سينه از آتش دل در غم جانانه بسوخت

سينه از آتش دل در غم جانانه بسوخت آتشي بود در اين خانه که کاشانه بسوخت تنم از واسطه دوري دلبر بگداخت جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
دوشنبه، 10 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سينه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
سينه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
سينه از آتش دل در غم جانانه بسوخت

شاعر : حافظ

آتشي بود در اين خانه که کاشانه بسوخت سينه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت تنم از واسطه دوري دلبر بگداخت
دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت سوز دل بين که ز بس آتش اشکم دل شمع
چون من از خويش برفتم دل بيگانه بسوخت آشنايي نه غريب است که دلسوز من است
خانه عقل مرا آتش ميخانه بسوخت خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد
همچو لاله جگرم بي مي و خمخانه بسوخت چون پياله دلم از توبه که کردم بشکست
خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
که نخفتيم شب و شمع به افسانه بسوخت ترک افسانه بگو حافظ و مي نوش دمي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط