مناسبات جنبش حماس با تشکیلات خودگردان از سال ۱۹۸۷م تا توافقنامه آشتی قاهره (۲۰۰۹م)

هدف مقاله حاضر تبیین چگونگی شکل گیری جریان ها و تشکل های سیاسی مقاومت با توجه به پیشینه تاریخی و تأثیر آنها بر معادلات سیاسی و آینده دولت فلسطینی می باشد. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی و...
شنبه، 12 تير 1400
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مناسبات جنبش حماس با تشکیلات خودگردان از سال ۱۹۸۷م تا توافقنامه آشتی قاهره (۲۰۰۹م)

چکیده

 ورود یهودیان در سال ۱۹۱۸م به سرزمین فلسطین باعث تحولات و چالش های فراوانی در عرصه سیاست سرزمین فلسطین و خاورمیانه شد و به دنبال آن تولد گروه های مبارزی با ایده های متفاوت در عرصه مبارزه و سیاست فلسطین را در بی داشت. دو جنبش فتح و حماس در حال حاضر دو گروه شناخته شده و تأثیرگذار بر سیاست این سرزمین هستند. این دو جنبش به دلایل اختلافات گوناگون نتواسته اند به همگرایی در مورد آینده سیاسی فلسطین برسند.
 
ریشه اصلی اختلاف و عدم همگرایی دو گروه به اختلافات فکری و ایدئولوژی آنان بر می گردد. جنبش فتح برآمده از نگاهای چپ گرایانه حاکم بر دهه ۹۰ قرن بیستم می باشد. در آغاز هدف این جنبش آزادسازی تمام فلسطین بود و با این طرز تفکر وارد عرصه مبارزه با دشمن شد. اما بعد از چند دهه این جنبش از ایده اولیه خود یعنی آزادسازی کامل فلسطین عدول کرد و به جای آن سازش با دشمن را در پیش گرفت در همین زمان بود که حماس با ایده و نگاه دیگری بر اساس آموزه های اسلامی به مسئله فلسیطن، وارد عرصه مبارزه و سیاست شد.
 
به نظر می رسد این دو گروه به دلیل آن که نگاه های متفاوتی به مسئله فلسطین دارند، در حال حاضر به همگرایی و تعاملی در رابطه با مسئله فلسطین و اسرائیل نخواهند رسید. لذا با توجه به چنین پیشینه ای پژوهش حاضر تلاش دارد تا ضمن بررسی تاریخی روابط جنبش حماس با فتح تا تأسیس تشکیلات خودگردان از سال ۱۹۸۷م تا توافق نامه آشتی قاهره (۲۰۰۹م)، به ریشه های اختلاف این دو گروه و تأثیر این اختلافات بر سرنوشت سیاسی و آینده کشور فلسطین بپردازد.
 

مقدمه

حماس علی رغم آن که در میثاق نامه خود جهاد را تنها راه آزادی فلسطین می داند، عمل سیاسی را نیز روش مکمل عمل جهادی می داند. جنبش حماس به لحاظ اصولی مخالف مذاکره با دشمن نیست چراکه مذاکره یک فعل سیاسی است. جنبش حماس عمل نظامی و سیاسی را دو روش برای به دست آوردن هدف استراتژیک خود یعنی آزادسازی سرزمین های اشغالی که در مرامنامه مرزهای آن از دریای مدیترانه تا رود اردن تعیین شده است می داند. با این که در اوایل ظهور خود سعی می کرد وارد صف بندی های جاری سیاسی نشود اما با وارد شدن ساف به روند صلح و تأسیس تشکیلات خودگردان و مناسبات این تشکیلات با رژیم اسرائیل در نهایت جنبش حماس را وارد صف بندی های سیاسی سرزمین های اشغالی کرد. بنابراین روابط جنبش حماس در صحنه داخلى فلسطین تا سال ۲۰۰۹ را می توان به سه دوره تقسیم کرد:
 
دوره اول: از ورود شاخه اخوان المسلمین به غزه که نقطه آغازین جنبش حماس را تشکیل می داد تا تأسیس تشکیلات خودگردان (1994م).
دوره دوم: از 1994م تا انتخابات 2006م.
مرحله سوم: بعد از پیروزی جنبش حماس در انتخابات و اتفاقات بعد از آن تا توافق نامه قاهره (۲۰۰۹م).
 
هدف مقاله حاضر تبیین چگونگی شکل گیری جریان ها و تشکل های سیاسی مقاومت با توجه به پیشینه تاریخی و تأثیر آنها بر معادلات سیاسی و آینده دولت فلسطینی می باشد. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی و بهره مندی از منابع کتابخانه ای و اینترنتی به بررسی مناسبات جنبش حماس با تشکیلات خودگردان از سال ۱۹۸۷ تا توافق نامه آشتی قاهره (۲۰۰۹م) می پردازد.

مناسبات جنبش حماس با تشکیلات خودگردان از سال ۱۹۸۷م تا توافقنامه آشتی قاهره (۲۰۰۹م)
 

1- روابط جنبش حماس با فتح تا تأسیس تشکیلات خودگردان (1994م)

با شکل گیری گروه اخوان الملسمین در نوار غزه در سال 1960م و گروه اخوان در کرانه باختری رود اردن رقابت میان جنبش فتح و اخوان المسلمین آغاز شد. گسترش تلاش جنبش فتح برای به خدمت گرفتن و جذب جوانان عضو اخوان، اولین مرحله برخورد این دو گروه بود. با امضای توافق نامه میان جنبش فتح و اخوان در سال 1967 جهت احداث پایگاه های نظامی موسوم به «الشیوخ» در شمال اردن و مقابله با دشمن مشترک یعنی دولت اسرائیل روابط بین طرفین تا حدودی شکل مسالمت آمیز به خود گرفت (1)
 
هر کدام از طرفین بر این باور بودند که در زمینه فعالیت های جهادی علیه دشمن بر دیگری برتری دارند. چنان که اخوان الملسمین غزه معتقد بودند که پیشینه اش در این زمینه علیه دشمن بیش از جنبش فتح است و این فعالیت ها را در سال 1948م و به رهبری افرادی چون کامل شریف، معروف الخضری و دیگران آغاز کرده است. از سوی دیگر جنبش فتح نیز به خاطر اولین شلیک در دسامبر 1965م خود را پیشگام مبارزه می داند. با تشکیل حماس در سال ۱۹۸۷م رقابت دو طرف حول فرماندهی انتفاضه شدت بیشتری به خود گرفت. به طور کلی اختلاف این دو جنبش را باهم بر سر چند مسئله می توان خلاصه کرد:
 
یک. در شکل تشدید فعالیت های گوناگون انتفاضه اول و دوم فلسطینی ها وهدایت مردم فلسطین به سوی رویارویی با دشمن بود. جنبش حماس برتری ملموسی نسبت به جنبش فتح پیدا کرد. دلیل اصلی آن این بود که رهبران جنبش فتح به سوی روند صلح حرکت می کرد و این مسئله موجب شد نقش فتح درانتفاضه رو به کاهش برود.
 
دو. این رقابت در انتخابات سندیکایی، صنفی و دانشجویی و شهرداری ها و بعدا در انتخابات مجلس نمایان شد. در این عرصه نیز حماس موفق شد موقعیت برابری با نیروی فتح به ویژه از سال ۱۹۹۱م به بعد پیدا کند.
 
سه. رقابت این دو جنبش در عملیات نظامی علیه اشغالگران تجلی پیدا کرد، زیرا در حالی که جنبش حماس در مقایسه با جنبش فتح عملیات کمتری به اجرا می گذاشت. از ژانویه ۱۹۹۲م عملیات نظامی خود را به گونه ای بی سابقه افزایش داد و جنبش فتح را پشت سر گذاشت. جنبش حماس این اقدام را از آن جهت ضروری می دانست که بتواند رهبری انتفاضه و مخالفت با روند صلح و نیز ابتکار عمل صحنه مردمی فلسطین را در دست گیرد (2).
 
چهارم. انتخابات سال 2006 بود که فتح را از جایگاه برتری پایین کشید و دولت را که نزدیک 14 سال تحت حاکمیت جنبش فتح بود در دست حماس قرار گرفت.
 
اختلافات میان دو جنبش، بعد از اعلام حضور رسمی حماس در صحنه سیاسی فلسطین آشکارتر شد. در ۲۲ اوت ۱۹۹۸م بیانیه ای از سوی جنبش حماس انتشار داده شد که در آن فهرستی از آزار و اذیت هواداران حماس در برخی از زندان های الجنید و بیتونیا به دست برخی جناح های خودی بیان شده بود، منظور از جناح های خودی اشاره غیر مستقیم به برخی از اعضای جنبش فتح بود.
 
مهمترین اختلافات حاکم بر روابط این دو جنبش تا 1994م یعنی سال تأسیس تشکیلات بر سر سه موضع زیر بود:
 
موضع اول. موضع حماس در قبال ساف بود، زیرا جنبش فتح ستون فقرات این سازمان را تشکیل می داد. حماس هیچ گاه ساف رانماینده قانونی مردم فلسطین نمی دانست.
موضع دوم. اختلاف، انتفاضه و رهبری آن بود.
موضع سوم. روند مذاکرات صلح مادرید و حل و فصل سیاسی مسئله ملت فلسطین می باشد. این مسلئه امکان نزدیک شدن دو جنبش را بسیار دشوار کرده بود.
 
رویدادهای خونین ژوئیه ۱۹۹۲م به سبب همین عامل بود. جنبش حماس معتقد بود که مذاکرات صلح مادرید تلاش فتح برای بیرون راندن این جنبش یعنی حماس از روند مبارزه علیه دشمن است. همان طوری که این عمل باعث بیرون رفتن دیگر گروه های مخالف فرمول مادرید از قبیل جبهه دموکراتیک شد (3). بعد از امضای غزه - اریحا در سال 1994م که به تأسیس تشکیلات خودگردان توسط عرفات انجامید تعارضات میان حماس و فتح در قالب رقابت جنبش حماس با تشکیلات خودگردان به روند خود ادامه داد.

مناسبات جنبش حماس با تشکیلات خودگردان از سال ۱۹۸۷م تا توافقنامه آشتی قاهره (۲۰۰۹م)
 

۲- روابط حماس با ساف از ۱۹۸۷م تا 1994م

سازمان آزادیبخش فلسطین که به دنبال کنفرانس رهبران عرب در قاهره در ژانویه 1964م تأسیس شد. در سال 1974م از سوی کشورهای عربی به عنوان تنها نماینده قانونی مردمی فلسطین انتخاب گردید. با پیدایش جنبش حماس نشانه های متعددی ظهور کرد که نشان می داد نیروی سیاسی جدیدی به لحاظ عقیدتی سیاسی در صحنه فلسطین شکل گرفته که با مواضع ساف مغایرت دارد. حماس به دلیل آن که منشور ساف را فاقد ارزش های اسلامی می دانست از پیوستن به آن خودداری نمود. یکی از شروط جنبش حماس برای پیوستن به ساف، اسلامی شدن منشور این سازمان بود (4).
 
حماس در میثاق نامه خود موضعی را در قبال ساف اتخاذ کرد، اما این موضع به صورت شفاف و روش بیان نشده بود و در هیچ جای میثاق نامه حتی به صورت اشاره نیز بیان نشده که ساف را تنها نماینده قانونی ملت فلسطین میداند. این امر ساف را نسبت به ظهور یک رقیب واقعی یا جایگزین عقیدتی و سیاسی خود در آینده بیمناک کرد. مطرح شدن حماس در محافل فلسطینی و بین المللی به عنوان جانشین ساف نیز بر وخامت اوضاع بین طرفین افزود. مشی دینی و اسلامی حماس باعث شد که این جنبش باساف بر سر ایدئولوژی حاکم بر دولت فلسطینی اختلاف داشته باشند. حماس ایدئولوژی حاکم برساف را یک ایدئولوژی لائیک نامیده و متذکر می شود که اندیشه لائیک نقطه مقابل جهان بینی دینی است و حماس هیچ وقت نمی تواند بپذیرد که اندیشه لائیک جایگزین ماهیت جاودانه اسلامی گردد و اسلام باید دین و قانون و خط مشی فلسطین باشد (5).
 
شیخ احمد یاسین در مصاحبه با روزنامه النهار در تاریخ 1988/9/11م تصریح کرد که: «اختلاف بین جریان های اسلام گرا و ساف در چگونگی دولت است. زیرا جنبش حماس بر اسلامی بودن دولت تأکید می ورزد و حال آنکه ساف دولت را سکولار می خواهد» (6)
 
به دنبال تشکیل شورای ملی فلسطین، الجزایر در نوامبر ۱۹۸۸ تنش میان ساف و حماس اوج بیشتری گرفت. شورای ملی فلسطین در این جلسه برپایی دولت فلسطین را براساس قطعنامه شماره ۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل (در نوامبر 1948م) مبنی بر تقسیم سرزمین فلسطین به دولت یهودی و عربی را پذیرفت. جنبش حماس این تصمیم ساف را محکوم و طی بیانیه ای اعلام کرد که ساف دیگر نماینده قانونی ملت فلسطین به حساب نمی آید، زیرا آماده به رسمیت شناختن دشمن صهیونیستی و چشم پوشی از بخش اعظم خاک فلسطین شده است. حماس متقابلا خود را نماینده راستین آرمان های ملی و نیازهای اجتماعی ملت فلسطین معرفی و اعلام داشت. محمود الزهار از رهبران برجسته حماس در پاسخ به این سؤال که چرا با خود مختاری و تشکیل دولت خوگردان فلسطینی مخالف هستید؟ اظهار داشت مخالفت ما به دلایل زیر است:
 
یک. این خودمختاری به شناسایی اسرائیل به مثابه یک دولت قانونی است.
دو. پذیرش بخشی از فلسطین همراه با چشم پوشی از بخش دیگر آن است.
سه. خودمختاری به اشغالگری صبغه قانونی می دهد.
چهار. خودمختاری به ابطال جهاد علیه دشمن صهیونیستی منتهی می شود(7).
 
با شروع انتفاضه اول هرکدام از دو گروه سعی در رهبری این جنبش داشتند. حماس در 1987/12/8 م وارد کاروان انتفاضه شد، فتح و دیگر گروه های وابسته به ساف در 1988/1/14 م به جریان انتفاضه پیوستند. دو گروه به دلیل اختلاف دیدگاه درباره انتفاضه و دیگر مسائل مربوط به مبارزه علیه دشمن امکان ایجاد یک رهبری یکپارچه را به خود ندادند. زیرا در حالی که حماس در اساسنامه خود بر بیرون راندن دشمن از تمامی اراضی فلسطین تأکید می کرد، ساف با پذیرش قطعنامه 242 شورای امنیت سازمان ملل متحد و حضور در کنفرانس صلح مادرید و امضای توافق نامه اسلو او ۲ این ایده را رد کرد و تنها بر آزادسازی اراضی اشغالی 1967م تأکید می نمود.
 
حماس «نه تنها با مشارکت در فرماندهی متحد ملی انتفاضه - که از سوی ساف مطرح شد - مخالفت کرد، بلکه در سپتامبر ۱۹۹۸م خواهان اعتصاب سراسری در همه مناطق کرانه باختری و نوار غزه در تاریخ هایی شد که با تاریخ های اعلام شده از سوی فرماندهی متحد ملی مغایر داشت» (8).
 
اولین اعتصاب سراسری که به دعوت حماس که در تاریخ 1989/8/28 م در کرانه باختری و نوار غزه برگزارشد شاهد رویاریی حماس با نیروه های ملی تحت رهبری ساف بود. نمونه دیگر از اختلاف دو گروه در جریان انتفاضه این بود که فرماندهی متحد ملی از دانشجویان خواست که به جدول زمانی اعتصابات على رغم تصمیم مقامات اسرائیل مبنی بر گشایش مراکز آموزشی در ماه ژوئیه ۱۹۸۹م پایبند باشند. اما حماس اعلام کرد که دانشجویان بخش قابل توجهی از دوره تحصیلی خود را از دست داده اند و باید آنها را از اعتصابات معاف کرد در نهایت حماس در این بحث موفق شد (9).

مناسبات جنبش حماس با تشکیلات خودگردان از سال ۱۹۸۷م تا توافقنامه آشتی قاهره (۲۰۰۹م)
 

جایگاه جنبش حماس در رهبری انتفاضه

جایگاه مهم جنبش حماس در رهبری انتفاضه و مقاومت علیه دشمن به ویژه از سال دوم انتفاضه به بعد و افزایش پایگاه مردمی این جنبش، ساف را وادار کرد که با این جنبش نوظهور تعامل ویژه داشته باشد. با شرکت رهبران ساف در اجلاس مادرید به تاریخ ۳۱ اکتبر ۱۹۹۱ مروابط این دو گروه وارد مرحله تازه تری شد. موضوع نمایندگی جنبش حماس در مجلس شورای ملی فلسطین نیز به حالت تعلیق درآمد، زیرا رهبران ساف به این نتیجه رسید که موضوع نمایندگی حماس در این مجلس مهم نیست، به ویژه آن که این رهبران موفق شدند از دوره بیستم مجلس موافقت در اجلاس مادرید و مشارکت در روند صلح را اخذ نموده بودند.
 
همچنین حماس ابراز کرده بود که مشارکت رهبران ساف در اجلاس مادرید، گزینه این جنبش را مبنی بر امکان ورود به مجلس شورای ملی را بی اثر کرد. حماس در واکنش به شرکت ساف در این اجلاس اعلام نمود که «نمایندگانی که مأمورشرکت در این کنفرانس هستند، کنفرانسی که هدفش فروختن فلسطین و بیت المقدس است. نمایندگان غیرقانونی هستند و از طرف مردم فلسطین انتخاب نشده اند» (10).
 
بعد از این عمل ساف، جنبش حماس سیاست شفافی در قبال ساف در پیش گرفت. به موجب این سیاست جدید، ساف از دیدگاه حماس چارچوبی از چارچوب های پیکار ملی فلسطین به شمار می رفت. بنابراین ساف یک موجودیت فلسطینی و یا وطن معنوی فلسطینی ها - چنان که هواردان علاقمند آن این طور مطرح کنند - نیست. در نتیجه این نهاد مقدس نیست و عبور از آن به مفهوم عبور از نیروهای ملی نیست، و همه مردم فلسطین را نمایندگی نمی کند بلکه بخشی از آن را نمایندگی می کند.
 
حماس هرگونه مذاکرات ساف با رژیم صهیونیستی را مردود می شمارد. بنابر ماده ۱۲ و ۱۳ میثاق نامه حماس سرزمین های فلسطین وقف همه نسل های مسلمان و چشم پوشی از آن یا بخشی از آن جایز نیست. زیرا چشم پوشی از هر بخش از سرزمین فلسطین چشم پوشی از بخش هایی از دین است (11).
 
با استناد به این اصل با هرگونه راه حل سیاسی مسئله فلسطین که در آن بخشی از سرزمین فلسطین به اسرائیل واگذارشود مخالف است، زیرا از دیدگاه حماس این طرح ها مشروعیت اشغالگری و وجود دولت اسرائیل در سرزمین فلسطین را به رسمیت می شناسد و در پی آن عادی سازی مناسبات میان اسرائیل و کشورهای عربی پدید می آید که به لحاظ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مخاطره آمیز است (12).
 
حماس همچنین در بیانه های متعدد به رد توافق نامه های صلح که به خاطر مسئله فلسطین به وجود آمده بود پرداخت، از آنجمله می توان به توافق نامه های، ژنو، مریلند، اسلو 1و 2، الخلیل (۱۵ ژانویه ۱۹۹۷م)، وای ریور(۲۳ اکتبر ۱۹۹۸م)، شرم الشیخ ( سپتامبر ۱۹۹۹م)، کمپ دیوید ۲ (ژوئیه ۲۰۰۰م)، صلح بیل کلینتون (دسامبر ۲۰۰۰م) و نقشه راه اشاره کرد که حماس همگی آنها را محکوم نمود و معتقد است که تمام این طرح ها با هدف چشم پوشی از حقوق ملت فلسطین و عدم توجه به بازگشت آوارگان فلسطینی و به رسمیت شناختن رژیم اسرائیل انجام می گیرد. حماس قبل از ورود به دولت همیشه بر این نکته تأکید می کرد که مقاومت تنها ابزاری است که ملت فلسطین از طریق آن می توانند به اهداف برسند.
 
عبدالعزیز الرنتیسی در مقاله تحت عنوان«مقاومت تنها راه حل ممکن» ضمن رد توافق نامه های صلح و عدم پایبندی رژیم اسرائیل به اینگونه مذاکرات و فریفتن ساف و بعد از آن تشکیلات خودگردان بیان می کند «این مذاکرات توسط کسانی با اسرائیل پدید می آید که با همکاری دشمن، مجاهدان عرصه مقاومت علیه دشمن را دستگیر می کنند. این تشکیلات نیروی امنیت فلسطین را به دیوار امنیتی برای حراست از اشغالگران و شهرک نشینان تبدیل کرده، منشور خود را باطل ساخته و به گوساله صلح صهیونیستی ایمان آورده و با رسمیت شناختن دولت اسرائیل از ۷۷ درصد از خاک فلسطین چشم پوشیده است» (13).
 
با امضای قرارداد اسلو بین دولت اسرائیل و رهبران ساف در تاریخ 1993/9/13 م حماس مشروعیت ساف را زیر سوال برد و رهبران آن در این باره چنین اظهار داشتند که رهبران ساف نه تنها نهادهای رسمی فلسطین را دور زدند، بلکه هیأت نمایندگی رسمی خود را در مذاکرات واشنگتن نیز نادیده گرفته اند» (14).
 
جنبش حماس قرارداد اسلو را توطئه ای بزرگ برای پایمال کردن ملت فلسطین، حقوق آنان درحال و آینده می دانست و آن را خدمتی آشکار از طرف ساف به پیشرفت طرح صهیونیسم و هدف هایی آن می داند. در این راستا برای اولین بار موضع انتخاب رهبری جدید ملت فلسطین در داخل و خارج را مطرح کرد.

مناسبات جنبش حماس با تشکیلات خودگردان از سال ۱۹۸۷م تا توافقنامه آشتی قاهره (۲۰۰۹م)
 

۳- مناسبات حماس با تشکیلات از 1994م تا انتخابات مجلس 1996م

تأسیس تشکیلات خودگردان، جنگ داخلی (فلسطینی - فلسطینی) بین جنبش حماس و فتح را در قالب تشکیلات خودگردان و حماس شدت بخشید. از سال 1994م جنگ تبلیغاتی بین طرفین به جنگ تفنگ و ترور تبدیل شد با وجود این که دو طرف با بیانیه های گوناگون هرگونه جنگ داخلی را حرام و محکوم می کردند اما در گیرها همچنان وجود داشت. در 1994/8/15 م تعدادی از اعضای حماس و هوادران آن توسط پلیس تشکیلات خودگردان بازداشت شدند. حماس بلافاصله این اقدام تشکیلات را محکوم کرد.
 
این بازداشت ها در پی عملیات گردان های عزالدین القسام صورت گرفته بود، این عملیات در واکنش به کشته و بازداشت شدن چند تن از عناصر حماس در جریان حمله به منزل شارون صورت گرفت، که در آن دو تن از شهرک نشینان صهیونیست نشین کشته شد. به دنبال بازداشت های پیاپی اعضای حماس توسط تشکیلات خودگردان خالد المشعل سخنگوی وقت حماس در گفتگوی اختصاصی با روزنامه جمهوری اسلامی اظهار داشت که «حکومت خودگردان رزمندگان حماس را به خاطر آن که حکومت را مورد توهین قرارداده اند زندانی نکرده بلکه آنها را به خاطر خشنودی صهیونیست ها زندانی می کند... این حکومت فشارهای آمریکا و صهیونیست ها را می پذیرد و منافع آنها را به منافع ملت فلسطین ترجیح می دهد» (15)
 
مطابق قرارداد اسلو، تشکیلات خودگردان موظف شد که با هرگونه مقاومت مسلحانه از مناطق خودگردان یعنی غزه و کرانه باختری علیه رژیم اسرائیل مقابله کند، در نتیجه این تعهد تشکیلات آزادی عمل حماس در صحنه نظامی را محدود کرد و آن را به رویاریی با تشکیلات خودگردان کشاند. تشکیلات در ۱۲ آوریل ۱۹۹۵م تصمیم گرفت معارضان را در نوار غزه خلع سلاح کنند و بیش از ۲۰۰ تن از فعالان حماس و جهاد اسلامی را بازداشت کرد. این اقدام تشکیلات در پی حمله نیروهای حماس و جهاد با سربازان اسرائیلی به تاریخ ۹ آوریل ۱۹۹۵م صورت گرفت. این تصمیم به مثابه رویارویی خشونت آمیز تشکیلات خودگردان با جریان های مقاومت اسلامی در فلسطین تلقی می شد. حماس در واکنش به این اقدام بی درنگ اعلام نمود که جنگجویانش تا زمانی که حتی یک سرباز اسرائیلی در نوار غزه برای حمایت از آبادهای صهیونیست نشین باقی بماند، سلاح های خود را تحویل نخواهد داد (16).
 
حماس با وجود آن که همیشه با قرارداد اسلو و قراردادهای بعد از آن مخالفت نشان داده در همان حال خواهان یک همزیستی مسالمت آمیز با تشکیلات خود گردان بوده است. زیرا توافق بر سر اصول کلی حاکم بر روابط دو طرف امری ضروری می نمود. چراکه حماس به این نتیجه رسید که دولت به یک واقعیت عینی تبدیل شده و از امکانات امنیتی، سیاسی و نظامی و تبلیغاتی برخوردار است که نمی توان از آن غفلت کرد، همچنین حماس بر این امر واقف اختلافات با تشکیلات خودگردان ممکن است اوضاع فلسطین را بدتر از این که هست شود و در نهایت اوضاع به سود طرف سوم مسئله فلسطین یعنی رژیم اسرائیل تمام می شود. ابراهیم الغوشه در این رابطه در گفتگوی با روزنامه القدس مورخ ۲ مه 1994م بیان داشت که: «موضع ما اصولی است، ما علیه تشکیلات دست به اقدامات خشونت بار نخواهیم زد، بلکه مخالفت ما جنبه سیاسی، تبلیغاتی و مردمی خواهد داشت» (17).
 
اولین دیدار مستقیم جنبش حماس با تشکیلات خودگردان در روزهای ۱۸ و ۲۱ دسامبر ۱۹۹۵م در قاهره صورت گرفت که یک تحول مهم در مناسبات طرفین ایجاد کرد، زیرا این اولین دیالوگ مستقیم دو طرف پس از امضای قرارداد اسلو (۱۹۹۳م) محسوب می شود. رهبران حماس در درون و بیرون سرزمین های اشغالی با نمایندگان تشکیلات خودگردان دیدار و مذاکره کردند. در پی این مذاکرات که بعدها به نام «مذکرات قاهره» معروف شد، موضوعاتی از قبیل وحدت ملی فلسطین و راه های تقویت آن، انتخابات مجلس قانونگذاری فلسطین، روابط حماس با تشکیلات خودگردان مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفت.
 
 رهبران حماس در این مذاکرات موضع نهایی خود را در قبال انتخابات مجلس قانون گذاری در شکل تحریم آن و بدون اجبار دیگران به تحریم آن را به اطلاع نمایندگان تشکیلات رساندند. حماس همچنین در این مذاکرات، روی ادامه مقاومت علیه اشغالگری و عدم انصراف از عملیات نظامی تازمان وجود نیروهای دشمن تأکید کرد. مهمترین بحث مورد اختلاف مذاکرات قاهره میان تشکیلات وحماس بحث بر سر توافق عملیات حماس علیه اسرائیل بود. حماس با انجام عملیات خود در عسقلان، قدس و تل آیو در روزهای پایانی ماه فوریه و اوائل مارس سال 1996م تشکیلات را تحت شدید ترین فشار از سوی اسرائیل قرار داد.
 
این حادثه به دنبال انتخابات سال 1996م صورت گرفت و تشکیلات تحت فشار اسرائیل و حامیان آن ناچار در واکنش به اقدام حماس، حملات خود را به صوف حماس و کادرهای آن در کرانه باختری و نوار غزه آغاز کرد. این اقدامات روابط طرفین را در لبه پرتگاه قرار داد. جنبش حماس و تشکیلات خودگردان قبل از این نشست مستقیم چندین مذاکرات متعدد به صورت غیر رسمی باهم داشتند از جمله:
 
- دیدار نمایندگان حماس با نمایندگان فتح درباره زندانیان فلسطینی در از زندان های اسرائیل به تاریخ 1994/4/12
 
- دیدار دکتر صائب عریقات مسئول محلی تشکیلات خودگردان به تاریخ دی 1994/9/24 و28 به منظور بررسی کمیته های مقدماتی انتخابات شورای محلی، این مذاکرات به دلیل موضع گیری حماس و جهاد اسلامی و جبهه دموکراتیک مبنی بر ضروت افزودن شهرهای غزه، الخلیل و غزه به سیر مذاکرات ناکام ماند.
 
- نشست گوناگون حماس بانمایندگان فتح به دنبال وقوع عملیات نتساریم را به وسیله گردان های عزالدین القسام به ۸ نوامبر 1994م، ادامه این مذاکرات در پی وقوع قتل عام مسجد فلسطین مورخ ۱۱ نوامبر همان سال متوقف شد. این واقعه رابطه دو گروه را به شدت تیره کرد. این مسئله موجب شد امکان برقراری موازنه میان برنامه جنبش حماس، فشارهای اسرائیل علیه تشکیلات خودگردان چندان آسان نباشد، زیرا تأکید جنبش حماس و تشکیلات در مورد این که جنگ داخلی خط قرمز محسوب می شود، در برابر قتل عام مسجد فلسطین در غزه فرو پاشید. در پی این رویداد کمیته مشترکی با حضور محمود الزهار و یاسر عرفات به تاریخ ۱۸ نوامبر 1994م برگزار شد، اما این مذاکرات به علت پافشاری نمایندگان تشکیلات خودگردان مبنی بر این که از جنبش فتح ونه تشکیلات خودگردان سخن می گویند، ناکام ماند. بنابرین جنبش حماس از ادامه حضور در این مذاکرات امتناع ورزید و بدین ترتیب این تجربه نیز با شکست مواجه شد.
 
- دیدار محمود الزهار و هنیه با عرفات به تاریخ ۲۱ سپتامبر ۱۹۹۶م پس از قتل سرگرد یسرى الهمص (18).
 
در پی انفجار محله شیخ رضوان در ۲ آوریل ۱۹۹۵م که طی آن کمال کحیل از فرماندهان گردان های عزالدین القسام کشته شد، روابط تشکیلات و حماس وارد مرحله تازه تری سرپا از ناآرام های فراوان شد در پی این حادثه تلاش های وسیعی برای برقراریی آشتی میان طرفین صورت گرفت، اما همه این تلاش ها با شکست مواجه شد، زیرا هدف های دو گروه باهم فاصله فراون داشتند. این فاصله هدف موجب شد گفتگوهای طرفین به حداقل برسد. تشکیلات روی این نکته پافشاری می کرد که جناح معارض فلسطین یعنی حماس باید به قراردادهای منعقده شده میان ساف و رژیم اسرائیل احترام بگذارد، در حالی که حماس یکی از اهداف خود را مبارزه با همین قرارداد اعلام کرده است.

مناسبات جنبش حماس با تشکیلات خودگردان از سال ۱۹۸۷م تا توافقنامه آشتی قاهره (۲۰۰۹م)
 

٤- موضع حماس در قبال انتخابات مجلس شورای ملی فلسطین 1996م

نخستین بار بحث شرکت حماس در انتخابات فلسطین در سال ۱۹۹۰م از سوی ساف جهت شرکت در انتخابات اعضای شورای ملی فلسطین مطرح شد. حماس این انتخابات را تحریم کرد چرا که آن را مقدمه اجرای توافق خودگردانی فلسطین ها می دانست. بر پایه دیدگاه حماس «دشمن می کوشد از طریق تأسیس یک مجلس ضعیف و مشروعیت دهی به توافقات ظالمانه منافع ملی فلسطینیان را پایمال کند. این انتخابات زیر سقف قراردادهای اسلو وطابا برگزار می شود که حقوق ملت فلسطین را نادیده انگاشته است.
 
اختیارات این مجلس و ساز کارهای اجرای اش همچنان در گرو تصمیمات مقامات رژیم اسرائیل است که به موجب توافق های مزبور از حق وتو برخوردارند و این مسئله موجب می شود که حق فلسطین های آواره در بازگشت به میهن خود پایمال شود، همچنین عملیات رأی گیری از فلسطینان ساکنان قدس اشغالی به وسیله دفاتر پستی بدین معناست که آنان بیگانگانی هستند که در سرزمین بیگانه زندگی می کنند و این سیاست اشغال قدس را به وسیله اشغالگران تحکیم می کند» (19).
 
حماس چندین شروط برای ورود به این انتخابات را بیان کرد از جمله:
-کوتاه نیامدن ساف از هیچ جزیی از خاک فلسطین [فلسطین من البحر الى النهر].
- تأکید بر راه حل مسلحانه و نظامی به عنوان تنها راه حل آزادسازی فلسطین
- دادن 40 درصد کرسی های نمایندگی به حماس به میزان وسعت آن.
- لغو گفتگوها و راه حل های سازش که با حقوق ملت فلسطین در تناقض هستند بخصوص عقب نشینی از تصمیمات نوزدهمین اجلاس مجلس شورای ملی در الجزایر بود (20).
 
الغوشه سخنگوی وقت حماس در رابطه با عدم پذیرش حماس برای شرکت در انتخابات اعلام داشت «حماس با این پیشنهادات اولا نشان داده که با سیاست های تسلیم و سازش ساف موافق نیست و این امر با اصول ثابت آن موافقت ندارد، در همین حال ما خواستار 40 درصد آراء برای ورود به شورا هستیم تا سیاست های سازش کارانه را لغو کنیم و منشور ملی را هم به منشور اسلامی تبدیل کنیم و روش ساف را در جهت منافع ملت فلسطین تغییر دهیم» (21).
 
حماس موضع نهایی خود را در دسامبر ۱۹۹۵م یعنی حدود یک ماه پیش از برگزاری انتخابات مبنی بر تحریم انتخابات قطعی کرد. حماس در مذاکرات قاهره عدم شرکت خود را اعلام نمود اما متعهد شد که مردم را به عدم مشارکت در آن مجبور نکند، در مقابل تشکیلات متعهد شد بازداشت شدگان حماس را آزاد کند. حماس در این گفتگوها اظهار داشت که در انتخابات شهرداری ها و اتاق بازرگانی و سندیکاه های دانشجویی که پس از انتخابات مجلس برگزار می شود شرکت خواهند کرد. حماس در توجیه این حرکت خود خاطر نشان شد که انتخابات مزبور جنبه سیاسی ندارد و مشارکت در آن به حماس امکان خواهد داد که در تحولات و ایجاد شبکه وسیعی از روابط در سطوح گوناگون اجتماعی حضور و نقش فعال داشته و به انزوای جنبش در جامعه سوق داده نشود.
 

5- انتخابات شهرداریها و حضور حماس

حماس برخلاف عدم شرکت در انتخابات مجلس قانونگذاری فلسطین (1996م) تصمیم به شرکت در انتخابات شهرداری ها گرفت. شرکت حماس در این انتخابات بر این اساس مستند بود که هیچ ارتباطی با برنامه های صلح فلسطینی - اسرائیلی ندارد. و برخلاف انتخابات مجلس که از پیامدهای موافقت اسلو بود مستقیما به مسائل خدمات اجتماع فلسطین مربوط می شود. عرفات در سال 1994م پیشنهاد کرده بودند که شهرداری ها را به صورت انتصابی تقسیم کنند، اما حماس این پیشنهاد را رد کرد.
 
محمود الزهار در این باره می گوید: «هنگامی که تشکیلات در سال 1994م به ما پیشنهاد کرد که مناصب شهرداری ها تقسیم کنیم ما این پیشنهاد را رد کردیم و بر لزوم برگزاری انتخابات تأکید نمودیم» (22) هنگامی که انتخابات شهرداری ها در اواسط سال 1994م توسط دولت برگزار شد، حماس با نارضایتی این اقدام تشکیلات را محکوم کرد و در بیانیه ای اظهار داشت که شیوه ای که به تشکیل و برگزاری انتخابات شهرداری ها در غزه ونابلس و الخلیل صورت پذیرفت براساس جناح بندی، سلطه و بدون رأی گیری از ملت فلسطین و نیروهای حاضر در صحنه انجام شده است.
 
برگزاری دوره جدید انتخابات شهرداری ها تا سال ۲۰۰۵م به تعویق افتاد و سرانجام حماس در این انتخابات که طی چهار مرحله صورت پذیرفت به پیروزی قطعی دست یافت به طوری که در آخرین مرحله آن و در مرحله چهارم که در دسامبر ۲۰۰۵م بود، حماس در سه شهر نابلس، جنین و البیره، تقریبا ۸۰ درصد آراء را کسب کرد (23) پیروزی حماس در این انتخابات باعث به وجود آمدن تنش هایی میان این جنبش با فتح و تشکیلات شد. بارزترین این اختلاف و تنش هنگام اعلام نتایج مرحله دوم آن در مه ۲۰۰۵م نمایان شد که رنگ و بوی گروهی و حزبی به خود گرفته بود. جنبش فتح نتایج این انتخابات را رد کرد و حماس را به تقلب در انتخابات متهم کرد و با شکایت به دادگاه و گرفتن حکم قضایی خواستار برگزاری مجدد انتخابات شد. حماس هم با این مسئله مخالفت کرد و تشکیلات و فتح را به تبانی با قوه قضاییه برای سرقت پیروزی اش متهم ساخت(24) تنش به وجود آمده میان این دو گروه، به دنبال پیروزی حماس در انتخابات مجلس شدت بیشتر به خود گرفت.

مناسبات جنبش حماس با تشکیلات خودگردان از سال ۱۹۸۷م تا توافقنامه آشتی قاهره (۲۰۰۹م)
 
توافق نامه مکه
در پی تشدید درگیری های داخلی در فلسطین در روزهای پس از ملاقات خالد مشعل و ابومازن در سوریه (اول بهمن ۱۳۸۵ - ۲۱ ژانویه ۲۰۰۷م)، میزان انتقاد به گروه های فلسطین افزایش یافت. این درگیری ها در اوائل ۲۰۰۷م تنها طی 4 روز، موجب کشته شدن بیش از ۳۰ فلسطینی شد. پادشاه عربستان طی پیامی در ۲۹ ژانویه ۲۰۰۷م، گروه های فلسطینی را به برگزاری نشستی در کشورش برای بحث و گفتگو درباره اختلافات خود دعوت کرد.
 
در مرحله اول: مذاکرات در مکه، سرانجام پس از دو روز با اخباری دال بر توفیق فلسطینی ها در دستیابی به توافق و حل اختلافات همراه شد. متن توافق نامه مکه توسط «نبیل عمرو» مشاور اطلاعاتی ابومازن اعلام شد که محورهای اصلی آن عبارتند از:
 
- تأکید بر حفظ حرمت خون فلسطینی ها و حفظ وحدت ملی در راستای تحقق اهداف مشروع مردم فلسطین.
- توافق درباره این امر که زبان مذاکره به عنوان محور حل اختلافات استفاده شود.
- توافق درباره تشکیل دولت وحدت ملی و اقدام فوری در اتخاذ اقدامات قانونی برای پایه ریزی آن.
- تأکید بر اصل شراکت سیاسی.
 
نشست مکه با تبلیغات فراوان شروع شد و طرف های فلسطینی پس از چند روز مذاکره، توافق نامه مکه را به امضاء رساندند. آنچه از این توافق نامه بر می آمد این بود که فرصت هایی نسبی (پیروزی نسبی) نصیب هر کدام از گروه های فلسطینی حاضر در مکه، دولت عربستان و رژیم صهیونیستی گردیده است. حماس در عین عدم شناسایی موجودیت دولت اسرائیل و تأکید بر مقاومت، موفق به تداوم حضور در دولت وحدت ملی با حفظ نخست وزیری و ۸ پست وزارتی وفتح علاوه بر 6 وزارتخانه یک وزیر مشاور و معاون نخست وزیر خواهد شد، به انضمام این که دولت وابسته به حماس را وادار به احترام به توافقات پیشین کرد.
 
عربستان نیز پس از این نشست به عنوان متغیر مؤثر در مناقشه فلسطین، سر برآورد (25). اما این نتایج به دست آمده برای حاضرین در نشست و همچنین دولت عربستان و اسرائیل موقت بود چرا درگیرهای بعدی دو گروه نشانگر عدم موفقیت توافق نامه مکه بود. به دنبال درگیری دو گروه در ژوئن ۲۰۰۷م تسلط حماس بر غزه و تشکیل دو دولت جداگانه در کرانه باختری و نوار غزه، دولت وحدت ملی سقوط کرد و اکنون نیز به نتیجه نهایی نرسیده است. جلسه های آشتی دیگری ماند جلسه آشتی صنعاو دا کار در سال ۲۰۰۸م در راستای از سرگیری مذاکرات بین طرفین نیز نتیجه ای در بر نداشت.
 
توافق نامه قاهره
اولین تفاوت پیمان قاهره این است که برخلاف پیمان صلح عربستان که فقط میان فتح و حماس جاری شد این بار ۱۳ گروه فلسطینی پیمان صلح را امضا کردند و این نکته نشان از فراگیری این توافق و تضمینی برای اجرای آن است. پیمان قاهره بر 6 محور مهم استوار است که این 6 محور عصاره خواسته های دو جناح درگیر فلسطینی است:
 
یک. ایجاد ساختار دولت جدید فلسطینی،
دو. تعیین زمان برگزاری انتخابات ریاست تشکیلات خودگردان و پارلمانی،
سه. بازسازی ساختار دستگاه های امنیتی،
چهار. تجدید ساختار سازمان آزادیبخش فلسطین،
پنج. توقف حملات سیاسی و تبلیغاتی متقابل بین جنبش های فتح و حماس،
شش. آزادی بازداشت شدگان (26).
 
علاوه براین در این پیمان سعی شده همه موارد مورد اختلاف میان گروه های فلسطینی به ویژه در جریان فتح و حماس برطرف شود به طور مثال برای جلوگیری از اختلاف برسر تقسیم مناصب دولت ائتلافی یا تعیین حدود و اختیارات ریاست محمود عباس که از عوامل سقوط پیمان مکه بود، این بار سعی شده در پیمان قاهره سازوکارهای اطمینان بخش پیش بینی شود. یکی از این ساز و کارها که به نظر می آید از اجلاس صلح لبنان در دوحه الگوبرداری شده تعیین کمیته های پنجگانه برای نظارت بر اجرای بندهای مختلف این پیمان است. این کمیته ها عبارتند از:
 
یک. کمیته ای برای تشکیل دولت وحدت ملی.
دو. کمیته ای برای بازسازی دستگاه های امنیتی بر اساس اصول حرفه ای و ملی.
سه. کمیته اصلاح ساختار سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف).
چهار. کمیته انتخابات که برای اجرای انتخابات ریاست تشکیلات خودگردان و مجلس قانون گذاری بر اساس موعد زمانی مشخص خود در قانون تشکیل شده است.
شش. کمیته آشتی ملی (27).
 
منابع رسانه ای فلسطین اسامی اعضای دو جنبش در کمیته های مختلف پنج گانه را منتشر کردند. به نقل از پایگاه اینترنتی «اسلام اون لاین» این اسامی به شرح زیر است:
 
- کمیته تشکیل دولت وحدت ملی: به ریاست دکتر خلیل الحیه و عضویت یاسر حرب از حماس.
- کمیته سرویس های امنیتی: به ریاست مهندس اسماعیل الاشقر و عضویت ایمن نوفل و ایاد الدجنی از حماس و عزام الأحمد از فتح.
- کمیته اصلاح ساختار ساف: دکتر موسی ابومرزوق ریاست هیأت حماس، ان دکتر محمود الزهار و سامی خاطر از حماس. و نصر یوسف از فتح.
- کمیته انتخابات: به ریاست دکتر محمد فرج الغول و عضویت محمد عابد از حماس و و زکریا الأغا از فتح.
- کمیته آشتی: به ریاست نزار عوض الله و عضویت دکتر محمد عوض و دکتر یونس الأسطل از حماس و إبراهیم أبو النجا از جنبش فتح (28).
 
گروه های فلسطینی در جریان نشست های خود در قاهره مأموریت کمیته های پنج گانه ویژه رسیدگی به امور تشکیل دولت وحدت ملی، بازسازی دستگاه های امنیتی، اصلاح ساف، برگزاری انتخابات و نیز آشتی ملی را مشخص کردند(29)
 
شایان ذکر است که در توافقات قاهره قرار بر آن شد تا روند آزادسازی زندانیان سیاسی در کرانه باختری و نوار غزه فورا آغاز شود و روند تعقیب افراد نیز خاتمه یابد و علاوه بر آن، به حقوق شهروندی افراد، آزادی هایشان و نیز مسئله دموکراسی احترام گذارده شود. ضمنا فتح و حماس در مورد توقف جنگ تبلیغاتی به توافق رسیدند.

مناسبات جنبش حماس با تشکیلات خودگردان از سال ۱۹۸۷م تا توافقنامه آشتی قاهره (۲۰۰۹م)
 

6- مهم ترین موارد اختلاف فتح و حماس در توافقات قاهره

به طور کلی پیمان صلح قاهره گرچه گامی مهم در واقع گرایی جبهه عربی و عبور جناح های فلسطینی از نزاع های خانمان سوزاست، اما مهمتر از تصویب این پیمان رویارویی طرفهای حاضر در اجلاس قاهره با چالش ها و موانع آشکار و پنهان این توافق نامه است. بخشی از این موانع جنبه درون فلسطینی دارند به این صورت که طرفین پیمان باید برای رفع بدبینی و برچیدن دیوار خصومتی که میان دو طیف فلسطینی که سمبل آن جدایی رام الله از غزه است تلاش کنند، در این راستا گروه ناظران و ضمانت کنندگان این پیمان رسالتی دشوار بر دوش دارند.
 
هر کدام از محور شش گانه (ایجاد ساختار دولت جدید فلسطینی برگزاری انتخابات ریاست تشکیلات خودگردان و پارلمانی، بازسازی ساختار دستگاه های امنیتی و تجدید ساختار سازمان آزادیبخش فلسطین، توقف حملات سیاسی و آزادی زندانیان، ) به دلیل اختلاف نظر دو گروه از پیچیدگی خاصی برخوردار است و در مرحله اجرا به طور طبیعی با مشکلاتی روبه رو شده است. حمایت آمریکا، اتحادیه اروپا از اسرائیل و همچنین همراهی مصر با آنان در معادلات فلسطین همان طور که باعث شکست توافق های قبلی شده است از مهمترین موانع امضای نهایی این توافق نامه هستند.
 

۷- تشکیل دولت مستقل فلسطین

بحث تشکیل دولت مستقل فلسطین یکی دیگر از موارد مهم مورد اختلاف حماس با فتح و تشکیلات خودگردان است. در دوران ریاست جمهوری بوش بحث تشکیل دولت مستقل فلسطینی دوباره مطرح شد. براساس کنفرانس آناپولیس - در پاییز ۲۰۰۷م با حضور ۵۲ دو کشور در مریلند برگزارشد - مقرر شد دولت مستقل تا پایان سال ۲۰۰۸ تشکیل شود. اما به دلیل مخالفت رژیم اسرائیل با ماهیت این دولت (بدون سلاح و سیاست خارجی) و همچنین پذیرش مشروعیت دولت اسرائیل از طرف دولت مستقل فلسطینی عملا تشکیل این دولت با بن بست مواجه شد.
 
سلام فیاض نخست وزیر انتصابی تشکیلات خودگردان در اگوست ۲۰۰۹م برنامه دولت خود مبنی بر برپایی نهادهای دولتی مورد نیاز در آستانه استقلال فلسطین را ارائه داد. «طبق طرح او، دولت فلسطین می تواند در دو سال آینده (۲۰۱۱م) به استقلال برسد. این برنامه در برگیرنده بخش اساسی، ساختار سیاسی، ساختار اجتماعی، ساختار اقتصادی و تأسیسات زیربنایی است که پایتخت آن قدس شرقی خواهد بود» (30).
 
حماس از این طرح به شدت انتقاد کرد. در واقع حماس پذیرش راه حل تشکیل دو دولت مستقل (دولت اسرائیل و دولت مستقل فلسطینی را به معنای حذف حق بازگشت آوارگان و آواره کردن ساکنان سرزمین های اشغالی 1948م می داند. سلام فیاض در این باره افزوده چنان که حماس در این رابطه همکاری نکند تشکیلات در سال ۲۰۱۱م به طور یک جانبه استقلال فلسطین را اعلام خواهد کرد. حماس معتقد است که دولت مستقل فلسطینی باید حداقل در محدوده مرزهای 1967م اعلام وجود کند نه در ۳ درصدی که اکنون در اختیار دارد. دلیل دیگر مخالفت حماس با این طرح، مستثنی کردن قدس توسط دولت مستقل آینده توسط محمود عباس است.
 
از طرف دیگر این امر یعنی عقب نشینی اسرائیل از مرزها و واگذاری آن به دولت مستقل با توجه به جریانات موجود در جهان سیاست امروز غیر ممکن است، حتی اسرائیل تهدید کرده است که در صورت اعلام استقلال یک جانبه حتی بخش های سواحل غرب رودخانه اردن را که شهرک نشین های صهیونیستی در آن واقع است را به خاک خود ضمیمه خواهد کرد. در ضمن این دولت نیاز به حمایت بین المللی دارد که هنوز با حمایت چندانی روبرو نشده است. این اقدام دولت فیاض و واکنش حماس به آن باعث تنش بیشتری در آینده نه چندان دیر بین طرفین خواهد شد.
 

نتیجه گیری

جنبش فلسطینی حماس با توجه به عقیده و دیدگاه متفاوتش در مورد سرزمین فلسطین که در میثاق نامه خود به آن اشاره کرده است هیچ گاه حاضر نخواهد شد که اسرائیل را به عنوان یک دولت رسمی در این سرزمین بپذیرد. اما فتح و تشکیلات خودگردان برخلاف اصولی که در مرامنامه های خود در رابطه با مسئله فلسطین و دشمن بیان کردند به سوی دشمن متمایل شدند.
 
ساف که اکثر رهبران آن جز اعضای فتح بودند اقدامات و توافقات آن با دشمن باعث به وجود آمدن تشکیلات خودگردان در سرزمین فلسطین شد بند مربوط به عدم به رسیمت شناختن اسرائیل را در سال ۱۹۸۸م از مرام نامه های خود حذف کرد و این موضع بعدها تأثیر منفی بر جایگاه ساف و همچنین فتح در نزد جامعه فلسطین گذاشت و از طرف دیگر اقدامات حماس در راستای مبارزه با دشمن در جریان انتفاضه اول (۱۹۸۷م) و دوم (۲۰۰۰م) مهمتر از همه این ها عدم به رسیمت شناختن آن باعث ارتقاء جایگاه این جنبش در نزد جامعه فلسطین شده است، چنان که در انتخابات ۲۰۰۹م توانست با بیشترین آراء پارلمان فلسطین را - که بیشترین قدرت را در تشکیلات فلسطین دارد - در دست بگیرد.
 
پیروزی حماس در انتخابات 2006م و تشکیل دولت توسط این جنبش به تنش های میان فتح و حماس ابعاد تازه تری داد، گاه اختلاف دو طرف به مرز بسیار نگران کننده ای می رسید. اوج اختلاف دو گروه، جنگ خونین سال ۲۰۰۷م بود که منجر به وجود آمدن دو دولت جداگانه با دو نگاه متفاوت در کرانه باختری و نوار غزه شد. به دنبال این تنش ها و بحران شدن اوضاع فلسطین، کشورهای عربی و شخصیت های فلسطینی گفتگوها و توافقنامه هایی مانند توافق نامه مکه، صنعا، داکار و قاهره بین دو طرف جهت راه حل این بحران ها برگزار کردند، اما این نشست ها و توافق نامه شاید به طور موقت نتیجه بخش بوده اما به طور کلی به دلیل نگاه متفاوت دو طرف نسبت به مسلئه فلسطین، همچنین دخالت آمریکا و اروپا به نتیجه نهایی نرسیده است.
 
در حال حاضر بحث دولت مستقل فلسطین بعد دیگری به این تنش ها داده است. به هر شکل به نظر می رسد، به دلیل وجود ایده ها و استراتژی های متفاوت در میان رهبران دو گروه فلسطینی (فتح و حماس) در برخورد با اسرائیل، تحقق آشتی ملی و سپس تشکیل دولت وحدت ملی فلسطین، و دولت مستقل، حداقل در کوتاه مدت، امری غیر قابل دسترس و شاید ناممکن باشد، و با توجه به مواضع رهبران این دو گروه انتظاری غیر از این نمی توان داشت.
 
پی‌نوشت‌ها:
1- کیهان نیوز، 1378/12/27
2- جواد الحمد و دیگران، سیری در اندیشه سیاسی جنبش حماس، ترجمه سید حسن موسوی، ص ۲۸۰
3- ملابراهیمی، عزت، فرهنگ معاصر فلسطین، ص ۱۳۰
4- ابوسمر، محمد، جنبش حماس ریشه ها و دیدگاه های ترجمه تامی استاپن متز، ص ۹۹
5- ابوعمرو، زیاد، جنش های اسلامی در فلسطین، ترجمه هادی صبا، ص ۳۹
6- عدوان، عاطف، شیخ یاسین زندگی و مبارزه، غزه: دانشگاه اسلامی.
7- الصوا، على، «جنبش حماس و فعالیت سیاسی»، ص ۲۲۰
8- علاوی، عبدالحفیظ و هانی، سلیمان، «روابط سیاسی در صحنه فلسطین»، ص۲۷۶
9- جواد الحمد و دیگران، سیری در اندیشه سیاسی جنبش حماس، ترجمه سید حسن موسوی، ص۹۵
10- سلیمانی، محمدباقر، بازیگران روند صلح خاورمیانه، ص ۲۰۷
11- میثاق نامه حماس، ماده ۱۲ و۱۳
12- عبدالعزیر، عمر، دراسات فی تاریخ العرب الحدیث والمعاصر مصر ۱۹۵۲-۱۵۱۷م. «القضیة الفلسطین»، ص ۲۳۳
13- http : / / www . palestine - Persian . info
14- عماره، محمد و هانی، سلیمان، «جنبش حماس و میهن گرایی»، ص ۲۷۹
15- روزنامه جمهوری، س ۲۲، ش ۱۲۹-۱۷۶.
16- برهومه، محمد، «قرائت جنبش حملاس از صهیونیسم و غرب»، ص ۹۷
17- الهندی، خالد، «قرائت جنبش حملاس از صهیونیسم»، ص ۱۳۱
18- جواد الحمد و دیگران، سیری در اندیشه سیاسی جنبش حماس، ترجمه سید حسن موسوی، صص ۲۵۹-۲۶۰
19- همان، ص 266
20- مناع العدوان، عبدالحلیم، شهید الفجر: شیخ احمد یاسین، ص ۹۲
21- کدیور، جمیله، انتفاضه؛ حماسه مقاومت فلسطین، صص ۳۳۷-۳۳۸
22- سخنرانی محمود الزهار در غزه به تاریخ دسامبر ۲۰۰۵، www . palestine - Persian
23- روزنامه جمهوری اسلامی، س ۲۷، ش ۷۹۵۹، ص 16
24- رضایی مقدم، حسن، «حضور پر رنگ حماس در انتخابات»، روزنامه همشهری، سال 14، ش 40027، ص ۱۰
25- http : / / strategicreview . blogspot . com 2009 / 07
26- بخشنده، روزنامه اطلاعات، 1378/21/21
27- http : / / www . farsnews . com / news . teir
28- http : / / www . islam on lin . ir
29- http : / / www . palestine - persian . info
30- سایت خبری همشهری آنلاین 1388/8/29 به نقل «روزنامه الحیات الجدیده، ۲۹ اگوست ۲۰۰۹»
 
منابع:
1- ابوسمر، محمد (۱۳۸۳)، جنبش حماس ریشه ها و دیدگاه های ترجمه تامی استاپن متز، تهران: مؤسسه مطالعات اندیشه سازان نور.
۲- ابوعمرو، زیاد (۱۳۷۱)، جنش های اسلامی در فلسطین، ترجمه هادی صبا، تهران: نشر سفیر.
٣- بخشنده، محمد (۱۳۸۷)، «فرصت تاریخی برای فلسطینی ها»، روزنامه اطاعات.
4- برهومه، محمد (۱۳۸۲)، «قرائت جنبش حملاس از صهیونیسم و غرب» در جواد الحمد و دیگران، سیری در اندیشه جنبش مقاومت فلسطین (حماس)، ترجمه سید حسین موسوی، تهران: مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه
5- جواد الحمد و دیگران (۱۳۸۲)، سیری در اندیشه سیاسی جنبش حماس، ترجمه سید حسن موسوی، تهران: نشر مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه.
6- رضایی مقدم، حسن (۱۳۸۵)، «حضور پر رنگ حماس در انتخابات»، روزنامه همشهری، سال 14، ش 40027 .
۷- سلیمانی، محمدباقر (۱۳۷۹)، بازیگران روند صلح خاورمیانه، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه.
8- الصوا، على (۱۳۸۲)، «جنبش حماس و فعالیت سیاسی»، در جواد الحمد و دیگران، سیری در اندیشه جنبش مقاومت فلسطین (حماس)، ترجمه سید حسین موسوی، تهران: مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه
9- عبدالعزیر، عمر (۱۹۹۰)، دراسات فی تاریخ العرب الحدیث والمعاصر مصر ۱۹۵۲-۱۵۱۷م. القضیة الفلسطین»، بیروت: الناشر دار النهضة العریبه للطباعة والنشر.
10- عدوان، عاطف (۱۹۹۱)، شیخ یاسین زندگی و مبارزه، غزه: دانشگاه اسلامی.
11- علاوی، عبدالحفیظ و هانی، سلیمان (۱۳۸۲)، «روابط سیاسی در صحنه فلسطین»، در جوادالحمد و دیگران، سیری در اندیشه جنبش مقاومت فلسطین (حماس)، ترجمه سید حسین موسوی، تهران: مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه.
12- عماره، محمد و هانی، سلیمان (۱۳۸۲)، «جنبش حماس و میهن گرایی»، در جواد الحمد و دیگران، سیری در اندیشه جنبش مقاومت فلسطین (حماس)، ترجمه سید حسین موسوی، تهران: مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه.
13- کدیور، جمیله (۱۳۷۵)، انتفاضه؛ حماسه مقاومت فلسطین، تهران: اطلاعات.
14- ملابراهیمی، عزت (۱۳۸۲)، فرهنگ معاصر فلسطین، تهران: مؤسسه مطالعات اندیشه سازان نور.
15- مناع العدوان، عبدالحلیم (2004)، شهید الفجر: شیخ احمد یاسین، عمان: مرکز الوحده الثقافة و الفنون.
16- میثاق نامه حماس.
17- الهندی، خالد (۱۳۸۲)، «قرائت جنبش حملاس از صهیونیسم»، در جواد الحمد و دیگران، سیری در اندیشه جنبش مقاومت فلسطین (حماس)، ترجمه سید حسین موسوی، تهران: مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه.
 
منبع: مقاومت اسلامی در گستره سیاست جهانی، به اهتمام مهدی ذو الفقاری، نویسنده: علی جعفری و سلمان قاسمیان و مجید نجات پور، انتشار بنیاد فرهنگی صبح قریب با همکاری اسوه، 1391ش، صص 233-203


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط