طبقه سوم وافرادى نظير مالك وابن جريح واوزاعى و ديگران و آن هم بعداز گذشت حداقل يك صدو بيست سال بعداز هجرت بوده است . در حالى كه در خاصه نخستين كسى كه شروع به تدوين اين احاديث و كتابت آنها نمود امام اميرالمومنى عى بن ابيطالب عليه السلام است كه به مقتضاى روايات زيادى كه هم عامه و هم خاصه نقل نموده اند اين مكتوبات به عنوان[ كتاب على] باقى مانده و نزدائمه طاهرين سلام اله عليهم بوده است و آن بزرگواران در كثيرى از موارد آن احاديث را با تصريح به آن كه مستند آنان[ كتاب على] است نقل نموده اند. ناگفته پيدااست كه :از نظر دقت و تحفظ و عدم احتمال جعل و تحريف فاصله زيادى بين نوشتن احاديث در عصر نبى اكرم (ص ) و كتاب آنها به وسيله طبقه سوم با گذشت بيش از يك قرن وجود دارد بنابراين تنها مستند دقيق و جامع فقهاى عامه نيز دراخذاحاديث پيامبراسلام (ص ) جوامع حديثى شيعه است خصوصا كه آنان به استناد حديث ثقلين و ديگراحاديث شبيه به آن كه محدثين آنان متواترا نقل كرده اند مامور به اخذ معالم دين از طريق[ عترت] مى باشند. 7
در هر حال پرداختن به كار حديث بااين نحوه تفكر و دقت در طول سى و شش سال تسلط واحاطه فوق العاده اى دراين فن براى ايشان به ارمغان آورد.
مرجع عالى مقام واستادالمتاخرين حضرت آيه الله خوئى دام ظله كه خود تاكنون طبع و نشر جامع احاديث الشيعه را عهده دار بوده اند در آغاز طبع جلداول آن در زمان مرحوم آيه الله بروجردى فرموده بودند:
اين كتاب چندين ساعت در شبانه روز به وقت من افزود.
باز نقل شده است كه ايشان (آيه الله خوئى ) با توجه به نقاط ضعف وسائل زحمات زيادى در تدوين يك جامع حديثى كشيده بودند و زمانى كه كتاب جامع احاديث الشيعه را ديدند فرمودند:
همه كارى كه ما در صدد بوديم دراين مقام انجام بدهيم به بهترين صورت دراين كتاب انجام شده است .
در مورداول (كار مسند)ايشان در مقدمه كتاب[ تجريداسانيدالكافى و تنقيحها] مى نويسند:
[...انى حين ماكنت اتصفح الجوامع العظام لنتبع مااودع فيها من روات الاحكام واراجع لنعرف اسانيدها ما صنفه علمائناالاعلام فى جمع الرجال و بين احوالهم و فى تمييزالمشتركات من كناهم واسمائهم و كان فكرى يجول برهه من الزمان بين هذه الكتب واسانيدالروايات وجدتهم قداهملوا فى الرجال كثيرا من الرواه الموجودين فى الاسانيد و اهملوا فى من ذكروه منهم بيان طبقته و شيوخه الذين تحمل الحديث عنهم و تلامذته الذين تحملوا عنه مع ان هذه الامور من اعظم ماله دخل فى الغرض من قنهم و عدلوا فى تمييزالمشتركات عما كان يليق بهم من التعرض لجزئيات ما وقع فى الاسانيد من الاسماءالمشتركه و تتبع مظان القرائن المميزه لها واقتصروا على ذكر كليات استنبطوها من استقرائاتهم الناقصه كل على حسب تتبعه على وجه الفتوى اوالاستشهاد بشواهد قليله مماوجده ممالايوجب للمحصل علما ولاظنا و لايقربه من المقصود باعا و شبرا ولاجل ذلك ترى تلك الكتب صارت كالمتروك راسا. و وجدت فى الاسانيد وى الاشتراك عللا كثيره اخرى من التصحيف والقلب و الزياده والنقص قد طراتها سهوالناسخين اوالمولفين اولاكتفاء المولفين فى تحمل مااودعوه فى كتبهم بالمناوله اوالاجازه او الوجاده مع عدم تبين الكلمات فى الاصل لردائه الخط و غلبه ترك اعجام الحروف فى الخطوطالقديمه اوتوهم التماميه فى الاسانيدالمعلقه فى الاصل اوعكسهااو غير ذلك .
و رايت انه يوجد غالباان لم يكن دائما فى سائراسانيدالشيخ الذى وقع الاشتراك اوالاعتلال فى سنده مايميز ذلك المشترك و يدل على ذلك المشترك و يدل على ذلك الاعتلال و ما هوالصواب فيه .
فلما تبين ذلك بكثره التتبع و علمت ان تتبع الاسانيد هو المنبع الفذالعزيز لمعرفه الاسانيد و تبين مشتركاتها والعلم بعللها و ما هو صوابها وان الذى منع المحصلين من استفاده هذه الفوائدالتى يشتدابتلائهم بها و لاغناء لهم عن معرفتها من هذا المنبع الذى هوبا يديهم انما هو تفرق اسانيدالشيوخ بعضها عن بعض و اختلاطها بالمتون و كون ملاحظتها آله لملاحظه المتون و عدم كونها بجنبها مقصوده بالاصاله8 ...]
و كار تجريداسانيد كافى تهذيب فقيه بسيارى از كتب حديث و رجال به دنبال اين هدف به وسيله ايشان ادامه يافت . در ضمن ايشان كار طبقه بندى رجال را با سبكى كه مخصوص ايشان بود به ترتيب استاد و شاگرد نيز دنبال كردند. حاصل اين كار در مدت سى و شش سال نزديك به هيجده جزء در تجريداسانيد و سه جلد در طبقات رجالشد.ايشان بعداز مهاجرت به قم بسيار تاسف مى خوردند كه نتوانسته اند كار خود را در اين رشته ادامه بدهند و كثرت اشتغالات رياست و مرجعيت مانع از آن شده است.
و حاصل ديگراين كار احاطه ايشان در طبقات رجال و نيز تنقيح اسانيد بود. همه كسانى كه در درس ايشان درايام اقامت در قم شركت داشته انداعتراف به اين امر دارند. و خود ذوق رجالى ايشان موجد يك حركت علمى در حوزه قم در اين مورد گرديد.
مقصوداصلى دراين جا تنها بيان عناوين كارهاى ايشان در بروجرد است لذا بيان نحوه كارايشان دراسانيد و نيز سبك خاص ايشان در طبقه بندى رجال و فرق آن با ديگر طبقه بنديهايى كه شده است محتاج نوشته هاى مستقلى است .ازاين سرى كارهاى ايشان تنها دو كتاب : [تجريداسانيدالكافى] در دو جلد و[ تجريداسانيدالتهذيب و الاستبصار] در يك جلد به وسيله محقق عالى مقام علامه مرحوم حاج ميرزا مهدى صادقى رضوان اله عليه از روى نسخه اى كه خودايشان در اختيار داشته اند (و متاسفانه كامل نيست ) به طبع رسيده است . دراين امر زحمات بسيار زياد فاضل ارجمند مرحوم حجه الاسلام آقاى حاج ميرزاحسن نورى (ره ) فراموش ناشدنى است .
مرحوم آيه الله بروجردى دراصول يك سرى مبانى تنقيح شده داشتند كه كار عمده آن را درايام توقف در نجف انجام داده بودند. و حاصل اين كار را به صورت حاشيه بر كفايه در سه جلد نگاشته بودند. به گفته خودشان :
تنها حاشيه بر كفايه نبوده بلكه يك دوره اصول مستقل است . 9
متاسفانه اين كتاب در حال حاضر مفقوداطلاعى راجع به نسخه اى از آن بيابنداعلام دارند.اما در فقه جمعى ازاعاظم تلامذه ايشان در قم مى فرمودند:
ايشان اگر چه يك دوره فقه به صورت نوشته نداشتند ولى در مورد هر فرع فقهى ايشان پرونده اى داشتند كه جميع مطالبى كه به آن فروع مربوط مى شد از نصوص و قواعد فقهيه و مبانى اصوليه و نيز تتبع در كلمات اصحاب و خصوصا قدما كه از نظرايشان داراى موضوعيت بود در آن گردآورى شده بود .
ايشان در بسيارى از موارد كه محتاج مراجعه مى شدند حتى در نزداشخاص به همان نوشته ها كه پرونده وار گردآورى شده بود مراجعه مى كردند. همين مطلب را نيز اين بنده از زبان بعضى از تلامذه بروجردشان شنيدم .
اضافه مى كردند كه : مرحوم آيه الله بروجردى نظرشان اين بود كه فقيه و مجتهد بخصوص اگر مقلد باشد لازم است هميشه حضور فعلى به مبانى فتاواى خود داشته باشد لذا مبانى انظار خود را از همان ايام تحصيل مى نوشتند و تدريجا اين مجموعه كاملتر شد. خصوصااز زمانى كه مرحوم آيه الله حاج شيخ محمدرضا دزفولى كه از مراجع تقليد در غرب ايران و خوزستان بود مقلدين خود را به ايشان ارجاع داد ايشان عنايت و دقت بيشترى دراين كار مبذول مى داشتند. واين نكته با توجه به مذاق خاص فقهى ايشان كه تاكيد بسيار زيادى براصول متلقاه ازائمه ( ع ) داشتند و محتاج تتبع فراوانى در آثار فقهى قدما از فقها و متون فقهى بود حائزاهميت است .
ايشان عقيده داشتند كه :اكثر كتب فقهى فقهاى صدراول تا شهيداول كه به صورت فقه نوشته شده است مشتمل بر فتوا به لسان حديث است . به اين معنى : آن بزرگان فتاواى خود را با عين كلمات حديث ذكر نموده اند. با توجه به نزديكى زمانى بااصحاب ائمه و تلقى طبقه دوم از آنان و نيز دسترسى به اصولى كه به وسيله اصحاب ائمه و شاگردان آنان نوشته شده و همه آنها به دست ما نرسيده است اين فتوا در حكم روايات عمل شده از ناحيه اصحاب و شاگردان آنان مى باشد. چنانچه دراين كتب فتوايى ذكر شده است كه مستند روايتى آن در جوامع حديثى ما نيست كاشف از آن است كه نزد آنان روايتى بوده است كه به دست ما نرسيده است مفقود شدن بعضى ازاصول حديث دراثر حوادث مختلف و سوزاندن كتابخانه ها و مظلوميت فقهاى شيعه دراعصار مختلف احتمالى به دوراز واقع نيست . بنابراين شهرت يك فتوا در ميان فقهاى صدراول خود به تنهايى مى تواند براى ما به عنوان دليل مورداستفاده قرار بگيرد.
التزام به اين مبنى مستلزم دسترسى به متو صحيح فقهى و تتبع وسيع در آنهاست . مرحوم آيه الله بروجردى در هر دو جهت زحمات زيادى كشيده اند. هميشه يكى از آرزودهاى ايشان آن بود كه : بتوانند با دستيابى به نسخه هاى غير مطبوع ازاين كتاب و تصحيح و مقابله آنها جلد دومى براى[ الجوامع الفقهيه] ترتيب بدهند.ازابتداى اقامت در بروجرد به دنبال اين مقصود بودند. بعدها نيز در ايام اقامت در قم اين هدف را دنبال مى كردند.
زمانى كه مرحوم آيه الله حاج سيدمحمود روحانى براى معالجه عازم لندن بودند ازايشان مصرا خواسته بودند كه با مراجعه به كتابخانه بزرگ لندن اين مقصود را تعقيب كنند. بدين ترتيب تتبع در كلمات قدما تا شهيداول ازامورى بود كه ايشان را هيچ گاه خسته نكرد و تا اواخر عمر آن را رها نكرده و براى آنان موضوعيت قائل بودند.
نكته ديگر در مذاط فقهى ايشان بررسى تاريخى هر فرع فقهى از زمان صدور روايات مستند آن و تطور فرع در نزداصحاب ائمه و طبقات بعد و فقهاى صدراول به بعداست .
ايشان عقيده داشتند: دراستنباط هر فرع چنانچه مستند آن روايت است بايد زمان صدور روايت از نظر وجود فقهاى عامه و آراء آنان بخصوص در مدينه و نيز در شهرهائى كه سوال كنندگان ازامام ( ع ) در آن ديار سكونت داشته و يا در تماس بوده اند و نيزاز نظر تلقى كه خوداصحاب و سوال كنندگان از آن فرع فقهى داشته اند و همان تلقى موجب سوال ازامام ( ع ) شده است دقيقا بررسى شود.اين بررسى در كتب قدماءاز فقهاء تا زمانهاى بعدادامه يابد. و چنانچه مستند آن فرع روايت نيست بايدابتداى پيدايش آن از نظر خصوصيات زمانى در نظر گرفته شود. تنها دراين صورت است كه مى تواند به عمق آراءانظارائمه هداه معصومين و مواردانصراف اطلاقات موجود در كلام آنان پى برد و موارد تقيه و حد آن را ملاحظه نمود.
لذا ايشان در بحث فقه ابتدا فرع را با غمض عين از قواعداصولى و تنها با ديد فقهى محض از نظر اقتضاء تتبع و فهم روايات ( به صورتى كه ذكر شد) بررسى نموده و در پايان كار مقتضى قواعداصولى را بيان نمودند. به عبارت ديگر فقه از نظرايشان داراى موضوعيت بوده و تنها به عنوان تطبيقات قواعد اصولى مورد نظر قرار نمى گرفت .
اين مبنى واين ديد نيز مستلزم تتبع زياد در آراء عامه و كلمات آنان و نيز زمان بندى اين آراء خصوصا نسبت به زمان صادقين عليهم السلام و بررسى موارد و مواضعى است كه ممكن است كوچكترين رابطى به فرع مورد نظر داشته باشد چه در آراى فقهاى عامه و چه در موارد و مواضع سوال در كلمات رواه وسائلين ازائمه عليهم السلام .
و تحقيق در فقه و ترتيب پرونده براى هر فرع فقهى به اين صورت و بااين مبانى براى كسى كه داراى تحصيلات عميق بوده واز محضر اساتيدى بسيار پرقدرت بهره گرفته و پس از تحصيل نيز مدت سى و شش سال فراغت براى كار و مطالعه داشته آنهم با در نظر گرفتن فهم قوى واستعدادى بالاتراز حد متوسط طبعا فقيهى بسيار پر قدرت مى تواند بپرورد لذا هيچ گاه نمى توان در بررسى شخصيت علمى ايشان اقامت سى و شش ساله بروجرد رااز نظر دور داشت .
لذا سالها قبل ازاين كه ايشان به قم مشرف شوند وقتى حاشيه عروه ايشان طبع و به وسيله مرحوم آيه الله حاج شيخ محمدتقى بروجردى صاحب نهايه الافكار (تقريرات اصول مرحوم آيه الله آقاضياءالدين عراقى ) به نجف برده شد. شيخ الفقهاء مرحوم آيه الله حاج شيخ محمدرضا آل يس كه ازاعاظم فقها و مراجع تقليد نجف بوده واكثر عربهاازايشان تقليد مى كرده اند پس از ديدن آن فرموده بودند :[ از صاحب اين حاشيه به طور قطع و مسلم تقليد جايزاست]. به نقل ديگر فرموده بودند: صاحب اين حاشيه كسى است كه نمى توان او رااز نظراعلميت به حساب نياورد.
همين حاشيه بود كه معرف شخصيت علمى ايشان در حوزه هاى علميه بخصوص حوزه علميه نجف شد.

آيت الله بروجردى (ره) در بروجرد (2)

4. شخصيت اجتماعى ايشان دربروجرد

مرحوم آيه الله بروجردى , پس از مراجعت از نجف و تصميم به اقامت در بروجرد, در مدت كوتاهى ,از صورت يك طلبه فاضل و ساعى و مورد توجه اساتيد بزرگ حوزه , تبديل به يك روحانى شهرى , با همه مشكلات و مصائب آن , خصوصا, در محيطى تنگ و محدود, مانند بروجرد شد. ولى تنگ نظريها, معارضه ها, حسادتها و ديگر مصائبى كه نوعا, مستلزم اقامت يك روحانى وزين , مانندايشان , در يك محيط محدوداست , هرگز نتوانست روحيه مصمم واراده پايداراو را در هم بشكند بلكه با هضم همه سختيها و تحميل مصيبت بار همه ناملايمات , بر آن شد تا ضمن پرورش سرمايه عظيم علمى خود,از طريق درس و بحث و تحقيق , به يارى مردم خويش برخيزد و براى آنان راهنمايى دلسوز و پيشوايى آشنا با مشكلات و دردها باشد.
در جامعه بروجرد آن روز, كه عرصه معارضه ها و برخوردهاى بسيار, خصوصا, در ميان شخصيات علمى واجتماعى از خاندان خودايشان بود, طبعا, حضور سيدحسين بروجردى جوان در برابر آن همه شخصيات سالخورده و مقتدر, كه حتى حكومت هاى محلى در برابرشان به حساب نمى آمد, مطلبى نبود كه به راحتى پذيرفته شود ولى ايشان , با درايت بسيار, فروتنى , سعه صدر,ادب و متانت , كرامت اخلاقى و پرهيزاز هرگونه برخورد راه خود را به دو سو گشودند: فضلا و طلاب و مردم . به فاصله كوتاهى پس از تصميم به توقف , شبها در مجسد سيد و پس از چندى روزها نيز در مسجد ناسك الدين , به اقامه جماعت پرداختند.اين جماعت , بعدها در مسجد بزرگ سلطانى برگزار شد.ايشان در مناسبتهاى مختلف , خصوصا, در ماه مبارك رمضان منبر مى رفتند. جلسات شبهاى قدرايشان دراين ايام , خصوصا, زمانى كه در مسجد سلطانى اقامه جماعت داشتند,از مجالس بسيار سنگين و به يادماندنى تاريخ بروجرداست .
كثرت جمعيت نمازگزار در روزهاى ماه رمضان دراين مسجد بعداز ايشان , ديگر هيچ گاه تكرار نشده است . نقل شده است : درايام اقامت ايشان در قم , روزى يكى از فضلااز معظم له مى پرسد: آقا! حضرت عالى هيچ گاه منبر رفته ايد؟
ايشان فرموده بودند:
من درايام اقامت در بروجرد, منبر مى رفتم و روضه هم مى خواندم . خيلى هم خوب روضه مى خواندم . همراه با فعاليت در محراب و منبر, به مراجعات و مشكلات جارى مردم نيز, رسيدگى كرده و هيچ گاه ازاين مشكلات غافل بوده اند.
در سالهائى كه فرقه ضاله بهائيت , فعاليت هاى خود را در بروجرد, بخصوص درادارات دولتى تشديد كرده بودند, معظم له , مجدانه به مقابله پرداختند. سعى ايشان درابتداى امر براين بود, تااز راههاى قانونى جلو فعاليت هاى آنان را كه روز به روز بيشتر مى شد و حتى تا بدانجا رسيده بود كه يكى از مدارس دينى شهر را تخريب و به جاى آن دبيرستانى بنا نهادند, سد كنند ولى زمانى كه بى توجهى و مسالحه مركز را در اين مورد مشاهده نمودند, خود, مستقلا, دست به كار شده و به عنوان اعتراض به اين امر,از شهر خارج شدند. خبر عزيمت ايشان , دراندك مدتى مردم شهر و نواحى اطراف را به تظاهرات واجتماع در تلگرافخانه واداشت . دولت مركزى , بعداز مشاهده اين اوضاع ,احساس خطر نموده و سعى در مراجعت ايشان به شهر مى نمايد. به زودى محافل و مجالس آشكار بهائيها تعطيل وافراد منحرف ازادارات شهر منتقل مى گردند وايشان , بااعزاز تمام به شهر مراجعت مى نمايند
معظم له , در ماه رمضان همان سال , مدت يك ماه , روزها, بعداز نماز, در مسجد سلطانى , به بحث درباره وجود مقدس حضرت بقيه الله الاعظم ارواحنا فداه ,از جهات مختلف پرداختند.
ايشان مى فرمودند: دران مدت , به دقت روايات وارده دراين باب را بررسى مى نمودم و همين بحثها, بعدها در قم , سبب تدوين كتاب نفيس : [منتخب الاثر] به وسيله علامه محقق آقاى لطف الله صافى گلپايگانى گرديد.
در همه فعاليت هاى اجتماعى , معظم له , در طول دوران اقامت خود در بروجرد, هميشه پيشتاز بوده اند. خصوصا,اين فعاليتها, درايام جنگ جهانى دوم , بسيار چشمگير بوده است .
در روزگارى كه شدت گرانى و قحطى , طبقات ضعيف مردم را تحت فشار فوق العاده اى قرار داده بود, رسيدگى ايشان به فقرا و محرومين جامعه , چه در بروجرد و چه در مناطق اطراف آن و عاشير صفحه اى درخشان از تاريخ روحانيت دراين صفحات است , به قصه اى دراين مورد توجه كنيد: ...در يكى ازاين روزهاى سخت , كه آيه الله از مسجد سلطانى و اقامه جماعت مراجعت مى فرمودند, با منظره اى مواجه مى شوند كه بسيار ايشان را متاثر و ناراحت مى سازد: زنى در حالى كه بچه شيرخوارى در بغل دارد و دست چند بچه قدونيم قد را هم به دست گرفته است و يك شئى سياهرنگ و بدبوئى را كه به نام نان به مردم مى دادند در دست داشت . جلو آقا را گرفته و در حالى كه سرشك از ديده خود واطفال بى جان و بى رمقش بروى گونه هايش سرازير بود, با زبان ساده , ولى موثر مى گويد:
[آقا شما جانشين امام ما هستى ,اين نان رااين بچه ها چطور بخورند. اگر شما به داد ما نرسى پس ما كجا برويم . من بعداز چند ساعت معطلى ,اين نان را با قيمت گران به دست آورده ام , ولى بچه هايم نمى توانند آن را بخورند].
آقا در حالى كه اشك در چشكانش حلقه زده بود, بعداز كمك مقدار پولى به آن زن , فرمودند:
[ اميدوارم بتوانم براى عموم فقرا كارى بكنم].
بعد مستقيما به خانه آمدند و در حالى كه بسيار متاثر بودند همه بزرگان شهر و تجار و متمكنين را به خانه خود دعوت فرموده و با بيانات دلنشين خود حس رافت و عطوفت آنها را تحريك و مردم را تشويق به كمك كردن به بيچارگان فرموده مى فرمايند:
[ دوست دارم اين كمكهااساسى باشد. در نتيجه سرمايه اى فراهم و گندمى خريدارى و نان ارزان قيمت در اختيار فقرا قرار مى گيرد. به اضافه , كارگاه بافندگى دستى مفصلى هم تاسيس و بيكاران را هم در آن جا به كار مى گمارند. و بااين تدابير و توجه , جمع كثيرى كه در معرض تلف بودند نجات پيدا كرده و زندگانى آنها هم اداره مى شود] 10 .
ديگرازاقدامات ايشان در بروجرد تاسيس كارخانه برق است كه با تشويق افراد متمكن به خريد سهام آن عملى گرديد,اين شهر تا آن زمان , از نعمت برق محروم بود. يكى از مشكلترين ايام اقامت ايشان در بروجرد سالهاى بين 1350 و 1360 هجرى قمرى و دوران اوج فشار واختناق رضاخان است .اين دوران با تلاش دستگاه حكومتى در برداشتن عمامه ها و به تعطيل كشانيدن حوزه هاى درسى , كشف حجاب و تعطيل مجالس دينى و مذهبى , به گفته خود مرحوم آيه الله بروجردى , يكى از مصيبت بارترين ايام زندگانى ايشان است . روزهايى كه رئيس شهربانى وقت , با چكمه وارد مجلس فاتحه اى كه در حضورايشان و به مناسبت ارتحال يكى از رجال علم و فضيلت تشكيل شده بود, مى شد و با همان چكمه هااز پله هاى منبر بالا مى رفت و منبرى را با فحاشى , آن هم با صداى بلند, به زير مى كشيد.
ايامى كه به مناسبت تقارن تولد رضاخان , با روز تاسوعا, در همه مساجد و محافل , مجالس جشن برپا مى شد و همه مردم شهر, با سر و صورت باز, مجبور بودند كه در آنها شركت نموده و به پايكوبى و سرور بپردازند!
يادر شب بيست ويكم ماه رمضان , در همان مسجد سلطانى , در كنار شبستانى كه ايشان مراسم احياء داشتند, به مناسبتى ديگر مجلس جشن و سخنرانى برپا مى كردند و با كف زدنهاى متوالى , خودباختگى خويش را به رخ مى كشيدند.
هر چند در بعضى موارد,اشخاصى كه بنفسه اصالتى داشتند, شخصيت دورنى خود را به صورتى در همان شدت نشان مى دادند.از جمله : در همين مجلس شب بيست ويكم ماه مبارك رمضان . وقتى نوبت به سخنرانى به شيخ الملك اورنگ (كه ظاهرا خطيب رضاخان بوده است ) رسيده بود جمعبت با كف زدن ازاواستقبال كرده بودند, با فرياد بلند و با چرخانيدن عصا در بالاى سر خود مردم را دعوت به سكوت نموده و گفته بود:
[ امشب على ( ع )است و مومنان در كنار مجلس ما,احياء و شب زنده دارى مشغولند, آنان مزاخمتى با ما ندارند, ما هم نبايد مزاحم حالت دعاا و نياز آنان باشيم بنابراين ,از كف زدن خوددارى كنيد].
سخنرانى آن شب خود را به اميرمومنان ( ع )اختصاص داده بود. و نيز ايامى كه چند پاسبان از خدا بى خبر, در وقت سحر, زنان محترمه اى را كه به دنبال ضرورتى با چادر و حجاب از خانه بيرون مى آمدند, مورد هتك و ضرب و ستم قرار داده و به شهربانى مى برند.
يا به دنبال شخصيتهاى روحانى از بيوت سنگين علمى مى رفتند و آنان را هر روز, به بهانه اى جلب و مورداذيت و آنان را هر روز, به بهانه اى جلب و مورداذيت و آزار قرار مى دادند.
مرحوم آيه الله بروجردى , با درك شرائط خاص زمان ,ابتدا سعى مى كردند, تا با نصيحت روساى محلى و پذيرفتن امتحان طلاب براى گرفتن جواز عمامه وامثال آن ,از شدت فشارها تا حدى بكاهند خصوصا آن كه به روساى محلى , نوعا,از مركز سفارش مى شد كه رعايت ايشان و چند نفر ديگر شخصيتهاى خاندان طباطبائى را بنمايند. ولى روزگار رسيد كه ديگر جز صبر و تحمل و سوختن از درون راهى باقى نمانده بود.
دراين ايام , روش ايشان , درست مانند سلوكى است كه مرحوم آيه الله حائرى در مقابله بااوضاع در پيش گرفتند. هدف اساسى دراين ايام , حفظ شخصيتهاى روحانى , طلاب و مردمان متدين بود, پيش آمدهاى بعدى , به خوبى , كاربرداين روش را نشان داد.
در عين حال ,ازايشان هرگز سخنى و يا حركتى كه كوچكترين استشمام تاييد و يا صحه گذاشتن بر وضعيت موجود باشد, شنيده و يا ديده نشد. معظم له , در ديدار روساى محلى و يا مامورانى كه از مركز به بروجرد مى آمدند, در برخورد باايشان , به همان صلابت گذشته بودند. هيچ گاه هيچ كس , كوچكترين نشانى از ضعف و زبونى و يا حركتى كه مبنى بر تسليم باشد, دراين برخوردهاازايشان نديد.
يكى از خصوصيات بارزايشان , در طول دوران اقامت در بروجرد, و نيز دوران اقامت در قم آن بود كه : هيچ گاه قدرت افراد و تهديد مقامات حاكم ,ايشان را تحت تاثير قرار نمى داد.اصحاب و شاگردان ايشان , خصوصا, در بحرانهاى مالى پس از حركت ايشان به قم و بحرانهاى سياسى , در سالهاى 27 و 28, كرارا,اين مطلب راازايشان شنيده اند كه مى فرمود:
[ من هميشه توكلم به خداوند عالم بوده است و هيچ گاه اميد مساعدت از غيراو نداشته ام و هرگز نيز,از غيراو مطلبى نخواسته ام واز غيراو واهمه اى نداشته ام].
شخصيت بسيار قوى و راسخى كه براساس اين اتوكل واخلاص درايشان ايجاد شده بود, همراه با درايت و قوه تعقل قوى و آينده نگرى كه دوران زعامت ايشان در قم , با همه حوادثش , آن را به خوبى نشان داد, به ايشان امكان داد تا آن سالهاى سياه را با موفقيت پشت سرنهاده و در فرصتهاى بعدى باامكانات وسيعتر, به بهره بردارى اصولى از فرصت ها بپردازد.
منزل مرحوم آيه الله بروجردى , در طول دوران اقامت ايشان در بروجرد, ( اين منزل متعلق به همسرايشان بوده و هنوز هم به همان صورت باقى در خيابان صفا و كوچه اى كه به نام ايشان معروف است قرار دارد) هميشه پايگاه علمى و معنوى ارباب فضليت و معنويت و پناهگاه مردم رنج كشيده و مرحوم بوده است .
مجلس روضه ايشان , در وفيات مختلف , خصوصا, در دهه اول محرم و دهه آخر صفر,از مجالس بسيار با شكوه شهر بوده است . حتى در سالهاى سياه تعطيل عزاداريها, هر چند با محدوديت ,ادامه داشته است و همه هيئت هاى عزاارى مقيد بوده اند كه به منظور تسليت و تعزيت به ايشان , در آن شركت كنند.
درايام عاشورا, در هيمن منزل مجلس است كه قضيه شفا يافتن چشم ايشان اتفاق مى افتد.
مرحوم آيه الله بروجردى , دراواخر عمر, نزديك به نود سال , بدون استفاده از عينك , خطوط بسيار ريز حواشى كتب را به راحتى مى خواندند و هيچ گونه ناراحتى از ناحيه چشم نداشتند.
ايشان , درباره علت اين امر,مكررا, فرموده بودند: [ در ايامى كه بروجرد بودم , به ناراحتى و درد چشم بسيار شديد مبتلا شدم . اين ناراحتى , مقارن با روضه ايام عاشوراى ما در منزل بود. روز عاشورااين ناراحتى به حددى شدت رفت كه تصميم گرفتم , در مجلس شركت نكنم , ولى باز منصرف شدم و دريغم آمد كه : روز عاشورا ولو به عنوان استشفاء در مجلس روضه حاضر نشوم].
در بروجرد رسم بود كه : در روز عاشورا جماعتى از علماء و در راس آنان سادات طباطبائى , در هر سن ,ازاذان صبح گل ميگرفتند و با خواندن نوحه و زدن به سينه , به صورت منظم , در مجلس شركت مى كردند. البته ساير طبقات مردم نيز, به مقتضاى نذرى كه مى كردند, دراين دسته شركت داشتند ولى اكثريت آن با علماء و سادات بود.اين افراد, در سرما, تنها لنگى به كمر مى بستند و تمام بدن خود را گل آلود مى كردند. (خاك گل شده با گلاب كه دراصطلاح محلى به آن خره مى گويند).
مرحوم آيه الله بروجردى , مى فرمودند:
وقتى اين دسته به منزل ما آمدند, من از روى پاى يكى از آنان , مقدارى گل برداشتم و به ديدگان بيمار خود ماليدم . به فاصله كوتاهى , اين ناراحتى رفع شد و من پس از آن , به هيچ كسالت چشم مبتلا نشدم و حتى محتاج عينك نيز نگرديدم .
مجلس روضه مذكور, در منزل ايشان تا چند سال پيش داير بود ولى متاسفانه به علت پاره اى تنگ نظريها تعطيل شد.
از ديگرامور نشان دهنده شخصيت ايشان , در دوران اقامت در بروجرد, تلگراف ايشان به مقامات تهران درباره خواسته هاى مرحوم آيه الله قمى و آثار مترتب بر آن است .
مرحوم آيه الله حاج آقاحسين طباطبائى قمى , كه از شخصيتهاى سنگين علمى واز مواجع تقليد شيعه بودند, در سال 1354 هجرى قمرى بعداز قضاياى مشهد و قضيه مسجد گوهرشاد, به وسيله رضاخان به عتبات عاليات تبعيد شدند و در كربلااقامت گزيدند. بعداز خروج رضاخان ازايران و قضاياى شهريور بيست , مرحوم آيه الله قمى , سفرى به ايران نمودند واز سوى طبقات مختلف مردم , به صورت با شكوهى مورداستقبال قرار گرفتند. دراين سفر,ايشان در تهران توقف كردند و پيشنهاداتى به دولت دادند كه در راس آنها آزادى زنها درامر حجاب , تدريس قرآن و شرعيات در مدارس بود. دولت وقت كه نمى خواست با منويات ايشان موافقت كند, موضوع را به مسامحه مى گذارنيد. چون اين برنامه , مدتى به طول انجاميد, جمعى از بزرگان حوزه علميه قم ,افرادى را براى اين مقصود, نزد شخصيتهاى بزرگ مذهبى فرستادند و دراين مورد,از آنان استمداد طلبيدند ولى تلگرافات و پيامهاى آنان نيزاثرى نكرد و گرهى از مشكل نگشود.
بالاخره , با تصويب شخصيت هاى روحانى كه در تهران اجتماع كرده بودند, چند نفراز محترمين علماء, براى ملاقات با آيه الله بروجردى , به بروجرد مى آيند وازايشان براى حل اين قضيه ,استمداد مى كنند. مرحوم آيه الله بروجردى نيز, طى تلگرافى به نخست وزير,اعلام نمودند:
مطالب پيشنهاد شده از سوى آيه الله قمى , مطالب ما هم هست . چنانچه با پيشنهادات ايشان موافقت نشود, شخصا به تهران حركت مى كنم و مسول عواقب آن زعماى امور خواهند بود.
مخابره اين تلگرام وانعكاس خبرامكان حركت ايشان به تهران , در منطقه غرب , صدها تلگراف از ناحيه روساى عشاير را به دنبال داشت كه در صورت حركت ايشان به تهران همه ما وظيفه خواهيم داشت كه با افراد خود, در معيت ايشان , به سوى تهران حركت كنيم .
مخابره اين تلگرام , دولت را در وضعى قرار داد كه خود را مجبور به قبول پيشنهادات مرحوم آيه الله قمى ديد. پس از قبول پيشنهادات از سوى دولت , مرحوم آيت الله قمى , عازم مراجعت و تشرف به عتبات عاليات شدند. در سر راه خود, در ملاير توقف كردند و به مرحوم آيه الله بروجردى ,اعلام داشتند كه : تصميم دارند به منظور ديدار باايشان و سپاسگزارى ازاقدامات معظم له عازم بروجرد شوند. ولى مرحوم آيه الله بروجردى خود به سوى ملاير حركت و با مرحوم آيه الله قمى دراين شهر ديدار و گفتگو كردند .
اين ملاقات , در منزل آيه الله محسنى ملايرى كه محل ورود مرحوم آيه الله قمى بوده است , واقع شده است .
ادامه دارد .....
* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : sm1372




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط