سحر ز هاتف غيبم رسيد مژده به گوش

که دور شاه شجاع است مي دلير بنوش سحر ز هاتف غيبم رسيد مژده به گوش هزار گونه سخن در دهان و لب خاموش شد آن که اهل نظر بر کناره مي‌رفتند
دوشنبه، 10 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سحر ز هاتف غيبم رسيد مژده به گوش
روي بنما و مرا گو که ز جان دل برگير
سحر ز هاتف غيبم رسيد مژده به گوش

شاعر : حافظ

که دور شاه شجاع است مي دلير بنوش سحر ز هاتف غيبم رسيد مژده به گوش
هزار گونه سخن در دهان و لب خاموش شد آن که اهل نظر بر کناره مي‌رفتند
که از نهفتن آن ديگ سينه مي‌زد جوش به صوت چنگ بگوييم آن حکايت‌ها
به روي يار بنوشيم و بانگ نوشانوش شراب خانگي ترس محتسب خورده
امام شهر که سجاده مي‌کشيد به دوش ز کوي ميکده دوشش به دوش مي‌بردند
مکن به فسق مباهات و زهد هم مفروش دلا دلالت خيرت کنم به راه نجات
چو قرب او طلبي در صفاي نيت کوش محل نور تجليست راي انور شاه
که هست گوش دلش محرم پيام سروش بجز ثناي جلالش مساز ورد ضمير
گداي گوشه نشيني تو حافظا مخروش رموز مصلحت ملک خسروان دانند


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط