دل و دينم شد و دلبر به ملامت برخاست

دل و دينم شد و دلبر به ملامت برخاست گفت با ما منشين کز تو سلامت برخاست که شنيدي که در اين بزم دمي خوش بنشست که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست
دوشنبه، 10 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دل و دينم شد و دلبر به ملامت برخاست
دل و دينم شد و دلبر به ملامت برخاست
دل و دينم شد و دلبر به ملامت برخاست

شاعر : حافظ

گفت با ما منشين کز تو سلامت برخاست دل و دينم شد و دلبر به ملامت برخاست
که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست که شنيدي که در اين بزم دمي خوش بنشست
پيش عشاق تو شب‌ها به غرامت برخاست شمع اگر زان لب خندان به زبان لافي زد
به هواداري آن عارض و قامت برخاست در چمن باد بهاري ز کنار گل و سرو
به تماشاي تو آشوب قيامت برخاست مست بگذشتي و از خلوتيان ملکوت
سرو سرکش که به ناز از قد و قامت برخاست پيش رفتار تو پا برنگرفت از خجلت
کاتش از خرقه سالوس و کرامت برخاست حافظ اين خرقه بينداز مگر جان ببري


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط